💡نامه بینام و نشان
یکی از #طلاب حوزه علمیه شیراز می گوید:
در حوزه شیراز درس میخواندم و اندیشه ازدواج در سر داشتم اما از نظر اقتصادی دچار مشکل بودم و آیتاللهدستغیب نیز مرا خوب نمیشناخت تا از ایشان استمداد کنم.
با خود اندیشیدم که نامهای بینام و نشان خدمت آقا نوشته، در دل خود را با ایشان در میان بگذارم. این کار را کردم ولی دلهرهای داشتم.
چند روز بعد آقا به مدرسه آمدند و از طلاب احوالپرسی و دلجویی کردند. هنگام رفتن رو به من کرد و گفت:
(( آقای ... حاجتت برآورده است. بعدا به منزل ما بیایید)) دهانم از تعجب باز ماند. اگر چه دل غرق سرور شده بودم ولی نمیدانستم که او چطور فهمیده است نامه را من نوشتم در صورتی که هیچ کس جز من از این ماجرا خبری نداشت؟!
بعدا به منزل آقا رفتم مقداری پول مرحمت کردند. با آن پول ازدواج کردم و دیدم مقدار پولی که آقا دادهاند درست به اندازه مخارج ازدواج من بوده است نه کمتر و نه زیادتر؟!
سر خدا که عارف سالک به کس نگفت
در حیرتم که باده فروش از کجا شنید
#ویکی_فقه، #آیت_الله_عبدالحسین_دستغیب
درباره شهید دستغیب بیشتر بدانیم:
wikifeqh.ir/سیدعبدالحسین_دستغیب_شیرازی
@WikiFeqh