#خاطره_ارسالی_از_طلاب
✔️در این روزهای اقتصادی و هوای سرد هوای همدیگر را بیشتر داشته باشیم...
در حال رانندگی بودم🚗 ، از خیابان کنار پل رد میشدم 🎢، کمی دورتر خانمی را دیدم که نان سنگک به دست ، کنار خیابان ایستاده بود ...📍
من که مسیرم مستقیم بود ، می توانستم تا جایی برسانمش ، هوا هم خیلی سوز داشت!
سرعتم را پایین آوردم ، کمی جلوتر از جایی که ایستاده بود کنار جاده راهنما زدم و ایستادم...🕹
چند بار بوق ماشین را به صدا درآوردم تا متوجه من شود...📣
پشت سرش را نگاه کرد ، فهمید ، با ذوق و خوشحالی به سمت ماشین حرکت کرد...☺️
همین طور که سوار می شد گفت:
_ سلام خدا خیرت بده خانوم ، از چقده اینجا ایستادم ، پام خشک شد!😔
گفتم : مگه اینجا ، این مسیر تاکسی هم می یاد!😳
گفت: نه گفتم شاید یه نفر بایسته سوار بشم ، بفرما عزیزم نون سنگک تازه ...
نگاهی به نان سنگک توی دستش انداختم ، خشک شده بود!
این نان که دیگر خوردن ندارد!
انگار متوجه نگاهم شد ...🤔
گفت : شرمنده یه کم خشک شده ، آخه خیلی وقته تو دستمه !😥
با خودم گفتم:
ای کاش زودتر از آن خیابان رد شده بودم ، تا نان گرم و تازه سر سفره اش می رسید!!!
فقط خواستم به مردم عزیز کشورم بگویم :در این روزهای اقتصادی و هوای سرد شهرمان هوای همدیگر را بیشتر داشته باشیم...