درآمار1400آموزش این ادیت همراه ابزارش میزاریم کانال🌼
@xobanydigoxam
به جمع منتظران حضرت یارخوش آمدید.. 🥲
#فووور🚕
320638_238.mp3
9.46M
آےآدمابیامامحسین(ع)مگہمیشہزندھ
موند!؟(:💔
#مداحی|#اربعین
#اد_مجنون_218
🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⟲📓
➥︎ @xobanydigoxam
سلام اعضای گرامی..🍃
مدتی بودنت نداشتم وکانال دست ادمین مجنون بوده خیلی ممنونم اززحمات ایشون وادمینهای دیگه.. 🌼🥲
#مدیر_اول
هدایت شده از کانال
ســلام عــلیــکم🖐🏻
انــشاﷲ قـراره از امــشــب یه رمان جــدیــد بــزاریــم😍✨
مــثــل هــمــیــشــه شــبی ⁴ پــارت مــیزارــیم🌿
مــشــخصــات رمــان هــم بــراتــون پــایـیـن نـوشـتـم👇🏻
نـام رمـان:حـــورا☺️💫
نـام نـویــسـنـده:زهـــرا بـــانــو🌿
تـعـداد قـسـمـت:②④①
رمـان واقـعـی🌸
بـا مـا هـمـراه بـاشـیـد😇
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━━━┓
@Roman_Heavenly
┗━━─━━━━⊰✾✿✾⊱━┛
#فــور
هدایت شده از درمسیـــر عــشــق:)🇵🇸
همسایه های عزیز ی دستی برسونید بشیم ۳۵۰ قشنگ نی؟!
۷فرشته مهربون بفرستید اینور...🙂🌿
#فوررر
لحظہ هاۍ حسود حق من این نبود
من دلم حرم خواسٺ بسہ دورۍ ...💔
#امام_حسین|#اربعین
#اد_مجنون_218
🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⟲📓
➥︎ @xobanydigoxam
⊰•🌪•⊱
.
برق غضبےڪہچشم رهبر دارد
گویا ڪہ بناے فتح خیبر دارد
دور و بر این دیار پرسہ نزنید
این مملڪتِ فاطمہ،حیدر دارد💪🏻
.
⊰•🌪•⊱¦⇢#ࢪھبࢪی
#اد_فاطمه_بانو
🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⟲📓
➥︎ @xobanydigoxam
تا نیایی گره از کار جهان وا نشود... :)
#اد_فاطمه_بانو
🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⟲📓
➥︎ @xobanydigoxam
-رایـحـه¹²⁸-
ـــــــ
ماایمانرا،اخلاصمانرا،عملمانرا
درستمیکنیموبااسلاممنطبق
میکنیم؛اگراینراداشتهباشیم،
یاریِخداتضمینشدهاست...
-شهیدبهشتی
#شهیدانه
#اد_مجنون_218
🖤𝐉𝐎𝐈𝐍⟲📓
➥︎ @xobanydigoxam
همسایهجانـا1Kشدنتــونمبروك✨🖤.
از:«ـمنتظـرانـحـضرتـیـٰار🌾»
به«دخـترانـحـیـــدری🌚»
-رایـحـه¹²⁸-
رمان_بانوی_پاک_من #پارت_۳۵ زهرا: پس ازاینکه جلسه قرآن تموم شدفرشته رفت خونشون انقدرخسته بودم بع
رمان_بانوی_پاک_من
#پارت_۳۶
یلدا:
ازاینکه زهرانمیومدخوشحال شدم چون اگه میومدبااون چادرش پایه هیچکاری نبود
ازاتاق زهرااومدم بیرون رفتم تواتاق خودموپرت کردم روتخت وبه عالم خواب رفتم..😴
کارن:
صبح ساعت ۸بیدارشدم محمدپیام داده بودرسیدن کوه یک لباس ست ورزشی پوشیدم وبعدبرداشتن گوشی ازخونه زدم بیرون
یلدا:
باصدای آلارم گوشیم ازخواب بیدارشدم
دستو صورتموشستم وآماده شدم صبحونه نخوردم ..🍃
خودموتوآینه برانداز کردم یک مانتوکتی بنفش وشلوارمام استایل وشال مشکی کیفموبرداشتم رفتم پایین پس ازخدافظی ازخونه زدم بیرون باحرفی که زهرازدانگاریک سطل آب یخ روم خالی کردن...🤨🥶
#نویسنده:مدیرخادم الزهرا
رمان_بانوی_پاک_من
#پارت_۳۷
یلدا:
زهرادیروزگفت نمیام ولی الان میگه میام😐
آماده هم شده بودداشت صبحونه میخورد..😋
زهرا:بریم
تیپشوبراندازکردم...مانتوبلندیشمی،روسری فیروزه ای مدل لبنانی بسته بود،شلوارراسته پا...
یلدا:بااین مانتووچادرمیخوای بیای کوه؟
زهرا:آره مگه چیه
یلدا:هیچ بریم
زهرا:
۱ساعت ازرسیدن به محل قرارمیگذشت والانم تقریباوسط های کوه بودیم
چشمم به پولک ها😋
آقاکارن داشت تعارف میکرد
کارن:
وقتی زهرابااون همه شوق پولک خورد
تعجب کردم فکرنمیکردم اینطوری باشه یعنی یکجورایی ذوق کردم امروزبایدبه یلدامیگفتم باهاش ازدواج میکنم
یلدا:
توی راه برگشت کارن گفت قراره بام ازدواج کنه ولی گفت ممکنه عاشقت نشم منم قبول کردم
نویسنده:مدیرخادم الزهرا
رمان_بانوی_پاک_من
#پارت_۳۸
یلدا:
دوماه ازازدواجمون گذشته بودولی کارن سردترازاول ازدواجمون شده بود
دیشب بهش خبرپدرشدنشودادم اصلاخوشحال نشد قرارشده زهراباهاش صحبت کنه
کارن:
هروقت زهرارومیبینم تپش قلب میگیرم
وقتی به محمدگفتم گفت نشونه عاشق شدن ولی نگفتم خودم اینطوریم
زهرا:
مانتوطوسی وروسری زدوشلوارجین زغال سنگی موباچادرعربیموپوشیدم وازخونه زدم بیرون
بااقاکارن قرارداشتم سرقراررسیدم باچیزی که دستش بوددیدم تعجب کردم..😳
نویسنده:مدیرخادم الزهرا
خبرخبر..🔈
ادمین لازم داریم🍃
شروط ادمینی:
۱:دخترباشی🕊
۲:فعال باشی🕊
۳:لینک زیرپست باشه🕊
۴:ازساعت۱۱زودترواز۲۳دیرترفعالیت نشه🕊
۵:بی احترامی نشه به اعضاوادمینهاومدیر🕊
اگه شرایط داری بیاپیوی:
@
مزاحمت ریپ×