eitaa logo
گلچین مولودی یا زینب(سلام الله علیها)
6.9هزار دنبال‌کننده
666 عکس
568 ویدیو
138 فایل
#گلچین_مولودی_یازینب_سلام_الله_علیها نشر بدون نام کانال شرعاً مجاز نمی باشد.🚫 http://eitaa.com/joinchat/1591017491C4e1047a90c
مشاهده در ایتا
دانلود
. ای تاج بالای سرت با دست زهرا تاج ولايت، تاج عصمت، تاج تقوا الحق كه اين خَلْعَت به بالايت می آيد پيراهن آل امامت آلِ طاها تو بهترينی، تو در عالم برترينی دست خدا بالا سرت در هر دو دنيا تو جانشين يازده مَردِ غديری پس عهد و پيمان با تو می بنديم مولا ای در كمالِ صورت و سيرت محمد ای هم جمال و هم جلالت عالم آرا احكام دين، آيات حق، قرآن و عترت كعبه تو را می خواند ای مَردِ مُصَلّا اي نام نابِ يوسفِ زهرا ثنايت ذكر امام عسکری با توست زيبا صبح و مسا، شام و سحر، ذكر تو دارند روح و ملك، عرش و فلك، اي ماهِ بطحا اهلِ كُرات و اِنْس و جن با هم سُرايند در انتظار روی تو هستيم آقا بر، برگْ برگِ شاخه ی طوبی نوشته برگرد اي فصل شكوه دين، بهارا كوه و درُ و دشت و دَمَنْ با هم بگويند عجِّلْ ظهورك، يا اباالغوث ای مسيحا بازآ كه هر شيعه تو را می خواند اينك دستِ همه مستضعفين سوی تو بالا پس کی منادی گويد اي منصور امت ياری كن ای مهدی حريم مصطفی را از زينبيه از حلب، از شام امروز فرياد بر می آيد ای آقای تنها گفتي مي آيم چون شود زشتی فراوان بازآ كه عالم پُر شده از فقر و فحشا گفتی مي آيم چون شود دل ها مهيا اينك مهيای ظهور توست دنيا ای وجهِ زيبايت سرور حَيِّ سرمد ای جان احمد از سرای غيب بازآ از شرق تا غربِ جهان در جستجويت از بحر و برّ هر دم تحيت بر تو بادا توصيف جان بخش تو، توصيف الهی است ای نام زيبای تو زينت بخش دل ها اوصاف تو با دركِ ما اِحصا نگردد قدرِ تو نا پيداست چون اُمِّ ابيها ما هيچِ هيچيم از ميانِ عاشقانت مشتاقِ ديدار تو اهلِ عرشِ اعلا فی هذِهِ السّاعه و تا فی كلِّ ساعه بادا ولی و حافظت حيِّ توانا ما پای تو هستيم چون بنيانِ مرصوص فرمان ز تو ، طاعت ز ما ای عبد يكتا عنوان ما مُسْتَشْهدينْ بَيْنَ يَدَيْهَ است روزی كه می آیی ز كعبه يابن طاها روزی كه مي خوانی ز كعبه يا لثارات لبيك يا مهدی ست آقا بر لبِ ما بيعت كنيم و عهد بنديم و بمانيم پای ركابت حضرت مهدی زهرا حتي اگر مُرديم با رجعت بياييم با يك اشاره سوی تو ای روح والا احمد صدايت مي كند بازآ محمد! حيدر صدايت مي كند برگرد بابا مادر صدايت مي كند با زخم سينه از پشت در گويد بيا مهدی، تماشا مادر فتاده زيرِ در، در روی مادر محسن شده كشته وَ آيد واعليا محراب گويد مهديا الغوث الغوث گودال گويد واشهيدا واشهيدا هم كشته ی گودال هم يك قامتِ دال از كربلا می خوانَدَت يا اهلَ تقوا چندين جگر پاره تو را فرياد دارند چندين سرِ از تن جدا گويند بازآ سرهای بر نيزه به سوی تو چو پرچم خوانند با هم سوره ی عصر و ضحی را اهل حرم نحن اُسارا را بخوانند اهل خرابه ناله ای دارند حاشا برگرد كه زينب نشسته بی قرارت در انتظارت مانده عمه با مدارا برگرد و آن شمشير برگير از نيامت كز ذوالفقارت خون بريزد بي مَهابا تا ريشه ی ظلم و فساد از بُن برآيد برگرد ای تاج سر زهرا ، اماما با مؤمنين دل رحم ، با كفار سر سخت اين است معنای تولا و تبرّا .
. دلربای عالم آرا، عشق زیبای گوارا جذبه تسخیرِ عشقت، برده روح و جان ما را با گنهکارِ پشیمان، میکند قلبت مدارا میدهی تغییر گاهی، دستِ تقدیر و قضا را آمدی ای در دو دنیا، هستیِ هستی به دستت آمدی تا گردد ایندل، عاشق و میخوار و مستت ای همه روح و روانها، کشته ی برق نگاهت عالم و آدم اسیرِ، طلعتِ خال سیاهت آمدی شش ماهه اما، شش جهت اَمن از پناهت انبیا خواهند باشند، عابسی اندر سپاهت فوج فوج آید ملَک از، آسمانِ مقدم تو تا رسد نوبت به فطرس، آستان مقدم تو تو عزیزِ داور اَستی، تو امام و رهبر اَستی سِرِ مستودع تویی، تو رازدارِ کوثر اَستی سِرِ خود را از وفا در، گفتگو با مادر اَستی راه را قبل از ولادت، تا شهادت از بر اَستی تو درونِ بطنِ مادر، از عطش داری سخن‌ها گویی از شمشیر و نیزه، بر بدن داری کفن ها بندِ قنداقت ببندد، ماردت با گریه از چه؟ بوسه دارد مصطفی بر، حنجرت با گریه از چه می‌نهد بر سینه بابایت، سرت با گریه از چه مویه دارد مجتبی بر، پیکرت با گریه از چه جای خواهر خالی اما، هست در گودال گریان هست وقتی جسمِ پاکت، می‌شود پامال گریان رمز هستی راز هستی، هست در کرب و بلایت دینِ سرمد، نام احمد، هست باقی از فنایت پرچمِ اسلام بالا، از خَمِ قدِ رسایت چادر و معجر بماند، چون شود غارت عبایت می‌رود عمامه‌ی تو، تا شُکوهِ دین بماند زیرِ دست و پا بمانی، تا که این آئین بماند رَاسِ تو بالای نیزه، زینبِ تو در مقابل او کند ناقه سواری، تو شَوی خیره به محمل با یتیمان و اسیران، بسته در بندِ سلاسل می‌کند اما قیامِ، عشق را با خطبه کامل از تَهِ گودال حرفت را برَد تا شام و کوفه اینچنین نخلِ ولایت، می‌زند از بُن شکوفه آهِ ما از آهِ زینب، راهِ شیعه راهِ زینب انقلابِ ما قیامِ ما، ز روح اللهِ زینب هیئت ما روضه‌ی ما، هست خیمه گاه زینب دست بر شمشیر می‌مانیم، ای خونخواه زینب نیستیم از اهلِ کوفه، با علی ميثاق بستیم با شهیدان عهد بسته، تا شهادت نیز هستیم بهمن۱۴۰۲ .
. دارد نگاه عباس حال و هوای دیگر او هست از نگاهِ حق، مرتضای دیگر ترکیبی از حسین و از مجتبای دیگر مانند او نیامد قد رسای دیگر حتی اگر بیاید کرب و بلای دیگر شیر خدا علی بود، شیر علی اباالفضل چشمِ امامِ خویش و دستِ ولی اباالفضل ماه سپاه عصمت، نور جلی اباالفضل باشد عجب در عالم میرِ یلی اباالفضل مانند او در عالم کو مقتدای دیگر ماه حرم، فنای خیرالنساست عباس روح ادب، خدای شرم و حیاست عباس از جان مطیعِ شاهِ کرب و بلاست عباس پشت و پناه زینب، سلطان ماست عباس آرام بخش دل نیست، چون او صدای دیگر او هست در مناجات، محوِ خدای زینب از بس همیشه بوده، محوِ دعای زینب کرده دعا نبیند، هرگز نوای زینب روزی به نیزه گردد، او مبتلای زینب مانند او نیامد، سوزِ نوای دیگر در بیت وحی و قرآن، شاگرد مصطفی اوست در مکتب ولایت، سرباز مرتضی اوست در خلق و خوی و رافت، همتای مجتبی اوست در هیبت و شجاعت، مجموعِ هل اتی اوست با این حسینِ ثانی، کو نینوای دیگر در جای جایِ میدان، شیرِ شجاعِ رزم است در ابتدای میدان، تا انتهای عزم است در ساحتِ قِتالش، عزمش هماره جزم است او پیشرانِ جنگ و لشکر بسوی هزم است حتی اگر ببیند، صفین های دیگر شمشیرِ لافتایش، مانند ذوالفقار و غوغای حمله هایش، کرارِ بی‌قرار و تکبیرِ رعدهایش، تسبیحِ مستعار و فریادِ خطبه‌هایش، تبیینِ آشکار و عباس، حیدری با، نام و نمای دیگر تاریخ در قضاوت، زین مردِ با شرافت صادق کند مدیحِ، این نورِ با حقیقت سجاد کرده وصفش، در طاعت و عبادت عالِم، فقیه، آگاه، در قلّه‌ی بصیرت دیده ندیده چون او صاحب لوای دیگر از او به گلشنِ عشق، خوشبو و یاس تر کیست؟ با آل مصطفی از او، هم قیاس تر کیست؟ زان نافذالبصرت، دشمن شناس تر کیست؟ وز خصمِ بی حیای، او ناسپاس تر کیست؟ شقُ القمر که دیده، چون او به جای دیگر شاهِ رکابداران، چون از رکاب افتاد فرقش عمودِ آهن، ریشَش خضاب افتاد گویی که از جمالِ، حیدر نقاب افتاد آن دست‌های بی مشک، از شرمِ آب افتاد آن جسم را نمانده، بر تیر جای دیگر از فرطِ تیرباران، چون خارپشت جسمش در پیشِ پای دلبر، تیری میانِ چشمش خونگریه ی علمدار، با خنده های خصمش دیگر نشد بریزد، بر فرقِ خصم، خشمش بگذار این قضایا، تا ماجرای دیگر مستأصل است اما، آقا کنارش آمد زینب نیامد اما، زهرا کنارش آمد حیرانِ مادر است و مولا کنارش آمد عطر پیمبر انگار، آن‌جا کنارش آمد پروازِ او شد آغاز، سوی سرای دیگر .
. زین العباد زادۀ سلطان نینوا ذخرالقیام، راهبرِ نهضت بکا تبیین گرِ مبارزه، با شیوه‌ی دعا یاری رسانِ خون خدا، بعدِ کربلا واکرد دیده بر همه ارکانِ عالمین دوم علی، سلاله‌ی زهرا، گُلِ حسین آمد سفیر کرب و بلا، امتدادِ راه یعقوب آل فاطمه، خورشید خیمه‌گاه یعنی زمینه ساز ظهور و بروزِ ماه احیاگر معارف گودالِ قتلگاه هموار شد ز لطفِ خدا راه بندگی راه سلوکِ عاشقی و سبک زندگی سجاد اگر نبود، ره کربلا نبود کانونِ علم و معرفت از آن ما نبود مُشتِ یزیدیانِ تبهکار وا نبود ابلیس سرنگون و خدا برملا نبود بی زین العابدین که هدایت نمی‌شدیم اینگونه جان نثار ولایت نمی‌شدیم سجاد اگر نبود، عبادت حرام بود کار حسین بعدِ حسن، ناتمام بود نامِ علی به مَاذنه، جرمی تمام بود دین نبی، کجا طلبِ خاص و عام بود سجاد اگر نبود، محمد نبود نیز حرفی ز دینِ خالقِ سرمد نبود نیز با خطبه‌ی امامِ حرم، دین عروج یافت شد ناقه اَش بُراق و زمین تا سما شتافت با بوریای پاره بجز زخم دین نبافت اینگونه شد که باقرِ او، علم را شکافت از سجده ای که کرد چو زینب، به قتلگاه ترویج گشت، منبر و محراب و سجد گاه تنها نه بر یزیدِ ستمگر خطاب کرد دورانِ شش خلیفه‌ی جور، انقلاب کرد در بندِ اختناق، دوصد فتح باب کرد پنهان و آشکار، عدو را مجاب کرد با خطبه کرد، دینِ خدا را سراسری با گریه کرد، خون خدا را برابری در اوجِ انقلاب و قیام و جهادها فریادِ نرم کرد علیهِ فسادها هم زد علَم، مقابلِ اهل عنادها هم صف کشید، علیهِ مرید و مرادها در عین حال، نیمه شب انبان بدوش بود چون جد خود علی، همه شب خرقه پوش بود بس بَرده ها، خریده و آزاد کرده بود دلهای خسته را ز خدا شاد کرده بود با خُلقِ خویش، دست مریزاد کرده بود عمری ز جان، محبتِ آحاد کرده بود دهها هزار اهلِ گنه، با نماز شد هر نوکرش، معلمِ راز و نیاز شد آن سروری که کرب و بلا را مرور کرد از قتل صبر، با دلِ خونین عبور کرد در خاطرش روایتِ سمِ ستور کرد با اشکِ صبر، قلب خودش را صبور کرد مانند عمه‌های خودش بینِ قافله بر دست و پای زخمیِ او بود سلسله او دیده بود جسمِ پدر زیر دست و پا او دیده بود رَاسِ پدر را به نيزه ها او دیده بود خیمه ی آتش گرفته را او دیده بود غارت و سیلیِ بی هوا از نهضتی که بعدِ چهل منزل آفرید ما را به راهِ فاطمه، اهل دل آفرید یابن الحسین، ما همه شرمنده توئیم ما بَرده بوده‌ایم و کنون بنده‌ی توئیم دلمرده بوده ایم و کنون زنده‌ی توئیم دلداه ایم و عاشق و رزمنده‌ی توئیم حالا که ما شدیم ز جمعِ سپاه تو آیا شود شهید، غلامِ سیاهِ تو؟ ✍ .