eitaa logo
《 سنگر شهادت 》
125 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
354 ویدیو
0 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم 🌼أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی🌼 🌹شهداء دعا داشتند؛ ادعا نداشتند🌹 🌷نیایش داشتند؛ نمایش نداشتند🌷 💐حیا داشتند؛ ریا نداشتند💐 🌺رسم داشتند؛ اسم نداشتند🌺 ادمین @Jahanian_m313
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 | 🌟پدر علاقه شدیدی به مادرم داشت. بعد از شهادتش، از همرزمانش شنیدیم که وابستگی بیش از حدی به خانواده اش داشت و همیشه دوست داشتند راز این وابستگی را بدانند. این علاقه حتی بین همرزمانش در سوریه هم پیچیده بود. همیشه به ما سفارش میکرد که به مادرتان احترام بگذارید و دست و پای مادرتان را ببوسید. دوستت دارم را خیلی به مادرم میگفت... 📚برشی از زندگی شهید مدافع حرم حسین رضایی 🌹@Witness_313 سنگر شهادت🌹
🔰 | 🌟سعید عادت داشت کمک را با واسطه به کسی که نیاز داشت برساند، حتی اگر کسی مستقیم برای دریافت کمک پیشش می‌آمد و مجبور بود همان‌ لحظه کمک کند، کاری می‌کرد که طرف مقابل نفهمد سعید از مال خودش کمک می‌کند، می‌گفت: یه پولی برای کمک پیش من هست از اون بهت میدم، اصلا توی چشم نبود و دوست نداشت دیده شود. نشریه صریر را که مدیرش بود، با نام مستعار چاپ می‌کرد که کسی نداند کار اوست، حتی یکبار زمانی که خودش تهران بود، عکس‌های برنامه افطاری ساده را که آقاسعید هم در عکس معلوم بود، منتشر کردیم، وقتی سعید آمد و دید، خیلی ناراحت شد، حتی دنبال این بود که روی آن قسمت نشریه، برچسبی از عکسهای دیگر برنامه بچسباند، می‌گفت: اسم و آرم چه اهمیتی دارد؟! 🌷 شهید سعید مسافر🌷 📎به روایت دوست شهید 🌹@Witness_313 سنگر شهادت🌹
| 🌺خاطره ای از شهید 🌹 سردار کاظم نجفی رستگار🌹 🌹@Witness_313 سنگر شهادت🌹
🔰 | 🌟در آشپز خانه غرق حال و هوای خودم مشغول کار بودم که محمد رضا با صدای بلند گفت: مادر نگاه کردم و دیدم دم در ورودی ایستاده. آمد توی آشپز خانه و شروع کرد به چرخیدن دور من و میگفت مادر حلالم کن مادر حلالم کن. گفتم: آخه چیکار کردی که حلالت کنم؟! گفت: وقتی امدم صداتون کردم متوجه نشدید،بعد با صدای بلند صداتون کردم. حلالم کنید اگه صدایم را روی شما بلند کردم... 📚خاطره ای از زندگی سردار شهید محمد رضا عقیقی منبع: کتاب همسفر تا بهشت ۱صفحه۹۴ 🌹@Witness_313 سنگر شهادت🌹
🎞 رفیق‌شهید : هوا خیلی سرد بود... ماهممون تو چادارا ۷یا۸نفری میخوابیدیم واقعا وحشتناک بودسرمای اون شبا ... ساعت سه شب بود پاشدم رفتم بیرون، دیدم یکی کنار ماشین باهمون پتو داره نماز شب میخونه!! این چیزا رو ما تو واقعیت ندیدیم، توفیلمادیدیم! اما من درمورد دیدم .. یه جوون عاشق .. داشت تواون سرما باخداش حرف میزد... 🌹شهیدبابک نوری🌹 ‎‎‌‌🌹@Witness_313 سنگر شهادت🌹
🔰 | 🌟ادامه تابستون بود و هوا خیلی گرم بود. رفتم پنکه رو روشن کردم و خوابیدم من به گرما خیلی حساسم خواب بودم احساس کردم خیلی هوا گرم شده و متوجه شدم برق رفته ،بعد از چند ثانیه احساس خنکی کردم و به زور چشمانم باز کردم تا مطمئن بشم برق آمده یا نه... دیدم کمیل بالا سرم یه ملحفه رو گرفته و مثل پنکه بالای سرم میچرخونه تا خنک شم...! بعد از چند دقیقه پا شدم گفتم کمیل خسته شدی! گفت: خواب بودی،برق رفت تو به گرما حساسی میترسیدم از گرمای زیاد از خواب بیدار بشی. 📚برشی از زندگی شهید مدافع حرم کمیل صفر تبار ‎‎‌‌🌹@Witness_313 سنگر شهادت🌹
| 🎞خاطره ای از زندگی 🌹شهید نواب صفوی🌹 ‎‎‌‌🌹@Witness_313 سنگر شهادت🌹
🔰 | ♦️ میگفت:خیلی به امام زمان ارادت داشت. ازین ارادتای خشک و خالی که فقط بشینی بگی «آقاجان کی میای دورت بگردم» نه! دنبال آمادگی بود دنبال آماده سازی بود دنبال آگاهی بود. 🔅 میگفت: همون اولای دوره آموزشی با چند تا از بچه ها دوره های مهدویت راه انداخته بود در مورد علایم آخرالزمان و آیات و روایات در مورد امام زمان و از اینجور مسایل صحبت میکردن،البته جلساتشون زیاد طول نکشید چون یکی از فرماندهاشون فهمیده بود و بهشون گفته بود که تعطیلش کنن. محمودرضا هم راحت پذیرفته بود. خودش میگفت تو اینجور جلسات اگه استاد نداشته باشی احتمال به انحراف کشیده شدن و مراد و مرید بازیای الکی زیاده.(تجربه اش رو هم داشت.) اما همش دنبال مطالعه درباره حضرت و شرایط ظهور و آمادگی برای ظهور بود. این رو از نامه ی معروفی که برای خانومش تو ماههای آخر نوشته بود میشد کامل دید. 💠 میگفت: خلاصه اینکه انتظار محمود، یه انتظار واقعی بود. نمیخوام الکی محمود رو گندش کنم یا حالا که شهید شده مقدس بازی در بیارم،نه. محمود واقعا دغدغه امام زمانش رو داشت. واقعا داشت سعی میکرد آماده باشه. واقعا فرمایشات حضرت آقا و اطاعت از دستوراتشون رو در راستای ظهور و تمرینی برای ظهور میدید ... 🌷 🌹@Witness_313 سنگر شهادت🌹
| 🎞خاطره ای بسیار زیبا از 🌺شهید روحانی روح الله میثمی🌺 🌹@Witness_313 سنگر شهادت🌹
| 🎞خاطره ای از زندگی ❤️ نوجوان شهید علیرضا ‌کریمی❤️ 🌹@Witness_313 سنگر شهادت🌹
| 🎞خاطره ای از زندگی ❤️شهید سردار حاج احمد کاظمی❤️ 🌹@Witness_313 سنگر شهادت🌹
🔰 | 🔻 از خصوصیات شهید حجب و حیا ایشان بود،حتی برای اشتباه دیگران هم، او شرمنده میشد. شهید شهروی در بین چریک های کرد هم که بود به او خیلی علاقه داشتند و هر وقت که ایشان به مرخصی می رفت، برای برگشتنش روز شماری میکردند. هر روز می پرسیدند: پس کاک عبدالله کی می آید؟؟؟ (کرد ها جز به هم قوم خود به کس دیگری عموما کاک نمی گویند،مگر اینکه با آن فرد واقعا از همه لحاظ احساس برادری و صمیمیت کنند) 📚 فرهنگ نامه شهدا شهرستان گرمسار / جلد ۲ 🌹شهید عبدالله شهروی🌹 🌹@Witness_313 سنگر شهادت🌹