eitaa logo
مَـوّاجـ...؛
31 دنبال‌کننده
226 عکس
40 ویدیو
0 فایل
بسم رب الخالق الانسان:)! و تو چه میپنداری وجود آدمی را که روحی است به عظمت خدا و نفسی است به خواری شیطان...:)🌱 مواجّـ‌الروح:)🌱: @r_sh313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دلارام:)
درد داریم که تا این دل شب بیداریم ورنه هر آدم بی غم سر شب میخوابد (:
هدایت شده از مَـوّاجـ...؛
بسم رب النور:)🌱
زمین افتادن درد دارد درست! اما هنگامی این درد آرام میگیرد که با تمام خستگیت باز هم از زمین بلند شی! وگرنه اگر تا ابد زمین افتاده باشی هیچگاه دردت تمام نمیشود ((اگر بیشتر نشود...)
مَـوّاجـ...؛
این متنی که میفرستم رو با این گوش بدید:) فقط اگه یه وقت دلتون شکست برام خیلی دعا کنید:) خیلی به دعاهاتون نیاز دارم:))))
پناه تنهاترین‌ها:))))🌱 خسته‌ام! درست مانند کسی که هر بار از زمین بلند شد دوباره و دوباره به مانعی گیر کرد و زمین خورد! درست مثل کسی که هر بار که با گریه با خودش زمزمه تلاش میکرد، درست در همان لحظه زیر تمام گریه‌ها و عهدهایش میزد! درست همانند ادمی که هر چقدر از قرارهایش مینوشت همه را به یک بار پاک میکرد! درست.... نمیدانم با کدام کلمه قلب شکسته‌ام را به تصویر بکشم! چگونه و چطور میشود با چند حرف راز دلی را بیان کرد که در داستان‌های بلند هم جا نمیگیرد! چطور میشود از شکستن و ریختن و نابود شدن سخن گفت و اشکی به چشمانت نیاید! خلاصه بگویم، خسته‌ام، دلشکسته‌ام و در حال نابود شدن...درست به همان اندازه که نمیشود به تصویرش کشید و در متنی هر چند بلند جایش داد! به دنبال راه فراری از این دنیا میگردم اما هر چه میدوم انگار سخت‌تر در ان غرق میشم! چرا؟ چرا نمیتوانم از خودم، از این دنیا، از این جسم فرار کنم؟! چرا نمیتوانم عزمم را برای راه برگشت به سمتت جمع کنم و چرا نمیتوانم پای عهدم بمانم؟ چرا، چرا، چرا... چرا نمیتوانم به چراهای بسیارم پاسخ دهم؟ چرا چاره‌ام شده است گریه برای پاسخ به سوال‌هایم؟ نمیدانم... احساس پوچی سخت مرا در برگرفته، خستگی و ناتوانی سخت زانوهایم را برای به زانو افتادن میفشارد!... میدانی؟! هر بار که عهد میبندم واقعا امید دارم که این عهد اخرین عهد من و تو باشد! که دیگر قرار نیست قول و قرارمان را بشکنم اما... نمیدانم چطور! ناگهان خود را دوباره میان عهدهای شکسته‌ام می‌یابم! دوباره چیزی از جایی نمیگذارد به تو برسم! دوباره گریه ولی‌ات را در میاورم! خودم هم از خودم بدم می‌آید! چگونه میشود به آغوشت برگشت و دیگر نتوان از آن گریخت؟ چگونه میتوان پیمان‌هایی با تو بست که نتوان ان را شکست؟! چگونه... ساده بگویم! مثل مولایم علی (ع)...ارحم من راس ماله الرجا...و سلاحه البکا! تنها اندوخته‌ام امید به توست! تنها چیزی که پس از شکستن عهد‌هایم مرا وادار به دوباره عهد بستن میکند رحمت و مهربانیت است! وگرنه که من، من ضعیف چیزی ندارم! و تنها کاری که بعد گناهانم بلدم گریه است! سلاحم گریه است! که وقتی دوباره صدایم میکنی فقط اشک‌هایم جوابت را میدهند! پشیمانیم را با ضجه‌هایم فریاد میزنم! و تو را دوباره و دوباره و دوباره صدا میزنم! یا مولای... من لی غیرک؟! باور کن هر غلطی هم بکنم...تنها تو را دارم! فقط تو... پناهم میدهی؟ در اغوشم میگیری و بار دیگر به درگاهت راهم میدهی؟!...
هدایت شده از متنِ‌سبز!
۱. اولین خبر خوب که احتمالا نادیده گرفته بشه بشه؛ خبر راه اندازیه گپ نویسندگانه🌝 گپ اینجوریه که متن می‌فرستین؛ نقد می‌کنین و اگه نکته‌ای درمورد نوشتن یاد گرفتین می‌گین! عضو شدن برای همه آزاده؛ ولی لطفا اول قوانین رو بخونین...✨ https://eitaa.com/joinchat/2936341530C4eb0691165 ۲. این خبر هم احتمالا باز مهم نباشه؛ ولی از این به بعد فعالیت‌های چرت و پرت کم بشه و متن‌ها خیلی بیشتر باشه.☁️ ۳. از این به بعد دیگه تب ادمینی انجام نمی‌دم:)
:))))
گاهی اوقات دلم میخواد یدونه بزنم تو گوشم بگم بسه دیگه نمیفهمی با هر گناهی که انجام میدی داری اقا رو غریب‌تر میکنی؟!
خنده داره! این همه گناه میکنیم اخرش هم یکی رو میبینیم که یه خورده اونوری میزنه فاز من از اون خیلی بهترم میگیریم! در حالی که شاید فرسنگ‌ها با هم فاصله داشته باشیم و ما تو منجلاب و اون در حال آدم شدن باشد!
هفته بعد همین موقع:))))