مَـوّاجـ...؛
چهل روز از نبودنت میگذرد...
شهید امیرِعلی حاجیزاده...
فکر میکردم به خبرهای ناگهانی شهادتشان عادت کرده بودم...به رفتن و برنگشتنشان...عادت کرده بودم...به ندیدن چشمهایشان عادت کرده بودم...اما...
تازه نماز صبح را خوانده و مشغول درس شده بودم...یکشنبهاش قرار بود با امتحانها پیر شوم و تمام سعیم را میکردم که این ترم هم فقط درسهایم را پاس کنم! لپ تاپ را که باز میکنم ناگهان چند صدای بلند افکارم را پریشان میکند...سریع گوشی را برمیدارم و خبرگزاریها را برای دیدن خبری زیر و رو میکنم اما...
تقریبا ساعتی میگذرد که همه کانالها را خبر حمله رژیم منحوس صهیونی به خاک کشورمان پر میکند! لرزه بر اندامم میافتد...نکند...نکند دوباره کسی...
این فکر را از سرم دور میکنم و به دنبال خبری جدید میگردم...تا نگاهم به پیامی میافتد که ای کاش..
دقیقه به دقیقه خبر شهادت یکی از سردارانمان را میدهند...چشمانم لحظهای پر از اشک بود و لحظهای دیگر پر ز خشم...خداوندا...پس کی قرار است این اخبار ناگوار تمام شود...
خبرهای ضد و نقیض از شهادت حاجی زاده میدادند...مدام دعا میکردم که همهاش دروغ باشد...همهاش خواب باشد...اخر...اخر بعد حاج قاسم...بعد سید حسن...نگاه تو بود که آراممان میکرد...خشم تو بود که آسودهمان میکرد...آخر...
خبر میرسد که حاجی زاده بستریست...که حالش وخیم است و نیازمند دعا...کمی...کمی امیدوار میشوم و برای سلامتیت نذر میکنم...فقط سالم بمان...فقط زنده بمان...
انگار دنیا بعد حاجی با ما سر لج دارد...از وقتی که خبر شهادت سلیمانی را شنیدیم و مدام دروغ است و کذب است ورد زبانمان بود...تا گم شدن عزیز جانمان در ورزقان و التماس برای برگشتنش...تا...تا خبر مفقود شدن سید....همهاش دنیا با ما لج کرده و دعایمان را برعکس تعبیر کرده...مدام نمک بر زخممان پاشیده و کاسه صبرمان را لبریز کرده....
داخل کانال ها خبر شهادت حاجی زاده پر شد...نه...نه هنوز اخبار رسمی نگفتند...قطعا دروغ است...آره...مطمئنم...قطعا...
با صدای پیام خبرگزاری فارس و دیدن صورتش که کنارش نوشته بود اِنا لله...نفس در سینهام حبس و اشک از چشمانم سرازیر و ضجهام به آسمان بلند میشود...نه...حاجی زاده...نه...ترا به خدا برگرد...ترا به خدا تنهایمان نگذار...رفیق نیمه راه نباش...حاجی...
خداوندا...سرِّ از دست دادن و فراق چیست که هر بار قد خمیدهتر و انگار...انگار صبورترمان میکند...ما چندبار تا دم مرگ با خبرشان رفتیم...چطور هنوز زندهایم...چطور در هوایی که دیگر نفس نمیکشند...نفس میکشیم...چطور...
هنوز یادم است...بعد از ماجرای هواپیمای اوکراین که عدهای فریاد میزدند تقصیر توست...مظلومیت در نگاهت...شرمندگیت...غریب بودنت یادم است...اخر چرا...این چه دنیای کثیفی است که تو را متهم کردند و بعد از مبرا شدنت عذر خواهی نکردند...این چه دنیای کثیفی است که تو را انقدر مظلوم از ما گرفتند...این چه دنیای کثیفی است...
راستی حاجی زاده...شنیده ام آقایمان نام علی را به اسمت اضافه کرد...شنیدهام با سر شکافته و هنگام نماز صبح به شهادت رسیدی...شنیدهام...
مولا را دیدی؟! بعد از یک عمر مظلومیت در اغوشش کشیدی؟ یک سوالی ذهنم را درگیر کرده...امیر علی...درست همانطور که برایمان تعریف کردند...مادرمان...قد خمیده بود؟ اربابمان چه...راستی...برایبابایمان علی قصه مظلومیتت را تعریف کردی؟!...
نمیدانم...فقط همنقدر میدانم که لبخندت اندازه دنیا وسعت داشت...از گریههایمان...بیشتر وسعت داشت...
دلمان برایت تنگ شده..عجیب است که هنوز زندهایم...عجیب است هنوز بدون تو نفس میکشیم...عجیب است...اما...
میدانیم در حد و اندازهات نیستیم..اصلا بگو به پایت هیچ وقت نمیرسیم...اما...اما دستمان را مثل خودت از دستان سیدت نمیکشیم...با خونمان عهدمان را تضمین میکنیم...قول میدهیم نگذاریم قطرهای از چشمان سیدمان سرازیر شود...فقط...
فقط تو هم قول میدهی؟!... روزی که نوای انا المهدی جهان را به لرزه انداخت و تو و سید حسن و سید ابراهیم و حاجی آمدید...در اغوشمان بگیری...غصهی سالهای نبودنت را از قلبمان بشویی و دوباره با چشمانی راسخ...سردارمان شوی...
شهید سردار امیرِ علی حاجی زاده...به جاماندگانت...قول میدهی؟!:)))
#مواجّـالروح
هر وقت تو زندگیمون قبول کردیم
بهتر از من هست...
نه یکی نه دوتا...خیلی
نه فقط تو معنویت...تو خیلی چیزها
اون نقطه میشه نقطه پروازمون:)
4.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
الهی بمیریم واسه تکتون
الهی بمیریم که به درد لای جرز دیوارم نمیخوریم
الهی بمیریم که هر روز غذای کامل میخوریم غافل از اینکه...
الهی فدای تک تک شما شیم...
اقا...
دیگه بس نیست...
دیگه وقتش...نیست...
تهش به این میرسی
که محبت همه آدمها مثل دروغه!
چون ذات واقعی تو رو نمیشناسن!!
فقط خدا و اربابمون با شناخت ذاتمون...
تنهامون نمیذارن
کنارمون هستنو...
دوستمون دارن:)))
مَـوّاجـ...؛
تهش به این میرسی که محبت همه آدمها مثل دروغه! چون ذات واقعی تو رو نمیشناسن!! فقط خدا و اربابمون با
پس برای رضایت این آدمها تلاش نکن!
چون به هیچ چیز نمیرسی!!
همه وجودتو بذار برای کسی
که همه وجودت رو میشناسه:)))
فقط برای رضایت خودش کار کن:)))))
به یاد داشته باش
خداوندی که
دریایی به این عظمت را متلاطم میکند
با گوشه چشمی میتواند
حالت را دگرگون سازد...🌊🌱
#مواجّـالروح
داستان زندگی عجیب است...!
انگار مدام بین دوراهیها
مجاز به انتخاب یک راهی...
و همین انتخابهای کوچک هستند
که آخر سر تو را ...
به دوراهی سرنوشت ساز زندگیت میرسانند...
کدام را انتخاب میکنی؟
حسینی بودن یا...
مَـوّاجـ...؛
چقدر حس این عکس رو دوست دارم:))) قشنگی مهندسی کامپ🤲🤲
البته در کنار فلج شدن از سختیش👍