eitaa logo
ܭܠࡅ߭ߊ‌ܫܢ̣ߊ‌ܢܚܭ‌ࡅ࡙ߊ‌ܝ̇‌ࡅ࡙ࡅ߭ܢ̣ߺ✋🏻
945 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
18.7هزار ویدیو
240 فایل
•🌷﷽🌷• عـالم‌‌منتظـرِ‌امام‌‌‌زمانِ وامـام‌زمـان‌‹عج›منتظـرِ‌آدمـایی ڪه‌بلند‌شن‌وخـودشونوبسـازن.(: اینستاگرام : @mahdiiiii__313 🌱ارتباط‌بامدیرڪانال↶ 〘 @Mahdiiii313 〙‌
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 🌸 💠 | (فرو رفتن در زمین) ✅ واژه خسف و مشتقاتش، چند بار در قرآن کریم به کار رفته، 🔹مثلا در آیه ۸۱ از سوره قصص، خداوند می‌فرماید: 📖✨«آنگاه که [قارون] را با خانه اش در زمین فرو بردیم، و گروهی نداشت که در برابر [عذاب] خدا او را یاری کنند و [خود نیز] نتوانست دفاع کند.»✨ 🌸 فَخَسَفنا بِهِ وَ بِدارِهِ الأرضَ ... 🔹 یا در آیه ۴۵ از سوره نحل، خداوند می‌فرماید: 📖✨ «آیا کسانی که تدبیرهای بَد می‌اندیشند، ایمن شدند از اینکه خدا آنان را در زمین فرو ببرد؟...»✨ 🌸 ... أن یَخسِفَ اللّهُ بِهِمُ الأرض ... 🔹و همچنین در آیه ۸۶ از سوره إسراء، 🔹 آیه ۶۵ از سوره انعام، 🔹آیه ۸۳ از سوره هود، 🔹 آیه ۴۷ از سوره نساء و .. ❇️ خَسف بَیداء در منابع اهل سنت 🔶... سپاه دیگرش را در مدینه رها می‌کند و آنها سه شبانه روز آنجا را غارت می‌کنند! سپس به سوی مکه حرکت می‌کنند و چون به بیداء می‌رسند خداوند جبرئیل را فرستاده و به او می‌فرماید: ✨ ای جبرئیل! برو و آنها را نابود کن.✨ 💫پس او با ضربه ای به زمین می‌زند و خداوند آنها را در دل زمین فرو می‌برد و این همان سخن خداوند در سوره سبأ است که می‌فرماید: ✨«و ای کاش می‌دیدی هنگامی را که [کافران] وحشت زده اند [آنجا که راهِ] گریزی نمانده است...»✨ 📘جامع البیان، ج۲۲، ص۱۲۹ الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻🕊 ════✧🌸✧════ 🌱ڪلناعباسڪ‌یازینب¹⁰✋🏻 https://chat.whatsapp.com/KruGY9LNSgsGdjQERtLnlc 🌱ڪانال‌ایتـــا😍👇🏻 https://eitaa.com/yaaazeynaabb 🌱اینستاگرام↯•• mahdiiiii__313
﷽📚🕥📚🎆 📖 (ص) 🦋جنگ خندق و قهرمانى‏هاى بى نظير على عليه‏السلام‏🦋 🔷بزرگترين حادثه سال پنجم هجرت، ماجراى جنگ خندق بود، مردان اطلاعاتى پيامبر گزارش دادند كه بيش از ده هزار نفر كه از قبيله‏هاى مختلف تشكيل شده‏اند، از مكه براى براندازى اسلام و مسلمين به سوى مدينه حركت كرده‏اند. پيامبر بى درنگ با سران اسلام به مشورت پرداخت، سلمان پيشنهاد كندن خندق (سنگرى عظيم در سراسر راه‏هاى ورودى مدينه) نمود. اين پيشنهاد پذيرفته شد و طبق فرمان پيامبر، مسلمانان گروه‏گروه به كندن خندق پرداختند. 🔶 مسلمانان سه هزار نفر بودند، خندق كه طولى در حدود شش هزار متر و عرضى به وسعت مقدارى كه سواران دشمن نتوانند از آن سوى آن به اين سو بپرند داشت، ساخته و پرداخته شد. حدود يك ماه پشت خندق زمين گير شد و نتوانست وارد مدينه شود، سرانجام پنج نفر از قهرمانان، دشمن از نقطه باريكى عبور كردند، و در بين خندق و كوه سَلْع (مركز سپاه اسلام) به ميدان تاختند و مبارز طلبيدند، اين پنج نفر عبارت بودند از: 1 - عمرو بن عبدود 2 - عكرمة بن ابى جهل 3 - هبيرة بن وهب 4 - نوفل بن عبدالله 5 - ضرار بن خطاب. 🔷عمرو بن عبدود، قهرمان بى بديل عرب بود و او را با هزار مرد جنگى مى‏سنجيدند، با نعره‏هاى پياپى مبارز مى‏طلبيد و مى‏گفت: وَ لَقَد بُحِتتُ مِنَ النِّداءِ بَجمعِكُم هَل مِن مُبارِزٍ...؛ 🔶صدايم از فرياد كشيدن، گرفت و خسته شدم، آيا كسى هست كه به نبرد با من به ميدان آيد؟ 🔷مسلمانان از وحشت، در سكوت فرو رفته بودند، تنها حضرت على عليه‏السلام با شنيدن صداهاى پياپى عمرو، مكرر به پيامبر التماس مى‏كرد تا اجازه رفتن به ميدان را به او بدهد. 🔶سرانجام پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم به على عليه‏السلام اجازه داد، و عمامه خود را بر سر او بست و شمشيرش را به دست او داد و هنگام بدرقه، در حق على عليه‏السلام چنين دعا كرد: 🔷خدايا! در جنگ بدر عبيدة بن حارث (پسرعمويم) را از من گرفتيم، و در جنگ احد، حمزه (عمويم) را از من گرفتى، اينك اين على بن ابى طالب برادر من است، پروردگارا! مرا تنها نگذار. سپس فرمود: تمام اسلام در برابر تمام كفر قرار گرفت. 🔶حضرت على عليه‏السلام شتابان به ميدان رفت، وقتى كه در برابر عمرو قرار گرفت، بين آن‏ها چنين گفتگو شد: 🔷على عليه‏السلام: اى عمرو! تو در عصر جاهليت مى‏گفتى سوگند به لات و عزى، هر كس مرا به يكى از سه چيز بخواند همه سه تقاضاى او، يا يكى از آن‏ها را مى‏پذيرم. عمرو: آرى، چنين است. 🔶على عليه‏السلام فرمود: من از تو تقاضا دارم و آن گواهى دادن به يكتايى خدا و رسالت محمد صلى الله عليه و آله و سلم مى‏باشد. عمرو: از اين تقاضا بگذر. على عليه‏السلام: بيا و از راهى كه آمده‏اى بازگرد. 🔷عمرو: نه، اين كار ننگ است و نُقل مجالس زنان قريش خواهد شد، هرگز اين ننگ را به زبان زنان نمى‏افكنم. 🔶على عليه‏السلام تقاضاى ديگرى دارم و آن اين كه از اسب پياده شو و با من بجنگ. 🔷عمرو، خنديد و گفت: گمان نمى‏كردم مردى از عرب، چنين پيشنهادى به من كند، من دوست ندارم مرد بزرگوارى چون تو را بكشم، با اين كه با پدرت در زمان جاهليت دوست بودم. 🔶على عليه‏السلام: ولى من دوست دارم تو را بكشم، اگر مى‏خواهى پياده شو و با من بجنگ. 🔷عمرو از اين سخن برآشفت، پياده شد و بر صورت اسبش ضربه‏اى زد، اسب از آن جا رفت، و درگيرى شديدى بين على عليه‏السلام و عمرو رخ داد، گرد و غبارى كه از زير پاى آن‏ها برخاست، آن‏ها را پوشانيد. 🔶جابر بن عبدالله انصارى مى‏گويد: ناگاه صداى تكبير على عليه‏السلام را شنيدم، فهميدم كه على عليه‏السلام، عمرو را كشته است. ♦️ادامه دارد…… الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌ 🤲🏻 ✾ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴 باماهمراه باشید 👇👇👇 ☫ڪلنا‌عباسڪ‌یا‌زینب‌(س) 🌹@yaaazeynaabb🌹