eitaa logo
یادِ شهدا
1.1هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
1.2هزار ویدیو
2 فایل
مقام معظم رهبری: گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.‌ 💌این دعوتی از طرف شهداست؛ شهدا تو رفاقت سنگ تموم می‌ذارن و مدیون هیچکس نمی‌مونن! کپی با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان✅ ادمین کانال @yade_shoohada
مشاهده در ایتا
دانلود
🌾 رمان (بدون تو هرگز) 🌾قسمت: ۱۵ 🌾من شوهرش هستم ساعت نه و ده شب ... وسط ساعت حکومت نظامی ... یهو سر و کله پدرم پیدا شد ... صورت سرخ با چشم های پف کرده ...از نگاهش خون می بارید ... اومد تو ... تا چشمش بهم افتاد چنان نگاهی بهم کرد که گفتم همین امشب، سرم رو می بره و میزاره کف دست علی ...بدون اینکه جواب سلام علی رو بده، رو کرد بهش ...  - تو چه حقی داشتی بهش اجازه دادی بره مدرسه؟ ... به چه حقی اسم هانیه رو مدرسه نوشتی؟ ...  از نعره های پدرم، زینب به شدت ترسید ... زد زیر گریه و محکم لباسم رو چنگ زد ... بلندترین صدایی که تا اون موقع شنیده بود، صدای افتادن ظرف، توی آشپزخونه از دست من بود ... علی همیشه بهم سفارش می کرد باهاش آروم و شمرده حرف بزنم ... نازدونه علی بدجور ترسیده بود ... علی عین همیشه آروم بود ... با همون آرامش، به من و زینب نگاه کرد ... _هانیه خانم، لطف می کنی با زینب بری توی اتاق؟ ... قلبم توی دهنم می زد ... زینب رو برداشتم و رفتم توی اتاق ولی در رو نبستم ... از لای در مراقب بودم مبادا پدرم به علی حمله کنه ... آماده بودم هر لحظه با زینب از خونه بدوم بیرون و کمک بخوام ... تمام بدنم یخ کرده بود و می لرزید ...  علی همون طور آروم و سر به زیر، رو کرد به پدرم ... _دختر شما متاهله یا مجرد؟ ... و پدرم همون طور خیز برمی داشت و عربده می کشید ... - این سوال مسخره چیه؟ ... به جای این مزخرفات جواب من رو بده ... - می دونید قانونا و شرعا ... اجازه زن فقط دست شوهرشه؟... همین که این جمله از دهنش در اومد ... رنگ سرخ پدرم سیاه شد ...  - و من با همین اجازه شرعی و قانونی ... مصلحت زندگی مشترک مون رو سنجیدم و بهش اجازه دادم درس بخونه ... کسب علم هم یکی از فریضه های اسلامه ... از شدت عصبانیت، رگ پیشونی پدرم می پرید ... چشم هاش داشت از حدقه بیرون می زد ... _لابد بعدش هم می خوای بفرستیش دانشگاه؟ ... 👈ادامه دارد ... ✍نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی ⛔️کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است. 🥀 @yaade_shohadaa
🥀آخرش 💔علی صدای خوبی داشت، دعاها و مداحی‌هایی که بلد بود را بلند می‌خواند و ما هم کیف می‌کردیم. یکی از شعرهایی که می‌خواند: می‌دونم با نگاه تو رو سفید می‌شم ایشالله آخرش یه روز شهید می‌شم. منم به شوخی بهش گفتم: مگه شهادت الکیه که نصیب هر کسی بشه، ولی دوباره بیت دوم شعر را خواند” ایشاالله آخرش یه روز شهید می‌شم... 🥀خاطره ای به یاد شهید معزز علی امام‌دادی (ولادت: ۱۳۷۰/۵/۱۵ باخرز، خراسان‌رضوی، شهادت: ۱۳۹۴/۱/۱۷ کمین اشرار، نوار مرزی ایران و پاکستان) 🥀راوی: خواهر گرامی شهید 🥀 @yaade_shohadaa
12.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💚امام جمعه کربلا غوغا کرد ، غوغا کرد غوغا کرد صد بار هم نگاه کنید کمه ☺️ 🥀 @yaade_shohadaa
🥀بيش از ۶۸ نفر 💔بچه ها به خط زده بودند و داشتند تند و تند از بین معبرهای باز شده توسط برادران ایثارگر و شجاع تخریب عبور می کردند. در یکی از این معبرها، موانع کاملاً مرتفع نشده بود و نیروهای پیاده به هنگام تردد از میان یک معبر به یک سیم خارداری که حدود دو متر به صورت انبوه سطح زمین را پوشانده بود، برخوردند. ستون متوقف شد. چه باید کرد؟ ❤️‍🔥از این صحنه ها، شبهای عملیات مکرر اتفاق می افتاد که در حین پیشروی در معبر رزمندگان به میدان مین برخورد کرده اند که یا کاملاً خنثی نشده و یا قابل پیش بینی نبوده است و بارها و بارها اتفاق افتاده است که عده ای داوطلب شده اند که پیشقدم و پیشمرگ دسته شوند و روی مین بروند و با رفتن خود چند متر ـ آری تنها چند متر ـ راه را پاکسازی کنند. 💔بچه ها به سرعت از روی او رد می شدند، هر کس حداقل دو یا سه قدم باید روی بدن این روحانی ایثارگر بگذارد و بعد از قدم آخر خود را به آنطرف مانع پرت کند. بیش از شصت و هشت نفر از بچه ها بدین ترتیب از روی بدن این عزیز گذشتند و به پیشروی خود به سوی دشمن ادامه دادند. این ایثارگری نقش بسیار مهمی در کسب و تصرف مواضع دشمن و انهدام نیروهای فریب خورده بعثی بود. در صورتی که اگر بچه ها پشت آن مانع زمین گیر می شدند شاید همگی یا غالب آنان مورد اصابت تیر و محصور آتش دشمن می شدند. ❤️‍🔥بچه ها گذشتند و به هدف خود رسیدند و این عزیز روحانی نیز از جان خود گذشت و به هدف خویش که وصال محبوب بود رسید. فردای عملیات پیکر غرق به خون این برادر روحانی در زیر تابش آفتاب حکایت از فتح الفتوحی دیگر می کرد. 🥀 @yaade_shohadaa
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد... 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
(۱۲ روز تا اربعین) یه گوشه با بغض، تنها می‌شینم؛ عکسای اربعینو با گریه می‌بینم...💔 🥀 @yaade_shohadaa
🥀«۲۳ مرداد ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔یکی از اشرار تروریست عضو گروهک‌های ضدانقلاب در سال ۹۷ و در راستای ایجاد نا امنی در کشور، سرگرد حسن ملکی از افسران راهنمایی و رانندگی را در شهر روانسر استان کرمانشاه ترور کرده و مقابل چشمان فرزندان خردسالش به شهادت رساند. ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار حسن ملکی «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
وقتی هوای شهر نفس‌گیر می‌شود، با روضه‌ی حسین نفس تازه می‌کنم.💔 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀آمدی جانم به قربانت، ولی بی‌سر چرا... ❤️‍🔥شهید والامقام «علی حلاجیان» 💔شهید علی حلاجیان ۱۲ اسفند سال ۱۳۶۴ در جریان عملیات والفجر ۸ به شهادت رسید. همرزم شهید درباره شهادت او آورده است: آتش بسیار سنگین بود،۲۴ ساعته آتش می‌ریخت. در کنار آن افراد پیاده دشمن همراه با تانک وارد جاده می‌شدند که منطقه را بگیرند و ما را به عقب برانند. در روز ۱۲ اسفند ماه در یکی از پاتک‌ها، عراق محوطه ۶۰ - ۷۰ متری را به آتش بسته و جهنمی به پا شده بود و خطر بسیار نزدیک شده بود و این احتمال را می‌دادیم که ممکن است خط هر لحظه سقوط کند. در یک لحظه توپ مستقیم تقریباً از نوک خاکریز رد شد و گرد و خاک زیادی به پا شد و چند دقیقه طول کشید تا گرد و خاک خوابید و تازه متوجه شدیم چه اتفاقی افتاده است. در حدود ۳ متری‌مان یک پیکر افتاده بود که از سینه به بالای پیکر وجود نداشت و نمی‌توانستیم تشخیص دهیم که چه کسی است. ما دوستی به نام شهید سعید امیری‌‎مقدم داشتیم که با علی بسیار جفت و جور بود و وقتی نگاهی به پوتین‌های شهید انداخت. گفت این پوتین‌های من است که علی پوشیده بود و فهمیدیم که آن پیکر بی‌سر مربوط به شهید علی حلاجیان است. ♦️قرائت «زیارت عاشورا» هدیه به روح مطهرش. سی‌‌و‌هشتم 🥀 @yaade_shohadaa