[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
❂◆◈○•--------﴾﷽﴿--------❂◆◈○• 💠رمان جذاب✌️، عاشقانه👌 و پلیسی👊 💞 #ݐلاڪ_ݐنـــــہان
❂◆◈○•--------﴾﷽﴿--------❂◆◈○•
💠رمان جذاب✌️، عاشقانه👌 و پلیسی👊
💞 #ݐلاڪ_ݐنـــــہان💞
💠قسمت #سی_وپنج
سمانه وکمیل خیره به تجمع کنار دانشگاه،
که دانشجویان،پوستر به دست، ضد نامزدی که رئیس جمهور شده بود، بودند.
سمانه شوکه از دیدن بچه های #بسیج، بین دانشجویانی که تظاهرات کرده بودند،خیره شد.😱😨
سمانه یا خدایی گفت،
و سریع در را باز کرد،که دستی سریع در را بست،سمانه به سمت کمیل برگشت که با اخم های کمیل مواجه شد.
ــ با این تظاهراتی که اتفاق افتاده، میخواید برید؟؟
ــ یه چیزی اینجا #اشتباهه،ما به بچه ها گفتیم که نتایج هر چیزی شد نباید بریزن تو خیابون اما الان...
خودش هم نمی دانست که چرا برای کمیل توضیح می دهد ،به پوستر و بنرها اشاره کرد؛
ــ ببینید پوسترایی که دستشونه همش #آرم_بسیج و #سپاه داره،اصلا یه نگاه به پوسترا بندازید همش #توهین و #تهمت به نامزدیه که الان رئیس جمهوره، وای خدای من
دیگر اجازه ای به کمیل نداد،
و سریع از ماشین پیاده شد.از بین ماشین ها عبور کرد و به صدای کمیل که او را صدا می زد توجه ای نکرد.
چندتا از دخترهای بسیج را کنار زد،
و به بشیری که وسط جمعیت در حال شعار دادن بود رسید،و با صدای عصبانی فریاد زد:
ــ دارید چیکار میکنید؟؟قرار ما چی بود؟مگه نگفتیم هیچ کاری نکنید...!!؟!😡😵
بشیری با تعجب به او خیره شده بود
ــ ولی خودتون..😟
سمانه مهلت ادامه به او نداد:
ــ سریع پوستر و بنرارو از دانشجوها جمع کنید سریع..! 😡
خودش هم به سمت چندتا از خانما رفت، و پوسترا و بنرها را جمع کرد.
نمی دانست چه کاری باید بکند،
این اتفاق،اتفاق بزرگ و بدی بود، میدانست الان کل #رسانه ها این تجمع را پوشش داده اند.😱📡
متوجه چندتا از پسرای تشکیلات شد،
که با عصبانیت در حال جمع کردن پوستر ها بودند،
نفس عمیقی کشید،
چشمانش را بست وسط جمعیت ایستاد و سعی کرد میان این غلغله که صدای شعار و از سمتی صدای جیغ و فریاد آمیخته بود ،تمرکز کند،تا چاره ای پیدا کند چطور این قضیه را جمع کنند،
اما با برخورد کسی به او،
بر روی زمین افتاد ،از سوزش دستش چشمانش را بست ،
مطمئن بود اگر بلند نشود،
بین این جمعیت له خواهد شد، اما با صدای آشنایی که مردمی که به سمتش می آید را کنار می زد، تا با او برخورد نداشته باشند، چمشانش را باز کرد .
حیرت زده به اطرافش خیره شده بود،
با تعجب به دنبال شخصی که مردم اطرافش را کنار زده بود می گشت، اما اثری از او پیدا نکرد،
ولی سمانه مطمئن بود صدای خودش بود.
صدا ،صدای کمیل بود.....
ادامه دارد..
💠نویسنده؛ بانو فاطمه امیری زاده
•°~🖤🥀
حاجقاسمجاۍخالیتهیچجـورهپر نمیشھ ،
ولیماهمھجورههستیم...!
فقطروضھهاۍسِیدرضامیتونـھ
دلتنگۍِمارورفعڪنھ..
دارهمیشـھدوسالڪھنداریمت
حاجۍ💔
دارهمیشـھدوسالڪھنداریمتعلمدارِ سیدعلۍ:)😔
#مردمیدان🌱
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
#خـادِمـاݪشٌهـداٰ
' با سپاهی از شهیدان خواهد امد . . .🌿
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
#خـادِمـاݪشٌهـداٰ
سلام عزیز دلم
مشکلی در پارت گذاری به وجود اومده ان شالله میزارم براتون
فقط کمی صبوری کنید😍😍😍
#خـادِمـاݪشٌهـداٰ
عزیزم موضوع صندلی داغ رو گذاشتم
متاسفانه حمایتی نشد😔
#خـادِمـاݪشٌهـداٰ
هدایت شده از [عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
موضوع صندلی داغ😍😍😍👇🏻👇🏻👇🏻
سوال یک🌸👇🏻👇🏻
هرسوالی ازمن یعنی ادمین #خـادِمـاݪشٌهـداٰ
میتونید بپرسید (چه شخصی چه عمومی😅)و پاسخ گو هستم 😉
@ShahidGomnam_1386
به این آیدی پیام بدید حتما جواب میدم😍👆🏻👆🏻
سوال دو🌸🌸👇🏻👇🏻
به صمیمی ترین دوستت پیام بده بگو که مریضی خیلی سخت گرفتم و گفتنش خیلی سخته یه ذره سربه سرش بزار بعد وقتی حسابی ترسید بگو چیز خاصی نیست فقط میخواستم اطللاعاتم کامل بشه و اسکرین شات بگیر برا من بفرس😍😅🌷🌷🌷
@ShahidGomnam_1386
به این آیدی اسکرین شات هاتونو بفزستید
سلام
خوب عزیز وقتی وارد لینک میشی یه چند تا عدد هست اونارو میزنی وارد میشی
#خـادِمـاݪشٌهـداٰ