eitaa logo
** مطالعات اسلامی زنان **
22.3هزار دنبال‌کننده
16.4هزار عکس
19.1هزار ویدیو
400 فایل
Islamic women studies فرصتی ویژه برای ارتقا و تعالی اندیشه و باورها, در حوزه تخصصی زنان، خانواده, سبک زندگی با مدیریت دکتر میرجعفری هماهنگی کارگاه‌ها،دوره های آموزشی,مشاوره استفاده از مطالب کانال بالینک تبلیغات: @Zahmadi85 #مطالعات_اسلامی_زنان
مشاهده در ایتا
دانلود
📩 واکنش رهبر معظم انقلاب به شکنجه شهید طلبه جوان در تهران؛ چه گناهی کرده بود؟ 🔻 حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در دیدار دانش‌آموزان: ببینید این قضیه‌ی شاهچراغ شیراز این چه جنایت بزرگی بود. آن پسربچه‌ی پایه‌ی دوم یا پایه‌ی ششم یا پایه‌ی دهم، اینها چه گناهی کرده بودند؟ آن طفلک شش ساله‌ای که پدر و مادر و برادرش را از دست داده این کوه سنگین غم را چرا بر دوش او انبار کردند؟ چرا؟ این بچه چکار کند با این غم بزرگ، غیرقابل تحمل، این جنایت این جنایتهای بزرگی است اینها. 🔹آن طلبه‌ی جوان، طلبه‌ِی شهید جوان در تهران ــ آرمان عزیز! ــ او چه گناهی کرده بود؟ طلبه‌ِی جوان، دانشجو بوده آمده طلبه شده، متدیّن، مؤمن، متعبّد، حزب‌اللهی، شکنجه کنند زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان، اینها کارهای کوچکی است؟ اینها که‌اند؟ این [را] باید فکر کرد؟ اینها که‌اند؟ این بچه‌های ما که نیستند، این جوانهای ما که نیستند اینها،‌اینها که‌اند؟ از کجا دستور میگیرند؟ چرا این کسانی که مدّعیِ حقوق بشرند اینها را محکوم نکردند؟ چرا قضیه‌ی شیراز را که یک انفجار بود محکوم نکردند؟ اینها طرفدار حقوق بشرند؟ 🔺اینها را بشناسیم، اینها را بشناسید. البته ما یقه‌ی اینها را رها نخواهیم کرد، نظام جمهوری اسلامی به حساب این جنایتکارها خواهد رسید حتماً. هرکس ثابت بشود که همکاری داشته با این جنایتها در این جنایتها دستی داشته مجازات خواهد شد ان‌شاءاللّه بدون تردید. ۱۴۰۱/۰۸/۱۱
بسم الله الرحمن الرحیم "این برای آرمان" - "شنیدم به آرمان گفتن به آقا توهین کن تا ولت کنیم، وگرنه بیشتر می‌زنیمت. آرمان هم گفته: اون نور چشم منه، شما بزنید..." هنوز این پیامِ یکی از کانال‌ها را کامل نخوانده بودم که استاد آمد و گوشی را انداختم داخل کیفم. کلمات پیام اما، بدجور پیچیده بودند میان کلمات کتاب جامعه‌شناسی استارک و دست از سرم برنمی‌داشتند. استاد درس را آغاز کرد، مثل همیشه بدون وقفه، پرشور و شمرده. جزوه مقابلم باز بود، «بسم الله قاصم الجبارین» را بالای صفحه نوشته بودم، ولی باز هم کلمات آن پیام، چسبیده بودند به مغزم. بهشان التماس کردم که: الان می‌خواهم بی‌طرفی علمی‌ام را حفظ کنم خیر سرم... الان باید فقط به درس فکر کنم... -هراری در کتاب انسان خردمند، اشاره کرده که مهم‌ترین انقلاب در تاریخ بشر، انقلاب شناختی در هشتادهزار سال پیش بوده. زمانی که بشر تونست افسانه‌سازی کنه... افسانه‌سازی... انقلاب شناختی... یادداشت کردم. با چشم استاد را دنبال می‌کردم تا باز هم یادآوری شهید علی‌وردی، مثل پیچک دور کلمات استاد نپیچد؛ اما چشمانم ناگاه متوقف شدند، روی عکس امام و رهبری که نصب شده بود بالای تخته سیاه؛ وارونه. نگاهم همان‌جا ماند. یک نفر عکس را وارونه نصب کرده و روی تخته شعار نوشته بود. شعارشان که به جهنم... هیچ‌وقت برایم مهم نبوده. ولی عکس آقا... وارونه؟ استاد داشت یکی از جدول‌های کتاب را تحلیل می‌کرد. رابطه فقر، صنعت و نابرابری اجتماعی. برای این که حواسم را برگردانم به کلاس، نظر دادم و خودم را انداختم وسط بحث. از رابطه خطی گفتم و همبستگی پیرسون. از ارتباط فقر و عدم امنیت با نابرابری. نشد. فایده نداشت. باز هم عکس وارونه آقا، تمرکزِ نیم‌بندم را بهم می‌زد. شعری که در ذهنم با صدای سلحشور پخش می‌شد را گوشه کلاسور نوشتم، بلکه ذهنم آرام شود: ای دل بمان با مولا، کل یوم عاشورا... کلاس تمام شد و فقط دو جمله یادداشت کرده بودم: جامعه‌شناس باید به پدیده‌ها به صورت غیرخطی فکر کند... چهار چیزی که مبادله اجتماعی را ممکن می‌کند: ثروت، قدرت، منزلت معرفت. استاد که گفت "خسته نباشید" و از کلاس رفت، با ضرب از صندلی بلند شدم. چندتا از دخترهای چادری کلاس دورم جمع شدند: الان برنامه‌ت چیه؟ اشاره کردم به عکس وارونه شده: هیچی، این رو درست می‌کنم و میرم پایین. همه با هم گفتند: هیس... صبر کن همه برن. نگاهی انداختند به کسانی که هنوز در کلاس بودند. چندنفرشان را هفته‌های قبل، میان دانشجوهای معترض دیده بودم. با هم صحبت کرده بودیم و دعوا نه. دوباره برگشتم سمت دوستان چادری‌ام: چرا صبر کنم؟ -خب آخه... چشمانشان را طوری چپ و راست کردند که الان نرو، خطرناک است! یک نفر دیگر گفت: اصلا برو به یکی از خدماتی‌ها بگو درستش کنه. -چرا؟ درست کردنش کاری نداره. خودم را از جمعشان بیرون کشیدم و رفتم به سمت صندلی استاد: دقیقا الان باید درستش کنیم، جلوی همه. و با خودم گفتم: مثلا چه اتفاقی می‌افتد؟ هزینه‌اش نهایتا یکی دوتا فحش است که می‌پردازم. از جانی که آرمان داد سنگین‌تر نیست. صندلی استاد را گذاشتم زیر قاب عکس. کفش‌هایم را درآوردم، چادرم را جمع و جور کردم و رفتم روی صندلی. محجبه‌ها کم‌کم پشت سرم آمدند. دوتا از بچه‌ها که چادری هم نبودند، صندلی را گرفتند که نیفتم. یکی‌شان لبخند زد: برو، هواتو داریم. و دیگری گفت: اگه یه نفر کارشو توی این مملکت درست انجام بده، اون آقاست. و به تصویر آقا اشاره کرد. عکس امام و آقا روی تخته شاسی چاپ شده و با میخ به دیوارش زده بودند. یک نفر تخته را طوری روی میخ چرخانده بود که عکس وارونه شود. میخ را بیرون کشیدم، با تخته. چندنفر برایم هو کشیدند و یکی داد زد: بذار بیفته. بندازش زمین. بذار بشکنه. نشنیده گرفتم و در دل جواب دادم که: اگر نمی‌دانستم که یک نفر تقریباً همسن من، چند شب پیش بخاطر صاحب این عکس جان داده، شاید الان از هو کشیدنتان می‌ترسیدم. ولی الان، اگر بمیرم هم نمی‌گذارم توهین بشود به نورِ چشمِ آرمانِ عزیز. عکس را صاف نصب کردم به دیوار. آقا لبخند زدند و دلم آرام گرفت. مشتم را کوبیدم روی میخش که محکم شود و زیر لب گفتم: این برای آرمان... @women92 💠به قلم: خانم فاطمه شکیبا 🔰 بر اساس تجربه واقعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باید اصلاً شهید می‌شد او تا به مردانگی مَثَل باشد و همیشه برای قاسم‌ها مرگ شیرین‌تر از عسل باشد... -
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دانشجو بوده، آمده طلبه شده؛ متدین، مؤمن، متعبد، حزب‌اللهی. اینکه او را شکنجه کنند، زیر شکنجه او را بکشند، جسدش را بیندازند در خیابان. چه گناهی کرده بود؟ 🔗 مهدی غنچه 🇮🇷⁩ https://eitaa.com/women92/35320
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آرمان گمنام زندگی کرد ولی خداوند نخواست که گمنام شهید شود ◽️ صحبت های مادر شهید آرمان علی وردی در روز عید غدیر https://eitaa.com/women92