eitaa logo
** مطالعات اسلامی زنان **
22.9هزار دنبال‌کننده
16.5هزار عکس
19.2هزار ویدیو
400 فایل
𝐈𝐬𝐥𝐚𝐦𝐢𝐜 𝐰𝐨𝐦𝐞𝐧 𝐬𝐭𝐮𝐝𝐢𝐞𝐬 📍فرصتی ویژه برای ارتقاوتعالی اندیشه و باورها 📍در حوزه تخصصی زنان 📍خانواده 📍سبک زندگی با مدیریت دکتر میرجعفری هماهنگی کارگاه‌ها،دوره های آموزشی،مشاوره تبلیغات: @Zahmadi85 🖇استفاده از مطالب کانال با ذکرلینک
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃 📓 نام : " سلبریتی اینترنتی " ✍ نویسنده : " کریستال آبیدین " 🔃 مترجم : " احسان شاه قاسمی " 📑 ناشر : " نشر سوره مهر " 📖 توضیحی از متن : پدیده ای نوظهور هستند که در طی سال های اخیر به یکی از جنجالی ترین پرونده های رسانه ها تبدیل شده اند. 📕 رفتارهای سلبریتی ها نه تنها در بلکه در ، پر بازدیدترین اخبار را به خود اختصاص می دهد و همین موضوع در بزنگاه های حساس، برای ملت ها و حکومت ها چالش ایجاد می کند. 📔 کتاب «سلبریتی های اینترنتی» نوشته به یک بررسی اجمالی علمی روی این اجتماعی پرداخته و ابعاد مختلف آن را بررسی کرده است. افرادی هستند که بنا به علتی روی فعالیت های ، ، آن ها مانور داده و حالا با ظهور هر کدام از آن ها رسانه ای شخصی برای خود دارند و از طریق آن در هر موضوع مرتبط و غیر مرتبطی اظهار موضع می کنند . http://eitaa.com/women92 📙 موضع گیری این چهره ها به خصوص در جریانات سیاسی مهم کشور همچون بیش از پیش میشود، که گاه به سود جامعه است و گاه به قیمت گزافی برای مردم تمام می شود. 📚
♦️هروقت بابام میدید لامپ اتاق یا پنکه روشنه ومن بیرون اتاقم،میگفت: چرااسراف؟چراهدردادن انرژی ؟ آب چکه میکرد، میگفت: اسراف حرامه ! اطاقم که به هم ریخته بود میگفت :تمیز و منظم باش؛ نظم اساس دینه.. حتی درزمان بیماریش نیز تذکر میداد؛ تا اینکه روزخوشی فرارسید؛چون می بایست درشرکت بزرگی برای کارمصاحبه بدم،باخودگفتم اگرقبول شدم،این خونه کسل کننده و پُراز توبیخ رو ترک میکنم. صبح زود حمام کردم، بهترین لباسمو پوشیدم و خواستم برم بیرون که پدرم بهم پول دادوبالبخندگفت:فرزندم! ♦️۱_مُرَتب و منظم باش ♦️۲_ همیشه خیرخواه دیگران باش ♦️۳_مثبت اندیش باش ♦️۴-خودت رو باور داشته باش تو دلم غُرولُند کردم که در بهترین روز زندگیم هم ازنصیحت دست بردار نیست واین لحظات شیرین رو زهرمارم میکنه! باسرعت به شرکت رویایی ام رفتم،به در شرکت رسیدم،باتعجب دیدم هیچ نگهبان وتشریفاتی نبود،فقط چندتابلو راهنمابود! به محض ورود،دیدم اشغال زیادی در اطراف سطل زباله ریخته، یاد حرف بابام افتادم؛ آشغالا رو ریختم تو سطل زباله اومدم تو راهرو ، دیدم دستگیره در کمی ازجاش دراومده، یاد پند پدرم افتادم که میگفت:خیرخواه باش؛ دستگیره رو سرجاش محکم کردم تا نیوفته! از کنار باغچه رد میشدم، دیدم آب سر ریز شده و داره میاد تو راهرو، یاد تذکر بابا افتادم که اسراف حرامه؛ لذا شیر آب رو هم بستم پله ها را بالا میرفتم، دیدم علیرغم روشنی هوا چراغ ها روشنه، نصیحت بابا هنوز توی گوشم زمزمه میشد، لذا اونارو خاموش کردم! به بخش مرکزی رسیدم ودیدم افراد زیادی زودترازمن برای همان کار آمدن ومنتظرند نوبتشون برسه چهره ولباسشون رو که دیدم، احساس خجالت کردم؛خصوصاً اونایی که ازمدرک دانشگاههای غربی شون تعریف میکردن عجیب بود؛ هرکسی که میرفت تو اتاق مصاحبه، کمتر از یک دقیقه میامد بیرون باخودم گفتم:اینا بااین دَک و پوزشون رد شدن،مگرممکنه من قبول بشم؟عُمرا!! بهتره خودم محترمانه انصراف بدم تا عذرمو نخواستن باز یادپند پدر افتادم که مثبت اندیش باش، نشستم و منتظر نوبتم شدم .اونروز حرفای بابام بهم انرژی میداد توی این فکرا بودم که اسممو صدا زدن. وارداتاق مصاحبه شدم،دیدم۳نفرنشستن وبه من نگاه میکنند یکیشون گفت:کِی میخواهی کارتو شروع کنی؟ لحظه ای فکر کردم،داره مسخره م میکنه یاد نصیحت آخر پدرم افتادم که خودت رو باور کن و اعتماد به نفس داشته باش پس با اطمینان کامل بهشون جواب دادم: ان شاءالله بعد از همین مصاحبه آماده ام یکی از اونا گفت: شما پذیرفته شدی!! باتعجب گفتم: هنوزکه سوالی نپرسیدین؟! گفت: با پرسش که نمیشه مهارت داوطلب رو فهمید، گزینش ما عملی بود. بادوربین مداربسته دیدیم، تنهاشما بودی که تلاش کردی ازدرب ورود تااینجا، نقصها رو اصلاح کنی.. درآن لحظه همه چی ازذهنم پاک شد،کار،مصاحبه،شغل و...؛هیچ چیزجزصورت پدرم راندیدم،کسیکه ظاهرش سختگیر،امادرونش پرازمحبت بودوآینده نگری.. عزیز!در ماوراء نصایح وتوبیخهای پدرانه، محبتی نهفته است که روزی حکمت آن راخواهی فهمید؛اما شاید دیگر او کنارت نباشد... 🌹