eitaa logo
تو فقط لیلی باش... 💚
1.7هزار دنبال‌کننده
215 عکس
86 ویدیو
2 فایل
ـ✨﷽✨ـ 📗داستان واقعی و جذاب زندگی رضوان بانو💜 🌺جهاد زیبای من در خاکریزی به نام خانه، برای فتح الفتوحی به عظمت "لتسکنوا الیها"🌺 📈 ادمین تبلیغات 🏡کانال های دیگر ما @Zendegi_Bakhsh @RezgheSoty پیام ناشناس به ما: https://gkite.ir/es/9700924
مشاهده در ایتا
دانلود
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 ✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿ 📝 معامله‌ای فقط به نفع فروشنده.... از وقتی انقلاب کردم شروع کردم به جمع کردن احادیثی که درباره وظایف  هر کدوم از همسران نسبت به هم هست. اعتراف میکنم که از حیرت دهنم باز مونده از اینهمه تاکید دین به آداب مختلف همسرداری ... یعنی یه جورایی تا الان ۹ صفحه  A۴ حدیث موثق جمع شده که یکیش از اون یکی کارسازتره نمیدونم این ۱۴  سال من کور بودم یا این احادیث یه جایی مخفی بودن و من ندیدمشون ؟! به این چندتا حدیث که همه شون از پیامبر مهربانیها صلی الله علیه و آله هستند خیلی خیلی زیاد دقت کنید: * هر زنى که بر اخلاق بد شوهرش صبر کند، خداوند سبحان ثواب حضرت آسیه را به او میدهد. * ای‌ حولاء! هر زنی‌ که‌ برای‌ شوهر چیزی‌ بیاورد که‌ او را خوشحال‌ کند،در بهشت‌ از هر رنگی‌، غذای‌ بهشتی‌ به‌ زن‌ می‌ دهند و می‌ گویند این‌ در مقابل‌ آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ در دنیا انجام‌ دادی‌. *ای‌ حولاء! اگر زنی‌ با عصبانیت‌ رویش‌ را از شویش‌ برگرداند، ب خاکسترجهنم‌ که‌ برچشمانش‌ سرمه‌ کشند، عذاب‌ می‌ شود.   و این هم برای آقایون : * با زنان‌ مهربانی‌ کنید و دل‌ آنها را بدست‌ آورید و آنها را عصبانی‌ نکنید و مهریه‌ را اگر به‌ آنها داده‌ اید با زور از آنها پَس‌ نگیرید که‌ در اینصورت‌عذاب‌ می‌ شوید.  * هرمردی‌ که‌ به‌ صورت‌ زنش‌ سیلی‌ بزند، خد دستور می‌ دهد که‌ مالک‌ جهنم‌ هفتاد ضربه‌ در آتش‌ بر او بزند. و هر مردی‌که‌ دستش‌ را برای‌ زدن‌ بر سر زن‌ مسلمانی‌ فرود آورد، خدا دست‌ او را به‌ میخهای‌ آتشین‌ جهنم‌ می‌ کوبد … * ای علی! خدمت به خانواده، كفاره گناهان كبيره و خاموش كننده خشم خداوند و مهريه حورالعين و زياد كننده حسنات و درجات است.    دقت کردین؟ نکته مشترک بیشتر این حدیثها اینه که نمیگن فلان کار رو بکن تا همسرت برات فلان کار رو بکنه، بلکه آدم رو به خدا حواله میدن و میگن فلان کار رو در حق همسرت بکن تا خداوند فلان پاداش رو بهت بده. یا فلان ظلم رو در حق همسرت نکن تا خداوند فلان طور عذابت نکنه ... و این نکته خیییییلی مهمه. این که بدونیم  خود خود خداست نه یکی بندگان ناتوانش به نام همسر! در واقع  این یک معامله دو سر سوده. یعنی اگه اون کار رو کردیم و همسرمون آدم با جنبه ای بود و اون هم در عوض فلان محبت رو بهمون کرد که فبها المراد. اما اگه پررو بود و به روی خودش نیاورد هم ضرری نکردیم، کسی ضامن پاداش ماست که وعده ش حقه و ان الله لا یخلف المیعاد ... این زندگی دنیا به هر حال میگذره و تموم میشه و اونوقت ماییم و دریایی از پاداش که پیش خداوند محفوظه! ... برای همین دیگه اصلاً جای ناامیدی نیست. تکلیف آدم هم معلومه که باید چه کار کنه و دیگه معطل نیست که ببینه فلانی برای من چکار کرد تا ببینم من هم براش باید کاری کنم یا نه ! ... یادمه در دوران جاهلیتم یه بار داشتم به دوستم میگفتم چه خوبه که روز زن همیشه قبل از روز مرده و آدم میتونه با توجه به هدیه ای که گرفته، جبران کنه! ... اما الان میفهمم که بحث زندگی مشترک، بحث معامله با خداست. شاید برای همین هم هست که خود خدا قرار دادن مودت و رحمت بین  زن و شوهر رو به عهده گرفته و فرموده : و جعل بینکم موده و رحمه ... دیروز که داشتم اتاق خواب رو مرتب میکردم دیدم روتختی یک کم کج و کوله ست، اما نه اونقدر که به چشم بیاد. اگه قبلاً ها بود میگفتم: ولش کن. همسرخان که نمی بینه. برای چی خودت رو خسته کنی؟ ... اما یاد این حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله افتادم که فرموده بودند: وقتی‌ زن‌ درخانه‌ کار می‌کند و مثلاً وسیله‌ای‌ را از جایی‌ برمی‌دارد و در جای‌ دیگر می‌گذارد، در این‌ حال‌ خداوند به‌ او نظر می‌کند. و هر که‌ خدا به‌ او نظر کند، او را عذاب‌ نمی‌کند. این شد که با دقت و وسواس زیاد تخت رو مرتب کردم، تا حالا که خداوند داره بهم نظر میکنه یه رضوان بادقت و درست و حسابی رو ببینه! ... چرا نکنم؟ گیریم همسرخان نبینه، گیریم اصلاً نفهمه که توی خونه کاری کرده ام. خدای بصیری که مثقال ذره ای از خوبی یا بدی از دیدش مخفی نمیمونه باید ببینه و بهم پاداش بده که میبینه ... و فقط همونه که مهمه ... حالا ممکنه یکی از شما بگین با این کارها شوهر آدم پرتوقع میشه و دیگه نمیشه جمعش کرد! ... اما جواب من اینه که آیا در این ۱۴ سال که من از زیر کارها در رفتم و تا تونستم سرسری و در حد رفع تکلیف به خونه و رندگیم رسیدم کجای دنیا رو گرفتم؟ ... اون خسر الدنیا و الاخره که توی قرآن اومده، دقیقا حکایت منه دیگه ... قبول ندارین؟ ( بخش اول ) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
🔰🔰🔰🔰 ( بخش دوم) دین مسیریه که از متن زندگی انسان میگذره. خدا از ما نخواسته که شق القمر کنیم. همین که درست زندگی کنیم و به خاطر خدا درست زندگی کنیم کافیه. یادمون نره ما با خداوند کریمی سرو کار داریم که به خاطر اعمال کوچک، پاداشهای بزرگ میده. یادمون نره ما با خداوند کریمی سرو کار داریم که به خاطر اعمال کوچک، پاداشهای بزرگ میده. وقتی میشه با انجام کارهای خونه و بوجود آوردن یک فضای مرتب و دلپذیر برای همسر و بچه ها، لبخند رضایت خدا رو به دست آورد، چرا نکنم؟ یعنی من اینقدر از نظر لطف خدا مستغنی هستم؟ مگه نه این که اصولاً هدف ما از اینهمه عبادتهای سخت و آسون و روزه های مستحبی و نمازهای طولانی و ذکرهای جور واجور همین نیست که خداوند بهمون نظر لطف کنه؟ ... مگه همه ترسمون از اون روزی نیست که آدمها از شدت هول عذاب الهی عقلشون زایل میشه و مثل مستها گیج و منگ میشن؟ طوری که خداوند در توصیفشون میگه : و تَرَی الناسَ سُکاری . و ما هم به سُکاری. و لکن عذابَ اللهِ شدید (و مردمان به نظرت مست می آيند،  ولي مست نيستند بلكه سختي عذاب خدا ايشان را اینچنین از خود بي‏خود كرده است. ) خوب وقتی به همین سادگی میشه هم در این دنیا حس خوبی داشت و هم توی اون دنیا در امان خداوند بود، چرا فرصت به این خوبی و زیبایی رو از دست بدیم آخه؟ مگه با خودمون دشمنی داریم؟! ... حسن عباسی همیشه میگه: " استراتژیست موفق اون کسیه که تهدید رو تبدیل به فرصت کنه." ... حالا من هم مثل یک استراتژیست موفق تهدید خونه تکونی رو به فرصت قرار گرفتن در معرض نظر لطف الهی تبدیل میکنم! ... معرکه ست، نه؟ ... فکرش رو بکنید! اگه آدم با جابجا کردن یک چیز توی خونه بتونه نظر لطف خدا رو شامل حال خودش کنه و از عذاب هولناک قیامت در امان باشه، حسابش رو بکنید که با اونهمه شستن و جابجا کردن و مرتب کردنهایی که در خونه تکونی هست چقدر لطف و امان الهی برای خودمون به ارمغان میاریم؟ ... حالا گیریم اصلاً آقایون نفهمن و فکر کنن دست به سیاه و سفید نزدیم ... اونی که باید ببینه دیده و چه دیدن زیبایی ... و من اوفی بعده من الله؟ فاستبشروا ببیعکم التی بایعتم به . و ذالک هو الفوز العظیم. ( و چه کسی از خداوند به عهدش وفادارتر است؟ پس از معامله ای که  کردید شادمان باشید که آن پیروزی بزرگی برای شماست. ) در دلم چیزی هست مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح و چنان بیتابم، که دلم میخواهد بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه دورها آوایی ست ، که مرا میخواند ... * خواهر نازنینم ، «من چادرم را دوست دارم» عزیز ، خاطره ای که دیروز نوشتم رو قابل دونسته و به عنوان دویست و هفدهمین  خاطره ی چی شد چادری شدم، در وبلاگ ارزشمندش ثبت کرده ...  اگه دوست داشتین یه تک پا تشریف ببرید  اینجا ( پست بعد) و بخونیدش. عنوانش هم هست : چادر، فِلیکس فِلیسیس من است... ( بخش دوم ) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 ✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿ 💧زندگی گوارا... سلام و قبل از هر چیز عید میلاد خانم حضرت زینب سلام الله علیها رو بهتون تبریک میگم. بازی محبوب خانوم کوچولو لگو بازیه. اونقدر که مجبور شده ایم دو سری لگو در دو سایز براش بخریم تا به اندازه کافی قدرت مانور داشته باشه. چند وقت قبل با هم نشستیم و با استفاده از همه لگوها یه خونه بزرگ درست کردیم، به چه قشنگی! ... خانوم کوچولو اونقدر خوشش اومد که دیگه همه ش همون رو می ساخت و دیگه ساختنش رو از حفظ شده بود. راستش خود من هم فکر میکردم دیگه کاملترین خونه ای که میشه با این تعداد لگو ساخت همینه. دیروز خانوم کوچولو و خواهرش داشتن با لگو بازی میکردن و من مشغول کارهام بودم که یهو صدای فریاد شادیش من رو از جا پروند: مامانی، ببین یه خونه ی جدید! ...   تازه این دوتا طبق ( طبقه) داره! نگاه کردم و دیدم بعله، عجب آرشیتکتهایی هستن این دخترهای من! کلاً ترکیب رو به هم زده بودن و به جای اون خونه ویلایی، یه خونه دو طبقه ساخته بودن. و خانوم کوچولو هم بلافاصله اَرگو (خرگوش) ی محبوبش رو در طبقه بالا که لابد پنت هاوس خونه محسوب میشد جا داده بود! نمیتونم توصیف کنم که چقدر لذت بردم. و بیشتر از ساخته شدن خونه، از شجاعتشون در بهم زدن خونه قبلی و درانداختن یک طرح نو کیف کرده بودم ... و بعد تمام دیروز به این فکر میکردم که من چیم از اون دوتا کمتره؟ ... به نظر من زندگی یه جور لگو بازیه. به هرکدوم از ما یه تعداد لگو داده شده که برای ساختن یه چیز خیلی قشنگ کافیه. کمی و زیادی و رنگ و شکل لگوها همون تفاوتهایی هستند که در شرایط زندگی هرکس قرار داده شده. یکی زیباست، یکی معمولیه، یکی خانواده خوبی داره، یکی از اول شوهر همراهی داره، یکی هوش خوبی داره، یکی کند ذهنه و ... دیگه اون هنر خود ماست که تلاش کنیم و بتونیم با مدیریت درست اون لگوها بهترین شکل ممکن رو ازشون دربیاریم. قرار نیست نتیجه کار آدمها مثل هم باشه، بلکه مهم اینه که آخر کار یه چیز متعادل و قشنگ و قشنگنترین چیزی که ممکنه با اون تعداد و رنگ و شکل لگو ساخته بشه رو تحویل خدا بدیم. حالا سوال اینجاست: آیا من توی این ۱۴ سال زندگی با لگوهام بهترین شکل رو ساخته ام؟  *** توی پست قبل خیلی از دوستان نازنین با مهربونی تمام دلداریم دادن که مهم نیست. نیمه پر لیوان رو ببین و قدر داشته هات رو بدون و این که حرف همسرخان اونقدرها که تو میگی ناراحت کننده نبوده و ... از تمام اینها ممنونم، اما تمام هدف من از نوشتن در اینجا اینه که دیگه خودم رو دلداری ندم! شاید اشکال از من بوده که نتونستم مشکلم و دغدغه م رو درست به شما دوستان خوبم منتقل کنم. من میدونم که خیلیها هستند که همسرشون بده و معتاده و هزارتا مشکل و مصیبت دارن. اما خوب خیلی ها هم هستند که دارن درست و معتدل با هم زندگی میکنن و از کنار هم بودن لذت میبرن. اصلاً اشکال عملکرد من توی این ۱۴ سال همین بوده که هی از واقعیت فرار کردم و گفتم ولش کن! سخت نگیر! دنیا دو روزه! تو خودت سعی کن آدم خوبی باشی و تحمل کنی! ... بالاخره یه جوری این چند صباح رو میگذرونی و بعدش همه چیز تموم میشه و راحت میشی! ... اما پتک اصلی که توی مغزم خورد و من رو به خودم آورد اینه که فهمیدم نخیر اینطوریها هم نیست. یه بخش بزرگی از سعادت اون دنیای من بستگی به این داره که تونسته باشم این دنیام رو درست مدیریت کنم و تا جایی که میتونم خوب و زیبا زندگی کنم ... و اگه همینطور پیش برم اون دنیا هم همین آشه و همین کاسه! ببینید ما در تعالیم اسلامی مفهومی داریم به اسم " حیات طیبه " که ترجمه تحت اللفظیش میشه زندگی  پاک. اما مفمومش چیزی فراتر از اون هست. بهترین ترجمه ای که از این لفظ دیدم مال آقا ست که در درس تفسیرشون اون رو زندگی گوارا ترجمه کردن ... یعنی زندگی که انسان ازش  هم مادی و هم معنوی لذت ببره. انسان یه موجود دو وجهیه که هم بعد مادی داره و هم بعد معنوی. که هردوتاش به یک اندازه مهمه. و به هر کدوم بی توجهی بشه آدم احساس میکنه یه چیزی کمه. حیات طیبه یا همون زندگی گوارا زندگی هست توش نیازهای مادی و معنوی  آدمها هر دو به یک اندازه برآورده میشن. و آدم به تعادل میرسه. نه این که یه بعد  از وجودش سرطانی رشد کنه و یه بعد دیگه ش معطل بمونه! من خیلی ها رو میشناسم که زندگی مادی خوبی دارن و حتی از زندگی مشترکشون هم به غایت راضیند و همه جوره همدیگه رو درک میکنن و به هم توجه میکنن و ... اما روحشون آرامش نداره و مدام سراغ این چیز و اون چیز میرن تا آرامش بگیرن. اما فایده نداره، چون به بعد معنوی وجودشون که جز با ارتباط با خدا آرامش نمیگیره توجه نکردن. (بخش_اول) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
🔰🔰🔰🔰 (بخش دوم) و در کنارش کسانی رو میشناسم که از بس به معنویات توجه کردن، از زندگی مادی به دور موندن و یه عقده های پنهانی توی وجودشون شکل گرفته که من خودم ازشون میترسم. چون مثل یک بمب در حال انفجارن. همونهایی که تا دنیا بهشون رو میاره خودشون رو گم میکنن و دیگه وامصیبتاه!  حضرت علی علیه السلام خیلی قشنگ این مطلب رو توضیح داده اند: "مؤمنان پرهیزکار در دنیا به بهترین صورت زندگی میکنند، و به گواراترین ترین صورت، از آن برخوردار هستند . با اهل دنیا، در دنیایشان شریکند. از بهترین آنچه آنان می خورند، می خورند، و از بهترین نوشیدنی آنان می نوشند، از بهترین آنچه می پوشند در بر می کنند، در بهترین خانه ها، سکونت می یابند، از برترین ازدواج های آنان برخوردار و از والاترین مرکب های آنان بهره مندند . آنها از هر دو خیر دنیا و آخرت برخوردارند .با اهل دنیا در برخورداری آنان از دنیایشان شریکند، اما اهل دنیا در برخورداری مؤمنان از آخرتشان،  بهره ای ندارند ....  پس آنان که از اندک عقلی برخوردارند، مشتاق چنین زندگی هستند. " امام باقر علیه السلام  هم در دعای خودشان، از خداوند  رفاه دنیایی طلب می کنند و میگن: "خدایا! از تو می خواهم تا زمانی که مرا زنده می داری، به من رفاه در معیشت عطا کنی، آنچنان معیشتی که با آن بر اطاعت و فرمانبرداریت قوت بیابم و به رضوان تو نایل گردم ... و دنیا را زندان من، و جدایی از آن را باعث اندوه من قرار نده  …"   تفاوت رو متوجه شدین؟ ما یه چیزی شنیدیم که میگن " الدنیا سجن المومن" ( دنیا زندان مومن است) . اما اینجا می بینیم که امام میگن: "دنیا را زندان من و جدایی از آن را باعث اندوه من قرار نده." ... یعنی درسته که مومن دلش میخواد از این دنیا بره و این دنیا براش حکم زندان رو داره، اما این اشتیاق از روی بدبختی و برای فرار کردن از بیچارگیهای این دنیا نیست. اونها با وجودی که در این دنیا خوشبختند و از مواهب دنیا که  خدا بهشون داده لذت میبرن، وقتی میبینن زیباییهای اون دنیا بهتر و پایدارتره ( و الاخره خیر و ابقی ) مشتاق میشن که زودتر به اونجا برن.   حالا میفهمم که زندگی دنیا خیلی خیلی مهمه. خیلی مهمه که ما موفق بشیم لگوهایی که بهمون داده شده رو به بهترین نحو بچینیم  تا در دنیا به زندگی گوارا دست پیدا کنیم. برای این منظور باید به چند نکته دقت کرد: * در زندگی گوارا، باید هم از «حسنه دنیا» برخوردار بود و هم از «حسنه آخرت » ( ربنا آتنا فی الدنیا حسنة وفی الاخرة حسنة ) * و در عین توجه به آخرت نباید سهم و نصیب خودمون از دنیا رو فراموش کنیم . ( ولاتنس نصیبک من الدنیا )  * و چونکه حیات طیبه، با استفاده از « » امکان پذیره، این که خودمون رو از رزق طیب الهی محروم کنیم، و همه ش به  مقامات معنوی دلخوش باشیم درست نیست: قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق؟  (بگو چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی های پاکیزه را حرام کرده است؟)   و این چیزیه که من اینجا دنبالشم : زندگی گوارا ... زندگی که هم من توش به وظایفم و جهادم عمل میکنم و هم همسرخان با من با مودت و مثل یک ریحانه رفتار کنه ... شاید هنوز مختصات دقیق زندگی گوارا رو ندونم، اما خوب میدونم این زندگی مسالمت آمیزی که نه من توش احساس آرامش کنم و نه همسرخان و مدام برای به دست آوردن حقوق اولیه مون توی زندگی با هم کلنجار بریم رو نمیشه بهش گفت : زندگی گوارا ... برای رسیدن به چنین زندگی، خداوند راه را اینطور به ما نشان داده : مَن عَمِلَ صالِحًا مِن ذَكَرٍ أَو أُنثىٰ وَهُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً ۖ وَلَنَجزِیَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما كانوا یَعمَلونَ یعنی هر كس كار شایسته‌ انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، و به خداوند ایمان داشته باشد، او را با یک زندگی گوارا زنده می‌کنیم؛ و پاداش آن‌ها را به بهترین اعمالی كه انجام می‌دادند، خواهیم داد. این " زنده میکنیم " یعنی کسی که این زندگی گوارا رو تجربه نکنه، انگار اصلاً زندگی نکرده. و چون زندگی دنیا مقدمه زندگی آخرته ، به آخرتش هم امیدی نیست ... و من همه ترسم از اینه که بعد از یک عمر زندگی مشمول این آیه از قران بشم که : " هل انبئکم بالاخسرین اعمالا؟ الذین ضل سعیهم فی الحیات الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا ( آیا میخواهید بدانیدکه زیانکار ترین افراد در عمل چه کسانی هستند؟ آنهایی که تمام زحماتشان در دنیا به هدر و گمراهی رفته، ولی خودشان فکر میکنند که بهترین اعمال را انجام داده اند! ) (بخش_دوم) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 ✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿ 👑 توصیه های مهتابی (۲) وقتی یکی از روهای عید، زن عمو مهتاب زنگ زد و برای عید دیدنی دسته جمعی فامیل دعوتمون کرد خونه شون، انگار دنیا رو بهم دادن. یعنی من سابقه نداشته که برای رفتن خونه کسی اینقدر خوشحال بشم. راستش یه جورایی حس میکردم که نه فقط من، که همه بچه های اینجا همگی با هم خونه شون دعوتیم! ... با شادمانی تمام و از خدا خواسته، شال و کلاه کردیم و بدو بدو رفتیم به دید زدن خونه و زندگیشون و  خلاصه حالی به حولی! به جان خودم من آدم فضولی نیستم. اصلاً فضول بودن و توی خونه و زندگی مردم سرک کشیدن، یه حال و انگیزه ی خاصی میخواد، که من - که تا همین اواخر حوصله خودم رو هم نداشتم-  ازش به کل بی بهره ام  ... اما چه کنم که آدم به خاطر هدفش به چه کارهایی که تن نمیده ... اون شب حسم یه جورایی مثل بچه های اطلاعات و عملیات بود، وقتی برای بدست آوردن اطلاعات به پشت خط دشمن میرفتند! البته ناگفته نمونه که من همیشه خونه عمو پیمان رو دوست داشته ام. هم به خاطر حس قشنگ زندگی و گرمای محبتی که از همه جاش می تراوه و هم به خاطر کتابخونه بی نظیرش ... عمو پیمان چون استاد دانشگاهه، و مجبوره بیشتر وقتش رو به مطالعه و تحقیق بگذرونه، یه اتاق مطالعه داره که دو ضلعش پوشیده از قفسه های پر از کتابه. و برای آدم کرم کتابی مثل من، حکم بهشتی رو داره که آدم وقتی میره توش، دیگه دلش نمیاد بیرون بیاد. اون موقع حواسم نبود که توی اون خونه زنی هست که مثل یک گنج ارزشمنده و به اندازه صد برابر اطلاعات بیحاصل توی اون کتابها، میشه ازش زندگی کردن رو یاد گرفت ... قبلاًها که میرفتیم خونه شون، همیشه جام توی اون اتاق کتابخونه بود، اما این دفعه حتی یک بار هم پام رو اونجا نذاشتم. تازه داشتم جاهای دیگه خونه رو میدیدم، که واقعاً از سلیقه یه خانوم ایرانی حکایت داشت: صاحب   ™ توصیه های مهتابی ... خلاصه علاوه بر اینکه حساااابی با خود مهتاب جان حرف زدم، به بهانه های مختلف به آشپرخانه و تک تک اتاقها هم سر کشیدم و چیز یاد گرفتم. از همه مهمتر اینکه کلی حرف از زیر زبون دخترعموی نازنینم پانیذ بیرون کشیدم (در این قسمت خانوم خانوما به شدت کمکم کرد. طوری که تصمیم گرفتم اگه یه روزی کارآگاه خصوصی شدم، حتماً اون رو به عنوان دستیارم انتخاب کنم!) ... و بالاخره شب با کوله باری از اطلاعات عملی به خونه برگشتیم! حالا به این بهانه میریم سر پارت II توصیه های مهتابی. اما دلم نمیاد این نکته رو ناگفته بدارم که مطابق بررسیهای موشکافانه بنده، خود مهتاب اولین و بهترین عامل به توصیه هاش هست، و اینکه خونه و زندگیش، یه پا کلاس خانه داری مجسم بود.   *** به رسمیت شناختن مردانگی همسر (قابل توجه خانمهایی مثل من که برای خودشون یه پا مهندسن از پس همه کار برمیان!) دیدین بعضی از حیوانات مثل گوزن رو که اموراتشون با شاخ تیزشون میگذره؟ برای همین باید همیشه اون شاخ رو تیز نگه دارن، و مدام اونها رو به درخت و سنگ و ... میسابن تا کند نشه ... مردها هم اموراتشون با مهارتهای مردانه شون میگذره. و اگه مردی اون مهارتهای مرد بودنش رو از دست بده، مثل گربه ای که سبیلش رو کنده باشن، کلاً گیج میزنه و دیگه توی ساده ترین چیزها هم اعتماد به نفس نداره. مردها نیاز دارن مدام از قدرتشون و مهارتهای مردانه شون استفاده کنن تا احساس خوبی در زندگی داشته باشن ... و اگه این وسط یکی اون مهارتها رو ببینه و بابتش تحسینشون کنه که دیگه نورٌ علی نور! ... مهمه که یه زن این مهارتها رو بشناسه و در اون مواقع پا توی کفش همسرش نکنه: 1. رسیدگی به امور فنی خانه :  مردها خونه ای رو دوست دارند که کارهای فنی ش به عهده خودشون باشه. یه جورایی بهش احساس تعلق میکنن، چون بابت ایجاد رفاه در اون زحمت کشیده اند. برای همین هی کیف میکنن و هی دوست دارن به هر صورت که شده زندگی در اون خونه رو لذتبخش تر کنن. حالا این وسط بیشتر از همه به نفع کیه؟ معلومه دیگه: خانوم خونه. 2. بهش فرصت بدید از قدرت بدنیش برای رفاه خانواده ش استفاده کنه. این لذت رو ازش دریغ نکنید . مثلاً موقع خرید، بیشترکیسه ها باید دست همسر باشه، یا یک وقتها در شیشه آبلیمو یا خیارشور رو بدید اون باز کنه، یا مثلاً موقع خونه تکونی کارهای سخت رو از اون بخواید و حتماً حتماً بعد از انجام اون کارها ازش به قدر کافی و وافی تشکر کنید. و بگید که اگه کسی به اون قدرتمندی کنارتون نبود، معلوم نبود چی به سرتون میومد! (بخش_اول) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 ✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿ 👌اورکا...👌 دیشب موقع تمیز کردن آشپزخانه مثل همیشه داشتم سالهای گذشته زندگیم رو مرور میکردم تا بفهمم اشتباهاتم کجاها بوده، که یک مرتبه یک جرقه مهم در ذهنم درخشید. یک جواب مهم و اساسی. چیزی که ارزشش رو داشت به خاطرش مثل ارشمیدس بالا بپرم و فریاد بکشم: اورکا ! اون جواب این بود:  من زیادی با همسرخان دوست هستم!   شاید به نظر مسخره بیاد، اما این عین حقیقته. یه بخش عظیمی از مشکلات من برمیگرده به صمیمیت بیش از حد ما با هم. اوایل ازدواج من خیلی از این کتابهای روانشاسی خارجی میخوندم.  یه چیزی توی همه شون مشترک بود این بود که " با همسرتان دوست باشید" ... من هم که ذاتا روحیه م پسرونه ست از بین اونهمه توصیه، همین یکی رو گرفتم و بهش عمل کردم، عمل کردنی! الان اگر زمان اجازه بده من و همسرخان میتونیم ساعتها با هم حرف بزنیم و بگیم و بخندیم. شاید باورتون نشه، اما بعضی وقتها بچه ها باید صبر کنن تا حرفهای ما با هم  تموم بشه بعد حرفشون رو بزنن. مثل دوتا دوست صمیمی برای هم کری میخونیم و حتی توی سر و کله هم میزنیم ... اگه یک کسی صدای ما رو ضبط کنه،( یه جوری که از روی صدا جنسیت افراد قابل تشخیص نباشه )، بدون شک میگه اینها دوتا دوست صمیمی هستند، و تنها چیزی که به ذهنش نمیرسه اینه که اینها زن و شوهر باشند! در تمام این ۱۴ سال فکر میکردم این حسن زندگی ماست، اما حالا میفهمم که یکی از بزرگترین عیبهاست. چرا؟ الان عرض میکنم خدمتتون: شهید مطهری میگن: " غریزه مرد طلب و نیاز است و غریزه زن جلوه و ناز. " به بیان ساده تر مرد ذاتا دوست داره مراعات زن رو بکنه و نازش رو بکشه . و اگه این اتفاق درباره یه زن نیفته باید در زن بودنش شک کرد. اینهمه که اسلام در باره حجاب و محدود کردن زن صحبت میکنه به خاطر همینه. یعنی یه زن، اگه زن باشه، به طور ذاتی این قدرت رو داره که قویترین مردها رو هم تحت تاثیر قرار بده . حالا این که چرا همسرخان به سادگی و بدون هیچ ملاحظه ای هر حرفی رو به من میزنه و اصلاً هم فکر نمیکنه که ممکنه دلم رو بشکنه؟ چون تصورش از من تصور یه دوسته، نه یک همسر که باید نازش رو کشید و دلش رو به دست آورد ... دردناکه، ولی توی این ۱۴ سال هیچوقت نشده که من گریه کنم و اون  دلداریم بده و آرومم  کنه. یعنی من اصلاً گریه نکرده ام که اون مجال این کار رو پیدا کنه. لابد به نظرش من یه مادر فولاد زره هستم که توپ هم تکونم نمیده! ... اما آیا من واقعاً همین هستم؟ یا یک زن با تمام احساسات و نیازهای عاطفی که داره؟ هرچیزی در این دنیا تعریف و مختصات خودش رو داره. رابطه دوستی یه چیزه و رابطه زن و شوهری یه چیز دیگه. سر و وضع و حال و کار یه زن شوهردار باید با یک زن مجرد فرق داشته باشه. اگر نه حتماً یه جای کار لنگ خواهد زد. دیر و زود داره، ولی سوخت و سوز نه! ... بین زن و شوهر باید باشه، 👈اما نه از جنس دوستی، بلکه از جنسی که در قران با تعبیر "مودت و رحمه" ازش یاد شده و ما بهش میگیم  ... زندگی خوب، نتیجه ترکیب درست چندین مهارته و این خیلی مهمه که هر چیز درست به اندازه نیاز توی زندگی باشه، نه کمتر و نه بیشتر ! ... یادم باشه حالا که دارم تغییر میکنم ، یه تغییر متعادل باشه. نه اونقدر سرگرم کار خونه بشم که بشم کوزت! و نه اونقدر به خودم برسم که دیگه شورش دربیاد و نه اونقدر زن بشم که از اونور بوم بیفتم. همه اینها مثل ادویه های مختلفن که نبودشون غذا رو بیمزه میکنه و بودن زیادشون غذا رو غیر قابل تحمل ... همون که توی روایت اومده: خیر الامور اوسطها ... البته خیلی از این مهارتها رو اگه دختر دوران کودکی استاندارد و دخترونه ای رو بگذرونه و به عنوان یه دختر تربیت بشه خود به خود در وجودش نهادینه میشن. اما متاسفانه دختربچه های ما مثل من بیشتر پسرونه تربیت میشن و بازی میکنن. 👈اصلاً نظام آموزشی و فعایتهای مدرسه ای ما جایی برای بروز لطافتهای زنونه نیست. برای همین هم وقتی نوبت زندگی واقعی و ایفای نقش زنانگیشون میرسه نمیتونن از عهده ش بربیان. 💞زن بودن کار سختیه. این که همه چیز باشی، اما به اندازه ، بینهایت مشکله. هرچی میگذره بهتر میفهمم که چرا زن از کار بیرون معاف شده. چون زن بودن خودش  ... باید اعتراف کنم که این زن بودن و با لطافت زنانه رفتار کردن از همه اون  موارد قبلی سختتره. تمیز کردن خونه و مرتب کردن سر و وضع کارهای فیزیکی هستن، اما این یکی باید از درون بجوشه. خواهشا هر راهکاری به نظرتون میرسه رو ازم دریغ نکنین. من هم به هر نتیجه ای رسیدم میام میگم تا به یک جمع بندی برسیم. 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 ✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿ 📝 معامله‌ای فقط به نفع فروشنده.... از وقتی انقلاب کردم شروع کردم به جمع کردن احادیثی که درباره وظایف  هر کدوم از همسران نسبت به هم هست. اعتراف میکنم که از حیرت دهنم باز مونده از اینهمه تاکید دین به آداب مختلف همسرداری ... یعنی یه جورایی تا الان ۹ صفحه  A۴ حدیث موثق جمع شده که یکیش از اون یکی کارسازتره نمیدونم این ۱۴  سال من کور بودم یا این احادیث یه جایی مخفی بودن و من ندیدمشون ؟! به این چندتا حدیث که همه شون از پیامبر مهربانیها صلی الله علیه و آله هستند خیلی خیلی زیاد دقت کنید: * هر زنى که بر اخلاق بد شوهرش صبر کند، خداوند سبحان ثواب حضرت آسیه را به او میدهد. * ای‌ حولاء! هر زنی‌ که‌ برای‌ شوهر چیزی‌ بیاورد که‌ او را خوشحال‌ کند،در بهشت‌ از هر رنگی‌، غذای‌ بهشتی‌ به‌ زن‌ می‌ دهند و می‌ گویند این‌ در مقابل‌ آن‌ چیزی‌ است‌ که‌ در دنیا انجام‌ دادی‌. *ای‌ حولاء! اگر زنی‌ با عصبانیت‌ رویش‌ را از شویش‌ برگرداند، ب خاکسترجهنم‌ که‌ برچشمانش‌ سرمه‌ کشند، عذاب‌ می‌ شود.   و این هم برای آقایون : * با زنان‌ مهربانی‌ کنید و دل‌ آنها را بدست‌ آورید و آنها را عصبانی‌ نکنید و مهریه‌ را اگر به‌ آنها داده‌ اید با زور از آنها پَس‌ نگیرید که‌ در اینصورت‌عذاب‌ می‌ شوید.  * هرمردی‌ که‌ به‌ صورت‌ زنش‌ سیلی‌ بزند، خد دستور می‌ دهد که‌ مالک‌ جهنم‌ هفتاد ضربه‌ در آتش‌ بر او بزند. و هر مردی‌که‌ دستش‌ را برای‌ زدن‌ بر سر زن‌ مسلمانی‌ فرود آورد، خدا دست‌ او را به‌ میخهای‌ آتشین‌ جهنم‌ می‌ کوبد … * ای علی! خدمت به خانواده، كفاره گناهان كبيره و خاموش كننده خشم خداوند و مهريه حورالعين و زياد كننده حسنات و درجات است.    دقت کردین؟ نکته مشترک بیشتر این حدیثها اینه که نمیگن فلان کار رو بکن تا همسرت برات فلان کار رو بکنه، بلکه آدم رو به خدا حواله میدن و میگن فلان کار رو در حق همسرت بکن تا خداوند فلان پاداش رو بهت بده. یا فلان ظلم رو در حق همسرت نکن تا خداوند فلان طور عذابت نکنه ... و این نکته خیییییلی مهمه. این که بدونیم  خود خود خداست نه یکی بندگان ناتوانش به نام همسر! در واقع  این یک معامله دو سر سوده. یعنی اگه اون کار رو کردیم و همسرمون آدم با جنبه ای بود و اون هم در عوض فلان محبت رو بهمون کرد که فبها المراد. اما اگه پررو بود و به روی خودش نیاورد هم ضرری نکردیم، کسی ضامن پاداش ماست که وعده ش حقه و ان الله لا یخلف المیعاد ... این زندگی دنیا به هر حال میگذره و تموم میشه و اونوقت ماییم و دریایی از پاداش که پیش خداوند محفوظه! ... برای همین دیگه اصلاً جای ناامیدی نیست. تکلیف آدم هم معلومه که باید چه کار کنه و دیگه معطل نیست که ببینه فلانی برای من چکار کرد تا ببینم من هم براش باید کاری کنم یا نه ! ... یادمه در دوران جاهلیتم یه بار داشتم به دوستم میگفتم چه خوبه که روز زن همیشه قبل از روز مرده و آدم میتونه با توجه به هدیه ای که گرفته، جبران کنه! ... اما الان میفهمم که بحث زندگی مشترک، بحث معامله با خداست. شاید برای همین هم هست که خود خدا قرار دادن مودت و رحمت بین  زن و شوهر رو به عهده گرفته و فرموده : و جعل بینکم موده و رحمه ... دیروز که داشتم اتاق خواب رو مرتب میکردم دیدم روتختی یک کم کج و کوله ست، اما نه اونقدر که به چشم بیاد. اگه قبلاً ها بود میگفتم: ولش کن. همسرخان که نمی بینه. برای چی خودت رو خسته کنی؟ ... اما یاد این حدیث پیامبر صلی الله علیه و آله افتادم که فرموده بودند: وقتی‌ زن‌ درخانه‌ کار می‌کند و مثلاً وسیله‌ای‌ را از جایی‌ برمی‌دارد و در جای‌ دیگر می‌گذارد، در این‌ حال‌ خداوند به‌ او نظر می‌کند. و هر که‌ خدا به‌ او نظر کند، او را عذاب‌ نمی‌کند. این شد که با دقت و وسواس زیاد تخت رو مرتب کردم، تا حالا که خداوند داره بهم نظر میکنه یه رضوان بادقت و درست و حسابی رو ببینه! ... چرا نکنم؟ گیریم همسرخان نبینه، گیریم اصلاً نفهمه که توی خونه کاری کرده ام. خدای بصیری که مثقال ذره ای از خوبی یا بدی از دیدش مخفی نمیمونه باید ببینه و بهم پاداش بده که میبینه ... و فقط همونه که مهمه ... حالا ممکنه یکی از شما بگین با این کارها شوهر آدم پرتوقع میشه و دیگه نمیشه جمعش کرد! ... اما جواب من اینه که آیا در این ۱۴ سال که من از زیر کارها در رفتم و تا تونستم سرسری و در حد رفع تکلیف به خونه و رندگیم رسیدم کجای دنیا رو گرفتم؟ ... اون خسر الدنیا و الاخره که توی قرآن اومده، دقیقا حکایت منه دیگه ... قبول ندارین؟ ( بخش اول ) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
🔰🔰🔰🔰 ( بخش دوم) دین مسیریه که از متن زندگی انسان میگذره. خدا از ما نخواسته که شق القمر کنیم. همین که درست زندگی کنیم و به خاطر خدا درست زندگی کنیم کافیه. یادمون نره ما با خداوند کریمی سرو کار داریم که به خاطر اعمال کوچک، پاداشهای بزرگ میده. یادمون نره ما با خداوند کریمی سرو کار داریم که به خاطر اعمال کوچک، پاداشهای بزرگ میده. وقتی میشه با انجام کارهای خونه و بوجود آوردن یک فضای مرتب و دلپذیر برای همسر و بچه ها، لبخند رضایت خدا رو به دست آورد، چرا نکنم؟ یعنی من اینقدر از نظر لطف خدا مستغنی هستم؟ مگه نه این که اصولاً هدف ما از اینهمه عبادتهای سخت و آسون و روزه های مستحبی و نمازهای طولانی و ذکرهای جور واجور همین نیست که خداوند بهمون نظر لطف کنه؟ ... مگه همه ترسمون از اون روزی نیست که آدمها از شدت هول عذاب الهی عقلشون زایل میشه و مثل مستها گیج و منگ میشن؟ طوری که خداوند در توصیفشون میگه : و تَرَی الناسَ سُکاری . و ما هم به سُکاری. و لکن عذابَ اللهِ شدید (و مردمان به نظرت مست می آيند،  ولي مست نيستند بلكه سختي عذاب خدا ايشان را اینچنین از خود بي‏خود كرده است. ) خوب وقتی به همین سادگی میشه هم در این دنیا حس خوبی داشت و هم توی اون دنیا در امان خداوند بود، چرا فرصت به این خوبی و زیبایی رو از دست بدیم آخه؟ مگه با خودمون دشمنی داریم؟! ... حسن عباسی همیشه میگه: " استراتژیست موفق اون کسیه که تهدید رو تبدیل به فرصت کنه." ... حالا من هم مثل یک استراتژیست موفق تهدید خونه تکونی رو به فرصت قرار گرفتن در معرض نظر لطف الهی تبدیل میکنم! ... معرکه ست، نه؟ ... فکرش رو بکنید! اگه آدم با جابجا کردن یک چیز توی خونه بتونه نظر لطف خدا رو شامل حال خودش کنه و از عذاب هولناک قیامت در امان باشه، حسابش رو بکنید که با اونهمه شستن و جابجا کردن و مرتب کردنهایی که در خونه تکونی هست چقدر لطف و امان الهی برای خودمون به ارمغان میاریم؟ ... حالا گیریم اصلاً آقایون نفهمن و فکر کنن دست به سیاه و سفید نزدیم ... اونی که باید ببینه دیده و چه دیدن زیبایی ... و من اوفی بعده من الله؟ فاستبشروا ببیعکم التی بایعتم به . و ذالک هو الفوز العظیم. ( و چه کسی از خداوند به عهدش وفادارتر است؟ پس از معامله ای که  کردید شادمان باشید که آن پیروزی بزرگی برای شماست. ) در دلم چیزی هست مثل یک بیشه نور مثل خواب دم صبح و چنان بیتابم، که دلم میخواهد بدوم تا ته دشت بروم تا سر کوه دورها آوایی ست ، که مرا میخواند ... * خواهر نازنینم ، «من چادرم را دوست دارم» عزیز ، خاطره ای که دیروز نوشتم رو قابل دونسته و به عنوان دویست و هفدهمین  خاطره ی چی شد چادری شدم، در وبلاگ ارزشمندش ثبت کرده ...  اگه دوست داشتین یه تک پا تشریف ببرید  اینجا ( پست بعد) و بخونیدش. عنوانش هم هست : چادر، فِلیکس فِلیسیس من است... ( بخش دوم ) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 ✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿ 💧زندگی گوارا... سلام و قبل از هر چیز عید میلاد خانم حضرت زینب سلام الله علیها رو بهتون تبریک میگم. بازی محبوب خانوم کوچولو لگو بازیه. اونقدر که مجبور شده ایم دو سری لگو در دو سایز براش بخریم تا به اندازه کافی قدرت مانور داشته باشه. چند وقت قبل با هم نشستیم و با استفاده از همه لگوها یه خونه بزرگ درست کردیم، به چه قشنگی! ... خانوم کوچولو اونقدر خوشش اومد که دیگه همه ش همون رو می ساخت و دیگه ساختنش رو از حفظ شده بود. راستش خود من هم فکر میکردم دیگه کاملترین خونه ای که میشه با این تعداد لگو ساخت همینه. دیروز خانوم کوچولو و خواهرش داشتن با لگو بازی میکردن و من مشغول کارهام بودم که یهو صدای فریاد شادیش من رو از جا پروند: مامانی، ببین یه خونه ی جدید! ...   تازه این دوتا طبق ( طبقه) داره! نگاه کردم و دیدم بعله، عجب آرشیتکتهایی هستن این دخترهای من! کلاً ترکیب رو به هم زده بودن و به جای اون خونه ویلایی، یه خونه دو طبقه ساخته بودن. و خانوم کوچولو هم بلافاصله اَرگو (خرگوش) ی محبوبش رو در طبقه بالا که لابد پنت هاوس خونه محسوب میشد جا داده بود! نمیتونم توصیف کنم که چقدر لذت بردم. و بیشتر از ساخته شدن خونه، از شجاعتشون در بهم زدن خونه قبلی و درانداختن یک طرح نو کیف کرده بودم ... و بعد تمام دیروز به این فکر میکردم که من چیم از اون دوتا کمتره؟ ... به نظر من زندگی یه جور لگو بازیه. به هرکدوم از ما یه تعداد لگو داده شده که برای ساختن یه چیز خیلی قشنگ کافیه. کمی و زیادی و رنگ و شکل لگوها همون تفاوتهایی هستند که در شرایط زندگی هرکس قرار داده شده. یکی زیباست، یکی معمولیه، یکی خانواده خوبی داره، یکی از اول شوهر همراهی داره، یکی هوش خوبی داره، یکی کند ذهنه و ... دیگه اون هنر خود ماست که تلاش کنیم و بتونیم با مدیریت درست اون لگوها بهترین شکل ممکن رو ازشون دربیاریم. قرار نیست نتیجه کار آدمها مثل هم باشه، بلکه مهم اینه که آخر کار یه چیز متعادل و قشنگ و قشنگنترین چیزی که ممکنه با اون تعداد و رنگ و شکل لگو ساخته بشه رو تحویل خدا بدیم. حالا سوال اینجاست: آیا من توی این ۱۴ سال زندگی با لگوهام بهترین شکل رو ساخته ام؟  *** توی پست قبل خیلی از دوستان نازنین با مهربونی تمام دلداریم دادن که مهم نیست. نیمه پر لیوان رو ببین و قدر داشته هات رو بدون و این که حرف همسرخان اونقدرها که تو میگی ناراحت کننده نبوده و ... از تمام اینها ممنونم، اما تمام هدف من از نوشتن در اینجا اینه که دیگه خودم رو دلداری ندم! شاید اشکال از من بوده که نتونستم مشکلم و دغدغه م رو درست به شما دوستان خوبم منتقل کنم. من میدونم که خیلیها هستند که همسرشون بده و معتاده و هزارتا مشکل و مصیبت دارن. اما خوب خیلی ها هم هستند که دارن درست و معتدل با هم زندگی میکنن و از کنار هم بودن لذت میبرن. اصلاً اشکال عملکرد من توی این ۱۴ سال همین بوده که هی از واقعیت فرار کردم و گفتم ولش کن! سخت نگیر! دنیا دو روزه! تو خودت سعی کن آدم خوبی باشی و تحمل کنی! ... بالاخره یه جوری این چند صباح رو میگذرونی و بعدش همه چیز تموم میشه و راحت میشی! ... اما پتک اصلی که توی مغزم خورد و من رو به خودم آورد اینه که فهمیدم نخیر اینطوریها هم نیست. یه بخش بزرگی از سعادت اون دنیای من بستگی به این داره که تونسته باشم این دنیام رو درست مدیریت کنم و تا جایی که میتونم خوب و زیبا زندگی کنم ... و اگه همینطور پیش برم اون دنیا هم همین آشه و همین کاسه! ببینید ما در تعالیم اسلامی مفهومی داریم به اسم " حیات طیبه " که ترجمه تحت اللفظیش میشه زندگی  پاک. اما مفمومش چیزی فراتر از اون هست. بهترین ترجمه ای که از این لفظ دیدم مال آقا ست که در درس تفسیرشون اون رو زندگی گوارا ترجمه کردن ... یعنی زندگی که انسان ازش  هم مادی و هم معنوی لذت ببره. انسان یه موجود دو وجهیه که هم بعد مادی داره و هم بعد معنوی. که هردوتاش به یک اندازه مهمه. و به هر کدوم بی توجهی بشه آدم احساس میکنه یه چیزی کمه. حیات طیبه یا همون زندگی گوارا زندگی هست توش نیازهای مادی و معنوی  آدمها هر دو به یک اندازه برآورده میشن. و آدم به تعادل میرسه. نه این که یه بعد  از وجودش سرطانی رشد کنه و یه بعد دیگه ش معطل بمونه! من خیلی ها رو میشناسم که زندگی مادی خوبی دارن و حتی از زندگی مشترکشون هم به غایت راضیند و همه جوره همدیگه رو درک میکنن و به هم توجه میکنن و ... اما روحشون آرامش نداره و مدام سراغ این چیز و اون چیز میرن تا آرامش بگیرن. اما فایده نداره، چون به بعد معنوی وجودشون که جز با ارتباط با خدا آرامش نمیگیره توجه نکردن. (بخش_اول) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
🔰🔰🔰🔰 (بخش دوم) و در کنارش کسانی رو میشناسم که از بس به معنویات توجه کردن، از زندگی مادی به دور موندن و یه عقده های پنهانی توی وجودشون شکل گرفته که من خودم ازشون میترسم. چون مثل یک بمب در حال انفجارن. همونهایی که تا دنیا بهشون رو میاره خودشون رو گم میکنن و دیگه وامصیبتاه!  حضرت علی علیه السلام خیلی قشنگ این مطلب رو توضیح داده اند: "مؤمنان پرهیزکار در دنیا به بهترین صورت زندگی میکنند، و به گواراترین ترین صورت، از آن برخوردار هستند . با اهل دنیا، در دنیایشان شریکند. از بهترین آنچه آنان می خورند، می خورند، و از بهترین نوشیدنی آنان می نوشند، از بهترین آنچه می پوشند در بر می کنند، در بهترین خانه ها، سکونت می یابند، از برترین ازدواج های آنان برخوردار و از والاترین مرکب های آنان بهره مندند . آنها از هر دو خیر دنیا و آخرت برخوردارند .با اهل دنیا در برخورداری آنان از دنیایشان شریکند، اما اهل دنیا در برخورداری مؤمنان از آخرتشان،  بهره ای ندارند ....  پس آنان که از اندک عقلی برخوردارند، مشتاق چنین زندگی هستند. " امام باقر علیه السلام  هم در دعای خودشان، از خداوند  رفاه دنیایی طلب می کنند و میگن: "خدایا! از تو می خواهم تا زمانی که مرا زنده می داری، به من رفاه در معیشت عطا کنی، آنچنان معیشتی که با آن بر اطاعت و فرمانبرداریت قوت بیابم و به رضوان تو نایل گردم ... و دنیا را زندان من، و جدایی از آن را باعث اندوه من قرار نده  …"   تفاوت رو متوجه شدین؟ ما یه چیزی شنیدیم که میگن " الدنیا سجن المومن" ( دنیا زندان مومن است) . اما اینجا می بینیم که امام میگن: "دنیا را زندان من و جدایی از آن را باعث اندوه من قرار نده." ... یعنی درسته که مومن دلش میخواد از این دنیا بره و این دنیا براش حکم زندان رو داره، اما این اشتیاق از روی بدبختی و برای فرار کردن از بیچارگیهای این دنیا نیست. اونها با وجودی که در این دنیا خوشبختند و از مواهب دنیا که  خدا بهشون داده لذت میبرن، وقتی میبینن زیباییهای اون دنیا بهتر و پایدارتره ( و الاخره خیر و ابقی ) مشتاق میشن که زودتر به اونجا برن.   حالا میفهمم که زندگی دنیا خیلی خیلی مهمه. خیلی مهمه که ما موفق بشیم لگوهایی که بهمون داده شده رو به بهترین نحو بچینیم  تا در دنیا به زندگی گوارا دست پیدا کنیم. برای این منظور باید به چند نکته دقت کرد: * در زندگی گوارا، باید هم از «حسنه دنیا» برخوردار بود و هم از «حسنه آخرت » ( ربنا آتنا فی الدنیا حسنة وفی الاخرة حسنة ) * و در عین توجه به آخرت نباید سهم و نصیب خودمون از دنیا رو فراموش کنیم . ( ولاتنس نصیبک من الدنیا )  * و چونکه حیات طیبه، با استفاده از « » امکان پذیره، این که خودمون رو از رزق طیب الهی محروم کنیم، و همه ش به  مقامات معنوی دلخوش باشیم درست نیست: قل من حرم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق؟  (بگو چه کسی زینت های الهی را که برای بندگان خود آفریده و روزی های پاکیزه را حرام کرده است؟)   و این چیزیه که من اینجا دنبالشم : زندگی گوارا ... زندگی که هم من توش به وظایفم و جهادم عمل میکنم و هم همسرخان با من با مودت و مثل یک ریحانه رفتار کنه ... شاید هنوز مختصات دقیق زندگی گوارا رو ندونم، اما خوب میدونم این زندگی مسالمت آمیزی که نه من توش احساس آرامش کنم و نه همسرخان و مدام برای به دست آوردن حقوق اولیه مون توی زندگی با هم کلنجار بریم رو نمیشه بهش گفت : زندگی گوارا ... برای رسیدن به چنین زندگی، خداوند راه را اینطور به ما نشان داده : مَن عَمِلَ صالِحًا مِن ذَكَرٍ أَو أُنثىٰ وَهُوَ مُؤمِنٌ فَلَنُحیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً ۖ وَلَنَجزِیَنَّهُم أَجرَهُم بِأَحسَنِ ما كانوا یَعمَلونَ یعنی هر كس كار شایسته‌ انجام دهد، خواه مرد باشد یا زن، و به خداوند ایمان داشته باشد، او را با یک زندگی گوارا زنده می‌کنیم؛ و پاداش آن‌ها را به بهترین اعمالی كه انجام می‌دادند، خواهیم داد. این " زنده میکنیم " یعنی کسی که این زندگی گوارا رو تجربه نکنه، انگار اصلاً زندگی نکرده. و چون زندگی دنیا مقدمه زندگی آخرته ، به آخرتش هم امیدی نیست ... و من همه ترسم از اینه که بعد از یک عمر زندگی مشمول این آیه از قران بشم که : " هل انبئکم بالاخسرین اعمالا؟ الذین ضل سعیهم فی الحیات الدنیا و هم یحسبون انهم یحسنون صنعا ( آیا میخواهید بدانیدکه زیانکار ترین افراد در عمل چه کسانی هستند؟ آنهایی که تمام زحماتشان در دنیا به هدر و گمراهی رفته، ولی خودشان فکر میکنند که بهترین اعمال را انجام داده اند! ) (بخش_دوم) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
💚بسم الله الرحمن الرحیم💚 ✿ تو فقط لیلی باش ܓ✿ 👑 توصیه های مهتابی (۲) وقتی یکی از روزهای عید، زن عمو مهتاب زنگ زد و برای عید دیدنی دسته جمعی فامیل دعوتمون کرد خونه شون، انگار دنیا رو بهم دادن. یعنی من سابقه نداشته که برای رفتن خونه کسی اینقدر خوشحال بشم. راستش یه جورایی حس میکردم که نه فقط من، که همه بچه های اینجا همگی با هم خونه شون دعوتیم! ... با شادمانی تمام و از خدا خواسته، شال و کلاه کردیم و بدو بدو رفتیم به دید زدن خونه و زندگیشون و  خلاصه حالی به حولی! به جان خودم من آدم فضولی نیستم. اصلاً فضول بودن و توی خونه و زندگی مردم سرک کشیدن، یه حال و انگیزه ی خاصی میخواد، که من - که تا همین اواخر حوصله خودم رو هم نداشتم-  ازش به کل بی بهره ام  ... اما چه کنم که آدم به خاطر هدفش به چه کارهایی که تن نمیده ... اون شب حسم یه جورایی مثل بچه های اطلاعات و عملیات بود، وقتی برای بدست آوردن اطلاعات به پشت خط دشمن میرفتند! البته ناگفته نمونه که من همیشه خونه عمو پیمان رو دوست داشته ام. هم به خاطر حس قشنگ زندگی و گرمای محبتی که از همه جاش می تراوه و هم به خاطر کتابخونه بی نظیرش ... عمو پیمان چون استاد دانشگاهه، و مجبوره بیشتر وقتش رو به مطالعه و تحقیق بگذرونه، یه اتاق مطالعه داره که دو ضلعش پوشیده از قفسه های پر از کتابه. و برای آدم کرم کتابی مثل من، حکم بهشتی رو داره که آدم وقتی میره توش، دیگه دلش نمیاد بیرون بیاد. اون موقع حواسم نبود که توی اون خونه زنی هست که مثل یک گنج ارزشمنده و به اندازه صد برابر اطلاعات بیحاصل توی اون کتابها، میشه ازش زندگی کردن رو یاد گرفت ... قبلاًها که میرفتیم خونه شون، همیشه جام توی اون اتاق کتابخونه بود، اما این دفعه حتی یک بار هم پام رو اونجا نذاشتم. تازه داشتم جاهای دیگه خونه رو میدیدم، که واقعاً از سلیقه یه خانوم ایرانی حکایت داشت: صاحب   ™ توصیه های مهتابی ... خلاصه علاوه بر اینکه حساااابی با خود مهتاب جان حرف زدم، به بهانه های مختلف به آشپرخانه و تک تک اتاقها هم سر کشیدم و چیز یاد گرفتم. از همه مهمتر اینکه کلی حرف از زیر زبون دخترعموی نازنینم بیرون کشیدم (در این قسمت خانوم خانوما به شدت کمکم کرد. طوری که تصمیم گرفتم اگه یه روزی کارآگاه خصوصی شدم، حتماً اون رو به عنوان دستیارم انتخاب کنم!) ... و بالاخره شب با کوله باری از اطلاعات عملی به خونه برگشتیم! حالا به این بهانه میریم سر پارت II توصیه های مهتابی. اما دلم نمیاد این نکته رو ناگفته بدارم که مطابق بررسیهای موشکافانه بنده، خود مهتاب اولین و بهترین عامل به توصیه هاش هست، و اینکه خونه و زندگیش، یه پا کلاس خانه داری مجسم بود.   *** به رسمیت شناختن مردانگی همسر (قابل توجه خانمهایی مثل من که برای خودشون یه پا مهندسن از پس همه کار برمیان!) دیدین بعضی از حیوانات مثل گوزن رو که اموراتشون با شاخ تیزشون میگذره؟ برای همین باید همیشه اون شاخ رو تیز نگه دارن، و مدام اونها رو به درخت و سنگ و ... میسابن تا کند نشه ... مردها هم اموراتشون با مهارتهای مردانه شون میگذره. و اگه مردی اون مهارتهای مرد بودنش رو از دست بده، مثل گربه ای که سبیلش رو کنده باشن، کلاً گیج میزنه و دیگه توی ساده ترین چیزها هم اعتماد به نفس نداره. مردها نیاز دارن مدام از قدرتشون و مهارتهای مردانه شون استفاده کنن تا احساس خوبی در زندگی داشته باشن ... و اگه این وسط یکی اون مهارتها رو ببینه و بابتش تحسینشون کنه که دیگه نورٌ علی نور! ... مهمه که یه زن این مهارتها رو بشناسه و در اون مواقع پا توی کفش همسرش نکنه: ۱. رسیدگی به امور فنی خانه :  مردها خونه ای رو دوست دارند که کارهای فنی ش به عهده خودشون باشه. یه جورایی بهش احساس تعلق میکنن، چون بابت ایجاد رفاه در اون زحمت کشیده اند. برای همین هی کیف میکنن و هی دوست دارن به هر صورت که شده زندگی در اون خونه رو لذتبخش تر کنن. حالا این وسط بیشتر از همه به نفع کیه؟ معلومه دیگه: خانوم خونه. ۲. بهش فرصت بدید از قدرت بدنیش برای رفاه خانواده ش استفاده کنه. این لذت رو ازش دریغ نکنید . مثلاً موقع خرید، بیشترکیسه ها باید دست همسر باشه، یا یک وقتها در شیشه آبلیمو یا خیارشور رو بدید اون باز کنه، یا مثلاً موقع خونه تکونی کارهای سخت رو از اون بخواید و حتماً حتماً بعد از انجام اون کارها ازش به قدر کافی و وافی تشکر کنید. و بگید که اگه کسی به اون قدرتمندی کنارتون نبود، معلوم نبود چی به سرتون میومد! (بخش_اول) 💞تو فقط لیلی باش💞 🆔 @WomanArt
هدایت شده از روشنگری
امینی_خواه - شنود - انتخابات (1).mp3
5.68M
🔴 | مطالب بسیار مهم استاد امینی‌خواه و نویسنده کتاب شنود 🔻نویسنده کتاب شنود در تجربه نزدیک به مرگ خود در سال ۹۷ این اتفاقات آینده را دیده است. از رسوایی ظریف تا... این انتخابات سرنوشت‌سازترین انتخابات تاریخ انقلاب یا ته دره؟! اگر مردم به وحدت نرسند... 🇵🇸 @Roshangari_ir