eitaa logo
یادداشت های طلبگی
1.1هزار دنبال‌کننده
31 عکس
1 ویدیو
115 فایل
کانالی برای اشتراک گذاری یادداشتها و فیشهای تبلیغی، فقهی، اصولی، رجالی و ... . سید محمد رضا واعظی راه ارتباطی @smr_vaezi http://yaddashthayetalabegi.blog.ir @gmail.com" rel="nofollow" target="_blank">rezaqqaa@gmail.com
مشاهده در ایتا
دانلود
معنای جهاد در کلمات مقام معظم رهبری - دام ظله - : 1.بيانات مقام معظم رهبری در ديدار اعضاى بسيجى‌ هيئت علمى دانشگاه‌ها / 2 / 4 / 1389 : عرصه‌ى حضور بسيج خيلى وسيعتر از عرصه‌ى نظامى است. اينى كه من بارها گفتم و تكرار ميكنم كه نبايد بسيج را يك نهاد نظامى به حساب آورد، تعارف نيست؛ بلكه حقيقت قضيه اين است. بسيج عرصه‌ى جهاد است، نه قتال. قتال يك گوشه‌اى از جهاد است. جهاد يعنى حضور در ميدان با مجاهدت، با تلاش، با هدف و با ايمان؛ اين ميشود جهاد. لذا «جاهدوا بأموالكم و أنفسكم فى سبيل اللَّه»؛ جهاد با نفس، جهاد با مال. جهاد با نفس كجاست؟ فقط به اين است كه توى ميدان جنگ برويم و جانمان را كف دست بگيريم؛ نه، يكى از انواع جهاد با نفس هم اين است كه شما شب تا صبح را روى يك پروژه‌ى تحقيقاتى صرف كنيد و گذر ساعات را نفهميد. جهاد با نفس اين است كه از تفريحتان بزنيد، از آسايش جسمانيتان بزنيد، از فلان كار پرپول و پردرآمد - به قول فرنگى‌ها پول‌ساز - بزنيد و تو اين محيط علمى و تحقيقى و پژوهشى صرف وقت كنيد تا يك حقيقت زنده‌ى علمى را به دست بياوريد و مثل دسته‌ى گل به جامعه‌تان تقديم كنيد؛ جهاد با نفس اين است. يك قسمت كوچكى هم جهاد با مال است. 2.بیانات مقام معظم رهبری در دیدار مردم اصفهان در روز عید قربان / 26 آبان 1389 : يك ملت وقتى معتقد به جهاد شد، در همه‌ى ميدانها پيشرو است. جهاد فقط تفنگ به دست گرفتن نيست؛ جهاد اين است كه انسان خود را هميشه در ميدان حركت و مبارزه با مانعها و مانع‌تراشها ببيند، احساس تكليف كند، احساس تعهد كند؛ اين ميشود جهاد؛ جهاد اسلامى اين است. جهاد گاهى با جان است، گاهى با مال است، گاهى با فكر است، گاهى با دادن شعار است، گاهى با حضور در خيابان است، گاهى با حضور در پاى صندوق رأى است؛ اين ميشود جهاد فى‌سبيل‌اللَّه؛ و اين است كه يك ملت را رشد ميدهد، طراوت ميدهد، تازگى ميدهد، اميد ميدهد و يك ملت پيش ميرود.
بینش ها، گرایش ها و رفتارها : شخصیت افراد با سه فاکتور بینش ها (علم و آگاهی)، گرایش ها (حبّ و بغض) و رفتارهای او شناخته می شود. اگر شخصیت خودمان را بخواهیم بشناسیم، تغییر بدهیم و اصلاح کنیم، باید این سه فاکتور را مدنظر قرار بدهیم و توجه داشته باشیم که این فاکتورها هر کدام بر دیگری اثرگذار است، بینش بر گرایش و رفتار اثرگذار است، همانطور که آن دو بر بینش اثر می گذارند. گرایش و رفتار نیز بر یکدیگر اثر دارند. مثال های تاثیر بینش بر گرایش : علم به مقام اهل بیت -علیهم الصلاه و السلام- سبب علاقه و گرایش به ایشان ع می شود و هر چه این معرفت بیشتر باشد، حبّ و عشق بیشتر خواهد خواهد بود. علم به حقانیت و صفات الهی یا نعمت های الهی سبب تقویت محبت خداوند - تبارک و تعالی - در دل انسان می شود. کمی عشق به خدا به خاطر کم اطلاعی از این ذات مقدس است. علم به ارزش عبادت و این که عبادت سبب خوشبختی انسان می شود، سبب علاقه به عبادت می شود. احساس خستگی از عبادت به علت باور نکردن ارزش آن است. مثال های تاثیر بینش بر رفتار : علم به این که نماز جماعت در مسجد یا نماز شب چه برکاتی دارد، سبب تلاش جهت اقامه نماز جماعت و نماز شب می شود. علم به آخرت و ثواب و عقاب اعمال، در رفتار ما بسیار نقش دارد. نقش بینش بر شخصیت و اثرگذاری آن بر گرایش و رفتار علت توجه زیاد دین مبین اسلام به علم و علم آموزی است، علم هایی که -مانند علم عقائد و احکام- نقش مستقیم در خوشبختی و سعادت دنیوی و اخروی انسان دارد. نتیجه : اهمیت بینش و علم آموزی در اسلام. (پیامبر اکرم -ص- : طلب العلم فریضة علی کل مسلم / طلب علم بر هر مسلمانی واجب است). مثالهای تاثیر گرایش بر بینش : مخالفین مذهب حق تشیع به علت حبّ و تعصب به فرقه یا دین خود، براهین اقامه شده در اثبات حقانیت تشیع را نمی پذیرد و استدلالهای ضعیف هم مسلکهای خود را قبول می کند. همچنین تعصب های بی جا به قوم، قبیله، شهر و ... تاثیر مستقیم بر بینش انسان دارد. از حضرت رسول -ص- نقل شده است : «حبک للشیء یعمی و یصم» (علاقه تو به چیزی موجب کوری و کری تو می شود. الفقیه،ج4،ص380). مثالهای تاثیر گرایش بر رفتار : علاقه به دیدن فیلم یا دیدن فوتبال موجب گذران وقت در مقابل تلویزیون می شود، حتی اگر از نظر منطقی توجیه معقول پسندی برای این رفتار نداشته باشد. میل به جلب رضایت الهی سبب روزه گرفتن می شود. علاقه به اهل بیت -علیهم الصلاه و السلام- سبب شرکت در مجالس مدح و مرثیه و روضه می شود. بسیاری از افعالی که انجام می دهیم بر اساس گرایش های غلط است. علاقه های ناصحیح سبب آن رفتارها می شود. توجه ویژه دین مبین اسلام به حبّ و بغض و تکیه بر مبارزه با هوای نفس به دلیل تاثیر شگرف آن در شخصیت انسانی و اثرگذاری بسیار آن بر بینش و رفتار است، تا جایی که از امام صادق -علیه الصلاه و السلام- نقل شده است «هل الایمان الا الحبّ و البغض». (آیا ایمان چیزی غیر از حب و بغض است. الکافی، ج2، ص125). ارزش و جایگاه والای محبت اهل بیت -علیهم الصلاه و السلام- نیز در همین راستا قابل تفسیر و تبئین است. مثالهای تاثیر رفتار بر بینش : عبادت سبب قوی شدن اعتقاد و ایمان انسان می شود. عرفاء می گویند برای رسیدن به درجات بالای علمی به خداوند - تبارک و تعالی - مبارزه با هوای نفس و ریاضت لازم است که البته همان انجام واجبات و ترک محرمات و سپس انجام مستحبات و ترک مکروهات است. تا انسان این ریاضتهای رفتاری را تحمل نکند، مراتب بالای معرفت به خداوند -تبارک و تعالی- و علم به لذت عبودیت برای او حاصل نخواهد شد. از سوی دیگر گاهی گناه بسیار، منجر به انحراف فکری و الحاد می شود. مثالهای تاثیر رفتار بر گرایش : عبادت با خشوع و خضوع، محبت خداوند را در دل انسان افزایش می دهد. گناه کردن، میل به دنیا و دنیاطلبی را افزایش می دهد. تاکید اسلام بر عمل صالح در کنار اسلام بر اساس تاثیر رفتار بر شخصیت انسانها و نقش آن در خوشبختی دنیوی و اخروی انسانهاست و کسانی که دین قلبی منهای اعمال و مناسک را ترویج می کنند، جز سقوط و انحراف مقصدی نخواهند داشت. سخن پایانی : برای اصلاح شخصیت خود به برنامه ای برای بینش ها، گرایش ها و رفتارهای خود نیازمندیم. برنامه ای که علمهای با ارزش را برای ما تحصیل می کند، گرایش های ما را اصلاح می کند و موجب رشد اعمال صالح می شود. برنامه ای که انس گرفتن با معارف قرآن، مناجات با خداوند، گوش دادن به موعظه سخنرانان مذهبی، مطالعه خاطرات علماء و شهدا، توجه به نوافل و مستحبات و ... می تواند در راس آن قرار گیرد.
چهار گونه است : اخلاق فطری مثل کسی که ذاتا صبور و آرام است. خلقتش اینگونه بوده است و مثلا دیر عصبانی می شود. اخلاق اجتماعی مثل کسی که به خاطر شرایط اجتماعی پیرامون خود منظم شده است یا به خاطر تاثیر اطرافیان و شرایط اجتماعی خوشرو می باشد. اخلاق عقلی مثل کسی که دزدی نمی کند، چون اگر دزدی کند، همسایه اش هم از او دزدی می کند یا مثل کسی که برای جذب مشتری خوشرو است. اخلاق قدسی یعنی شخصی که به خاطر خدا متخلق به اخلاق حسنه است. راست می گوید چون خدا دوست دارد و دزدی نمی کند، صبور و خوش اخلاق است.
مراحل سه گانه طهارت : 1. طهارت قوای ظاهریه نفس از پلیدی گناه و نافرمانی خداوند -تبارک و تعالی- با توبه و دوری از دست تصرف شیطان و نفس اماره. البته تطهیر کامل قوای ظاهریه متوقف بر تطهیر مرحله دوم است. 2. طهارت قوای باطنی نفس از پلیدی اخلاق فاسده به وسیلة علم و ریاضت شرعی. اخلاق رذیله منشا پلیدیهای معاصی است و تا اخلاق رذیله از بین نرود، انسان از شکستن توبه در امان نیست. 3. طهارت قلب به معنای توجه فقط به حضرت حق. باید دانست که هر تعلق و توجهی به ما سوی الله پلیدی قلب است و منشا آن حب ما سوی الله است و این پلیدی منشا همه پلیدی هاست. تطهیر قلب اولین مرتبة سیر الی الله است که با تفکر در حال انبیاء و اولیاء و تذکر مقامات آنها و تسلیم نمودن قلب به حق حاصل می شود. انسان لازم است که در هر حدی که هست، به آن حد قانع نشود که این وقوف در حدود و قناعت از معارف از تلبیسات بزرگ ابلیس و نفس اماره است -نعوذ بالله منهما-. برگرفته از کتاب آداب نماز امام خمینی / ص70 تا 72.
علامه ممد الهمم فی شرح فصوص الحکم / ص55 : مراحل و عوالم نفس آنها عبارتند از: 1- طبع 2- نفس 3- قلب 4- روح 5- سرّ 6- خفىّ 7- اخفى. (1) طبع: عبارت است از قواى طبيعى كه مرحله نازله حقيقت انسانى است يعنى قواى نباتى و آثار و افعال آن، چون اكل و شرب و امثال آنها كه خلاصه در اين مرتبه طبيعت، بدن در مقام حيات نباتى است. (2) نفس: بالاتر از مرتبه طبع است كه عبارت است از قواى حيوانى و إدراكات حس و خيال و وهم، خلاصه مقام و مرتبه حيات حيوانى. (3) قلب: كه توجه به عالم غيب است و ليكن آميخته است با نظر به عالم شهادت و اين مقام به مراتب از مقام نفس عالىتر و برتر است. (4) روح: كه آن مرتبه و مقام نفس ناطقه است كه از چنگ قواى بدن و آثار طبع و نفس به كلّى مستخلص شده و به روحانيون عالم قدس پيوسته است. (5) سرّ: در اين مقام است كه عارف به معرفت حق و جمال الهى آشنا و بينا مىشود و سرّ الهى را در همه موجودات مشاهده مىكند و به زبان ذات مىگويد: «ما رأيت شيئا الّا و رأيت اللّه فيه» و به قول عارف عريان: به صحرا بنگرم صحرا تُ وينم به دريا بنگرم دريا تُ وينم به هر جا بنگرم كوه و در و دشت نشان از قامت رعنا تُ وينم كه در اين مقام سرّ، اين و آن، دريا و صحرا هنوز مشاهدند و گفتار حلاج از شعر فوق مربوط به اين مقام است. (6) خفيّ: كه در اين مرتبه تنها خدا را مشاهده مىكند نه چون مقام سرّ كه خدا را در دريا و صحرا مشاهده مىكرد. (7) اخفى: كه در اين مقام فناى در حق است. منتها التفات به فنا هم در اين مقام نيست چنانكه در مقام خفى بود. عارف رومى در اين دو مقام خفى و اخفى بسيار بلند فرمود كه: در خدا گم شو كمال اين است و بس (يعني مقام خفي و فناء في اللّه) گم شدن گم كن وصال اين است و بس (يعني فناء از فنا) در مصراع اول كه مقام خفى است اگر چه در مرتبه فناست ولى هنوز عارف به وصال نرسيد اگر چه كمالى تحصيل كرد و وصال در مقام اخفى است و هر يك از اين مراتب سبعه به ترتيب از مرتبه دانى به مقام عالى مىرسد و از شهر كوچكى به شهر بزرگى، تا در مقام اخفى به كشور پهناور هستى مطلق قدم مىگذارد.
داستان اخلاقی / ص3446 : گفته اند که مدت هفت سال بنی اسرائیل در خشکسالی عجیبی به سر بردند به حدی که به خوردن مردا و زبالها و حتی خوردن بچه ها روی آوردند و هر چه به کوه و صحرا رفته و دعا می کردند، باران نمی بارید. پس خداوند به پیامبر آنها وحی فرستاد که به آنان بگو هر چه به سوی من راه بروید و دست به دعا بردارید و زاری کنید من دعای شما را مستجاب نمی کنم تا این که حقوق به ظلم گرفته شده مردم را به آنها بازگردانید. آنها چنان کردند و در همان روز باران نازل شد.
تاثیر حاکم بر جامعه / مقام معظم رهبری : 4. 🔶 «النّاس على دين ملوكهم» 📌زمانى كه وليدبن عبدالملك خليفه شد، چون خيلى اهل جمع كردن ثروت و جواهرات و اشياء قيمتى بود، 👑💍 مردم كوچه و بازار وقتى به همديگر می رسيدند، مكالماتشان از اين قبيل بود: آقا! فلان لباس را آوردند، شما خريديد؟ آقا! فلان نگين را فلان كس آورده، شما خريديد؟ يعنى مردم همه اش راجع به خريد و فروش وسايل و اشياء زينتى و امثال اينها حرف می زدند! 📌بعد از وليد، سليمان بن عبدالملك خليفه شد. او اهل ساختمان سازى بود 🏨🏠 🏡 و به كاخ سازى و ساختمان سازى خيلى عشق می ورزيد. مورخ می گويد مردم حتّى وقتى براى نماز به مسجد می آمدند، يكى می گفت: آقا! شما كار ساختمانىِ منزلتان را تمام كرديد؟ ديگرى می گفت: آقا! شما فلان خانه يا زمين را خريديد؟ ديگرى می گفت: آقا! شما آن دو اتاق را اضافه كرديد؟ حرفهايشان همه از اين قبيل بود! 📌بعد از اين دو نفر، عمربن عبدالعزيز آمد. او اهل عبادت بود. 🙏 مورخ می گويد مردمِ كوچه و بازار وقتى به هم می رسيدند، يكى می گفت: آقا! راستى شما ديروز دعاى ماه رجب را خوانديد؟ ديگرى می گفت: آن دو ركعت نماز را خوانديد؟! ☺️ ✍بخشی از بيانات رهبر معظم انقلاب در ديدار با مسؤولان نظام 84/6/8
اهمیت تزکیه نفس در سوره مبارکه شمس 11 قسم پشت سر هم است که فقط یکبار در قرآن اینگونه آمده است و بعد از 11 قسم می فرماید «قد افلح من زکاها». (کسی که نفسش را تزکیه کند، رستگار شده است). مولای ما دیگر باید چه کار کند و از چه بیانی استفاده کند تا اهمیت تزکیه نفس را به ما گوشزد کند؟ چرا ما به تزکیه نفس آنگونه که باید و شاید توجه کافی را نداشته ایم؟ اگر توجه کافی را می داشتیم از خیلی از آلودگی ها پاک بودیم و به خیلی از محاسن آراسته شده بودیم. قدم اول برای تزکیة نفس، تخلیة روح و قلب و آفت زدایی از گناه و اخلاق ناپسند است. مثل رشد گیاه که متوقف بر حرس کردن مناسب آن است. گناه و اخلاق ناپسند، مثل زنجیری بر پای انسان جلوی عروج و کمال او را می گیرد، به عنوان مثال بخل جلوی صدقه دادن را می گیرد یا طبق روایت گناه، مانع بیدار شدن برای نماز شب می شود یا خودپسندی جلوی خضوع و خشوع در عبادت و لذت بردن از نماز و سجده را می گیرد. برای پاک شدن از پلیدی های اخلاقی و ملکات ناشایست، ابتدا باید آنها را شناخت و سپس باید به مبارزه با آنها پرداخت. مانع شناخت پلیدی های نفس، حب ذات و علاقه به خود است. «الحبّ یعمی و یصم» (محبت سبب کوری و کری است). حبّ ذاتی که سبب می شود تا گناهان خود را نبینم و به عیبهایم مطلع نشوم یا آنها را کوچک تلقی کرده یا توجیه کنم. اگر وجدانم را به عنوان قاضی و نفس را به عنوان متهم در نظر بگیرم و محاسبه نفس کنم، خیلی معایب خودش را نشان خواهد داد و قدم اول تزکیه نفس طیّ خواهد شد. قدم دوم که همان مبارزه با رذائل اخلاقی و گرایش به اعمال قبیح است، نیازمند مطالعه، برنامه ریزی و تلاش فراوان است. از عالمی نقل شده است که 40 سال برای از بین بردن «حسد» در نفسش زحمت کشیده است. هر ورزشکاری هر قدر بیشتر تلاش کند و زحمت بکشد و بر اساس اصول علمی و صحیح به تمرین بپردازد، نتیجة بهتری خواهد گرفت. ما هم برای قرب بیشتر به خدای تبارک و تعالی و وجودات مقدس معصومین -علیهم الصلاه و السلام- باید تا می توانیم تلاش کنیم.
راه تهذیب نفس و قرب به خداوند تزکیه، تهذیب نفس و کمال انسان به قرب به خداوند -تبارک و تعالی- است. مراد از قرب، قرب معنوی و وجودی است در مقابل قرب مادی. قرب مادی شامل قرب زمانی و قرب مکانی است. وقتی گفته می شود دو نفر دارای قرب معنوی و وجودی هستند که کمالات و صفات اخلاقی و رفتاری آنها به یکدیگر شبیه باشد. قرب به خداوند -تبارک و تعالی- نیز به معنای شبیه تر بودن کمالی و صفاتی به ذات باری تعالی است. خداوندی که کمال مطلق، هیچ نقص و عیبی در او راه ندارد، بلکه هر چه خوبی و کمال است، از او و برای اوست. انسان نیز هر چه کاملتر، هر چه دارای صفات کمالی بیشتر و معایب کمتر، به خداوند نزدیکتر خواهد بود. به همین دلیل وجودات مقدس معصومین -علیهم الصلاه و السلام- نزدیکترین افراد به ذات باری تعالی هستند و ما برای قرب بیشتر به خداوند -تبارک و تعالی- باید خود را متصف به کمالات اخلاقی و رفتاری کنیم و از رذائل اخلاقی و رفتاری به دور باشیم. علم، حکمت، حلم، صبر، گذشت و ... را در خود تقویت کنیم و از گناه، خشم بی جا، عجب، حسد، غرور و ... فرار کنیم. وجود مقدس امام صادق -علیه الصلاه و السلام- از عزیزترین مخلوق هستی حضرت خاتم الانبیاء و المرسلین -صلی الله علیه و آله و سلم- از خداوند -عز و جل- نقل کرده است که : مَا تَقَرَّبَ‏ إِلَيَ‏ عَبْدٌ بِشَيْ‏ءٍ أَحَبَّ إِلَيَّ مِمَّا افْتَرَضْتُ عَلَيْهِ وَ إِنَّهُ لَيَتَقَرَّبُ إِلَيَّ بِالنَّافِلَةِ حَتَّى أُحِبَّهُ فَإِذَا أَحْبَبْتُهُ كُنْتُ سَمْعَهُ الَّذِي يَسْمَعُ بِهِ وَ بَصَرَهُ الَّذِي يُبْصِرُ بِهِ وَ لِسَانَهُ الَّذِي يَنْطِقُ بِهِ وَ يَدَهُ الَّتِي يَبْطِشُ بِهَا إِنْ دَعَانِي أَجَبْتُهُ وَ إِنْ سَأَلَنِي أَعْطَيْتُهُ. (ترجمه : بنده ای به چیزی به من تقرب نجست که برای من از آنچه بر او واجب کردم، محبوبتر باشد و او با مستحبی ها به من تقرب می جوید تا او را دوست بدارم، پس اگر او را دوست بدارم، گوش او خواهم بود که با آن می شنود و چشم او خواهم بود که با آن می بیند و زبان او خواهم بود که با آن سخن می گوید و دست او خواهم بود که با آن غلبه می کند. اگر من را بخواند، اجابت می کنم و اگر درخواستی از من داشته باشد، به او عطا خواهم کرد. / اصول کافی / ج2 / ص352 / ح7). خداوند -تبارک و تعالی- راه قرب کمالی و وجودی به ذات اقدس خود را در التزام به احکام شریعت بیان می کند که این ارزش و فلسفه احکام شریعت را افاده می کند و تأثیر عمیق این التزام به آنها برای رشد کمالی و صفاتی انسان را به خوبی نشان می دهد.
-علیهم الصلاة و السلام- 1 اصل شناخت اهل بیت -علیهم الصلاه و السلام- از ارکان دین است (وسائل الشیعه / ج1 / ص13 : «أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: بُنِيَ الْإِسْلَامُ عَلَى خَمْسٍ عَلَى الصَّلَاةِ وَ الزَّكَاةِ وَ الْحَجِّ وَ الصَّوْمِ وَ الْوَلَايَة»).و این شناخت، گاهی به امور ظاهری -مثل تاریخ تولد، زمان شهادت و ...- است و گاهی شناخت حقیقت و کمالات روحی این ذوات مقدس- مثل علم، حکمت، صبر، مهربانی، رافت و ... - است. شناخت حقیقت اهل بیت -علیهم الصلاه و السلام- پاکی روح، ارتقای کمال و قرب به ذات باری تعالی را به همراه دارد. البته شناخت کنه ذات این وجودات مقدس ممکن نیست (مختصر البصائر، ص336 : وَ مِنْ ذَلِكَ مَا رُوِيَ عَنِ النَّبِيِّ ص‏ «يَا عَلِيُّ مَا عَرَفَ اللَّهَ إِلَّا أَنَا وَ أَنْتَ، وَ مَا عَرَفَنِي إِلَّا اللَّهُ وَ أَنْتَ، وَ مَا عَرَفَكَ‏ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَا». همچنین در مناقب ابن شهرآشوب، ج3، ص267 آمده است : قالَ النَّبِيُّ ص‏ يَا عَلِيُّ مَا عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَيْرِي وَ غَيْرُكَ وَ مَا عَرَفَكَ حَقَ‏ مَعْرِفَتِكَ غَيْرُ اللَّهِ‏ وَ غَيْرِي‏). -به همان دلیلی که شناخت کنه ذات باری تعالی ممکن نیست ( علم کامل متوقف بر احاطه کامل بر معلوم است و به همین خاطر علم کامل به خداوند -تبارک و تعالی- برای ما محال است).-. «لیس کمثله شیء» (سورة مبارکة شوری،آیة شریفة11) در مورد خداوند -تبارک و تعالی- و «لایقاس بنا احد» (عیون اخبار الرضا ع،ج2،ص66) در مورد وجودات مقدس اهل بیت -علیهم الصلاه و السلام- عظمتهایی است که از قدرت فهم امثال ما خارج است. اما دستیابی به معرفتِ جایگاه رفیع این ذوات مقدس در حدّ امکان با تحصیل علم و ریاضت نفسانی مقدور است. مهمترین خصوصیّت این ذوات مقدّس، قرار گرفتن بر قلّة توحید است. «موحّد» به معنی واقعی کلمه بودند و به همین دلیل عبدِ عارفِ عاشقِ خدا بودند. عبدِ محض و کمالِ انقطاعی که به اوج مقدور شناخت ذات باری تعالی نائل شده اند، معرفت به خدا و ایمانی که با گوش و پوستشان عجین گشته «و الایمان مخالط لحمک و دمک کما خالط لحمی و دمی» (فرازی از دعای مبارک ندبه) و چنان عاشقانه زیسته اند که هرگز و حتی لحظه ای خدا را فراموش نکرده اند که «لایشغلهم عن الله شیء طرفة عین ابدا» (حدیث معراج در وصف اولیاء الله، بحارالانوار، ج74، ص24) و «ما رایت شیئا الا و رایت الله قبله» (مفتاح الفلاح، ص368). تمام افعال و سکنات و گفتارشان الهی بوده است، بلکه تمام صفات و ملکاتشان نیز الهی بوده است؛ صبرشان الهی و برای خداست -نه برای منافع دنیوی-، شجاعتشان الهی و برای خداست -نه برای خودنمایی- و ... . این کمال و فضل برای این ذوات مقدّس همراه با مظهریت تمام و کمال اسماء و صفات حسنای الهی بودن است (امام صادق -علیه الصلاه و السلام- : «نَحْنُ‏ وَ اللَّهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى‏». الکافی، ج1، ص144). علم الهی، حکمت الهی، قدرت الهی، عزت الهی و ... در وجودات پاک و مطهر معصومین -علیهم الصلاه و السلام- جلوه گری می کند و شناخت اسماء حسنای الهی، ملازم شناخت ذوات مطهّر اهل بیت -علیهم الصلاه و السلام- است. روشن است که همه کمالات -اصل وجود، علم، قدرت و ... - ملک حقیقی خداوند است («له ما فی السماوات و الارض». سورة مبارکة بقره،آیة شریفة116) و هیچ کس غیر او مالک نیست. ملک حقیقی فقط برای وجود غیر محتاج و بی نیاز مطلق معقول است. حتی وجودات مقدّس معصومین -علیهم الصلاه و السلام- نیز با تمام کمالاتشان مملوک حقیقی خداوند -عزّ و جلّ-هستند و کمالات ایشان افاضه و عنایت ذات باری تعالی است و به همین جهت گفته می شود «الحمد لله»، ستایش ناشی از کمال و خوبی و زیبایی مخصوص اوست. کمالِ خداوند -تبارک و تعالی- به نحو بی نهایتِ خالقی مخصوص او و به مقدار انتهایِ ممکنِ مخلوقی برای ذوات مقدس معصومین -علیهم الصلاه و السلام- است و به همین جهت الگو و حجت الهی بر بندگان هستند («نحن حجه الله»، الکافی،ج1،ص145). نتیجه آن که باید حقیقت توحید را - با تمام شقوق و مظاهرش، مثل توحید عبادی، توحید حبی، توحید افعالی و ... - شناخت. با شناخت عمیق تر حقیقت توحید، موحّد واقعی بهتر شناخته خواهد شد. با شناخت بهتر موحّد واقعی، عبودیّتِ عارفانة عاشقانه و مظهریّتِ تمام و کمالِ اسماء و صفاتِ الهی کاملتر درک خواهد شد و معرفت به اهل بیت عصمت و طهارت -علیهم الصلاه و السلام- افزایش خواهد یافت.