eitaa logo
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
411 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
‌‌‌‌تنہابہ‌شوق‌ڪرب‌وبلا‌میکشم‌نفس دنیاےِبی‌حُ‌ـسِین‌بہ‌دردم‌نمیخورد")💔 الهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲🏻 ┅═══••✾••═══┅ راه‍ِ‌ ارتباطے: ☑️ @Mahdi1220 ⤵️جهت تبادل و تبلیغات @ya_hossien110 ⤵️همه کانال های ما @ya_hossien134 @Jok_city134 @steker128
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀 ▪️آن که نامش کرده عالم را مسخر زینب است ... 🕯آن که وصفش می رباید هوش از سر زینب است...  ▪️مادرش آموزگار مکتب شرم وحیاست...   🕯فارغ التحصیل دانشگاه مادر زینب است...  ▪️گر علی بن ابی طالب بود معیار صبر...  🕯آن که صبرش با علی گردد برابر زینب است ... (س)🥀 🥀
38.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | | حیدر چه گوهری دارد سلام الله علیها ⁣____ •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• ̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔ •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
6.03M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
°•اۍ‌امان‌از‌دل‌زینـﷺـب...🤍 ✦اگرهمیشه‌ببارندابرهاےجهان ✦نمےرسندبہ‌آن‌اشڪهاڪه‌زینب‌ریخت...💔 •|عمتۍالمظلومه.••🥀 •|شهادت‌حضرت‌زینـﷺـب‌تسلیت‌‌باد| •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• ̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔ •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
به وقت رمان🌸🌷 عاشقی زودگذر 🧡🍁👇🏻
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
👑💛👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑 💛👑 👑 #Part34 عاشقی زوگذر داشتیم برا بار آخر تمرین میکردیم که مامانم گفت=کیانا +بله
👑💛👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑 💛👑 👑 عاشقی زودگذر توی حس و حال بودم که بابا گفت=خب خب دختر بابا چی داشت میگفت برگشتم سمت بابا که جلو آیینه داشت موهاش رو با حوله خشک میکرد +بابا شما چه وقت رفتید حموم که انقدر زود اومدید؟!! بابا=من خیلی وقته از حموم اومدم شما خیلیی وقته رفتی تو حس و حال حواسم بهت بود تا حالا چند بار این مداحی رو گوش دادی +اهان ببخشید...جانم سوالی داشتید؟! بابا=بله معلم زبانت چی گفت +هیچی فقط تو کلاس تشویقم کرد گفت که باریکلا به این حجابت ، امتحانی هم که گرفته بود چند روز پیش نسبت به بقیه بچه ها هم عالی داده بودم بعد گفت که تکالیف بچه ها رو چک کنم و هر سوالی داشتن از من بپرسن بابا=باریکلا خیلیییییی خوشحال شدم دورت بگردم بعد اومد جلو رو سرم رو بوس کرد و چند تا بسته آلوچه لواشک بهم داد بعد گفت اینم جایزه من +مرسیییی بابا جونممممم وایی خدا همش واسه خودم به کارن نمیدم 😁 بابا=آیی شیطون میخواستم بخورم که زنگ آیفون به صدا اومد کیان با چهار تا جعبه پیتزا اومد داخل با شتاپ رفتم سمت پیتزا ها یه جعبه بر داشتم که کیان گفت=فکر کردم اومدی استقبالم +الان فقط پیتزا خوشمزه اس مامان=حداقل مینشستی رو میز ، اخه چرا انقدر شلخته ای تووو... پیتزا رو که خودرم یه لیوان نوشابه خوردم لیوانم شستم رفتم نشستم رو مبل.... 👑 💛👑 👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑💛👑 نویسنده📝 #𝓷𝓪𝔃𝓪𝓷𝓲𝓷
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
👑💛👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑 💛👑 👑 #Part35 عاشقی زودگذر توی حس و حال بودم که بابا گفت=خب خب دختر بابا چی داشت میگ
👑💛👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑 💛👑 👑 عاشقی زودگذر رفتم نشستم رو مبل کنترل رو گرفتم دستم نگاه ساعت کردیم دیدم ۹ سریع تلویزیون رو روشن کردم زدم شبکه آی فیلم سریال کیمیا.... اون زمان بازیگر مورد علاقه ام خانم مهراوه شریفی نیا بود یه ۱۵ دقیقه از فیلم رفته بود که رفت پیام بازرگانی رفتم واسه خودم تخمه آوردم که کیان به شوخی گفت=خواهرم به خدا اون شکم تو گناه داره کمتر بریز توش الان شام خوردی +اِ وا خب الان تخمه میچسبه ، اشکال نداره فردا حلقه میزنم درست میشه😂 کیان=باشه بابا تو بگی من تسلیم بعد دستاش رو به حالت تسلیم آورد بالا... به حالت دو رفتم بالشت رو از اتاقم آوردم دراز کشیدم جلو تلویزیون کاسه های تخمه رو گذاشتم رو دلم و شروع کردم خوردن وسطا فیلم بود که باز خون دماغ شدم سریع بدو کردم رفتم Wc صورتم رو شستم اومدم بیرون که بابا گفت=آرزو خانم امروز مگه نوبت دکتر نگرفتی برا کیانا مامان=چرا گرفتم ولی دوستش اومد خونمون کیانا هم نیومد هفته بعد میشه نوبت دکترش... +اشکال نداره بابا دفعه بعد یه خون دماغ چیزی نیست که رفتم جلو تلویزیون خوابیدم اخرا فیلم بود که چشام گرم شد و خوابیدم... ساعت نزدیکای ۶ صبح بود که بلند شدم نگاه کردم دیدم که توی حال جلو تلویزیون خوابم برده پتوم هم کنارم بود یه کوچولو که به مغزم فشار آوردم که متوجه شدم دیشب جلو تلویزیون خوابیدم رفته بلند شدم رفتم وضو گرفتم نمازمم رو خوندم داشتم سلام نمازم رو میدادم که دیدم بابا و مامان و کیان بلند شدن ، کارن هم دیشب خونه عمه ساره خوابیده بود.... 👑 💛👑 👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑💛👑 نویسنده📝 #𝓷𝓪𝔃𝓪𝓷𝓲𝓷
https://harfeto.timefriend.net/16446632236447 حرفاتون رو ناشناس بزنید🖤 🌸🌺🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 https://eitaa.com/joinchat/1414660259C8b2cf0286a