🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸
#بخش_چهل_و_سوم
#امام_مجروح میشود:🍂✨
وقتی که از مظلم ساباط خواستند عبورکنند مردی از قبیله بنی اسد که عقیده خوارج را داشت; از کمین گاه بیرون آمده لجام اسب آن حضرت را گرفته پس از گفتن الله اکبر، ای حسن! مشرک شدی؟! کما این که پدرت پیش از تو مشرک شده بود، با حربه ای که
در دست داشت، ضربت سختی بر ران آن حضرت وارد آورد که دیگر امام نتوانست روی اسب بنشیند و لذا آن حضرت را سوار تخته ای کرده و به مداین بردند، و در آن جا به خانه سعیدبن مسعود ثقفی که از جانب آن حضرت و پدر بزرگوارش حاکم مداین بوده وارد شدند [۱]
امام در آن جا در بستر بیماری خوابیدند و شیعیان منتظر بودند که عاقبت امر چطور خواهد شد. زیدبن وهب بجهنی به حضور آن سرور شرفیاب شده و عرض کرد که شیعیان منتظر فرمان هستند و میخواهند بدانند که اندیشه امامشان چیست؟ آن حضرت در جواب فرمود به خدا قسم معاویه برای من بهتر است از این مردمی که خیال میکنند شیعه و پیرو من هستند در حالی که مال مرا به غارت برده و میخواهند مرا بکشند به خدا سوگند اگر با معاویه عهدی ببندم که در سایه آن خون من و مسلمانان محفوظ مانده و اهل عیالم در امان باشند; برای ما بهتر است از اینکه با یاری چنین مردمی به جنگ دشمن برویم زیرا که میدانیم اگر آغاز نبرد کنم اینها مرا گرفته تحویل معاویه خواهند داد و به خدا سوگند اگر با معاویه مصالحه کنم، در حالی که عزیزم بهتر است از این که او مرا در حالی که اسیرش هستم به قتل رسانیده و یا بر من منت گذاشته آزادم کند واین عار تا قیام قیامت برای بنی هاشم باقی بماند. بالاخره چون آن حضرت اندیشه سپاه خویش را دریافت برای اتمام حجت خطبه ای خوانده در آن فرمود: معاویه شما را به امری (تبعیت
خویش) دعوت میکند که در آن نه عزت است و نه انصاف، اگر طالب حیات و زندگانی هستید قبول کنیم آنچه را که او میخواهد و چشم روی خار بخوابانیم (ذلت وخواری را بر خود حمل کنیم) و اگر مردن با عزت را مقدم بر زندگانی پر ننگ و عار میکنید، بایست در راه خدا جان شیرین بذل کرد همین که فرمایش امام به این جا منتهی گردید صدای البقیه البقیه (زندگانی وحیات) از لشگریان بی شرم و نادان بلند شد!...
مشاهده بی وفایی و بی حیایی عجیب لشگریان از یک طرف، و اصرار معاویه ونوشتن او کاغذهای زیادی در موضوع صلح، و قسم دادن آن حضرت به حق جدش [۲]،
وفرستادگان او کاغذهای سران لشگر امام را که نوشته بودند که اگر پیش ما بیایی ما حاضریم امام
حسن (علیه السلام) را دست بسته تحویل تو داده و اگر خواستی به عمرش خاتمه بدهیم از طرف دیگر، و ترس آن حضرت از غلبه روم بر ممالک اسلامی [۱]
و علتهای دیگری که
بعضی از آنها در خاتمه خواهد آمد، وبعضی از آنها هم در ضمن فرمایشات آن حضرت گذشت، همه این حرفها باعث شد که امام برای حفظ مصالح به شدیدترین و دردناک ترین جهادها (چنین مصالحه ای) که در زعماء عالم بشریت کمتر کسی پیدا میشود که قادر بر تحمل این همه ناراحتیها باشد، تن بدهد; ولکن باز از ارشاد و موعظه لشگریان دست بردار نشده وفرمود: وای بر شما خیال میکنید که اگر مرا بکشید یا مرا دست بسته تحویل معاویه بدهید، او به وعده خود وفا خواهد کرد؟ من میدانم که اگر با او صلح کنم در صورت امکان نخواهد گذاشت که من به دین جدّم عمل کنم ولکن من قادرم که به دین جدم عمل کنم، ترس من از ناحیه خودم نیست، بلکه هراس من از این است که دارم میبینم که فرزندان شما در در خانههای اولاد ایشان ایستاده و از آنان آب و نانی را که خدا برای خودشان قرار داده بود میخواهند و آنها هم حاضر به اجابت نیستند، دوری وهلاک باد بر شما که این بلا را با دست خودتان به خود روا میدارید، و به زودی به مکافات عمل هایتان گرفتار میشوید... پس از آن که امام یقین کرد که لشگریانش حال پیروی حق را ندارند و از هدایت یافتن آنان کاملاًمأیوس شد، جواب نامههای معاویه را بدین گونه داده و او را نصیحت کرد: ای معاویه امید من در زنده کردن حق و نابودی باطل به نا امیدی مبدل گردید، ولکن تو در زنده کردن باطل و از بین بردن حق کامروا شدی، من چون ناچار شدم از خلافت کناره جویی کرده و این امر را از روی کراهت وناچاری به تو واگذار میکنم [۲] ولکن این کناره جویی من در پیشگاه عدل الهی برای تو موجب عذاب الیم است و در عین حالی که من در واگذاری این امر مجبورم اما بدون قید و شرط با تو مصالحه نمی کنم بلکه با شرایطی که در کاغذ دیگر نوشته آمد، صلح میکنم، و به زودی پشیمان میشوی کما این که پیش از تو دیگران (کسانی که غضب خلافت کردند) پشیمان شدند، ولی آن وقت پشیمانی سودی نخواهد داشت.
----------
📚منابع:
[۱]: . عده ای از مورخین در این جا راجع به مختار ثقفی حرفی نوشته اند لطفاً به توضیح شماره ۴ رجوع کنید. (ص۱۶۶)
[۲]: . صلح الحسن.
[۱]: . گفتار عاشورا.
[۲]: . مخف