۹ شهریور ۱۴۰۲
۹ شهریور ۱۴۰۲
هدایت شده از برای آگاهی!🇮🇷🇵🇸
18.56M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❌حتما حتما ببینید .
فیلم تاثیر گزار درمورد
شبهه شعار"مرگ بر دیکتاتور"!
#نشر_حداکثری
🆔@BarayeAgaahi
۹ شهریور ۱۴۰۲
۹ شهریور ۱۴۰۲
۹ شهریور ۱۴۰۲
۹ شهریور ۱۴۰۲
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
من فعالیت نکردم ادمین هایم متاسفانه فعالیت نکردندودرگیرهستند..😔
ان شاءالله ازفردافعالیت خواهم کرد..🥲🌸
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
۱۰ شهریور ۱۴۰۲
رمان_بانوی_پاک_من
#پارت_۴۵
کارن:
واردخونه شدیم وسبدگلودادم زهرا
بعداحوال پرسی نشستیم وبعدچنددقیقه زهراچایی هارواورد
زهرا:
خیلی استرس داشتم میترسیدم چایی هاروبریزم وقتی رسیدم به کارن تعارف کردم اونم گفت
کارن:ممنون زهراجان
رفتم کنارآمدن اینانشستم باباسرصحبتوبازکردوبعدچنددقیقه قرادشدمنوکارن بریم حرفامونوبزنیم
کارن:
تعارف کردمن زودترداخل برم ولی اول گذاشتم زهرابره
:چه اتاق قشنگی داری
زهرا:ممنونم...فقط خودمونی صحبت نکنید
درست نیس
کارن:بله..خب منکه میشناسین اگه حرفی داریدبگیدمن حرفی ندارم
زهرا:شرطم برای ازدواج باشما اینه مسلمون بشید
کارن:باشرایط که گذاشت گوشام سوت کشید
من هیچ وقت نمیتونستم مسلمون شم ولی به زهرابایدمیگفتم مسلمون میشممگه ن قبول نمیکردبام ازدواج کنه..باشه موردی نیس
زهرا:واینکه من دوس دارم صداقت داشته باشید...
کارن:بعدچنددقیقه حرف زدن رفتیم پایین توی خودم بودم که بادست زدن بقیه به خودم اومدم
قرارشدفردابریم آزمایش وخریدعقد..این مدت که صحبت میکردن محدثه بغل زهرابود
زهرا:
بعدرفتنشون لیواناروشستم وبعدشام وجمع کردن میزرفتم تواتاقم..داشتم لباساموبالباس راحتی خرگوشیم عوض میکردم که بافکری اومدتوذهنم یک لحظه ترسیدم.. 🧐😰
نویسنده:مدیر_خادم_الزهرا
۱۰ شهریور ۱۴۰۲