✍ اینجا روی خاک های اردوگاه
این زنها که معلوم نیست داغ چند فرزند جگرشان را می سوزاند و معلوم نیست و چند نفر از خانواده شان زنده اند و چند عزیزِ جامانده و جان داده زیر آوارهای تاریک و سرد غزه دارند و معلوم نیست مردشان شهید شده یا اسیر و معلوم نیست چیزی برای خوردن داشته اند و معلوم نیست فردا رنگ آفتاب را خواهند دید یا نه و حتی معلوم نیست چند دقیقه دیگر موشک و بمب به جمع شان خاتمه خواهد داد یا نه...
💚 روی خاک های پشت خیمه هایشان نشسته اند و قرآن می خوانند. بهتراست بگویم به قرآن پناه برده اند. چه چیزی غیر از کلمات خداوند می تواند آنها را امیدوار و طوفان قلب شان را آرام کند؟
این مردم با قرآن چنان مأنوس و همراهند که روزی و لحظه ای بدون قرائت آیات بر آنها نمی گذرد. قرآن بین آن ها مهجور نیست. نه علمش نه عملش.
#مریم_قربانزاده
eitaa.com/khane_8
🤲 خدایا قلوب ما را هم منور به نور قرآن بگردان و روز قیامت قرآن را شاکی ما قرار مده.
🧕 @WomenAndFamily
✍ در بیمارستان برای ترمیم روانی مجروحین از روانشناسان استفاده می کنند. الان که جنگ است حضور این روانشناس ها برای روحیه دادن به مجروحین بیشتر هم شده.
#مریم_قربانزاده
eitaa.com/khane_8
خانم روان شناس به اتاق پسرک نوجوان مجروح رفت تا بهش خبر بدهد برادرانش شهید شده اند.
وقتی بیرون آمد داشت گریه می کرد و اشک می ریخت. گفت:« مادر این پسر کیه ؟ من باید مادرش را ببینم.» می گفت این پسر چطور تربیت شده؟ من رفتم خبر شهادت بهش بدهم و آرام اش کنم و دلداری اش بدهم اما او مرا منقلب کرد و به من گفت خوش به حال شان که شهید شدند. خدا را شکر که مرگ با افتخار نصیب شان شد. کاش من هم در راه مقاومت شهید بشوم. من هم به جنگ خواهم رفت. من راه برادرانم را ادامه خواهم داد. من نمیگذارم سلاح شان روی زمین بیفتد...
🧕 @WomenAndFamily
⏰هرگز زمان هایی رو که بچهتون داره خودش با خودش بازی میکنه 👇
✖️باهاش صحبت نکنید
✖️حواسش رو پرت نکنید
✖️و به بازیش ورود نکنید
هر توجهی از سمت شما باعث میشه
که زمان بازی کودک محدود بشه
🧕 @WomenAndFamily
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌻 #حال_خوب 🍃
من اینجا ریشه در خاکم ....
🧕 @WomenAndFamily
62.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌷 ایراد بیانیه مطالبه #انتقام_سخت توسط دختر شهید عرفائی در دومین یادواره شهدای سپاه بدر در حرم مطهر رضوی، خطاب به سردار ذوالقدر دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام
#طوفان_الاقصی #غزه #وعده_صادق
🧕 @WomenAndFamily
کانال ارتقای زنان و خانواده🧕🏻
💞🤵👰 کانال همسریابی و ازدواج آرامش ♥️ @arameshezdevaj👇 https://eitaa.com/joinchat/2579628298C7588b9
💞🤵👰
گروه ازدواج پیوند آسمانی
با مدیریت خانم صابری
👉 @baanooye_karafarin
♥️ 👇
https://eitaa.com/joinchat/3739812736Cb17cd80422
شهر مشهد مقدس، مخصوص خانم ها 💞
ورود آقایان در گروه ممنوع ❌
و حق الناس می باشد.
👈 این گروه جهت معرفی خانم ها و آقایان تشکیل شده که فقط قصد ازدواج دائم دارند.
🧕 @WomenAndFamily
کانال ارتقای زنان و خانواده🧕🏻
تصویب نامه شماره ۲۴۸۲۰۹؍ت۴۷۸۶۳هـ مورخ ۱۶؍۱۲؍۱۳۹۰ هیأت وزیران در مورد ساعات کاری روزهای پنجشنبه کارکن
با موافقت استاندار کردستان، پنجشنبهها برای بانوان کردستانی تعطیل شد.
fa.shafaqna.com/news/1928078/
به گزارش شفقنا از تسنیم، آرش لهونی عصر امروز در جلسه شورای راهبری تحول اداری استان کردستان اظهار داشت: کارکنان زن شاغل در دستگاههای اجرایی که دارای فرزند زیر هفت سال یا فرزند دانشآموز دوره ابتدایی هستند، میتوانند از قانون تعطیلی پنجشنبهها استفاده کنند.
🧕 @WomenAndFamily
📣 فراخوان ارسال آثار چند رسانهای
ویژه دختران دانش آموز مقطع متوسطه
🌷 یادواره شهیده های کوچک
✍ موضوع : شهیده های کودک و نوجوان استان (کنگره هجده هزار شهید استان)
⏰ مهلت ارسال آثار: ۳۰ آذر ماه ۱۴۰۳
مخاطبین دختران مقطع متوسطه استان خراسان رضوی
🔖 محورهای آثار 👇🏼
👧🏻 دخترانه های دفاع مقدس و زندگی نامه دختران شهیده کودک و نوجوان دوران دفاع مقدس و 🧕🏻 نقش آفرینی دختران در دفاع مقدس
📽 قالب آثار:
موشن گرافی، فیلم کوتاه، انیمیشن
📍آیدی ارسال آثار در پیامرسان شاد و ایتا
👉 @yafatemes
🎁 همراه با جوایز ارزنده به برگزیدگان
و انتشار آثار منتخب در کانال ماهدخت رضوی
زندگی نامه شهیده ها را با هشتک #داستانک و #شهیده از طریق کانال ماهدخت رضوی به آدرس زیر در پیام رسان شاد دریافت کنید
https://shad.ir/mahdokht_razavi
شناسنامه اثر شامل:
نام و نام خانوادگی
شهرستان/ناحیه /منطقه/
مقطع/رشته /آموزشگاه
شماره تماس
نام مدیر / شماره تماس مدیر
🧕 @WomenAndFamily
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خانواده در اسلام ....
🧕 @WomenAndFamily
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👩🏻🦰 اعترافات یک خانم متمدن اروپایی:
«من عاشق اینم یه مادر خونهدار بشم، عاشق اینم که یک کدبانو و همسر باشم، یه بچه توی شکمم باشه و یکی روی کمرم، و یه نوپا هم پشت سرم بیاد.
از نظر سلامت روان برای یک زن بهتر هست که زودتر وارد یک رابط متعهدانه بشه و یه خانواده تشکیل شده داشته باشه تا مثل یه برده برای یه شرکت کار کنی، درست بیمه داری و حقوق داری و ... ولی آیا کسی را داری که دوستت داشته باشه و بهت ساعتها خیره بشه مثل بچههات؟»
🧕 @WomenAndFamily
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🚶♀ته مد و عمل های زیبایی کجاست؟
🧕 @WomenAndFamily
❌ اینکه یه دختر توی محوطه دانشگاه علوم تحقیقات برهنه شد،مثل بمب تو اخبار ترکید...
👉 B2n.ir/e63586
ولی آیا کسی فهمید علوم تحقیقات همین چند روز پیش یه دانشجو شهیده داشت؟
#سیده_عمرو دانشجو دکتری رشته روانشناسی دانشگاه علوم تحقیقات
امپراطوری رسانه یعنی همین !!!!
#شهیده
🧕 @WomenAndFamily
کانال ارتقای زنان و خانواده🧕🏻
📣 فراخوان ارسال آثار چند رسانهای ویژه دختران دانش آموز مقطع متوسطه 🌷 یادواره شهیده های کوچک
#شهیده
#داستانک
ناهید اسدی خورشیدی در آسمان
ناهید دختری مهربان و باهوش بود. از ۹ سالگی شروع به حفظ قرآن کرد. او در شهر مشهد زندگی میکرد و به پدرش در کار مسافرخانه کمک میکرد. ناهید خیلی به همه کمک میکرد و زبانزد خاص و عام بود.
ناهید هم مثل خیلی از مردم دیگر دوست داشت کشورش آزاد شود.
هر وقت کسی در تظاهرات زخمی میشد، ناهید با شجاعت به کمک ش میرفت. او به آنها آب میداد و از زخمی ها در مسافرخانه مراقبت میکرد و دلداری شان میداد.
ناهید 14 سالش بود که در راهپیمایی ها شرکت میکرد. یکبار که ناهید اعلامیه های امام رو توی کیفش قائم کرده بود، یک سرهنگ پیداشون کرد و ناهید را کتک زد، ناهید با کمک دوستانش از دست اون سرهنگ فرار کرد.
ناهید اصلا نترسید حتی شجاع تر هم شده بود و پدر ناهید به دختر مهربان و شجاع ش افتخار می کرد.
یکی از روزهای سال ۱۳۵۷ بود که ناهید به پدرش گفت: بابا جان به فرموده امام باید عمل کنیم. من رفتم خداحافظ. اگر برنگشتم شما راه مرا ادامه دهید و ناهید به راهپیمایی خیابان طبرسی مشهد برای تشییع پیکر حاج احمد آقای کافی رفت.
جمعیت زیادی آمده بودند که ناگهان مامورین شاه به طرف مردم گاز اشک آور انداختند و تیر اندازی کردند. ناهید وقتی داشت به زخمی ها کمک میکرند، دوباره همان سرهنگ ناهید را دید و او را شناخت. سرهنگ از اینکه دختر نوجوان به مردم کمک می کرد خیلی عصبانی شد. تفنگش را در آورد و لحظه ای بعد، ناهید به آسمان پرکشید و از آن بالا به دوستانش نگاه می کرد و ناهید مثل اسمش در آسمان می درخشید.
✍نویسنده : سارا امیدوار
🧕 @WomenAndFamily
کانال ارتقای زنان و خانواده🧕🏻
#شهیده #داستانک ناهید اسدی خورشیدی در آسمان ناهید دختری مهربان و باهوش بود. از ۹ سالگی شروع به حف
#شهیده
#داستانک
بتول رمضانپور و باغ آسمان دزفول
بتول دختر کوچولوی چهار ساله ای بود که موهای مشکی براقی داشت و عاشق بازی با عروسک هایش بود. پدر بتول خلبان بود. آنها در شهر زیبای دزفول زندگی می کردند، شهری پر از مزارع سرسبز با رودخانه همیشه خروشان و عطر بهار نارنج و بوی عطرآگین گلهای مریم و نرگس و رز، با مردم خونگرم و مهمان نواز.
بتول عاشق بازی در کنار رودخانه بود و با برادر بزرگترش خلیل و خواهر کوچکترش فائزه برای بازی کنار رودخانه می رفت.
یک روز، آسمان دزفول پر از دود و صدای مهیب شد و هواپیماهای بزرگ با صدای بلند از بالای شهر رد می شدند. بتول ترسید و به بغل مادرش چسبید. مادرش او را محکم بغل کرد و گفت: نترس عزیزم، همه چیز آروم میشه. اما ناگهان، اتفاق بدی افتاد و یکی از موشک های هواپیمای بزرگ روی خانه آن ها افتاد و بتول به همراه مادر، خواهر و برادرش به جایی که پر از نور و رنگ بود پر کشیدند.
بتول آنجا، دوباره عروسک هایش را دید و با آن ها بازی کرد. باغ های نارنج آنجا بوی خوبی می داد و رودخانه آنقدر زلال بود که انگار آینه بود. بتول فهمید که آن باغ ها و رودخانه مثل همان باغ ها و رودخانه ای هستند که در دزفول دوست داشت. در آن مکان زیبا بتول شاد و خوشحال بود و به همه بچه های دنیا لبخند می زد.
✍نویسنده : سارا امیدوار
🧕 @WomenAndFamily
کانال ارتقای زنان و خانواده🧕🏻
#شهیده #داستانک بتول رمضانپور و باغ آسمان دزفول بتول دختر کوچولوی چهار ساله ای بود که موهای مشکی ب
#شهیده
#داستانک
زهرا رضائی نیری و ستاره های دریایی
زهرا دختر کوچولوی دو ساله ای بود که موهای فرفری و چشمان درشت و براقی داشت. او عاشق بازی با آب و شن های ساحل بود. هر وقت که پدر و مادرش او را به کنار خلیج فارس می بردند، زهرا با شادی فریاد میزد و به دنبال پرندگان دریایی میدوید. او عاشق ستاره های دریایی هم بود. هر وقت که یک ستاره دریایی پیدا میکرد، با دقت آن را نگاه می کرد و بعد با احتیاط دوباره در آب رها می کرد.
یک روز، وقتی زهرا با پدر و مادر و برادرش سوار هواپیما شدند، هواپیما شروع به تکان خوردن کرد. زهرا ترسیده بود و به بغل مادرش چسبید. مادر زهرا به او لبخند زد و گفت نترس دختر نازم اما ناگهان، اتفاق بدی افتاد.
توی دریا یک ناو آمریکایی به هواپیمایی که زهرا و خانواده ش و بقیه آدم ها توی اون بودند شلیک کرد و هواپیما آتش گرفت و توی آب افتاد.
همه ی آدم هایی که توی هواپیما بودند با هواپیما توی آب افتادند. لحظه ای بعد یه عالمه عروسک روی آب بودند حالا همه ی مسافران، کوچکترها بزرگترها جایی بهتر و بالاتر بودند، پیش خدا و زهرا به جایی بسیار زیبا رفت. جایی که پر از آب های نیلگون و ماهی های رنگارنگ بود. زهرا آنجا، دوباره ستاره های دریایی را دید. آن ها آنقدر بزرگ و درخشان بودند که انگار ماه بودند. زهرا با شادی به سمت آن ها شنا کرد و با آن ها بازی میکرد. حالا ما بچه ها با شنیدن و گفتن قصه ی زهرا همیشه یاد اون هستیم.
✍نویسنده : سارا امیدوار
🧕 @WomenAndFamily