eitaa logo
ویکی مهدویت
2.1هزار دنبال‌کننده
78 عکس
83 ویدیو
22 فایل
تنها دانشنامه معتبر مجازی مهدوی تحت نظر #مرکز_تخصصی_مهدویت_قم و #بنیاد_فرهنگی_حضرت_مهدی_موعود علیه السلام #شهرستان_امیدیه 🌍🌏 آدرس سایت https://wikimahdaviat.ir/fa 🕋🕋 لینک کانال @wiki_mahdaviat_ir 🌻🌻 ادمین @Amin_07 @Mkamyab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏷 چون ماه محرّم مى‌رسيد...! 🔅امام رضا علیه السلام : ✓ «بر كسى چون حسين بايد كه گريندگان بگريند؛ زيرا كه گريستن بر او گناهان بزرگ را مى‌زدايد......چون ماه محرّم مى‌رسيد كسى پدرم عليه‌السلام را خندان نمى‌ديد. غم و اندوه بر او چيره بود تا آن كه ده روز مى‌گذشت». ⁙ «فَعَلى مِثلِ الحُسَينِ فَليَبكِ الباكونَ؛ فإنَّ البُكاءَ عَلَيهِ يَحُطُّ الذُّنوبَ العِظامَ. ...كانَ أبي عليه السلام إذا دَخَلَ شَهرُ المُحَرَّمِ لا يُرى ضاحِكا، و كانَتِ الكَآبَةُ تَغلِبُ عَلَيهِ حَتّى تَمضِيَ عَشرَةُ أيّامٍ..». ◈. “Imam al-Rida (AS) said, ‘Let the weepers weep over someone like Husayn, for verily weeping over him reduces the burden of great sins. Then he continued, saying, ‘As soon as the month of Muharram would set in, my father (AS) was never seen laughing and he would be overcome by melancholy until after the first ten days had passed.” 📚وسائل الشيعة ج٨ ص١٠ ح٣٩٤ •┈┈••••✾•🌿🖤🌿•✾•••┈┈ https://eitaa.com/joinchat/798097721C322d53feb9
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚩 همه‌ی سال منتظر بودم تا ... •┈┈••••✾•🌿🖤🌿•✾•••┈┈ خادم اهل بیت در عمرش فخر باید به خدمتش بکند مثل مادربزرگ خانه ی ما که خداوند رحمتش بکند پیرزن سال‌ های آخر عمر سخت دلبسته شد به خاموشی چیزهای کمی به خاطر داشت مبتلا بود به فراموشی روزی از روزها به او گفتم گرچه خو کرده‌ای به بیماری نام‌ های ائمه را مادر ! این اواخر به خاطرت داری ؟ گفتم اول ؟ درست گفت ! ” علی “ پاسخ دومین سوال : حسن سومی را نگفته گفت : حسین ؛ آن که در کربلا نداشت کفن گفتمش چارمین ؟ و ساکت شد گفت : مادر ! ببخش یادم نیست تا همین ‌جاش یاد من مانده ست مشکل از دین و اعتقادم نیست گفتمش آمدیم و از تو کسی این سوالات را شفاهی کرد دور از جان تو ، ملک در قبر گر بپرسد چه کار خواهی کرد ؟ گر چه حرفم مزاح بود اما اشک او روی گونه ‌اش افتاد گفت من رفته است از یادم او مرا که نمی‌ برد از یاد من فقط تا حسین یادم هست دادم از کف توان و نیرو را شسته‌ ام سال‌های سال اما استکان ‌های مجلس او را من که اولاد سیدالشهدا اسم‌ شان رفته ‌است از یادم زیر دیگ عزاش را یک‌ عمر فوت کردم به گریه افتادم همه سال منتظر بودم تا دوباره محرمش بشود چادرم را به تکیه می‌ دادم تا سیاهی ماتمش بشود اشک مادربزرگ در روضه ماند از او به ‌جا و ارثیه شد رفت مادربزرگ از این دنیا، اما خانه ی کوچکش حسینیه شد ! •┈┈••••✾•🌿🖤🌿•✾•••┈┈ 🔻 شاعر؛ پیمان طالبی 🔻 شعرخوانی؛ رسالت بوذری @mahfeltv3 @wiki_mahdaviat_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای بابا حکایتی شده مویم ... 🎙 مرثیه‌ای جانسوز از حاج محمود کریمی •┈┈••••✾•🌿🖤🌿•✾•••┈┈ https://eitaa.com/joinchat/798097721C322d53feb9