eitaa logo
یادِ شهدا
1.1هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
2 فایل
مقام معظم رهبری: گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.‌ 💌این دعوتی از طرف شهداست؛ شهدا تو رفاقت سنگ تموم می‌ذارن و مدیون هیچکس نمی‌مونن! کپی با ذکر صلوات برای سلامتی و فرج امام زمان✅ ادمین کانال @yade_shoohada
مشاهده در ایتا
دانلود
🥀«۲۳ مرداد ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔یکی از اشرار تروریست عضو گروهک‌های ضدانقلاب در سال ۹۷ و در راستای ایجاد نا امنی در کشور، سرگرد حسن ملکی از افسران راهنمایی و رانندگی را در شهر روانسر استان کرمانشاه ترور کرده و مقابل چشمان فرزندان خردسالش به شهادت رساند. ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار حسن ملکی «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
وقتی هوای شهر نفس‌گیر می‌شود، با روضه‌ی حسین نفس تازه می‌کنم.💔 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀آمدی جانم به قربانت، ولی بی‌سر چرا... ❤️‍🔥شهید والامقام «علی حلاجیان» 💔شهید علی حلاجیان ۱۲ اسفند سال ۱۳۶۴ در جریان عملیات والفجر ۸ به شهادت رسید. همرزم شهید درباره شهادت او آورده است: آتش بسیار سنگین بود،۲۴ ساعته آتش می‌ریخت. در کنار آن افراد پیاده دشمن همراه با تانک وارد جاده می‌شدند که منطقه را بگیرند و ما را به عقب برانند. در روز ۱۲ اسفند ماه در یکی از پاتک‌ها، عراق محوطه ۶۰ - ۷۰ متری را به آتش بسته و جهنمی به پا شده بود و خطر بسیار نزدیک شده بود و این احتمال را می‌دادیم که ممکن است خط هر لحظه سقوط کند. در یک لحظه توپ مستقیم تقریباً از نوک خاکریز رد شد و گرد و خاک زیادی به پا شد و چند دقیقه طول کشید تا گرد و خاک خوابید و تازه متوجه شدیم چه اتفاقی افتاده است. در حدود ۳ متری‌مان یک پیکر افتاده بود که از سینه به بالای پیکر وجود نداشت و نمی‌توانستیم تشخیص دهیم که چه کسی است. ما دوستی به نام شهید سعید امیری‌‎مقدم داشتیم که با علی بسیار جفت و جور بود و وقتی نگاهی به پوتین‌های شهید انداخت. گفت این پوتین‌های من است که علی پوشیده بود و فهمیدیم که آن پیکر بی‌سر مربوط به شهید علی حلاجیان است. ♦️قرائت «زیارت عاشورا» هدیه به روح مطهرش. سی‌‌و‌هشتم 🥀 @yaade_shohadaa
🌾 رمان (بدون تو هرگز) 🌾قسمت: ۱۶ 🌾 ایمان علی سکوت عمیقی کرد ...  - هنوز در اون مورد تصمیم نگرفتیم ... باید با هم در موردش صحبت کنیم ... اگر به نتیجه رسیدیم شما رو هم در جریان قرار میدیم ... دیگه از شدت خشم، تمام صورت پدرم می پرید ... و جمله ها بریده بریده از دهانش خارج می شد ...  - اون وقت ... تو می خوای اون دنیا ... جواب دین و ایمان دختر من رو پس بدی؟ ...  تا اون لحظه، صورت علی آروم بود ... حالت صورتش بدجور جدی شد ...  - ایمان از سر فکر و انتخابه ... مگه دختر شما قبل از اینکه بیاد توی خونه من حجاب داشت؟ ... من همون شب خواستگاری فهمیدم چون من طلبه ام ... چادر سرش کرده... ایمانی که با چوب من و شما بیاد، ایمان نیست ... آدم با ایمان کسیه که در بدترین شرایط ... ایمانش رو مثل ذغال گداخته ... کف دستش نگه می داره و حفظش می کنه ... ایمانی که با چوب بیاد با باد میره ... این رو گفت و از جاش بلند شد ... _شما هر وقت تشریف بیارید منزل ما ... قدم تون روی چشم ماست ... عین پدر خودم براتون احترام قائلم ... اما با کمال احترام ... من اجازه نمیدم احدی توی حریم خصوصی خانوادگی من وارد بشه ... پدرم از شدت خشم، نفس نفس می زد ... در حالی که می لرزید از جاش بلند شد و رفت سمت در ... - می دونستم نباید دخترم رو بدم به تو ... تو آخوند درباری ...  در رو محکم بهم کوبید و رفت ...  🍃پ.ن: راوی داستان در این بخش اشاره کردند که در آن زمان، ما چیزی به نام مانتو یا مقنعه نداشتیم ... خانم ها یا چادری بودند که پوشش زیر چادر هم براساس فرهنگ و مذهبی بودن خانواده درجه داشت ... یا گروه بسیار کمی با بلوز و شلوار، یا بلوز و دامن، روسری سر می کردند ... و اکثرا نیز بدون حجاب بودند ... بیشتر مدارس هم، دختران محجبه را پذیرش نمی کردند ... علی برای پذیرش من با حجاب در دبیرستان، خیلی اذیت شد و سختی کشید ... 👈ادامه دارد... ✍نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی ⛔️کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است. 🥀 @yaade_shohadaa
پیامم به شما امت رزمنده و همیشه در صحنه، این است که بزرگترین عامل پیروزی یعنی وحدت را حفظ کنید و از هر گونه اختلاف و تفرقه بپرهیزید. ✍🏻فرازی‌ از‌ وصیتنامه شهید حسن احمدی 🥀 @yaade_shohadaa
علی آقا هم عاشقانه زندگی می‌کرد هم خیلی ساده وبی‌ریا بودن و بسیار به آقا امام حسین (علیه السلام) و شهدا علاقه داشتن. سال ۹۶، فروردین بود. ما اهواز زندگی می‌کردیم. قرار بود با خواهرم و شوهرخواهرم یک تفریح دو روزه بریم. تصمیم گرفتیم به شوشتر برویم. وقتی به شوشتر رسیدیم شب را آنجا درون محوطه‌ی یک مسجد خوابیدیم که ما اطلاع نداشتیم پر از قبر شهدای گمنام بود. صبح که از خواب بیدار شدیم با تعجب دیدیم که روی قبر چند تا شهید گمنام خوابیدیم. همون لحظه شهید با لبخند رضایت گفت: گفتم چرا دیشب اینقدر آرامش داشتم، حالا فهمیدم به خاطر شهدا بوده. ✍🏻به روایت همسر شهید علی بخش حسنوند 🥀 @yaade_shohadaa
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد... 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔(۱۱ روز تا اربعین) ❤️‍🔥این موکب به اون موکب دیدن داره دریای خیل اربعینی ها تو مشایه.... 🥀 @yaade_shohadaa