eitaa logo
وصال یار❤️
559 دنبال‌کننده
8.4هزار عکس
5.7هزار ویدیو
146 فایل
بنام خدا https://eitaa.com/wesaleyar لینک کانال وصال یار☝️ ارتباط بامدیر👈 @montazerYar313 http://eitaa.com/Delneveshtemahdavi313 لینک کانال دلنوشته مهدوی☝ ✅نشرمطالب باذکرصلوات به نیت فرج آقا
مشاهده در ایتا
دانلود
جلسه هفتم معراج‌السعاده.mp3
19.92M
☘فصل‌پنجم: سیربه عالم‌ بالا با جنبه روحانی 🌿دنیا جای ملکوتی شدن 🍁نصیحت اهل قبور 💯هرچه علائق کمتر، نورانیت بیشتر 📌در دنیا می‌توان خدا را ملاقات کرد‼️ ─━━━⊱❁🥀❁⊰━━━─ https://eitaa.com/wesaleyar کپی‌با‌ذکرصلوات‌برای ظهور‌قائم
تنها ترس.mp3
2.8M
🔊 🎵 «تنها ترس» 🎙 استاد 🔸 اصلی‌ترین غیبت امام زمان... ⁉️ آیا کار برای امام زمان، به خودیِ خود درست می‌شود؟ ─━━━⊱❁🥀❁⊰━━━─ https://eitaa.com/wesaleyar کپی‌با‌ذکرصلوات‌برای ظهور‌قائم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جلسه هشتم معراج‌السعاده.mp3
15.52M
فصل ششم: لذت و الم جسم و روح ☘سیر به عالم بالا با روح 🌿مرض روح سبب هلاکت است. 🍁مشکل ما، عدم فهم ظلمت گناه است. 👌راه درک تاریکی گناه، بیداری است. 💯تا مرض هست، لذتی در کار نیست‼️ ─━━━⊱❁🥀❁⊰━━━─ https://eitaa.com/wesaleyar کپی‌با‌ذکرصلوات‌برای ظهور‌قائم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 تجربه نزدیک به مرگ 🔹پشت صحنه عجیب توبه مرد جوان! ✍ مرد جوانی، تنها در نمازخانه ایستگاه قطار، نشسته بود. با ظاهری خجالت زده، پریشان و پشیمان. او قصد داشت به خاطر گناهی که انجام داده بود، توبه کند. شیاطین، اطرافش جمع شده بودند. شبیه زنبورهایی که اطراف لانه شان گرد می آیند. همه می کوشیدند او را از تصمیمش منصرف کنند. صدای آزاردهنده ای از دهان هر کدامشان خارج میشد. صدایی بم و کشدار. مثل صدای ضبط شده ای که با دور کند پخش شود. با وجود این، من می توانستم بفهمم که آنها چه می گویند. _چه می گفتند؟ به طور کلی، داشتند حرف های وسوسه انگیزشان را به ذهن او کند. مثلا یکی از شیاطین به او می گفت: "میخواهی توبه و خودت را از گناهان لذت بخش محروم سازی؟تو هنوز خیلی جوانی؛ و خیلی سالم. زندگی یک جوان سالم، بدون گناه، هیچ جذابیتی ندارد. گناه، نمک زندگی است و... مرد جوان، مدتی با خود کلنجار رفت. عاقبت، تصمیم نهایی اش را گرفت. همان جا، در گوشه نمازخانه، به حالت سجده، خم شد و پیشانی اش را روی مهر گذاشت؛ با بغض، با اخلاص و با شرم زیاد به خدا گفت: "خدایا، مرا ببخش. اشتباه کردم. قول شرف میدهم ته دیگر تکرار نکنم. قول می دهم که دیگر (.....) ناگهان، نوری با صدای بلند، در نمازخانه ترکید. شیاطین را دیدم که نعره های مهیبی کشیدند، سپس به شکل پودر سیاهی در آمدند و رفته رفته محو شدند... ─━━━⊱❁🥀❁⊰━━━─ https://eitaa.com/wesaleyar کپی‌با‌ذکرصلوات‌برای ظهور‌قائم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا