600 تاییمون کنید❤️🌱
چند تا فرشته بیاد تو کانالمون✨
#فورر همسایه ها⚡️
اینم لینک کانالمون👇👇
@xobanydigoxam
✨ #بـانـوے_پـاک_مـن
✍ زهـــرا بـانــو
#پارت3
تو هواپیما فقط فکرم درگیر زندگی جدیدم بود.دلم نمیخواست کم بیارم.چه توکار،چه تو زندگیم.
هواپیما که نشست رو زمین ایران کمربندمو باز کردم و هدفونمو انداختم دور گردنم.به تیپ مامان نگاه کردم.شلوار قهوه ای با یک مانتو کوتاه شیری و شال نازک سفید.
باخودم گفتم یعنی تو ایران گیر نمیدن این شکلی بیای بیرون؟
شونه هامو بالا انداختم و همراه مامان ازهواپیما پیاده شدیم.چمدونامون رو تحویل گرفتیم و از سالن فرودگاه بیرون اومدیم.جلو فرودگاه پر بود از تاکسی های زرد رنگ که منتظر مسافر بودن.
مامان یکیشو انتخاب کرد و سوار شد.راننده چمدون ها رو گذاشت صندوق عقب و پشت فرمون نشست.
_خب کجاتشریف میبرین؟
مامان خیلی خلاصه جواب داد:ونک.
راننده چشمی گفت و راه افتاد.زبان فارسیم به لطف مامان عالی بود اما خب غلط غلوط زیاد داشتم.
همه جای تهران برام عجیب بود.تصور من از ایران اینی نبود که میدیدم.یک شهر بزرگ و آلوده باماشین های بزرگ و کوچیک که مثل مور و ملخ ریخته بودن تو خیابونا.برج آزادی بزرگ که به نظرم هیچ جذابیتی نداشت.دخترای مانتویی و جذاب،چیزی از دخترای فرانسه کم نداشتن فقط یک شال نیم وجبی انداخته بودن رو سرشون.پس حالا فهمیدم که تیپ مامان خیلیم بختر از اوناست و کسی هم بهشون گیر نمیده.چراغ قرمزای خسته کننده و بازارای شلوغ.سرمو تکیه دادم به صندلی و چشامو بستم،چقدر خسته کننده.
ماشین که نگه داشت پیاده شدیم و مامان پول راننده رو حساب کرد.چمدون به دست جلو عمارت بزرگی ایستاده بودیم.کم نمیاورد ازخونه پدریم.شایدم بزرگ تر بود.
نمیدونستم اینجا کجاست.حوصله سوال و جوابم نداشتم.بریم ببینیم چه خبره.
مامان زنگ رو زد و در بدون معطلی بازشد.
رفتم داخل خونه.حیاط بزرگ و وسیعی که جون میداد توش مهمونی و پارتی راه بندازی.یک طرف حیاط استخر بود و طرف دیگه اش فضای سبز.دوتا ماشین مدل بالا هم گوشه حیاط پارک بود.
دنبال مامان رفتم تا به در ورودی رسیدیم.
درباز شد و خانم مسنی اومد بیرون.مامان رو بغل کرد و گفت:واااای شیرین،چقدر دلم برات تنگ شده بود دخترم.نمیدونی تو این سال های دوریت به ما چی گذشت!
خانم مسن که فهمیده بودم مادر مادرمه تیپ جوون پسندی زده بود.کت و دامن خاکستریش با موهای دودیش تناسب زیبایی داشت.چهره دل نشینی داشت و ازهمون اول جذبش شدم.
بعد که از مامانم سیر شد،نگاهی به من انداخت و گفت:اومممم تو باید کارن باشی پسرم مگه نه؟؟
سری تکون دادم که جلو اومد و سفت بغلم کرد.داشتم خفه میشدم.
زیرگوشم حسابی خوشحالی کرد.
_ماشالله هزار ماشالله آقایی شدی برای خودت.چقدر دوست داشتم ببینمت پسرم.وای خدا باورم نمیشه نوه گلمو تو بغلم گرفتم.
بعد که ولم کرد گفتم:سلام.
خندید وگفت:وای ببخشید یادم رفت سلام به روی ماهت عزیزدلم.خب دیگه بیاین تو زود باشین سالار منتظرتونه.
قیافم کج شد.سالار؟سالار دیگه کیه؟حتما بابابزرگه!هوف چه مزخرف.
رفتیم تو و با راهنمایی های گرند مادر نشستیم رو مبل های سلطنتی.مامان،شالش رو درآورد و گفت:چرا انقدر خشک برخورد میکنی؟
پوزخند مسخره ای زدم و گفتم:نیست شما ازشوق اشک جلو چشمات جمع شد.
چشم غره ای به من رفت که یعنی بدش اومده ازحرفم.
بابیخیالی پا روی پا انداختم که مادربزرگ اومد و همراهش دخترجوانی که برامون شربت آورد.بدون تشکر شربت رو برداشتم و یک جرعه نوشیدم.
مامانبزرگ شروع کرد به حرف زدن:خب چه خبرا؟خوبین؟سفر راحت بود!؟
مامان جواب سوالای کلیشه ایش رو داد و منو راحت کرد.
ادامه دارد...
✨ #بـانـوے_پـاک_مـن
✍ زهـــرا بـانــو
#پارت4
مادربزرگ رو کرد به من وگفت:خیلی خوشحالم که اینجایی کارن جان.خیلی منتظرت بودم و ذوق داشتم تنها نوه دختریم رو بعد ۲۹سال از نزدیک ببینم.همه اتاقم پر شده از عکسای بچگیت.فکر نمیکردم انقدر آقا و با وقارشده باشی.مطمئن باش پدربزرگت از دیدنت خیلی خوشحال میشه درست مثل من.
بعدش هم خندید.من که اینطور حرف زدن رو بلد نبودم تنها به لبخندی اکتفا کردم.کاش زودتر این بابابزرگه بیاد مابریم استراحت کنیم بابا خسته شدم تو این دود و دم تهران.
بالاخره خان سالار تشریفشون رو آوردن و همگی برای ادای احترام بلندشدیم.
مردی حدودا۷۰ساله با موهای جوگندمی و کت شلوار رسمی،عصا به دست طرفمون اومد.
اول مامان رو درآغوش گرفت و گفت:خوش اومدی دخترم.خیلی وقته منتظرتم.
مامان هم لبخندی زد وگفت:ممنون آقاجون.دلم براتون تنگ شده بود.
پس بگو..این بی احساسی رو از مادرم به ارث بردم.اونوقت میگه چرا انقدر خشک رفتار میکنی.از شدت هیجان تو بغل باباش داره سکته میکنه هه.
خان سالار سمت من اومد و اول نگاهی به قدوبالام انداخت.
سلامی کردم و دستمو دراز کردم .
لبخند کوچکی کنج لبش شکل گرفت.
_کارن کوچولو بالاخره اومدی.
جلو اومد و بغلم کرد.اه متنفرم ازاین احوال پرسیای ایرانیا.چه مدلشه آخه فرت و فرت همو بغل میکنن بعدشم ماچ و بوس راه میندازن؟
یکم که بغلم کرد،عقب رفت وگفت:آقایی شدی برای خودت.
_مرسی
دستشو گذاشت رو لبم و گفت:هیش..از امروز کلمات خارجی به دهنت نمیاد تو این خونه متوجهی؟
زیر بار حرف زور رفتن برام مشکل بود برای همین گفتم:سعی میکنم.
وقتی کنارم نشست حس خوبی نداشتم.به همه از بالا نگاه میکرد و فکر میکرد تو هرچیزی میتونه دخالت کنه.امامن اومدم اینجا تااین فکر مزخرفو ازسرش بیرون کنه.
بعد صحبتای عادی و تعارفات اجازه دادن بریم استراحت کنیم.اتاق من طبقه بالا بود برای همین کولمو برداشتم و با تشکر از پله ها بالا رفتم.جمعشون خشک و جدی بود و منم ازاین جمعا بیزار بودم.
اتاق جمع و جوری بهم داده بودن که نصف اتاق خودمم نمیشد.یک تخت یک نفره یورمه ای با کمد و آینه دراور و یه قالیچه گرد وسط اتاق.
کولمو انداختم کناری و رو تخت ولو شدم.دکمه های اول پیراهنمو باز کردم و دستامو زیر سرم گذاشتم.
من امکان نداره اینجا زندگی کنم.از خونه ای که همه چیزش قانون داره بدم میاد.من به راحتی و ازاد بودن عادت کردم و هرگز این عادت رو ترک نمیکردم.باید با مامان حرف بزنم که بریم یک جای دیگه پیدا کنیم.
اینطوری اگه اینجابمونیم ساعتای ورود و خروجمو با بابابزرگ باید هماهنگ کنم.
ادامه دارد...
🦋💜شرایــط همـسایه شدن💜🦋
🦋💜1.ڪانالتون مذهبے باشہ💜🦋
🦋💜2.آمــار ڪانالتون ۱۰۰+باشہ💜🦋
🦋💜 3.دختــر باشین💜🦋
💜🦋4.پــیام هاے ڪانال باید فور شه🦋💜
اگر این شرایط رو دارید بہ این آیدے پیام دهید👇⚡️
@Mdvjexg
مزاحمت =ریپ❌
بِسْمِ اللهِ الرَّحْمٰنِ الرَّحیمِ❄️🍓
اللّهُ لاَ إِلَهَ إِلاَّ هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ لاَ تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلاَ نَوْمٌ لَّهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الأَرْضِ
مَن ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلاَّ بِإِذْنِهِ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ وَلاَ یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ
مِّنْ عِلْمِهِ إِلاَّ بِمَا شَاء وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضَ وَلاَ یَؤُودُهُ حِفْظُهُمَا وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
لاَ إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ قَد تَّبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِن بِاللّهِ
فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىَ لاَ انفِصَامَ لَهَا وَاللّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
اللّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُواْ یُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّوُرِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ
أَوْلِیَآؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُم مِّنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُوْلَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ
اَللهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌷✨
اللهم عجل لولیک الفرج🤲🏻💞
🥀@xobanydigoxam🥀
بعضی از گناهـان
یهجوریبینمون عادی شدن،
کهتا بهطرفمیگی،چرااینکارو
انجاممیدی !؟
میگه: «همـه»انجاممیدن،حالابرامنعیبه..!😐
اینخیلیچیزخطرناکیه..!❌
بهاینافرادبایدگفت:
اوندنیادیگه، «همــه» قرارنیست
بجای توبرن جهنم، تو خودت بایدبری.!
یادموننره:💡
خودمونمسئولکارهاییکه
انجاممیدیم، هستیم..پس
بابهانه،خودمونو فریبندیم..!🚶🏻♂
#تلنگرانه
💚💚@xobanydigioxam💚💚
#تلنگرانہ🌱
دیدی وقتی یه آشنای قدیمی رو میبینی چطور باهاش گرم میگیری؟
هی میگی دلم برات تنگ شده!
ولی...
یه آقایی هست...💔
هیچکس بهش نمیگه دلم برات تنگ شده!
حواسمون به امام زمانمون باشه✋🏻
نکنه بین شلوغی های زندگی
فراموششون کنیم...🥀
🌸 #الهمعجللولیڪالفرج
😍@xobanydigoxam😍
.
روزِحسابڪتابڪھبرسھ✨
بعضےازگناهاتࢪوڪهبهتنشونمیدن🥀
مےبینیبࢪاشوناستغفاࢪنڪࢪدی💔
اصلایادتنبودھ!
امّازیرهࢪگُناهتیهاستغفارنوشتهشدھ⚡️
اونجاستڪهتازھمےفهمی
یڪیبهجاتتوبهڪردھ..🌱
یڪےڪهحواسشبهتبودھ.؟
یهپدردلسوزیڪیمثلِمَهــدی♥️
{یَاأَبَانَاأستَغفِرلناذنوبنا}
#تلنگرانه
#امام_زمان
@xobanydigoxam
بعضی از گناهـان
یهجوریبینمون عادی شدن،
کهتا بهطرفمیگی،چرااینکارو
انجاممیدی !؟
میگه: «همـه»انجاممیدن،حالابرامنعیبه..!😐
اینخیلیچیزخطرناکیه..!❌
بهاینافرادبایدگفت:
اوندنیادیگه، «همــه» قرارنیست
بجای توبرن جهنم، تو خودت بایدبری.!
یادموننره:💡
خودمونمسئولکارهاییکه
انجاممیدیم، هستیم..پس
بابهانه،خودمونو فریبندیم..!🚶🏻♂
#تلنگرانه
🥀@xobanydigoxam🥀
اگـہمیبینے
رفیقٺداره ;
بھراهڪجمیره☹️
بایدراهنـماشبشے؛
بھعنـوانرفیقشمسئولے
وگرنھروزمحشـرپاٺگـیره..🥀
اگھسڪوتڪنے
وکمکشنڪنے..😥
همیـنآدمڪھداره
خطامیـره
روزحسـابرسےمیاد💢
جلوٺـومیگیره🤕
میگه:
ٺوڪھمیدونسٺےمندارم
اشٺباهمیڪنم
چــرابهـمگوشزدنڪردے؟!😞
چرادسٺمـونگرفٺے!!؟🙁💔
#تلنگر
❤️@xobanydigoxam❤️
هدایت شده از 🍀 حجاب طنان 🍀
آرامش یعنی
قایق زندگیتان را
دست کسی بسپارید که
صاحب ساحل آرامش است....
الابذکرالله تطمئن القلوب
از خدای مهربان
قشنگترین، آرامشبخشترین
و بهترین ها را برایتان آرزومندم...
🌸 روزتون بخیر 🌸
🌼 قرار اول هر صبح 🌼
«زیارتـــــ
نامـــــہ ے شہــ🌷ـــدا»
بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَولِـــــیاءَاللهِ و اَحِبّائَـــــہُ،
اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یَا اَصـــــفِیَآءَاللهِ وَ اَوِدّآئَـــــہُ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ دیـــــنِ اللهِ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ رَسُـــــولِ اللهِ، اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَمیرِالمُـــــؤمنینَ، اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ فـــــاطِمةَ سَیَّدةَ نِســـــآءِالعالَمینَ،
اَلسَّـــــلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنـــــصارَ اَبے مَحَمَّدٍ الحَـــــسَنِ بنِ عَلِیًَ الوَلِیَّ النّـــــاصِحِ،
اَلسَّلامُ عَلَیڪُـــــم یا اَنصارَ اَبے عَبدِاللهِ،
بِـــــاَبے اَنتُم وَ اُمّے طِـــــبتُم، وَ طابَتِـــــ الاَرضُ الَّتے فیها دُفِـــــنتُم، وَ فُـــــزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنے ڪُنتُــــــ مَعَڪُـــــم فَاَفُـــــوزَ مَعَڪُـــــم
#اللٰهُمَعَجِّلْلِوَلیِکَالفَرَجْبِحَقِزینب💔
🌹#شهید_ماشاالله_ساعتچی🌹
🌷الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍوَعَجِّلْ فَرَجَهُم🌷
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
@xobanydigoxam
🔅 #پندانه
✍ کلید مشکلاتت دست خداست، فقط کافیست او را صدا بزنی.
🔹«آدم» خطا کرد.
کلید: «رَبّنَا ظلمنا أنفسنا وَإِنْ لَمْ تغفر لنا وَتَرْحَمنَا لَنَكُونَنَّ مِنْ الْخاسرِينَ»
پس مورد عفو و بخشش قرار گرفت.
🔸«نوح» بین دشمنانش گیر افتاده بود.
کلید: «رب اني مغلوب فانتصر»
پس گشایش الهی نصیبش شد و با کشتیاش نجات یافت و دشمنانش نابود شدند.
🔹«زكريا» پیر بود و همسرش هم نازا.
کلید: «رَبِّ لا تَذَرْنِي فَرْدًا وَأَنتَ خَيْرُ الْوَارِثِينَ»
پس یحیی به او عطا گردید.
🔸«يونس» در تاریکی دریا و شکم ماهی تنها مانده بود.
کلید: «لا إله إلّا أنت سبحانك إني كنت من الظالمين»
پس نجات یافت.
🔹«ايوب» به مصیبت و بیماریهای سختی دچار شد.
کلید: «رَبِّ إنِّي مَسَّنِيَ الضُّرُّ»
پس از درد و رنج نجات یافت.
🔸«ابراهيم» در آتش افکنده شد.
کلید: «حسبنا الله ونعم الوكيل»
پس نجات یافت و پیروز گشت.
🔹«يعقوب» یوسف را از دست داده بود.
کلید: «إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّه»
پس خداوند بعد از سالها یوسف را به او برگرداند.
🔸«محمد» صلیالله علیه وآله در غار ثور توسط کفار محاصره شده بود.
کلید: «لا تحزن إن الله معنا»
پس بر آنها پیروز گشت.
🔹به پروردگارت اعتماد داشته باش، قفلهای زندگیات را خواهد گشود.
@xobanydigoxam
🔅 #هر_روز_با_قرآن
🕊شرکت در ختم قرآن برای فرج
۩ هدیه بــِہ
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
و
#شھیدابراهیمهادے
و
#شهیدداوود_قاسم🌿
#شهدای_ایران
#امام_زمان
#صفـ ۷۴ ــفحه 📚
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
@xobanydigoxam
هدایت شده از آسِمانِهَشتُم🥀✨
امامرضاع_۲۰۲۳_۰۲_۲۲_۱۰_۰۳_۵۳_۱۶۳.mp3
8.34M
♡~
امامـرضا؏
دلم بی هوا هوایت کرد...
#مشهد_لازم
#مرهم_دلم
#فقط_خودم_و_خودت
༻༺
┄┄┅┅❅❁❅┅┅┅┄
@behesht_hashtom8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چـہبۍحࢪم...
چـہباحࢪم...
میگیࢪه دسٺمـو سڵطاݧ ڪࢪم...(:💚
#دوشنبه_های_امام_حسنی
@xobanydigoxam