eitaa logo
یا کریم
71 دنبال‌کننده
60 عکس
2 ویدیو
15 فایل
اشعار آیینی و مطالب ادبی
مشاهده در ایتا
دانلود
یا علی! ای نجابتِ تاریخ! پهلوانِ دلیر یا حیدر! یلِ خیبرشکن! شکوهِ حنین! تک‌سوارِ شهیر یا حیدر! یا علی! یا عزیز! یا صفدر! اَشجع‌ُالنّاس بعد پیغمبر! قهرمانِ مواضعِ سخت و عرصه‌های خطیر یا حیدر! بیشه‌ی عشق را غضنفر تو؛ اسدالله و میر و رهبر تو شیرِ حقی و دست و بازوی حق؛ دشتِ حق را هژیر یا حیدر! پدرِ خاکی و خدای ادب؛ بر عجم، سرور و شریفِ عرب! خاک‌ساری به‌رغم سرداری! فاتحِ سربزیر یا حیدر! هر دو عالم به زیرِ فرمانت؛ ریزه‌خوارند بر سرِ خوانت سرورِ کائنات بعدِ نبی، بر خلائق امیر یا حیدر! بر فرازِ جهاز دستت را برد بالا که: «این وصیّ من‌ست» صاحبِ اختیارِ اهلِ ولا! نامدارِ غدیر یا حیدر! عدل: منشورِ حکمرانی تو؛ جود و مِهر و کرَم: نشانی تو دولتت بر مدارِ انصاف‌ست؛ حاکمِ بی‌نظیر یا حیدر! رمزِ ادعیه! شورِ راز و نیاز! شرطِ تاییدِ واجباتِ نماز! جانِ قرآن! حقیقتِ اسلام! روحِ جوشن‌کبیر یا حیدر! نانِ جو بود قوتِ غالبِ تو؛ سادگی: انتخابِ جالبِ تو غصه‌دارِ جماعتِ نادار! حامی هر فقیر یا حیدر! کشته ما را دو چشمِ جادویت؛ ای به قربانِ تیغِ ابرویت! پیشِ پایت شهید خواهم شد، گر بگویی بمیر یا حیدر! دشمنم دشمنِ تو را مولا؛ دوستم دوست، دوستانت را ساقیِ کوثر و قسیمِ بهشت! عبدِ ربِ قدیر یا حیدر! در جهانی که شورِ فتنه به‌پاست، مامنِ مومنین: ولیّ خداست! ما نداریم غیر تو یاری؛ دست ما را بگیر یا حیدر!
علی عنایتِ محض‌ست؛ تکیه‌گاه من‌ست علی‌ست ساحلِ عالم، علی پناه من‌ست ربوده دل، ز کفم آن جمال رویایی همیشه خیره به زیبایی‌اش نگاه من‌ست هزار قافله خورشید، کهکشان‌ها دل شبانه‌روز، غزل‌خوان به گرد ماه من‌ست علی نشسته کنارِ دلِ تمامِ بشر اگر که فاصله دارم از او گناه من‌ست چنان نشسته غمش در سراچه‌ی قلبم هزار قمریِ خوش‌خوان اسیرِ آه من‌ست صراطِ اقومِ حق، راهِ حیدرست فقط علی‌ست رهبرِ جانم صراط و راه من‌ست بزرگ‌مرتبه‌سلطانِ فضل و جود و کرم منم گدای گدایش که پادشاه من‌ست اگر عطا کندم منصبِ غلامی خویش چنین غلامیِ درگاه، عزّ و جاه من‌ست در آن قیامت کبری، نسیمِ مِهرِ رخش یگانه‌آبروی این دلِ سیاه من‌ست
کیست این زن که‌این‌ قدَر شد داغدار نیزه‌ها این چنین شد بی‌قرار و غم‌گسار نیزه‌ها کیست این زن این زنِ والا که در اوج شکوه می‌رود افتان و خیزان در کنار نیزه‌ها این زن این تصویر زهرا پا به پای دردها می‌رود تا شام و کوفه در مدار نیزه‌ها او که داغ شش برادر دید در صحرای عشق او که می‌گرید برای تک‌سوار نیزه‌ها سوخت از تنویر خورشید درخشان تنور آب شد در سوگِ ماهِ نامدار نیزه‌ها گل نموده یک ستاره بر سر هر شاخه‌ای کهکشان‌ست این شبِ زنجیروار نیزه‌ها بود عاشورا ستیزِ شورشِ شمشیرها بعد آن روزست بزمِ کامکار نیزه‌ها در عزای باغ بنگر ماتمِ طبل و سپر در رثای سرو بشنو زارزار نیزه‌ها این همه گرگِ گرسنه پنجه بر دریا زدند این همه آهوی زخمی شد شکار نیزه‌ها اربا اربا کردن و تشریح کار تیغ بود صدمه‌ها در عمقِ دل‌ها بود کار نیزه‌ها تیرها بر قلب و چشم و دست‌ها بوسه زدند خنجرِ نامرد هم شد دست‌یار نیزه‌ها ناله‌ی تکبیر سر می‌داد در محراب خون خواند قرآن آن موذن بر مِنار نیزه‌ها از تن هر نی روان گردید خونِ عاشقان خواهرِ ابر ست چشمِ اشکبار نیزه‌ها راسِ ساقی کج نشسته بر نیِ بی‌عاطفه دارد اکنون طرزِ تازه ساختار نیزه‌ها بود از قُطرِ گلوی شیرخواره بیشتر تیر هم آنروز آمد در شمار نیزه‌ها در خرابه جای دادند آسمان را پَست‌ها گوشه‌ای این گنجِ شایان گشت بار نیزه‌ها سر به زیرِ ظلم و ذلت خَم نکردند و شدند عاقبت در اوجِ عزت سر به‌دار نیزه‌ها
هر چند نبوده هیچ‌کس حامی ما پیدا نشود دلی به آرامی ما آزاد شود جهانِ اسلام از ظلم در سایه‌ی انقلابِ اسلامی ما برخیز به خانه‌ی خدا سر بزنیم بر صفحه‌ی سینه، نقشِ دیگر بزنیم فرمود نبی: "جهادِ اصغر، سهل‌ست باید که دَم از جهادِ اکبر بزنیم" دنباله‌روی امور باطل ماندیم مشغول به‌خود شدیم و جاهل ماندیم بیرون کردیم، شاهِ بیرونی را از شاهِ درونِ خویش، غافل ماندیم! یارب مددی دفعِ رذائل گردد طاغوت از این جامعه زائل گردد آنروز فقط سلطنت از کشور رفت ای کاش که انقلاب کامل گردد! برخیز که این بارِ ستم سنگین ست تزویر و ریا عاقبتش ننگین‌ست هشدار! که این لقمه، گلوگیر شود این سفره به خونِ شهدا رنگین‌ست! با مالِ یتیم، سرفرازی نکنیم با عکسِ امام، صحنه‌سازی نکنیم خاکِ وطن از خونِ شهیدان، سرخ‌ست! بر خاکِ وطن، سُرسُره‌بازی نکنیم!! سهمیه‌ی عده‌ای فقط بردن بود ویلای شمال و برجِ در جُردن بود سهمیه‌ی مستضعفِ بیچاره فقط از سفره‌ی انقلاب "خون‌خوردن" بود @omidzadeh_yakarim
سبزت: امیدِ سبزیِ بهاره سرخت: حماسه و شکوه و غیرت رنگِ سفیدت: صلح و آرامشه برای زندگیِ خوب و راحت اسمِ خدا روو قلبِ تو نشسته یعنی خداس پشت و پناهِ وطن بیست و دو بار بزرگیشو داد زدی! تا یادمون بمونه شورِ بهمن پرچم: نشونه‌ای برای وحدت پرچم: نمادِ قدرتِ کشوره درسته که ایران شبیهِ گربه‌ست اما برا دشمنا شیرِ نره! تفرقه و دودستگی آفته برای چشمه‌های روو به خورشید باورمون باید قوی شه به عشق تا دلامون نگیره رنگِ تردید این سرزمین کاوه و رستمه سرزمین مدرس و باکری جاییه که برای حفظِ مرزاش ریخته خون رجایی و باقری باید با هم بسازیم این کشورو تا صورتش قشنگ و زیبا باشه باید هواشو داشته باشیم همه تا پرچمش همیشه بالا باشه!
غرقِ تسبیح: حضرت موسی معتکف، کنجِ طورِ زندان‌ست پدرانش غریب بودند او_ پدرِ باقیِ غریبان‌ست تازیانه توان و جانش را از تنَش روز و شام می‌کاهد یوسف این‌بار گوشه‌ی زندان از خداوند، مرگ می‌خواهد! کاظم‌ست و رئوف و بخشنده کظمِ غیظ از صفاتِ بارز اوست این اسارت نشانه‌ای از آن روح پرعزت و مبارز اوست نور ایمانِ چهره‌ی پاکش زنِ بدکاره را مسلمان کرد سجده‌ی آسمانیِ آن ماه شب او را ستاره‌باران کرد درِ زندان گشوده شد؛ دیدند: بدنی روی تخته می‌آید غُل و زنجیرِ عاشقی بر پای جگری لخته‌لخته می‌آید جِسرِ بغداد، کربلا شده است همه‌ی شهر آمده بیرون اشکِ غم می‌چکید بر دریا دجله گشته: فراتِ غرقِ به خون کربلا گفتم و دلم لرزید! یاد تشییعِ یاس افتادم یاد تدفینِ لاله در صحرا یاد گل‌های رفته بر بادم ای حسین! ای حماسه‌ی جاوید! ای که روزی شبیه روز تو نیست شد روان اشک‌ها برای غمت آسمان هم به ماتم تو گریست @omidzadeh_yakarim
می رفت پابه‌پای خدا، تا سکوتِ چاه آن یوسفی که بود سراپاش بیگناه خود را پناهِ جانِ محبانِ خویش کرد اما چه بود پاسخِ ما: هیچ، ما نگاه!
با یک کلام او بُشر را حافیِ دوران کرد حتی زنِ رقاصه را در دَم مسلمان کرد موسای پیغمبر ندید آن جلوه‌ای را که_ موسای آلِ مرتضی در طور زندان کرد!
هر جا که زیارت شده بر قافله لازم پاهای همه سوی حریمی شده عازم سرتاسر ایران همه جا باغِ بهشت ست از طایفه‌ی خوش‌قدم حضرتِ کاظم!
آمده از حرای تنهایی سوی جمعِ جماعتِ جاهل آمد از پیش پادشاهِ عشق تا که اخلاق را کُند کامل آمد و عطر نرگسی آورد بوی مهر و محبت و احساس آمد و پخش کرد در عالم نغمه‌ی پرطراوتِ گلِ یاس آمد و با شمیمِ کوثرِ خود روحِ ایمان به ماسوا بخشید نسل او آیه‌های زیبایی پرتوانگیزتر ز هر خورشید شد پیمبر که اهلِ عالم را کنَد از شرک و بت‌پرستی پاک شده مبعوث، بعد از این دیگر نروَد زنده دختری در خاک آمده تا مکارم اخلاق شود از خُلقِ اعظمش تکمیل آمده تا حکومتِ خوبان در تمامِ زمین شود تشکیل نیست شاعر ولی غزل‌خوان‌ست از سخن‌هاش شعر می‌ریزد با احادیث خود به قلب بشر شور و مستی و عشق انگیزد حضرتِ نور، حضرتِ باران! حضرتِ مستطاب یا احمد! شده این خانه، سرد و ظلمانی بر دلِ من بتاب یا احمد! @omidzadeh_yakarim
به آستانه‌ی خُم‌خانه بُرد جامِ خودش را شنید از لبِ روح‌الامین پیامِ خودش را تمامِ غیب و شهود آمده به محضرِ احمد به‌عینه دید در آن ماجرا تمامِ خودش را از عهده آمده قوسِ صعود را و از آن پس ادا نمود به قوسِ نزول وامِ خودش را
سبوکشانِ جمال‌ِ خوش‌ات خماران‌اند پیادگانِ خُم‌ات جُملگی سواران‌اند بنای می‌کده‌ی عشق را بپا کردی سپاهیانِ تو مستان و می‌گساران‌اند قناریانِ گلستانِ عرش می‌خوانند : غلامِ کوی شما در زمین هزاران‌اند مَدیح و مَنقبت‌ات را نگفته، گفته همه! که شاعرانِ جناب‌ات غزل‌شکاران‌اند به‌روی گنبدِ سبزت، غبار ننشیند مدافعانِ حریمِ تو باد و باران‌اند! تویی تو محورِ اسلام و سیزده معصوم_ به دورِ نقطه‌ی خال‌ات نظرمداران‌اند تمامِ حُسنِ خدا در وجودتان جمع‌ست که خاندانِ تو در هر زمان نگاران‌اند شریف‌زاده و آقا و باوقار و نجیب کریم و پاک و عزیز و بزرگواران‌اند چراغ‌های هدایت ؛ حدیث‌شان همه نور امیرهای کلام و سخن‌تباران‌اند نشانه‌های خدا؛ صاحبانِ پرچمِ عدل و کاروانِ بشر را طلایه‌داران‌اند هزار لاله دَمد زیرِ پای آل‌الله کویرِ خشکِ دلِ خَلق را بهاران‌اند مزارِ ثلثِ امامان، کنارِ سروِ شماست! شکوفه‌های شهیدند و هم‌جواران‌اند به ذوق و شوقِ زیارت تمامِ اهلِ ولا در آرزوی بقیعِ تو بی‌قراران‌اند کسی به دشمن‌تان هیچ‌جا محل ندهد! در آسمانِ شما ذرّه‌ی غباران‌اند