🇮🇷شهید ارتش جمهوری اسلامی ایران؛ «شهید مسعود آشوری»
تاریخ تولد: ۱۳۳۳/۴/۱
تاریخ شهادت: ۱۳۵۹/۷/۱۰
محل شهادت: سوسنگرد
محل مزار: گلزار شهدای اراک
🍃 قسمتی از وصیتنامه :
«به نام حىّ قيوم مهربان لايزال. آفتاب عمر چه زود غروب مىكند. آن گاه تقدير اين چنين باشد و خدا خواهد كه انسانى دنيا را وداع گويد. اما چه زيباست كه اين تقدير ،به نظافت قلب مهربان مادرى باشد كه فرزند دلبندش را در آغوش گيرد و اين تناسب ميسّر نباشد مگر با شهادت در راه اللَّه و مكتب و وطن، كاش تقديرم چنين باشد و اين آرزو برآورده شد. كاش تقديرم چنين باشد، مرگ با افتخارى را كه بارها به آن نزديك شدهام ولى نصيبم نشده است. شايد لايق شهيد بودن نيستم. زيرا كه شهيد مقامى بالا و والا را دارد و من فردى گناه كار و خوارم.
اينك كه با ياد خدا به جبهه مىروم، نه براى انتقام، بلكه به منظور احياى دينم و تداوم انقلابم پاى در چكمه مىكنم و خدا را به يارى مىطلبم و از او مىخواهم كه هدايتم كند به آن سو و آن راه ، كه خود صلاح مىداند و هدفم خدا، مكتبم اسلام و مرادم روحاللَّه است.
هر قدمى كه بردارم و هر گلولهيى كه شليك كنم و قلب دشمن را هدف سازم، به ياد خدا باشم و براى هر گلولهاى كه به تنم خورد به ياد خدا تحمل كنم و دردش را، زجرش را ، كه شيرينتر از عسل است. خدانگهدار. مسعود آشورى»
♦️تلاوت سوره ی «حمد» هدیه به شهید والامقام «مسعود آشوری»
#نهمینچلهتوسلبهشهدا
#شهدای_ارتش_جمهوری_اسلامی_ایران
#روز بیستوسوم
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۲۱ آبان ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 بخشی از وصیتنامه :
صبر را سرلوحه خود قرار دهید و مطمئن باشید که هر کسی از این دنیا خواهد رفت و تنها کسی که باقی میماند خداوند متعال است، اگر دلتان گرفت یاد عاشورا کنید و مطمئن باشید غم شما از غم ام الصائب خانوم زینب کبری (س) کوچک قرار است روضه ابا عبدلله و خانوم زینب کبری فراموش نشود و حقیقتا مطمئن باشید که تنها با یاد خداست که دلها آرام میگیرد.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار محمدرضا دهقان «صلوات»
#شهید_مدافع_حرم
🥀 @yaade_shohadaa
#به_وقت_داستان
📚ذوالفقار: برش هایی از خاطرات شفاهی حاج قاسم سلیمانی
✍نویسنده: علی اکبری مزدآبادی
💚خاطره غذا خوردن سردار سلیمانی با عراقی ها
یکی از همرزمان ایشان می گوید: رفتم اهواز که من را انداختن بندر فاو که سه منطقه کارخانه نمد، خورعبدالله و منطقهای به نام البهار بود، وقتی رفتم حاج قاسم من را دید و گفت: آقای افزون شهید نشدی گفتم نه من هنوز لیاقت نداشتم گفت تو از ملاهای قدیمی کنارت هست و واقعا هم اینگونه بود پدر همسرم یکی از ملاهای قدیمی بود.
در سنگر به من گفت، همراه من میآیی برویم خط. گفتم سرهنگ هر جا که شما بگویی می آیم، رفتیم یه جایی کانال بود و سنگر کمین که حاج قاسم میرفت برای دیدهبانی گفت، خدا با تو هست شب تا صبح سنگر میزنی، اما تیر نمیخوری.
در همان منطقه کارخانه نمد یه منطقهای به نام سهراهی مرگ بود محال بود گلوله به سمتت نیاد یک دفعه از حاج قاسم پرسیدم، چرا به اینجا میگویند سهراهی مرگ گفت هر که به این منطقه برود امکان ندارد که تیر به سمتش نیاید که من گفتم حاجی من چند سری رفتم، اما اتفاقی نیفتاده حاجی خندید و گفت اون موقع خواب بودند!
حاج قاسم ما را برد سنگر کمین و نشانم داد و گفت، اینها عراقی هستند اگر دل و جرأت داری برو اون سمت، یک نفر دیگر هم بود به نام آقای زارع منصوری که از همشهریان حاجی بود که شهید شد، دوربین را داد وقتی نگاه کردم دیدم کلا اینجا جایگاه لشکر صدام هست، گفتم سردار برویم،
گفت، یک شرایط دارد که اصلا صحبت نکنی، چون اگر زبانت را باز کنی بفهمن که ایرانی هستی تو را میکشند.
من با حاج قاسم و زارع منصوری حدود ساعت ۱۰ شب بود رفتیم آنجا و در صف عراقیها نشستیم، غذا گرفتیم و خوردیم چند تا لودر آنجا بود حاج قاسم به من گفت، تو که راننده لودر هستی، میتونی یکی از این لودرها را برداری، گفتم نه مگر میشود، گفت امکانش رو خدا برامون درست میکنه.
رفتم دیدم یکی از دستگاهها صفر هست و هنوز بیلش هم زمین نخورده، برگشتم به حاجی گفتم یکی از دستگاهها خوبه، ولی بقیه نه، گفت برو چک کن روغن و آبش رو، گفتم بله داره، ولی سوئیچ نداره، گفت تو کیسه آخر پشت سر صندلی سوئیچ هست رفتم برداشتم و روشن کردم،
حاج قاسم خودش کنارم نشست و گفت، حرکت کن از خاکریز اول و دوم که گذشتیم به خاکریز سوم که رسیدیم، شلیک دشمن شروع شد و متوجه شدند. صبح روز بعد رادیو لندن اعلام کرد که قاسم سلیمانی آمد عراق یک دستگاه لودر برداشت و برد از همان موقع شدیم راننده مشهور.
🥀 @yaade_shohadaa
10.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔او عارف بود!
💔او بنیانگذار بود!
💔او مدیر واقعی بود!
🎙سردار شهید سلیمانی دربارهی
شهید حسین خرازی🥀
#امام_زمان
#غزه_مظلوم
🥀 @yaade_shohadaa
یک قاب؛ یک خاطره
آیت الله بهاءالدینی اومده بود شیراز؛ طلبه ها ازش درس اخلاق خواستند.
آقا فرمود:« بروید صیاد شیرازی شوید.
اگر صیاد شیرازی شدید، هم دنیا را دارید، هم آخرت... »
🥀به یاد شهید معزز علی صیادشیرازی
#رفیق_شهید
#امام_زمان
#غزه_مظلوم
🥀 @yaade_shohadaa
✨﷽✨
♥️نادِ عَلیّاً مَظهَرَ العَجائِب تَجِدهُ عَوْناً لَکَ فِی النَّوائِب لی اِلَی اللهِ حاجَتی وَ عَلَیهِ مُعَوَّلی کُلَّما اَمَرتَهُ وَ رَمَیتُ مُنقَضی فی ظِلِّ اللهِ وَ یُضِلِلِ اللهُ لی اَدعُوکَ کُلَّ هَمٍّ وَ غَمٍّ سَیَنجَلی بِعَظَمَتِکَ یا اللهُ بِنُبُوَّتِکَ یا مُحَمَّدُ بِوَلایَتِکَ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ اَدرِکنی بِحَقِّ لُطفِکَ الخَفیِّ اللهُ اَکبَرُ اَنَا مِن شَرِّ اَعدائِکَ بَرِیءٌ اللهُ صَمَدی مِن عِندِکَ مَدَدی وَ عَلَیکَ مُعتَمِدی بِحَقِّ إِیّاکَ نَعبُدُ وَ إِیّاکَ نَستَعینُ یا اَبَا الغَیْثِ اَغِثْنی یا اَبَاالحَسَنَیْنِ اَدْرِکنی یاسَیفَ اللهِ اَدرِکنی یا بابَ اللهِ اَدرِکنی یاحُجَّةَ اللهِ اَدرِکنی یا وَلِیَّ اللهِ اَدرِکنی بِحَقِّ لُطفِکَ الخَفیِّ یا قَهّارُ تَقَهَّرْتَ بِالقَهرِ وَ القَهرُ فی قَهرِ قَهرِکَ یا قَهّارُ یا قاهِرَ العَدُوِّ یا والِیَ الوَلِیِّ یا مَظْهَرَ العَجائِبِ یا مُرتَضی عَلِیٌّ رَمَیْتَ مَن بَغی عَلَیَّ بِسَهمِ اللهِ وَ سَیفِ اللهِ الْقاتِلِ اُفَوِّضُ اَمری اِلَی اللهِ اِنَّ اللهَ بَصَیرٌ بِالْعِبادِ وَ اِلهُکُم اِلهٌ واحِدٌ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الرَّحمنُ الرَّحیم اَدرِکنی یا غیاثَ المُستَغیثینَ یا دَلیلَ المُتَحَیِّرِینَ یا اَمانَ الخائِفینَ یا مُعینَ المُتَوَکِّلینَ یا رَاحِمَ المَساکینَ یا اِلهَ العالَمَینَ بِرَحمَتِکَ وَ صَلَّی اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدٍ وَ الِهِ اَجمَعینَ وَ الحَمدُ للِهِ رَبِّ العالَمینَ.
#اللھمعجللولیکالفرج 🌹
#ختم_نادعلی
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۲۲ آبان ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 شهید خزایی در سال ۱۳۹۵ درحالیکه مشغول تهیه گزارش میدانی یکی از عملیاتهای مدافعان حرم در حلب سوریه بود، در اثر اصابت ترکش به ناحیه سر، ناشی از انفجار خمپاره، به شهادت رسید.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار محسن خزایی «صلوات»
#شهید_مدافع_حرم
🥀 @yaade_shohadaa
#به_وقت_داستان
📚ذوالفقار: برش هایی از خاطرات شفاهی حاج قاسم سلیمانی»
✍نویسنده: علی اکبری مزدآبادی
💚خاطره حاج قاسم از شناسایی در عملیات بیت المقدس
سرادر شهید سلیمانی در بخشی از خاطراتش ماجرای شناسایی و انفجار مین را در عملیات بیتالمقدس اینگونه بیان میکند:
(روز سوم، چهارم عملیات بیتالمقدس) ساعت هشت صبح وارد کانال شدیم. کانالی بسیار بزرگ با ارتفاع تقریباً دو متر که پر از مین بود. عراقیها این کانال را پر از مین کرده بودند و در دو سمت کانال و انتهای کانال استقرار داشتند.
ما وارد کانال شدیم، چون روز بود دشمن کمتر شک میکرد، من به برادر منصور جمشیدی گفتم «مواظب باش پایت روی مین نرود.» جای چنگک های بیل که زمین را برداشته بود، فاصله بین دو ناخن بیل یک مقداری بلند بود، ما روی همین زمین های بلند حرکت میکردیم، سفت بود و احتمال میدادیم که مین زیر این خاکها نباشد.
بقیهی دو طرف کانال پر بود از مینهای والمرو، مینهای گوجهای، آنجا شناسایی کردیم، وقتی آدم جلو میرود هر لحظه کشش بیشتر میشود برای جلوتر رفتن.
در انتهای کانال سنگری نمایان شد. چون مستقیم بود ما سنگر آن ها را میدیدیم و آن ها ما را میدیدند. چاره ای جز این نبود، ما با اتکاء به کناره کانال سنگر را زیر نظر گرفتیم.
ظاهراً سنگر خالی بود، جلوتر رفتیم دیدیم سنگر خالی است، خودمان را از سنگر بالا کشیدیم، این سنگر تیربار عراقی بود، تیربار هم داخلش بود، اینجا دیگر انتهای کانال بود. جادهی عراقیها از کنار همین کانال رد میشد و به سمت هویزه و خط کنارهی رودخانه کرخه نور میرفت.
عراقیها خاکریز یو شکلی داشتند با فاصله 100 متری این سنگر، تقریباً 30 تا 40 متر پشت خاکریز یو شکل عراقیها بودند. دیدیم چند تا نیروی عراق بالای خاکریز نشستهاند و با هم حرف میزدند. ما دیده بانی کردیم، دیدیم محور بسیار خوبی برای عملیات است. موقعی که برگشتیم من جلو حرکت میکردم و برادر جمشیدی پشت سر من حرکت میکرد.
در نقطهای ایستادیم تا کنارههای کانال را یکبار دیگر مورد چک و بررسی قرار دهیم ببینیم مین دارد یا نه؟ قرار شد جمشیدی قلاب بگیرد و من آویزان از روی دستهایش بالا بروم نگاه بکنم. در حین صحبت بودم ناگهان صدای یک انفجار شنیده شد، پای جمشیدی رفت روی مین، سریع پای او را بستم و او را روی شانهام انداختم تا انتهای کانال حرکت کردیم.
#امام_زمان
#امام_خمینی
🥀 @yaade_shohadaa
💔در عملیات بصرالحریر، شهیدان سید مجتبی حسینی و سید مصطفی موسوی تا آخرین لحظات شهادت در کنار یکدیگر بودند؛
سید مصطفی به اقتضای دستور مجبور بود با تجهیزات جلوتر برود؛ او زخمی شد و خونریزی باعث تشنگی او شد، طلب آب کرد...
کسی نبود برای او آب بیاورد ،اینجا هم پای رفاقت جلو آمد!
سید مجتبی که عقبتر بود، بطریهای آب را بار زد تا ببرد و رفت؛ رفتن همان و کربلایی شدن همان...
🍂به روایت همرزم شهید سید مجتبی حسینی (سقای فاطمیون)
#رفیق_شهید
#غزه
🥀 @yaade_shohadaa