"عشقورزی مردهای ايرانی"
✍️#فردين_عليخواه
✅قبل از عید داشتم کتابهای کتابخانۀ کوچکمان را گردگیری میکردم. طبق معمول هر کتاب را برمیداشتم؛ عنوان آن را نگاه میکردم؛ چند صفحه نخست آنرا ورق میزدم و بعد با دستمال تمیزش میکردم.
✅توجه ام به جملههای "تقدیم و تشکّری" جلب شد که نویسندگان در صفحات نخست کتابها نوشته بودند. احساس کردم به تدریج دارم قاعدهای کشف میکنم. حداقل در کتاب های کتابخانۀ من اینطور بود.
✅نویسندگانی که زن بودند بهندرت از همسر خود تشکر کرده و یا کتاب خود را به او تقدیم کرده بودند. در مقابل نویسندگان مرد غالباً از صبوری، همراهی و تحمّل همسرشان تشکر کرده بودند! برایم این سؤال مطرح شد که چرا تعداد بسیار کمی از نویسندگان زن از همسرشان تشکر میکنند؟
@women92
✅آیا بر خلاف نویسندگان مرد؛ نویسندگان زن قدرناشناس اند؟ همانجا نشستم و به زنان و مردانی که باواسطه یا بیواسطه میشناختم فکر کردم. برخی شواهد نشان میداد که اکثر زنان زمانی موفق شدهاند کتابی بنویسند که مسئولیتهای سنگین خانه کمتر شده و از شوهر خود جدا شدهاند!
✅ بیشتر مردان هم غالباً زمانی توانسته اند کتابی بنویسند که همسری بوده تا مسئولیت خانه را بر عهده بگیرد و خیال آنان از امور خانه و حتی امور شخصیشان راحت بوده است.
✅در بسیاری از جوامع، و با ورود به دنیای جدید، مشارکت اجتماعی و اقتصادی زنان در بیرون از خانه موجب آن نشد تا مسئولیتهای آنان در خانه کاهش یابد. درواقع وظایف جدید بر وظایف قبلی آنان افزوده شد.
✅لذا زنی که قصد دارد کتابی بنویسد باید نخست مسئولیتهای خانهداری و شوهرداری! خود را انجام دهد و پس از آن اگر وقتی و بعد حوصلهای باقی ماند بنشیند و کتاب بنویسد.
@women 92
✅در مقابل مردان همواره از حمایت و رسیدگی همسرشان برخوردار بودهاند و مطمئن بوده اند که کسی هست تا امور شخصی آنان را انجام دهد. با توجه به این اوصاف، دو راه باقی میماند: یا مردان بخشی از مسئولیتهای خانه را بر عهده بگیرند تا خیال زنان راحت شده و بنشینند و با آرامش کتاب بنویسند؛ و یا آنکه جدا شوند تا فرصتی برای نوشتن بیابند. گویا کم نیستند زنان نویسندهای که راه دوم را برگزیدهاند!
✅در همین حین که روی مبل نشسته بودم و داشتم به این موضوع فکر می کردم ترانه «جانِ مریم» هم به گوش میرسید:
بیا رسید وقتِ درو، مالِ منی از پیشم نرو
بیا سرِ کارمون بریم، درو کنیم گندمارو
✅با خودم گفتم عشقورزی ما مردان ایرانی هم چقدر عجیب و جالب است. به معشوق میگوییم: تو مال من هستی. از پیش من نرو. چون وقت درو رسیده است و باید برویم سر کار و گندمها را درو کنیم. لطفاً بمان. خواهش میکنم بمان و وقتی که کار درو تمام شد هرکجا خواستی برو.......
*اگه جایی زن موفقی را دیدی حتما ستایشش کن چون چند برابر یک مرد موفق تلاش کرده است*
@women92😔😔😔😔