هو الحکیم
🔹رسم عباسها، بیدست رفتن است..
✍ روایت شهادت #شهید_عباس_صابری
از زبان مادر شهید
عباس آقا قبل از ایام محرم از منطقه آمد. یک شب باهم نشسته بودیم و حرف میزدیم.
ـ مامان، حنا داری؟ میاری برام بذاری؟
ـ برای چی؟
ـ آخه این دستها میخواهد قطع بشه.
یک رو دستی به او زدم.
ـ میخواهی منو شکنجه بدی؟
به اصرارش رفتم حنا درست کردم و آوردم؛ هر وقت عباس آقا حنا میگذاشت، میگفت: «این برای حضرت قاسم(ع)، این برای حضرت علیاکبر(ع)، این هم برای حضرت علیاصغر(ع)».
با دیدن این کار او، اوقاتم حسابی تلخ شد و گفتم: «عباس جان، تو رو خدا امسال محرم توی تکیه که خودت به پا کردی، عزاداری کن، نوحه بخون و صدایت را ضبط کن» او هم گفت: «باشه».
عباس قبل از شهادتش در فکه وقتی برای غسل شهادت به پادگان دوکوهه رفته بود، همانجا روی نوار ضبط شدهای گفته بود: «من در حمام شهید همت هستم و غسل شهادت میکنم. آرزو دارم در روز عاشورای امسال در محضر اباعبدالله(ع) باشم».
روز ۵ خرداد ۱۳۷۵ مصادف با هفتم محرم وقتی که برای پیدا کردن شهدا در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شده بود، بر اثر انفجار مین، با دست و پای قطع شده، بدنی پر از ترکش و صورتی سوخته به شهادت رسید.
🔸منبع: Fatehan.shblog.ir
🔹🔹🔹
@war59_67
👈ما را به دوستان خود معرفی کنید👉