🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹
#گزیده_دایره_المعارف_تهاویل_الربیع🔹🌸
#بخش_نود_و_ششم
و #امّا جلد #شانزدهم 🌸🍃
عبدالقاهر گوید: نگاه کن به سوره نساء، فواصلش همه نصب است، و سوره بعدی (مائده) در آن اصلاً فاصله نصب نیست، اگر این دو سوره را به هم قاطی کنی قاطی نمی شود ۱۴۶ ابن عباس گوید اوّلين ذلّتی که بر عرب داخل شد، با مرگ امام حسن (علیه السلام) بود ۱۰ سفیان بن ابی لیلی وقتی از صلح امام حسن (علیه السلام) اظهار ناراحتی میکند، امام حسن (علیه السلام) میفرماید: مژده باد بر تو ای سفیان، تا امام حق از آل محمّد (صلی الله علیه و آله) ظاهر نشود، دنیا پذیرای هر دو از خوب و بد را خواهد بود ۴۵ در بخشی از وصیّت امیرالمؤمنین (علیه السلام) بر امام حسن (علیه السلام) آمده، مبادا حرفهای خنده آور، را ولو از دیگران نقل کنی، به زبان بیاوری ۱۲۱ شارح درباره کمالات امیرالمؤمنین (علیه السلام) گوید: پاک و منزّه است خدايی که بر این مرد این همه مزایا نفسیّه، و خصایص شریفه، مرحمت کرده است ۱۴۶ ابوسفیان پا به قبر حضرت حمزه زد و گفت دینی را که برای به دست آوردن آن به همدیگر شمشیر کشیدیم،
اکنون به دست بچههای ما افتاده، دارند با آن بازی میکنند ۱۳۶ معاویه در زمانی که زیاد بن ابیه را هنوز استحمار نکرده بود، در نامه تهدید آوری که به او نوشت، او را فرزند سمیّه خواند، کنایه از اینکه پدر معلومی ندارد، زیاد هم در جواب نامه او نوشت:
من اگر فرزند سمیّه باشم، تو فرزند جماعة هستی ۱۸۳ نگارنده گوید احتیاط جمع است، حرف هر دو صحیح است، حمد بر خدايی که ظالمها را به جان هم میاندازد. [۱]
#توهین بسیار #بزرگ 🌼🍂
پس از آنچه حضرت زهرا (علیها السلام) خطبه بلیغه نادره تاریخیّه را، در مسجد رسول الله (صلی الله علیه و آله) ایراد فرمود، ابوبکر منبر رفت، و حرفی زد که، در آن توهین بزرگ به چهار معصوم کرد، مخصوصاً به امیرالمؤمنین (علیه السلام)، شارح پس از نقل حرف ابوبکر گوید: این کلام را بر نقیب خواندم، و گفتم ابوبکر با این حرف به که تعرّض میکند؟ نقیب جواب داد تعرّض نیست بلکه تصریح است، گفتم اگر تصریح بود احتیاج به سؤال من نبود، نقیب خندید و گفت: توهین به علّی (علیه السلام) است، گفتم همه این کلام درباره علی (علیه السلام) است فرمود بلی، این ریاست است پسرم ۲۱۵ چون جلد هفدهم چندان مطلب حسّاسی نداشت و امّا جلد هیجدهم معاویه در روز غدیر شاهد جریان بود، چون در حجة الوداع شرکت داشت، ۲۴.
#چون که آن را #عمر کاشته بود🌸🍃
در قرارداد خریدن رسول خدا (صلی الله علیه و آله) سلمان را از اربابان یهودی اش، مضافاً بر دراهم شرط شد که، چقدر برای آنها درخت خرما بکارد، وقتی میوه دادند آزاد شود، همه آنچه را قرار بود پیغمبر (صلی الله علیه و آله) کاشت، و همان سال هم میوه دادند، جز یکی پرسید این را که کاشته؟
گفتند عمر کاشته است، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) آن را کند و با دست مبارک خود کاشت، آن هم میوه داد ۳۵ نگارنده گوید: ابن ابی الحدید این قدر نوشته است، لکن در جلد ۲۲ بحارالانوار، ص ۳۶۷، چنین آمده: مولی سلمان یک نفر یهودی بود، در جلد اول گزیده، در بحث تاریخ گذشت (ص۳۷) اسمش عثمان بن اشهل بود، او سلمان را مکاتبه کرد به پانصد درخت خرمای میوه دار، به علاوه چهل اوقیه طلای خالص، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) فرمود برو قبول کن، پس از قبول کردن فرمود پانصد تا هسته خرما بیاور، سلمان هستهها را آورد، فرمود تحویل علی (علیه السلام) بده، پس از تحویل دادن، فرمود جای کشت درختها را معلوم کن، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) با انگشت خویش زمین را سوراخ میکرد، به امیرالمؤمنین (علیه السلام) میفرمود: یک هسته بینداز، پس خاک میریخت، پیغمبر انگشتان خود را باز میکرد آب از میان آنها جاری میشد، وقتی به سراغ هسته دوم میرفت، اوّلی سبز شده بود، وقتی به سراغ هسته سوم میرفت، اوّلی
میوه داده است، تا آخر پانصد درخت، و اما مسئله چهل اوقیه طلا، پیغمبر (صلی الله علیه و آله) سنگی از زمین برداشت طلا کرد، بدون هیچ کم و زیادی، چهل اوقیه شد. [۱]
----------
📚منابع:
[۱]: . توضیح بیشتر در مطلب شماره ۸۰ گذشت.
[۱]: . بحارالانوار، ج ۲۲، ص ۳۶۷.
کپی فقط با ذکر #صلوات به نیت #فرج امام #زمان عج ❌
⚜🔸💠🔸⚜
کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹
💫 @ya_amiralmomenin110 💫