🔰🔰🔰🔰
#پست_بیست_و_یکم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
3⃣ اپیزود سوم : " چادرت را بتکان، قصد تیمم داریم" ...
تمام روز، با وجود اونهمه کار و خستگی،حس و حال شادمانه ای داشتم تا وقتی که نوبت به تمیز کردن شومینه و هیزمهای داخلش رسید. من و این شومینه ی علیه ما علیه با هم ماجراها داریم ... هر طور بود بغضم رو قورت دادم و نگذاشتم کسی چیزی بفهمه ... شب وقتی همه خوابیدند برای خستگی در کردن به سراغ شعرهای شاعر محبوبم رفتم و از شانسم بین اونهمه شعر، شعری آمد که مقاومت در مقابلش ممکن نبود ... و شد آنچه که شد ... فقط خدا را شکر که همه خواب بودند!
و من نوشتم:
حمیدرضا برقعی میگوید:
" با خودم فکر می کنم اصلا چرا باید رباب ، با آب هم قافیه باشد؟
و این که روضه خوان ها زیادی شلوغش می کنند.
حرمله آنقدر ها هم که می گویند تیر انداز ماهری نبود،
هدف های روشنی داشت! ... "
...
من هم دیروز موقع خانه تکانی با خودم فکر میکردم
خدا را شکر که زود هوا گرم شد و این شومینه ی لعنتی جمع شد
با آن هیزمهای سفالی اش که با هیزمهای واقعی مو نمی زنند.
و هر وقت روشن میشوند، مجبورم در گوشه ای گم و گور شوم،
تا زبانه کشیدن شعله ها را نیبنم.
و دیگران هم اشکهایی که ناخودآگاه به صورتم می غلتند را نبینند.
آخر چطور در قرن بیست و یکم توضیح بدهم که من طاقت دیدن هیزمهای شعله ور را ندارم ...
حتی اگر آنچه آتش گرفته فقط چند تکه هیزم سفالی باشد،
نه در خانه ی حضرت مادر (سلام الله علیها ) ...
و این که چه خوب شد که خانه تکانی تمام شد و گرد و خاکهای کف خانه جمع شد.
چون پاهای خانم کوچولوی من که اتفاقا فقط ۳ سال دارد،
به خاطر حساسیت به خاک پوسته پوسته شده است.
وقتهایی که به پاهایش کرم میزنم تا خوب بشود، سخت ترین لحظه های دنیاست.
با چشمهای درشت تیله ای رنگش نگاهم میکند و انگشتهای کوچکش ناباورانه رد اشک را که بر گونه هایم خط انداخته، دنبال میکند.
_ مامانی، من که کار بد نکردم!
_ نه گنج من! شما هیچوقت کار بد نمیکنی.
_ پس چرا گریه میکنی؟
الکی میخندم و او گیج تر میشود.
آخر چطور برایش بگویم ماجرای دخترکی که اون هم فقط ۳ سال داشت ... و پاهایی به همین کوچکی و ظرافت ... پاهایی که از خارهای بیابان نه پوسته پوسته، که پاره پاره شده بود، اما ...
پس به ناچار دوباره به زور میخندم و پاهایش را عرق بوسه میکنم ... و تمام دلم را به پاهای تاول زده آن دختر سه ساله دخیل میبندم .
و خانم کوچولو آخر نمیفهمد که اگر آنقدر از دستش ناراحتم که دارم گریه میکنم، چرا پاهایش را اینطور با ولع میبوسم؟
نمیداند که باید دُم خنده ی الکی ام را باور کند؟ ، یا رد اشکهایی که به یاد عزیز دردانه ی عمو عباس علیه السلام بر صورتم جاریست؟ ...
" الحمد لله علی عظیم رزیتی " ... سپاس خدای را بر عظمت اندوه من ....
#پست_بیست_و_یکم (بخش_دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
💧زندگی گوارا...
سلام و قبل از هر چیز عید میلاد خانم حضرت زینب سلام الله علیها رو بهتون تبریک میگم.
بازی محبوب خانوم کوچولو لگو بازیه. اونقدر که مجبور شده ایم دو سری لگو در دو سایز براش بخریم تا به اندازه کافی قدرت مانور داشته باشه. چند وقت قبل با هم نشستیم و با استفاده از همه لگوها یه خونه بزرگ درست کردیم، به چه قشنگی! ... خانوم کوچولو اونقدر خوشش اومد که دیگه همه ش همون رو می ساخت و دیگه ساختنش رو از حفظ شده بود. راستش خود من هم فکر میکردم دیگه کاملترین خونه ای که میشه با این تعداد لگو ساخت همینه.
دیروز خانوم کوچولو و خواهرش داشتن با لگو بازی میکردن و من مشغول کارهام بودم که یهو صدای فریاد شادیش من رو از جا پروند: مامانی، ببین یه خونه ی جدید! ... تازه این دوتا طبق ( طبقه) داره!
نگاه کردم و دیدم بعله، عجب آرشیتکتهایی هستن این دخترهای من! کلاً ترکیب رو به هم زده بودن و به جای اون خونه ویلایی، یه خونه دو طبقه ساخته بودن. و خانوم کوچولو هم بلافاصله اَرگو (خرگوش) ی محبوبش رو در طبقه بالا که لابد پنت هاوس خونه محسوب میشد جا داده بود!
نمیتونم توصیف کنم که چقدر لذت بردم. و بیشتر از ساخته شدن خونه، از شجاعتشون در بهم زدن خونه قبلی و درانداختن یک طرح نو کیف کرده بودم ... و بعد تمام دیروز به این فکر میکردم که من چیم از اون دوتا کمتره؟ ...
به نظر من زندگی یه جور لگو بازیه. به هرکدوم از ما یه تعداد لگو داده شده که برای ساختن یه چیز خیلی قشنگ کافیه. کمی و زیادی و رنگ و شکل لگوها همون تفاوتهایی هستند که در شرایط زندگی هرکس قرار داده شده. یکی زیباست، یکی معمولیه، یکی خانواده خوبی داره، یکی از اول شوهر همراهی داره، یکی هوش خوبی داره، یکی کند ذهنه و ... دیگه اون هنر خود ماست که تلاش کنیم و بتونیم با مدیریت درست اون لگوها بهترین شکل ممکن رو ازشون دربیاریم.
قرار نیست نتیجه کار آدمها مثل هم باشه، بلکه مهم اینه که آخر کار یه چیز متعادل و قشنگ و قشنگنترین چیزی که ممکنه با اون تعداد و رنگ و شکل لگو ساخته بشه رو تحویل خدا بدیم.
حالا سوال اینجاست: آیا من توی این ۱۴ سال زندگی با لگوهام بهترین شکل رو ساخته ام؟
***
توی پست قبل خیلی از دوستان نازنین با مهربونی تمام دلداریم دادن که مهم نیست. نیمه پر لیوان رو ببین و قدر داشته هات رو بدون و این که حرف همسرخان اونقدرها که تو میگی ناراحت کننده نبوده و ... از تمام اینها ممنونم، اما تمام هدف من از نوشتن در اینجا اینه که دیگه خودم رو دلداری ندم!
شاید اشکال از من بوده که نتونستم مشکلم و دغدغه م رو درست به شما دوستان خوبم منتقل کنم. من میدونم که خیلیها هستند که همسرشون بده و معتاده و هزارتا مشکل و مصیبت دارن. اما خوب خیلی ها هم هستند که دارن درست و معتدل با هم زندگی میکنن و از کنار هم بودن لذت میبرن. اصلاً اشکال عملکرد من توی این ۱۴ سال همین بوده که هی از واقعیت فرار کردم و گفتم ولش کن! سخت نگیر! دنیا دو روزه! تو خودت سعی کن آدم خوبی باشی و تحمل کنی! ... بالاخره یه جوری این چند صباح رو میگذرونی و بعدش همه چیز تموم میشه و راحت میشی! ...
اما پتک اصلی که توی مغزم خورد و من رو به خودم آورد اینه که فهمیدم نخیر اینطوریها هم نیست. یه بخش بزرگی از سعادت اون دنیای من بستگی به این داره که تونسته باشم این دنیام رو درست مدیریت کنم و تا جایی که میتونم خوب و زیبا زندگی کنم ... و اگه همینطور پیش برم اون دنیا هم همین آشه و همین کاسه!
ببینید ما در تعالیم اسلامی مفهومی داریم به اسم " حیات طیبه " که ترجمه تحت اللفظیش میشه زندگی پاک. اما مفمومش چیزی فراتر از اون هست. بهترین ترجمه ای که از این لفظ دیدم مال آقا ست که در درس تفسیرشون اون رو زندگی گوارا ترجمه کردن ... یعنی زندگی که انسان ازش هم مادی و هم معنوی لذت ببره.
انسان یه موجود دو وجهیه که هم بعد مادی داره و هم بعد معنوی. که هردوتاش به یک اندازه مهمه. و به هر کدوم بی توجهی بشه آدم احساس میکنه یه چیزی کمه. حیات طیبه یا همون زندگی گوارا زندگی هست توش نیازهای مادی و معنوی آدمها هر دو به یک اندازه برآورده میشن. و آدم به تعادل میرسه. نه این که یه بعد از وجودش سرطانی رشد کنه و یه بعد دیگه ش معطل بمونه!
من خیلی ها رو میشناسم که زندگی مادی خوبی دارن و حتی از زندگی مشترکشون هم به غایت راضیند و همه جوره همدیگه رو درک میکنن و به هم توجه میکنن و ... اما روحشون آرامش نداره و مدام سراغ این چیز و اون چیز میرن تا آرامش بگیرن. اما فایده نداره، چون به بعد معنوی وجودشون که جز با ارتباط با خدا آرامش نمیگیره توجه نکردن.
#پست_بیست_و_دوم (بخش_اول)
#تو_فقط_لیلی_باش
#بسیار_مهم
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
🔰🔰🔰🔰
#پست_بیست_و_دوم (بخش دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
و در کنارش کسانی رو میشناسم که از بس به معنویات توجه کردن، از زندگی مادی به دور موندن و یه عقده های پنهانی توی وجودشون شکل گرفته که من خودم ازشون میترسم. چون مثل یک بمب در حال انفجارن. همونهایی که تا دنیا بهشون رو میاره خودشون رو گم میکنن و دیگه وامصیبتاه!
حضرت علی علیه السلام خیلی قشنگ این مطلب رو توضیح داده اند:
"مؤمنان پرهیزکار در دنیا به بهترین صورت زندگی میکنند، و به گواراترین ترین صورت، از آن برخوردار هستند . با اهل دنیا، در دنیایشان شریکند. از بهترین آنچه آنان می خورند، می خورند، و از بهترین نوشیدنی آنان می نوشند، از بهترین آنچه می پوشند در بر می کنند، در بهترین خانه ها، سکونت می یابند، از برترین ازدواج های آنان برخوردار و از والاترین مرکب های آنان بهره مندند .
آنها از هر دو خیر دنیا و آخرت برخوردارند .با اهل دنیا در برخورداری آنان از دنیایشان شریکند، اما اهل دنیا در برخورداری مؤمنان از آخرتشان، بهره ای ندارند .... پس آنان که از اندک عقلی برخوردارند، مشتاق چنین زندگی هستند. "
امام باقر علیه السلام هم در دعای خودشان، از خداوند رفاه دنیایی طلب می کنند و میگن:
"خدایا! از تو می خواهم تا زمانی که مرا زنده می داری، به من رفاه در معیشت عطا کنی، آنچنان معیشتی که با آن بر اطاعت و فرمانبرداریت قوت بیابم و به رضوان تو نایل گردم ... و دنیا را زندان من، و جدایی از آن را باعث اندوه من قرار نده …"
تفاوت رو متوجه شدین؟ ما یه چیزی شنیدیم که میگن " الدنیا سجن المومن" ( دنیا زندان مومن است) . اما اینجا می بینیم که امام میگن: "دنیا را زندان من و جدایی از آن را باعث اندوه من قرار نده." ... یعنی درسته که مومن دلش میخواد از این دنیا بره و این دنیا براش حکم زندان رو داره، اما این اشتیاق از روی بدبختی و برای فرار کردن از بیچارگیهای این دنیا نیست. اونها با وجودی که در این دنیا خوشبختند و از مواهب دنیا که خدا بهشون داده لذت میبرن، وقتی میبینن زیباییهای اون دنیا بهتر و پایدارتره ( و الاخره خیر و ابقی ) مشتاق میشن که زودتر به اونجا برن.
حالا میفهمم که زندگی دنیا خیلی خیلی مهمه. خیلی مهمه که ما موفق بشیم لگوهایی که بهمون داده شده رو به بهترین نحو بچینیم تا در دنیا به زندگی گوارا دست پیدا کنیم. برای این منظور باید به چند نکته دقت کرد:
* در زندگی گوارا، باید هم از «حسنه دنیا» برخوردار بود و هم از «حسنه آخرت » ( ربنا آتنا فی الدنیا حسنة وفی الاخرة حسنة )
* و در عین توجه به آخرت نباید سهم و نصیب خودمون از دنیا رو فراموش کنیم . ( ولاتنس نصیبک من الدنیا )
* و چونکه حیات طیبه، با استفاده از « #طیبات » امکان پذیره، این که خودمون رو از رزق طیب الهی محروم کنیم، و همه ش به مقامات معنوی دلخوش باشیم درست نیست: قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق؟ (بگو چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی های پاکیزه را حرام کرده است؟)
و این چیزیه که من اینجا دنبالشم : زندگی گوارا ... زندگی که هم من توش به وظایفم و جهادم عمل میکنم و هم همسرخان با من با مودت و مثل یک ریحانه رفتار کنه ...
شاید هنوز مختصات دقیق زندگی گوارا رو ندونم، اما خوب میدونم این زندگی مسالمت آمیزی که نه من توش احساس آرامش کنم و نه همسرخان و مدام برای به دست آوردن حقوق اولیه مون توی زندگی با هم کلنجار بریم رو نمیشه بهش گفت : زندگی گوارا ...
برای رسیدن به چنین زندگی، خداوند راه را اینطور به ما نشان داده :
مَن عَمِلَ صالِحًا مِن ذَكَرٍ أَو أُنثىٰ وَهُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً ۖ وَلَنَجزِیَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما كانوا یَعمَلونَ
یعنی هر كس كار شایسته انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، و به خداوند ایمان داشته باشد، او را با یک زندگی گوارا زنده میکنیم؛ و پاداش آنها را به بهترین اعمالی كه انجام میدادند، خواهیم داد.
این " زنده میکنیم " یعنی کسی که این زندگی گوارا رو تجربه نکنه، انگار اصلاً زندگی نکرده. و چون زندگی دنیا مقدمه زندگی آخرته ، به آخرتش هم امیدی نیست ... و من همه ترسم از اینه که بعد از یک عمر زندگی مشمول این آیه از قران بشم که :
" هل انبئکم بالاخسرین اعمالا؟ الذین ضل سعیهم فی الحیات الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا
( آیا میخواهید بدانیدکه زیانکار ترین افراد در عمل چه کسانی هستند؟ آنهایی که تمام زحماتشان در دنیا به هدر و گمراهی رفته، ولی خودشان فکر میکنند که بهترین اعمال را انجام داده اند! )
#پست_بیست_و_دوم (بخش_دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
#بسیار_مهم
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
هدایت شده از ایمان سلسله جو | سبک زندگی
شستن سر و صورت با گلاب در روز
اول ماه مبارک رمضان رو
فراموش نکنید🌸🌸🌸
سخنی از امام صادق علیه السلام💞
https://eitaa.com/iman_selseleh
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
❤️هوا خوبه ، تو هم خوبی ، منم بهتر شدم انگار ...
سبزه ای که انداخته بودم داره سبز میشه و تا الان حدود ۳ سانت رشد کرده. فکر کنم باید زودتر می انداختمش نمیدونم تا چهارشنبه اونقدر رشد میکنه که بتونم دورش ربان بپیچم و بذارمش سر سفره هفت سین، یا نه.
صبحها به بهانه آب دادن به سبزه میرم توی بالکن قشنگ پر از گلمون که مشرف به کوههای شمال تهرانه و توی این بی منظره گی این شهر پر از ساختمان برای خودش نعمت بزرگی محسوب میشه و یه جورایی بهشت کوچک خونه ی ماست ... انگار واقعاً بوی بهار میاد ...
اون روز که داشتم گندمها رو خیس میکردم تا جوانه بزنن اصلاً فکرش رو هم نمیکردم از اون دانه های سخت و خشک چیزی دربیاد! فقط مو به مو به توصیه هایی که شده بود عمل کردم و منتظر موندم. حتی وقتی جوانه ها رو با چشمهای خودم دیدم فکر نمیکردم این جوانه های سفید شل و ول سبز بشن و بتونن صاف و شق و رق برن بالا ... اما الان میبینم که همه چیز خوب پیش رفته ... همونطور که وعده داده شده بود.
پس معلوم میشه همیشه امیدی هست. هیچ چیزی اونقدر سخت نیست که نتونه تعییر کنه. که اگه از راهش وارد بشیم و درست عمل کنیم، حتی از دل چیزی به اون سفت و سختی هم جوونه در میاد. فقط شرطش اینه که درست و حساب شده عمل کنیم. با امید کاری که باید رو انجام بدیم و بعد منتظر بشیم تا قدرت خداوند رو با چشمهای خودمون ببینیم.
* و اما ... و اما ... اگه گفتین در این هوای عالی چی میچسبه؟ بعله ...
درس شیرین شگردهای زن عمو مهتاب جان من
دیروز جوابهای مهتاب جان به دستم رسید. البته یه مقدار پراکنده جواب داده بود و نیاز به مرتب شدن حسابی داشت. من هم که مونده بودم، با اینهمه کار دم عید . آخه میدونین که به قول خیاطها تعمیر لباس از دوختنش بیشتر وقت میبره! ... برای همین میخواستم این پست رو بعد از عید بذارم، اما به دو دلیل نظرم عوض شد. اول این که دلم نیومد دوستان عزیزی که نمیدونم از کجا اینهمه محبتشون به دلم نشسته رو دو هفته منتظر بذارم. بعدش هم با خودم فکر کردم تعطیلات عید فرصت خوبیه که همه مون به این مطالب فکر کنیم و ازشون برای هدف گذاری سال جدید استفاده کنیم. خلاصه هرطوری بود یه بخشیش رو سریع آماده کردم و براتون میذارم و بقیه ش هم به امید خدا بعد از تعطیلات.
خوب حالا بریم سر اصل مطلب. اول از همه بگم که زن عمو جان توی مقدمه جوابهاش چیزی رو گفت که برام فوق العاده جالب بود. اصلاً حالم رو جا آورد با این حرفش. گفت اوایل که وارد خانواده ما شده بود خیلی اذیت شد. خصوصاً اخلاقهای عمو جان و حساسیت زیادش به مرتب بودن خونه و آداب معاشرت و ... براش خیلی اذیت کننده بود. طفلکی کلی دست و پاش رو گم کرده بود. اما شانس آورد که بعد از ازدواج توی آپارتمان با خانمی همسایه شد به نام فرشته که خیلی کمکش کرد و راز و رمزهایی یادش داد که تونست این شرایط رو به بهترین وجهی مدیریت کنه. ( این فرشته خانوم رو خود من هم یک بار دیده ام. یه بار که تولد دختر عموم بود اون و دخترش هم دعوت بودن. همون موقع هم من حس کردم خیلی حرفه ایه! )
این موضوع از این جهت برام جالب بود که قبلش فکر میکردم که اینها توی ذات مهتاب بوده،(فکر کنم توی پستم هم نوشته بودم)، اما الان معلوم شد که میشه آدم این چیزها رو به صورت اکتسابی یاد بگیره و با تمرکز و تمرین عادت ثانویه خودش کنه. جوری که همه فکر کنن اصلاً از توی دل مامانش با این خصایل بیرون اومده! ... البته خوب نمیشه انکار کرد که استعداد خودش هم خیلی خیلی مهم بوده. شاعر میفرماید :
باران که در لطافت طبعش خلاف نیست
در باغ لاله روید و در شوره زار خس!
و اما اون نکات طلایی:
مهمترین اصل شوهر داری زن بودنه. این شاید به نظر بدیهی بیاد، اما اگه به عمقش بریم میبینیم اینطور نیست. یعنی باید آدم چیزی باشه که همسرش نیست. باید اول به همسرش نگاه کنه و ببینه این آدم برای چی زن گرفته. میخواسته کامل بشه و چیزهایی را بدست بیاره که خودش نداشته. برای همین زنی که میخواد محبوب شوهرش باشه باید زنانگی کنه. یعنی یه جورایی هر کاری مردها میکنن برعکسش رو انجام بده. مثلاً :
درباره سر و وضع :
* موهاش تا حد ممکن بلند باشه. ( از شانه بلندتر) و همیشه مرتب باشه. حتی اول صبح. خیلی مهمه که همسر، آدم رو در حال شونه کردن موهاش ببینه و ببینه که آدم به زیباییش اهمیت میده.
* ناخنهاش همیشه یک کم بلند و مرتب باشه.
* حتماً از زیور آلات ( گردنبند و گوشواره و ... ) استفاده کنه.
#پست_بیست_و_سوم (بخش_اول)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
🔰🔰🔰🔰
#پست_بیست_و_سوم (بخش_دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
* بجای لباسهای اسپرت، دامن و لباسهای مدل دار بپوشه. ( بجز یک وقتهایی برای تنوع، یا وقتی که مطمئنه شوهرش اصلاً فقط لباسهای اسپرت دوست داره، که کمتر مردی اینطوری هست) ...
* توی خونه حتماً حتماً صندل پاشنه دار بپوشه که هم باعث میشه ساق پا فرم بهتری بگیره و هم خود به خود باعث میشه آدم مجبور بشه بر ای حفظ تعادلش هم که شده حرکاتش رو با آرامش و طرافت بیشتری انجام بده.
* به دستهاش بیش از اندازه برسه و این رسیدگی رو به شوهرش نشون بده. مثلاً اصلاً و تحت هیچ شرایطی بدون دستکش کار نکنه. استفاده از کرم صد آفتاب و عینک آفتابی و این شیکی جات هم باعث میشه ناخودآگاه همسرتون احساس کنه که شما موجود ظریفی هستید و باید مراعاتتون رو بکنه.
* باید کلی کش و سنجاق و گل سر و تل و ... داشته باشه و هر روز موهاش رو یه مدل درست کنه. اما لازم نیست خیلی شلوغ و حرفه ای باشه، چون بدتر مرد گیج میشه.
* نکته مهم : کارهای پیرایشی مثل بند انداختن و ابرو برداشتن و رنگ کردن و ... به هیچ عنوان نباید در حضور همسر انجام بشن.
از نظر رفتار و برخورد :
* حتی اگه ذاتا ترسو نیست، چندوقت یک بار وانمود کنه از یه چیزی میترسه و اجازه بده همسرش مثل هوختشره به دادش برسه و کمکش کنه و بعد هم در اولین فرصت کلی با آب و تاب درباره اون شجاعت همسرش برای دیگران تعریف و تمجید کنه. البته جلوی خود سوژه!
* حتی اگه زورش به قدر کافی هست، وانمود کنه که زورش به یک سری از چیزها نمیرسه و اجازه بده همسرش با انجام اون کارها احساس قدرت کنه. کارهای مثل باز کردن در شیشه ها، یا جابجا کردن چیزهای سنگین و از همه مهمتر حمل وسایل مثل ساکهای خرید، یا موقع مسافرت چمدان ... این خیلی مهمه که زن هیچوقت نشون نده که زورش زیاده.
* هیچوقت صداش رو بالا نبره. نه روی شوهر و نه روی بچه ها و هر کس دیگه ... طوری که همسرش خیال کنه اصلاً ولوم صداش بالاتر از این نمیره! ( مهتاب میگه این خییییییییلی مهمه. یعنی یه جورایی اساسیه )
* موقع صحبت کردن با شوهر یه جوری کشدار و با ناز حرف بزنه و تا میتونه عزیزم و جانم قاطی حرفهاش کنه.
* همیشه شاد و سرزنده باشه، ولی گاهی هم تو خودش بره و سر سنگین بشه تا قدر شادیهاش دونسته بشه. با همه مهربون باشه، ولی کلاً هیچ وقت اینقدر لطف نکنه که بشه وظیفه ش.
* همیشه همیشه همیشه یه آرایش ملایم داشته باشه و معطر باشه. حداقل یک روز در میان حموم کنه و موهاش رو سشوار بکشه. سر و وضع مرتب و آرایش مثل یک سپره. به مردها آلارم میده که من به خودم توجه دارم و کسی اجازه نداره با من بی احترامی کنه. برای همین همسر آدم به مقدار معتنابهی با احترام با آدم برخورد میکنه و به خودش اجازه نمیده هر برخوردی داشته باشه.)
نکته: مهمه که آرایش ملایم و دلپذیر باشه. مردها از آرایش سنگین بیزارن و بدتر اعصابشون به هم میریزه.
* حتماً در هنگام مشکل ماهانه یکی دو روز خودش رو تحویل بگیره و دست به سیاه و سفید نزنه و در این مدت کارها با همسر باشه. هم برای حفظ سلامتی زن و هم اینکه آقا یک کم قدر سلامتی خانم رو بفهمه. ( البته شگردش اینه که چون آقایون بیرون کار میکنن و طبعاً شب که میان خسته ن، باید خانوم از قبل به طور نامحسوس مقدمات کارها رو فراهم کنه و آقا فقط بخشهای آخر کار رو انجام بده. در واقع آقا به مصداق کار رو کی کرد اون که تموم کرد، هم کار کرده و احساس خوبی داره و هم خسته نشده و خاطره خوبی از کار خونه توی ذهنش ثبت میشه و سری بعد که قراره کار کنه فراری نیست. البته هرچی بگذره آقایون کارکشته تر میشن و دیگه خودشون با ذوق کار میکنن.)
کدبانو گری :
* زن ملکه خونه ست و برای مرد وضعیت خونه نمودیه از شخصیت زن. اگه خونه نامرتب باشه مرد میفهمه زن اونقدر برای خودش ارزش قائل نیست که محل زندگیش رو مرتب کنه. برای همین به خودش اجازه میده از زن ایراد بگیره و بعد هم روشون به روی هم باز میشه.
#پست_بیست_و_سوم (بخش_دوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
تو فقط لیلی باش... 💚
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 ✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿ 🌸بهاری با روزهایی مهتابی و شبهایی درخشان....🌸 باز
🔰🔰🔰🔰
#پست_بیست_و_سوم (بخش_سوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
* از اون مهمتر آشپزخونه ست و از همه مهمتر ظرفشوئیه. مردهای ایرانی به ظرف کثیف خیلی حساسن. یعنی اگه تمام خونه برق بزنه، ولی توی ظرفشویی پر از ظرف باشه ناخودآگاه اعصابشون خورد میشه.
برای همین هیچوقت نباید زن بدون این که شب آشپزخونه رو مرتب کنه بره بخوابه. یعنی براش مهم باشه که اونجا حتماً مرتب بشه. حالا این که خودش بشوره یا همسرش یا حتی ماشین ظرفشویی، خلاصه باید قبل از خواب مرتب بشه.
* لباس مردها مستقم به احساسشون وصله! یعنی به کسی که لباسشون رو مرتب میکنه ناخودآگاه وابستگی عاطفی پیدا میکنن و به قدری ازش ممنون میشن
که سعی میکنن در اولین فرصت چند برابر جبران کنن.
خوب دیگه تا همینجا بسه. من الان دارم از شرمندگی آب میشم و توی زمین فرو میرم. تعارف که نداریم. خدا کنه شماها مثل من نباشین. و بیشتر مطالبی که گفتم رو خودتون از قبل بدونین و عمل کرده باشین.
**
دوستهای خوبی که برام کامنت گذاشتین، من از صبح مشغول مرتب کردن و آماده کردن این پست بودم و نرسیدم به کامنتهای پر محبتتون جواب بدم. اما همه شون رو خوندم. الان کلی خورده
کاری وقت گیر سرم ریخته. خانوم کوچولو هم دیگه صبرش تموم شده و مدام بهانه میگیره. آخه از صبح سر من توی این لپ تاپ بوده! ... ولی مطمئن باشین سر فرصت بهشون جواب میدم.ممنون که همراهمین.
بعداً نوشت : آقا من داشتم جارو برقی میکشیدم و همینطور به مطالب مهتاب جان فکر میکردم که یادم اومد چندتا نکته رو نگفتم.
۱. من اینجا فقط از مهتاب جان نقل قول کرده ام و اینها نظرات من نیست. حتی نسبت به بعضیهاش ان قلت دارم. مثلاً اون مورد غذا نخوردن که خوب باید حواسمون باشه با یه شگردی انجام بشه که به اسراف منجر نشه. مثلاً اضافیش رو از اول حواسمون باشه دست نزنیم تا بشه برش گردوند توی قابلمه، یا بریزیم توی بشقاب همسر ایشون نوش جان کنند و ... و این که حواسمون باشه اون وسط یه وقت دروغ نگیم که کارمون از بیخ و بن خراب بشه ... خلاصه یه ظرافتهایی لازمه که نه سیخ بسوزه و نه کباب!
۲. فکر میکنم لازمه بدونین که رویکرد من در تنظیم سوالهایی که پرسیدم چی بوده. من با توجه به مشکل خودم که با این که میدونم همسرخان دوستم داره، ولی احترامم رو نداره و به قول خودمون دست و دلش سر من و احساساتم نمی لرزه، سوالات رو تنظیم کردم ... این که چطوری کاری کنیم که همسرمون در کنار این که دوستمون داره، احتراممون رو هم داشته باشه و فکر نکنه ما اونقدر قوی هستیم که نیاز به توجه و محبت و رسیدگی نداریم و مثل علف هرز خودمون یه جوری سر میکنیم! ... در واقع ما سر همسر رو کلاه نمیذاریم، بلکه چون آقایون معمولاً به نفعشونه نیاز خانمها به خودشون و توجهشون رو نادیده بگیرن، با جلب کردن توجه همسر به ظرافت زن ، این نیاز رو بولد میکنیم.
۳. و بالاخره از همه اینها مهمتر این که در حین اجرای این شگردها یادمون نره:
" قل اللّهم مالك الملك توتى الملك من تشاء و تنزع الملك ممن تشاء. و تعز من تشاء و تذل من تشاء. بيدك الخير انك على كل شىء قدير "
بگو بار خدایا! اى خدایى که مالك حقیقی عالم تو هستى! تو به هركس بخواهى ملك و سلطنت مى دهى و از هركس بخواهى مى گيرى. و به هركس بخواهى عزت و اقتدار مى بخشى و هر كه را بخواهى خوار مى كنى.
خدايا هر خير و نيكوئى بدست تو است و تو بر هر چيزى توانائى.
برم تا خانوم کوچولو با لوله جارو برقی دیوار رو قلوه کن نکرده، دم عیدی! .... راستی چرا من اینقدر پرچونه ام، آیا؟ :دی
#پست_بیست_و_سوم (بخش_سوم)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt
هدایت شده از کانون آیین فطرت | تربیتکده
💠 دورهٔ کوتاه مدت: جلای دلها ❤️
(حدیث را وارد زندگی کنیم)
✅ فوائد حدیث خوانی در زندگی
✅ شیوه حدیثخوانی
✅ حدیث خوانی و تربیت فرزند
✅ روش چهل حدیث نویسی در خانواده
🎧 جلسات به صورت صوتی و آفلاین
🎙مدرس دوره:
حجةالاسلام #محسن_عباسی_ولدی
🗓 تاریخ شروع: ۲۶ اسفند ۱۴۰۲، پنجم ماه مبارک
💠 اجرا: در کانال تربیتکده
📋 سر فصلهای دوره: کلیک کنید.
🎞 توضیحات حاج آقا رو ببینید.
#جلای_دلها
#تربیتکده
eitaa.com/tarbiatkadeh
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚
✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿
🌸بهاری با روزهایی مهتابی و شبهایی درخشان....🌸
باز کن پنجره ها را که نسیم
روز میلاد اقاقیها را، جشن میگیرد
و بهار
روي هر شاخه، کنار هر برگ
شمع روشن کرده است
همه چلچله ها برگشتند
و طراوت را فرياد زدند
کوچه يکپارچه آواز شده است
و درخت گيلاس
هديه جشن، اقاقي ها را
گل به دامن کرده است
*
باز کن پنجرهها را اي دوست
هيچ يادت هست، که زمين را عطشي وحشي سوخت؟
برگ ها پژمردند
تشنگي با جگر خاک چه کرد؟
هيچ يادت هست؟
توي تاريکي شب هاي بلند
سيلي سرما با تاک چه کرد؟
با سر و سينه گل هاي سپيد
نيمه شب، باد غضبناک چه کرد؟
*
حاليا معجزه باران را باور کن
و سخاوت را در چشم چمن زار ببين
و محبت را در روح نسيم
که در اين کوچه تنگ
با همين دست تهي
روز ميلاد اقاقي ها را
جشن مي گيرند
*
خاک جان يافته است
تو چرا سنگ شدي؟
تو چرا اين همه دلتنگ شدي ؟
باز کن پنجره را
و بهاران را …باور کن!
بالاخره آخرین روز سال ۹۱ هم رسید. سالی که برای من عین شاهنامه، آخرش خوش بود ...
امسال در آخرین روزها، همونطور که باد بهاری درختهای غرق خواب رو بیدار میکنه، دست قدرت خدا من رو هم از یک خواب عمیق ۱۴ ساله بیدار کرد و " ان الله لا یغیر ما بقوم، حتی یغیروا ما بانفسهم" رو در گوشم زمزمه کرد و گفت:
خدا پشت توئه، جا بزنی می بازی
تو با دست خودت زندگیتو می سازی
امسال برای من فقط یک ماه نیم بود. همین یک ماه و نیم آخر. همین روزهای خوشی که فهمیدم با خدا و برای خدا خیلی زیباتر میشه زندگی کرد ... و این که با خدا بودن، فقط به نماز و روزه و حجاب نیست. اینها فقط پوسته های ظاهری دین هستند، که اگرچه لازمند، اما کافی نیستند ... خدا در متن زندگی ما جاریه و فقط وقتی میتونیم خوب زندگی کنیم که حقیقتاً اون رو هر لحظه در کنارمون حس کنیم و دستوراتش رو (حتی اگه برامون سخت باشن و به مذاقمون خوش نیان) مو به مو انجام بدیم.
در همین یک ماه نیم پر برکت، من کلی عادتهای خوب رو توی وجودم نهادینه کردم که نتیجه ش شد ۳ کیلو کاهش وزن، اون هم بدون هیچ رژیمی و فقط با درست خوردن، عادت به پیاده روی روزانه که باعث شد شادابتر بشم. عادت کردم که با دستکش کار کنم و بدون زدن کرمهای دست و صورتم نخوابم و ..
اگه بگم همسرخان از این رو به اون رو شده دروغ گفته ام، اما اگه بگم هیچ تغییری نکرده هم بی انصافیه. قشنگ حس میکنم همسرخان داره تغییر میکنه. این خواب و خیال نیست. واقعاً شبها زودتر از همیشه میاد و خنده هاش و حرف زدنهاش واقعی تره و لطافتی رو نسبت به خودم توی رفتارهاش احساس میکنم که هرچند کمه، ولی کاملاً برام محسوسه ...... و این که دوستان خوب و بینظیری مثل شما اینجا پیدا کردم ... که بابت تمام اینها خدا رو شکر میکنم و از ته قلبم میگم: هذا من فضل ربی ...
***
و اما بشنوید از روزگار من در این ۲۴ ساعت اخیر:
در راستای عمل به شعار " توصیه های مهتابی را جدی بگیرید ! " و این که با یک دست نمیشه اینهمه هندوانه ی مهتابی رو یکجا برداشت، با خودم قرار گذاشتم چندتاش که به نظرم بیشتر مهمه رو انتخاب کنم و روی اونها تمرکز کنم تا یواش یواش برسم به بعدیها. مواردی که انتخاب کردم اینهاست:
*همیشه با آرایش و معطر بودن
*غذا کم کشیدن + اون یک قاشق کذا ! ( دلتون بسوزه! با یک تیر دونشون میزنم و در راستای رژیمم هم مفیده! )
*مرتب بودن خونه و آشپزخونه، همیشه و مخصوصاً شب موقع خواب. طوری که آدم این صبحهای تعطیل که بلند میشه یه فضای مرتب ببینه، نه میدون جنگ که وسطش توپ شرپنل ترکیده!
*لباس زنانه و مرتب پوشیدن + دمپایی مزبور! ( آقا من با این دوتا چشمهای خودم دیده ام که مهتاب خودش توی خونه از اون دمپایی پاشنه یکسره ها میپوشه، از نوع 5 و 7 سانت! ... بنابراین میتونم فتوا بدم که میشه پاشنه یکسره باشه که مومنات و مجاهدات ارزجمند کمتر اذیت بشن! )
* بحث شیرین ولوم صدا که بیشتر باید درباره بچه ها رعایت بشه. چون من خود به خود سر همسرخان داد نمیزنم، ولی متاسفانه یه وقتهایی سر بچه ها بعله! ... بالاخره از این نمد یه کلاهی هم به طفل معصومها برسه، بد نیست!
البته الان که نگاه میکنم میبینم بقیه موارد بیشترشون توی دل همینها لحاظ شده و به قول مولانا چون که صد آید نود هم پیش ماست ...
*و یک مورد مهم دیگه چند سطر پایینتر براتون میگم.
#پست_بیست_و_چهارم (بخش_اول)
#تو_فقط_لیلی_باش
💞تو فقط لیلی باش💞
🆔 @WomanArt