eitaa logo
یادِ شهدا
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
2 فایل
مقام معظم رهبری: ✍🏻گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.‌ 💌این یک دعوت از طرف شهداست؛ #شهدا تو رفاقت سنگ تموم می‌ذارن...♥️ ♥️#شهدا مدیون هیچکس نمی‌مونن! ادمین کانال @yade_shoohada
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️من از کودکی آموختم.. میام عشق ها، عشق به حسین(ع) چیز دیگریست... 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀آمدی جانم به قربانت، ولی بی‌سر چرا... ❤️‍🔥شهید والامقام «احمد جعفرنژاد» 💔شهید احمد جعفرنژاد یکی از آرپی‌جی‌زنان و دیده‌بانان ماهری بود که در مدت حضور در جبهه درخشید. حرکات ایذایی او صفوف دشمن را بارها و بارها به هم ریخت. او برای رفتن به جبهه آرام و قرار نداشت حتی هنوز مرخصی‌اش تمام نشده بود که زودتر از موعد دوباره به جبهه برگشت و می‌گفت من باید درکنار برادران رزمنده‌ام باشم هر چه خانواده به او اصرار کردند که چند روز دیگر فرصت هست بمان، اما او دلبسته جبهه بود و می‌گفت «من باید به خط مقدم بروم» در آن روز شهید جعفرنژاد از یک فتح بزرگ نوید می‌داد به خانواده و دوستان می‌گفت یک پیروزی خیلی بزرگ در پیش است آرزویش این بود که حتما در آن عملیات شرکت داشته باشد. سرانجام درتاریخ ۱۳۶۰/۹/۹ در عملیات طریق القدس در فتح دلاورانه بستان در جنگ تن به تن با مزدوران بعثی بر اثر اصابت ترکش، سر از بدنش جدا و به درجه رفیع شهادت نائل شد. ♦️قرائت «زیارت عاشورا» هدیه به روح مطهرش. بیست‌و‌هفتم 🥀 @yaade_shohadaa
📚آخرین نماز در حلب کتاب«آخرین نماز در حلب»، نوشته مومن دانشگر، زندگی‌نامه و خاطرات جوان مومن انقلابی، مدافع حرم پاسدار شهید عباس دانشگر است.  شهدای مدافع حرم همچون ستارگان، نه‌تنها در ایران، بلکه در جهان اسلام می‌درخشند و نورافشانی می‌کنند و زمینه ظهور و رهایی از ظلم و ستم را فراهم می‌کنند. چند صباحی از شهادت جوان مؤمن انقلابی، مدافع حرم، پاسدار شهید عباس دانشگر نگذشته بود که دوستانش وصیّت‌نامه، دل‌نوشته‌ها، نامه‌ها، و دستورالعمل عبادی و ورزشی او را در فضای مجازی منتشر کردند. هم‌زمان سردار حمید اباذری، جانشین محترم فرماندهی دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام‌حسین (ع) نیز به‌خاطر وی‌ژگی‌های بارز این شهیدِ دهه‌هفتادی، او را به‌عنوان نمونه یک جوان مؤمن انقلابی معرفی کرد. این توصیف باعث شد تا پدر این شهید بزرگوار به جمع‌آوری این کتاب بپردازد. 🥀 @yaade_shohadaa
🥀 عباس دانشگر در اواخر مهرماه ۱۳۹۱ فعالیت خود را در کانون «اندیشهٔ مطهر» و نیز بخش مستندسازی مرکز شهید آوینی آغاز کرد و مدتی نیز به‌عنوان دبیر مشاوران جوان فرماندهی در دانشگاه فعالیت می‌کرد. او در اواخر بهار ۱۳۹۲ در دفتر سردار اباذری مشغول به کار شد. عباس با استفاده از فضای معنوی دانشگاه و با مطالعهٔ بسیار، موفق شد بنیه‌های اعتقادی و اخلاقی خود را روزبه‌روز مستحکم‌تر کند و محیط کار، نوع مسئولیت خطیر، و رفتن به مأموریت‌های فراوان به‌همراه سردار اباذری، با وجود سن کم از او مردی دلاور ساخت. از دست‌نوشته‌های مناجات‌گونهٔ او با خداوند متعال برمی‌آید که در او تحولی درونی رخ داده بود و پیوسته خود را در محضر خدا می‌دید و از اعمال روزانهٔ خود حساب می‌کشید. عباس تا قبل از شهادتش دو بار در پیاده‌روی اربعین در کربلا شرکت کرد و چندین‌بار برای تعالی روح خود به قم و مشهد مقدس مسافرت کرد. او در ۲۸ بهمن‌ماه ۱۳۹۴ دخترعموی خود را به همسری برگزید و عقد موقتی بین آن‌ها خوانده شد. چند صباحی از دوران نامزدی آن‌ها نگذشته بود که عباس عزم سفر به سوریه کرد و سرانجام برای مبارزه با دشمنان تکفیری در ۲ اردیبهشت‌ماه ۱۳۹۵ به جبههٔ مقاومت در سوریه پیوست. شرایط دشوار منطقه سبب شد که او پس از پایان دورهٔ مأموریتش، ماندن را بر بازگشت به ایران ترجیح دهد و هفت روز سخت را در کنار هم‌رزمانش در جبههٔ مقاومت بگذراند. آخرین مسئولیت او در حلب سوریه، فرماندهی گروهان بود. او سرانجام عصر روز ۲۰ خردادماه ۱۳۹۵ در حالی که بیست‌وسومین بهار زندگی‌اش را می‌گذارند، در روستای هویز در حومهٔ جنوبی شهر حلب سوریه با موشک تاو آمریکایی به شهادت رسید. 🥀 @yaade_shohadaa
🥀شهید حاج قاسم: 💔هرکس به مدار مغناطیسی علی‌ابن‌ابیطالب نزدیکتر شد، این مدار بر او اثر می‌گذارد او کمیل ابن زیاد می شود او ابوذر غفاری می‌ شود او سلمان می‌ شود... ♥️ 🥀 @yaade_shohadaa
❤️‍🔥همین پارسال بود، یک روز شبیه همین روز ها با این تفاوت که آن روزها من هم میتوانستم تو را ببینم. قبل ظهر بود، از پشت تلفن به تو گفتم دلم شور تو را میزند. 💔با خیال راحت گفتی :نگران نباشم، تا یک ساعت دیگر برمی گردی پیش من و حسین. و از همان ساعت تا همین حالا دقیقه ها و ثانیه ها باهم رقابت دارند که نداشتن تو را به رخ من بکشند. ❤️‍🔥از امروز من اگر بپرسی، مثل هر روزم گذشت؛ به یاد تو، به یاد تک تک رفتار هایت، تک تک خاطراتت. 💔به اینکه چقدر آدم "تو نگران نباش من درستش می کنم" زندگی من بودی. ❤️‍🔥به صبوریت ، آرامشت ، منطقت، بی حاشیه و زلال بودنت. 💔این روز ها نشان بی نشان تو رو از نگاه غمبار رفیق هایت میگیرم. ❤️‍🔥چشم هایی که یک سال ندیدن رفیق مشتی و بامرامشان را فریاد میزنند. همان رفیقی که زمین سنگین بود از معرفتش، همان که خاک پای رفیقانش را سُرمه چشم می کرد و بودنشان را نور دل. 💔خودت بهتر میدانی که جای خالی تو برایشان مصداق این بیت شده ❤️‍🔥" انگار که یک کوه سفر کرده از این دشت آنقدر که خالی شده بعد از تو جهانم ..." 💔در چشمان بعضی از ان ها، خاطرات روزی را که متهم تو بودند را میشود دید و از سکوت بهت زده شان میتوان فهمید که هنوز نمک گیر مرام و برادری و دستگیری تو مانده اند. ❤️‍🔥عاقبت به خیری ات را ثمره دعای مادرانی میبینم که تو باعث شدی جگرگوشه شان دست از خلاف بکشد و سر به راه بشود. 💔آری، عاقبت بخیری ات، یعنی همین که در این دنیای بمیر بمیر، تو، شهید شدی... حرف برای گفتن زیاد است اما مجالی برای نوشتن نیست. ❤️‍🔥واقعیت این است که نیمی از تو شبیه ماه همواره پنهان بوده و هست گمنامی را دوست داشتی اما خدا طوری تو را خرید که آشنای همه شدی. 💔از تو بابت یادگاری ای که برای دنیای بعد از خودت برایم گذاشتی ممنونم و از تو میخواهم که کنارم باشی و دلگرمم کنی به بودنت تا نترسم از تنهایی بزرگ شدن پسرمون آقا حسین. ❤️‍🔥احمدجان بگذار حرف دلم را بزنم من هرروز، دلم تنگ می شود برای همه ی آنچه که روزگار بدهکار من مانده از با تو بودنم و کنار تو زیستنم. 💔احمدم، نفر اول زندگی کسی بودن زیباست و من چه خوشبخت بودم که نفر اول زندگیم تو بودی و هستی ،مردی به زلالی دریا و صداقت باران و استقامت کوه. ❤️‍🔥جای خالی تو را عزیزم، تک تک نفس هایم و دانه به دانه ی ضربان قلبم، هر لحظه فریاد میزنند. 🥀به یاد شهید معزز احمد کشوری نیا 🥀 @yaade_shohadaa
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد... 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 🥀«۱۳ مرداد ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔در سال ۴۴، در روستای نوده انقلاب از توابع شهرستان سبزوار به دنیا آمد. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۶۱ ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. مرداد ۶۷، با سمت معاون فرمانده گردان در شلمچه بر اثر اصابت ترکش به سر، شهید شد. پیکر او را در زادگاهش به خاک سپردند. ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار حبیب رحیمی خواه «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
💔مَـن ڪه زائـر نشـدم ڪرب وبلایتــــ بینـم زِ همیـن دور سـلامے دَهَمتـــ اے اَرباب ♥️ 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀آمدی جانم به قربانت، ولی بی‌سر چرا... ❤️‍🔥شهید والامقام «شاهرخ ضرغام» 💔داستان زندگی او، ماجرای حُر در کربلا را تداعی می کند. هفده آذر ۵۹ برای انجام عملیات به سمت جاده ی ماهشهر رفتیم. از کانال عبور کردیم و در سکوت به سنگرهای دشمن نزدیک شدیم، عملیات موفق بود. سیصد کشته از نیروهای دشمن در منطقه افتاده بود.اما با روشن شدن هوا نیروهای تحت امر بنی صدر از ما پشتیبانی نکردند و با پاتک نیروهای دشمن مجبور به عقب نشینی شدیم. شاهرخ در سنگر ماند تا نیروها بتوانند به عقب بروند با شلیک های پیاپی گلوله های آر پی جی و هدف قرار دادن تانک های دشمن مانع پیشروی آنها می شد. فشار دشمن هر لحظه زیادتر می شد برای زدن آر پی جی بلند شد و بالای خاکریز رفت. یکدفعه صدایی آمد. گلوله ای به سینه ی شاهرخ اصابت کرده بود. او روی خاکریز افتاده بود. عراقی ها نزدیک شدند. پیکر شاهرخ روی زمین مانده بود. از کمی عقب تر نگاه کردم عراقی ها بالای سر او رسیده بودند از خوشحالی هلهله می کردند. همان شب تلویزیون عراق پیکر بدون سر او را نشان داد. گوینده عراقی گفت:ما شاهرخ، جلاد حکومت ایران را کشتیم. دو روز بعد دوباره حمله کردیم. به همان خاکریز رسیدیم. اما هیچ اثری از پیکر شاهرخ نبود هر چه گشتیم بی فایده بود. او از خدا خواسته بود همه گذشته اش را پاک کند. می خواست چیزی از او نماند. نه نام ، نه نشان ، نه قبر ، نه مزار و نه هیچ چیز دیگر. خدا هم دعایش را مستجاب کرد. پیکر سردار شهید شاهرخ ضرغام هرگز پیدا نشد... ♦️قرائت «زیارت عاشورا» هدیه به روح مطهرش. بیست‌و‌هشتم 🥀 @yaade_shohadaa
🌾 رمان (بدون تو هرگز) 🌾قسمت: ۷ 🌾احمقی به نام هانیه پدرم که از داماد طلبه اش متنفر بود ... بر خلاف داماد قبلی، یه مراسم عقدکنان فوق ساده برگزار کرد ... با 10 نفر از بزرگ های فامیل دو طرف، رفتیم محضر ... بعد هم که یه عصرانه مختصر ... منحصر به چای و شیرینی ... هر چند مورد استقبال علی قرار گرفت ... اما آرزوی هر دختری یه جشن آبرومند بود و من بدجور دلخور ... هم هرگز به ازدواج فکر نمی کردم، هم چنین مراسمی ... هر کسی خبر ازدواج ما رو می شنید شوکه می شد ... همه بهم می گفتن ... هانیه تو یه احمقی ... _خواهرت که زن یه افسر متجدد شاهنشاهی شد به این روز افتاد ... تو که زن یه طلبه بی پول شدی دیگه می خوای چه کار کنی؟... هم بدبخت میشی هم بی پول ... به روزگار بدتری از خواهرت مبتلا میشی ... دیگه رنگ نور خورشید رو هم نمی بینی ... گاهی اوقات که به حرف هاشون فکر می کردم ته دلم می لرزید ... گاهی هم پشیمون می شدم ... اما بعدش به خودم می گفتم دیگه دیر شده ... من جایی برای برگشت نداشتم... از طرفی هم اون روزها طلاق به شدت کم بود ... رسم بود با لباس سفید می رفتی و با کفن برمی گشتی ... حتی اگر در فلاکت مطلق زندگی می کردی ... باید همون جا می مردی ... واقعا همین طور بود ... اون روز می خواستیم برای خرید عروسی و جهیزیه بریم بیرون ... مادرم با ترس و لرز زنگ زد به پدرم تا برای بیرون رفتن اجازه بگیره ... اونم با عصبانیت داد زده بود ... از شوهرش بپرس ... و قطع کرده بود ...به هزار سعی و مکافات و نصف روز تلاش ... بالاخره تونست علی رو پیدا کنه ... صداش بدجور می لرزید ... با نگرانی تمام گفت: _سلام علی آقا ... می خواستیم برای خرید جهیزیه بریم بیرون ... ادامه دارد... ✍نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی ⛔️کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است. 🥀 @yaade_shohadaa
🥀شهید ابومهدی المهندس 💔به جای اینکه عکس خودتونو بذارید پروفایل تا بقیه با دیدنش به گناه بیفتن، یه تلنگر قشنگ بذارید که با دیدنش به خودشون بیان... 🥀 @yaade_shohadaa
🥀جای فرمانده لشگر این جا نیست 💔 یک جا زمین سیاه شده بود، بس که خمپاره خورده بود. نمیذاشتن حاج حسین بره اونجا... میگفتن؛ نمیشه اون جا بارون خمپاره میاد. ❤️‍🔥 میگفت؛ طوری نیس میرم یه نگاه به اون ور میکنم، زود بر میگردم. نمیذاشتن می گفتن؛ اون جا با قناصه می زننتون... می ترسیدیم، ولی باید این کار رو می کردیم. با زبان خوش بهش گفتیم: جای فرمانده لشگر این جا نیست... گوش نکرد... محکم گرفتیمش، به زور بردیم ترک موتور سوارش کردیم. 💔 داد زدم؛ یالا دیگه راه بیفت. موتور از جا کنده شد. مثل برق راه افتاد خیالمون راحت شد... ❤️‍🔥 داشتیم بر می گشتیم، دیدیم از پشت موتور خودش رو انداخت زمین، بلند شد دوید طرف ما. فرار کردیم و از دور دیدیم باز هم لبخند میزنه... 🥀خاطره اى به ياد شهيد معزز حاج حسین خرازی 🥀 @yaade_shohadaa
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد... 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀«۱۴ مرداد ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔در اردیبهشت ۵۳ دیده به جهان گشود و در سن ۲۹ سالگی در آذربایجان غربی هنگام درگیری با منافقین به شهادت رسید . مزار پاک این شهید در ایزدشهر واقع است. ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار حشمت الله کریمی «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa