eitaa logo
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
402 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
‌‌‌‌تنہابہ‌شوق‌ڪرب‌وبلا‌میکشم‌نفس دنیاےِبی‌حُ‌ـسِین‌بہ‌دردم‌نمیخورد")💔 الهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲🏻 ┅═══••✾••═══┅ راه‍ِ‌ ارتباطے: ☑️ @Mahdi1220 ⤵️جهت تبادل و تبلیغات @ya_hossien110 ⤵️همه کانال های ما @ya_hossien134 @Jok_city134 @steker128
مشاهده در ایتا
دانلود
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
👑💛👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑 💛👑 👑 #part143 صبح ساعت ۸ بود که صدای آیفن بلند شد.... از خواب بلند شدم یک‌ نگاه اندا
👑💛👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑 💛👑 👑 وقتی بیدار شدم دیدم داخل اتاق هستم و هستی و رقیه پیشم هستن... وقتی دیدن چشم هام رو باز کردم رقیه اومد سمتم و گفت= اجی خوبی؟! سر گیجه نداری؟! حالت تهوه نداری؟! سر درد نداری؟! با صدای ضعیفی گفتم=نه...خوبم...حمید زنگ نزد؟! رقیه=بزار کیان رو صدا بزنم اون میدونه....راستی اجی چرا از بینی تون خون ریزی داشت؟! بعد کیان چند تا قرص خرید داد بهتون انگاری بهتر شدین هستی هم از این ور گفت=راست میگه زن داداش +بچه ها بسه جفتی دارین پشت سر هم سوال میپرسین...کیان رو صدا بزن رقیه کیان رو صدا زد که کیان با شتاب اومد داخل اتاق و گفت=کیانا خواهری خوبی؟! +حمید زنگ نزد؟! کیان روبه رقیه گفت=رقیه خانم میشه چند لحظه بیرون باشین؟! رقیه دست هستی رو گرفت و از اتاق رفتن بیرون تا رفتن کیان با ناراحتی و کمی با چاشنی خشونت گفت=کیانا چرا مراقب نیستی نزدیک بود مامان اینا متوجه بیماریت بشن؟! چرا انقدر به خودت فشار میاری؟! +کیان وِل کن اینارو بخیر گذشت بگو ببینم حمید زنگ زد؟! کیان=تا رسید فرودگاه دمشق سریع زنگ زد میخواست باهات حرف بزنه ولی تو بی‌هوش بودی همش بهش می‌گفتیم با هستی و رقیه رفتی بیرون ولی حمید باور نمیکرد و اخر هم فهمید و کلی هم عصبی شد و پشت تلفن داد زد که چرا مراقب خودت نبودی و چرا ما مراقب شاهزاده‌ اش نبودیم...الانم لباس بپوش بریم دکتر +چه قدر زود رسیده......چرابریمم دکتر؟! کیان=برا اینکه ترافیک نبوده زود رسیدن😂 یادت نمیاد دکتر گفت نباید این اتفاق بیوفته باید جلوگیری بشه اگه جلوگیری نکنیم باید سریع خودت رو برسونی؟! الان تو آماده شو تا به رقیه هم بگم حاضر بشه تا منم به مامان بگم میخواییم بریم‌دکتر... +بامزه منظورم اینه مگه چند ساعت بودن که اینا اینقدر زود رسیدن؟!! بعدشم الان بریم میخواد چه کار کنع؟! کیان=نمیدونم حمید اومد از خودش بپرس ...الانم چی داری میگی...مجبوری شیمی درمانی کنی +کیان این طوری رقیه میفهمه بعدشم من این چند ساعت که بی‌هوش بودم به اندازه کافی سِرُم اینا بهم زدید دیگه نمیتونم برا شیمی درمانی کیان=رقیه همون موقعه متوجه شد و بهم گفت...مگه نمیدونی اونم رشته‌اش پرستاری؟! بعدشم شیمی درمانی کنی یا نکنی دکترت میدونع شاید فقط نیم ساعت باید بستری باشی که وضعیت حالیت رو چِک کنن...الانم من میرم تو اماده باش... 👑💛👑💛👑💛 نویسنده📝 #𝓷𝓪𝔃𝓪𝓷𝓲𝓷