eitaa logo
توحید و یاران حق
42 دنبال‌کننده
177 عکس
77 ویدیو
3 فایل
نکات ناب توحیدی … مسائل مهم و مسائل مغفول…
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 مرد ثروتمندی که زن و فرزند نداشت، تمام کارگرانش را برای صرف شام دعوت کرد. جلوی آن‌ها یک جلد قرآن مجید و مقداری پول گذاشت و هنگامی که از صرف شام فارغ شدند از آن‌ها پرسید قرآن را انتخاب می‌کنید یا پول را...؟! اول از نگهبان شروع کرد و گفت یکی را انتخاب کنید: نگهبان گفت آرزو دارم که قرآن را انتخاب کنم ولی تلاوت قرآن را بلد نیستم پس پول را می‌گیرم که فایده‌ی آن با توجه به وضعیت من بیشتر هست و پول را انتخاب کرد. سپس از کشاورزی که پیش او کار می‌کرد خواست یکی را انتخاب کند: کشاورز گفت زن من خیلی مریض است و نیاز به پول دارم تا او را معالجه کنم اگر مریضی او نبود قطعا قرآن را انتخاب می‌کردم ولی فعلا پول را انتخاب می‌کنم. سپس از آشپز پرسید که قرآن را انتخاب می‌کنید یا پول را؟ آشپز گفت من تلاوت قرآن را خیلی دوست دارم ولی من پیوسته مشغول کار هستم ، وقتی برای قرائت قرآن ندارم بنابراین پول را بر می‌گزینم... نوبت رسید به پسری که مسئول حیوانات بود. این پسر خیلی فقیر بود. مرد ثروتمند گفت من یقین دارم که تو پول را انتخاب می‌کنی تا غذا بخری یا به جای این کفش پاره‌ی خود کفش جدیدی بخری پسر گفت: درست است که من نیاز دارم کفش نو بخرم یا اینکه مرغی بخرم و با مادرم میل کنم ؛ ولی من قرآن را انتخاب می‌کنم ، چرا که مادرم گفته است: *یک کلمه از جانب خداوند تبارک و تعالی ارزشمندتر از هر چیز است و مزه و طعم آن از عسل هم شیرین‌تر است* قرآن را برداشت ؛ بوسه‌ای بر آن زد و آن را گشود تا بخواند ؛ بین آن دو پاکت دید: در یکی از آن‌ها ده برابر آن مبلغی بود که بر میز غذا وجود داشت در دیگری وصیت‌نامه‌ای بود که ایشان را وارث تمام اموال و دارایی مرد ثروتمند قلمداد می‌کرد. مـــــــرد ثروتمند گفــــــت: *هر کسی گمانش نسبت به خداوند خوب باشد خدا او را ناامید نمی‌کند.* گمان شما نسبت به پروردگار جهانیان چگونه است؟!؟ آيه ۱۱۴ سوره مباركه «طه» رويگردانی و اعراض از ذكر و ياد خدا را عامل اصلی تنگ‌دستی و سختی در زندگی انسان معرفی می‌كند: *«وَمَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنكًا وَنَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَى»* پس تلاش کنیم از خدا و قرآن فاصله نگیریم. *سعی کن یه جوری زندگی کنی* *که خدا یادت کنه نه بنده‌ی خدا* 🌀🌀🌀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خانمی بدحجاب جلوی یکی از علما رو گرفت و از ایشون سوال کرد: اگه یک تار موی من بیرون باشد، دنیا به آخر می‌رسه؟! چرا اینقده شماها گیر می دین؟ عالم جواب داد: اگر یک تار مو در غذایی خوب و خوشمزه باشد، آیا دنیا به آخر می‌رسه؟ قطعا خیر. این تار مو حتی مزه و طعم غذا رو هم تغییر نمی‌ده، اما بسیاری از افراد طبیعتا در چنین حالتی دچار دلزدگی شده و اون غذای خوب و خوشمزه از چشمشون می‌افته. حالا بذار یه داستان قشنگ تاریخی هم برات بگم... عالم گفت : روزی یکی از یاران امام صادق ( علیه السلام ) خدمت ایشان رسید و گفت در یک کوزه روغن یک موش افتاده، آیا می‌شود آن روغن را خورد؟ امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: نمی‌توانی آن را بخوری. مرد گفت آقا یک موش کوچکتر از آن است که باعث شود غذای خود را کنار بگذارم و از خیر روغن‌های گران قیمت بگذرم! امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: آن چیزی که در نظر تو کوچک است، موش نیست. این دین است که در نظر تو کوچک است حالا خانم بزرگوار : وقتی از این زاویه به ماجرا نگاه کنید متوجه می‌شیم که یک تار مو شاید به خودی خود اهمیتی نداشته باشه اما وقتی به این توجه کنیم که حتی نمایش یک تار مو هم، سرپیچی از فرمان پروردگار جهانیان است، با این نگاه، بیرون امدن یک تار مو جلوی نامحرم هم مهم می‌شود. ‌ ‌ ‌ ‌ ‌👈🏼در ثواب نشر این شما هم سهیم باشید 👉🏼 ‌ ‌ ‌
مجلس میهمانی بود..... پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود... اما وقتی که بلند شد، عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد..... و چون دسته عصا بر زمین بود تعادل کامل نداشت... دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده..... به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود به وی گفت: پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟! پیر مرد آرام و متین پاسخ داد: زیرا انتهایش خاکی است، می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود..... مواظب قضاوتهایمان باشیم.... چه زيبا گفت دكتر شريعتي: برای کسی که میفهمد هیچ توضیحی لازم نیست و برای کسی که نمیفهمد هر توضیحی اضافه است آنانکه میفهمند عذاب میکِشند و آنانکه نمیفهمند عذاب می دهند مهم نیست که چه مدرکی دارید مهم اینه که چه درکی دارید..
امام على عليه السلام: راضى باش، تا به آسايش دست يابى اِرضَ، تَستَرِحْ
بازاری که با چَک جبهه مقاومت رنگش قرمز میشه بازار ما نیست بازار دشمنه ☝️❗️☝️❗️☝️❗️☝️ مهم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺پس از تصمیم اسرائیل در قطع آب از نوار غزه؛ بارش باران شدید در غزه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔴 باد پاییزی ♻️ امام على عليه السلام: تَوَقَّوُا الْبَرْدَ فِي أَوَّلِهِ وَ تَلَقَّوْهُ فِي آخِرِهِ، فَإِنَّهُ يَفْعَلُ فِي الْأَبْدَانِ كَفِعْلِهِ فِي الْأَشْجَارِ، أَوَّلُهُ يُحْرِقُ وَ آخِرُهُ يُورِقُ در آغاز سردی هوا خود را از سرما حفظ کنید و در پایان آن از آن استقبال کنید؛ زیرا سرما با بدن ها همان می کند که با درختان می کند؛ در آغاز[برگ درختان را] می سوزاند و در پایان می رویاند. 📚حکمت ۱۲۸ نهج البلاغه
نکته آموزنده ♻️ یک روز مردی از همسرش پرسید نمازت را خوانده ای؟ همسرش گفت: نه شوهر پرسید: چرا؟ همسر گفت: خیلی خسته ام تازه از کار برگشتم و کمی استراحت کردم. شوهر گفت: درست است خسته ای اما نمازت را بخوان قبل از اینکه بخوابی! فردای آن روز شوهر به قصد یک سفر بازرگانی شهر را ترک کرد ، همسرش چند ساعت پس از پرواز با شوهر اش تماس گرفت تا احوال اش را جویا شود اما شوهر به تماسش پاسخ نداد ، چندین بار پی در پی زنگ زد اما شوهر گوشی را برنداشت، همسر آهسته آهسته نگران شد و هر باری که زنگ میزد پاسخ دریافت نمیکرد نگرانی اش افزون تر میشد ، اندیشه ها و خیالات طولانی در ذهن اش بود که نکند اتفاقی برای او افتاده باشد، چون شوهر اش به هر سفر که میرفت همزمان با فرود آمدن اش به مقصد تماس میگرفت اما حالا چرا جواب نمیداد؟ خیلی ترسیده بود گوشی را برداشت ودوباره تماس گرفت به امید اینکه صدای شوهر اش را بشنود، اما این بارشوهر پاسخ داد و شوهر اش گوشی را برداشت. همسر اش با صدای لرزان پرسید: رسیدی؟ شوهر اش جواب داد: بله الحمدلله به سلامت رسیدم. همسر پرسید: چه وقت رسیدی؟ شوهر گفت: چهار ساعت قبل، همسر با عصابنیت گفت: چهار ساعت قبل رسیدی و به من یک زنگ هم نزدی؟ شوهر با خون سردی گفت: خیلی خسته بودم و کمی استراحت کردم، همسرگفت: مگر میمردی که چند دقیقه را صرف میکردی و جواب منو میدادی؟ مگه من برایت مهم نیستم؟ شوهر گفت: چراکه نه عزیزم تو برایم مهم هستی. همسر گفت: مگر صدای زنگ را نمیشنیدی؟ شوهر گفت: میشنیدم. زن گفت: پس چرا پاسخ نمیدادی؟ شوهر گفت: دیروز تو هم به زنگ پروردگار پاسخ ندادی، به یاد داری؟ که تماس پروردگار(اذان) را بی پاسخ گذاشتی؟ چشمان همسر از اشک حلقه زد و پس از کمی سکوت گفت: بله یادم است، ممنون که به این موضوع اشاره کردی......معذرت میخواهم! شوهر گفت: نه عزیزم از من معذرت خواهی نکن، برو از پروردگار طلب مغفرت کن.... 《بَلْ تُؤْثِرُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا وَالْآخِرَةُ خَیرٌ وَ أَبْقَى》 شما دنیا را ترجیح می دهید، در حالی که آخرت بهتر و پایدارتر است! [سوره اعلی/16،17