🥀امام خمینی«ره»:
اگر روزی اسراء برگشتند و من نبودم، درود مرا بـه آنها برسانید و بگویید خمینی در فکرتان بود.
❤️🔥شهید والامقام «فرامرز افشاری»
💔 شهید «فرامرز افشاری» در سال ۱۳۴۲ در روستای ارمغانخانه از توابع شهرستان زنجان به دنیا آمد.
وی پس از دوران کودکی به همراه خانواده به کار کشاورزی مشغول شد. پس از آغاز جنگ ایشان به عنوان سرباز به جبهه اعزام شد و رشادتهای فراوان کرد و در سال ۱۳۶۷ در منطقه سومار به اسارت نیروهای بعثی درآمد و سرانجام در تاریخ ۲۷ تیر ماه سال ۱۳۶۹ به خاطر بیماری و مشکلات جسمانی در عراق به شهادت رسید و پیکر مطهر ایشان بعد از سالها در تفحص پیدا شد و سپس در زادگاهش روستای ارمغانخانه به خاک سپرده شد.
♦️قرائت «سوره حمد» هدیه به روح مطهرش.
#شهدای_آزاده
#شانزدهمینچلهتوسلبهشهدا
#روز چهلم
🥀 @yaade_shohadaa
🌾 رمان #بی_تو_هرگز (بدون تو هرگز)
🌾قسمت: ۶۷
🌾 46 تماس بی پاسخ
نزدیک نیمه شب بود که به حال اومدم …سرگیجه ام قطع شده بود … تبم هم خیلی پایین اومده بود …
اما هنوز به شدت بی حس و جون بودم …
از جا بلند شدم تا برم طبقه پایین و برای خودم یه سوپ ساده درست کنم … بلند که شدم …دیدم تلفنم روی زمین افتاده…
باورم نمی شد … 46 تماس بی پاسخ از دکتر دایسون …
با همون بی حس و حالی … رفتم سمت پریز و چراغ رو روشن کردم … تا چراغ رو روشن کردم صدای زنگ در بلند شد…
پتوی سبکی رو که روی شونه هام بود … مثل چادر کشیدم روی سرم و از پله ها رفتم پایین …از حال گذشتم و تا به در ورودی رسیدم … انگار نصف جونم پریده بود …
در رو باز کردم …
باورم نمی شد … یان دایسون پشت در بود… در حالی که ناراحتی توی صورتش موج می زد … با حالت خاصی بهم نگاه کرد …
اومد جلو و یه پلاستیک بزرگ رو گذاشت جلوی پام …
– با پدرت حرف زدم … گفت از صبح چیزی نخوردی …مطمئن شو تا آخرش رو میخوری …
این رو گفت و بی معطلی رفت …
خم شدم از روی زمین برش داشتم و برگشتم داخل …
توش رو که نگاه کردم … چند تا ظرف غذا بود … با یه کاغذ …روش نوشته بود …
– از یه رستوران اسلامی گرفتم … کلی گشتم تا پیداش کردم… دیگه هیچ بهانه ای برای نخوردنش نداری …
نشستم روی مبل …
ناخودآگاه خنده ام گرفت …
ادامه دارد ...
✍نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی
⛔️کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است.
🥀 @yaade_shohadaa
#وصیت_شهید
❤️🔥 با تمام قدرت مقابل فرصتطلبان بایستید؛ مبادا مسئله انقلاب را فراموش کنید که همان خون شهداست.
✍🏻فرازی از وصیتنامه علیاکبر کاملی
#رفیق_شهید
#امام_زمان
🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴شهادت کریمه اهلبیت، حضرت فاطمه معصومه(سلاماللهعلیها) تسلیت باد.
#رفیق_شهید
#امام_زمان
#حضرت_معصومه
🥀 @yaade_shohadaa
💔شهیدی که فرستاده حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) برای حضرت زینب (سلاماللهعلیها) شد به روایت همسر؛
هر دو نفر ما خادم حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) بودیم. دفعه آخر که برای خداحافظی رفتیم حرم، وقتی برمیگشتیم، گفت: دفعات قبلی خودم کار را خراب کردم عزیز! گفتم: چرا؟ گفت: چون همیشه موقع خداحافظی میگفتم یا حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) من را دو ماهی قرض بده تا برای حضرت زینب (سلاماللهعلیها) نوکری کنم. ولی اینبار از حضرت خواستم من را ببخشد به حضرت زینب (سلاماللهعلیها). من هم خندیدیم و گفتم: خب چه فرقی کرد؟ گفت: اینها دریای کرم هستند، چیزی را که ببخشند دیگر پس نمیگیرند.
شهید پس از چهارمین اعزامش به سوریه روز شنبه ۲۹ مهر سال ۱۳۹۶ در منطقه دیرالزور توسط تکتیراندازان تکفیری به شهادت رسید.
#رفیق_شهید
#امام_زمان
#حضرت_معصومه
🥀 @yaade_shohadaa
🥀پیچیده عطر مدینه
در آستان کریمه
💔السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ رَسُولِ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ فاطِمَهَ وَخَدِیجَهَ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ الْحَسَنِ وَالْحُسَیْنِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ وَلِیِّ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا أُخْتَ وَلِیِّ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا عَمَّهَ وَلِیِّ اللهِ
السَّلامُ عَلَیْکِ یَا بِنْتَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ وَرَحْمَهُ اللهِ وَبَرَکاتُهُ
🏴شهادت حضرت فاطمهٔمعصومه (س) بر شما همراهان بزرگوار تسلیت باد
#امام_زمان
#غزه
#لبنان
🥀 @yaade_shohadaa
#عروج_عاشقانه
🥀«۲۳ مهر ماه»
🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹
💔 شهید داراب امرانی مأمور پلیس اطلاعات و امنیت عمومی استان کهگیلویه و بویراحمد مهرماه سال ۹۹ طی مأموریتی در عملیات تعقیب و گریز برای برخورد و مقابله با قاچاقچیان در محور مواصلاتی شهرستان بویراحمد به شهرستان کهگیلویه به فیض شهادت نائل آمد.
♦️هدیه به روح شهید بزرگوار داراب امانی «صلوات»
#شهید_مدافع_امنیت
🥀 @yaade_shohadaa
16.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🥀 🖤 🥀 🖤 🥀
✨نگاهِ شهدا گوارای وجودتان...
پایانِ
چله توسل به شهدای آزاده
#امام_زمان
#وعده_صادق
#شانزدهمینچلهتوسلبهشهدا
🥀 @yaade_shohadaa
🌾 رمان #بی_تو_هرگز (بدون تو هرگز)
🌾قسمت: ۶۸
🌾 احساست را نشان بده
برگشتم بیمارستان …
باهام سرسنگین بود … غیر از صحبت در مورد عمل و بیمار … حرف دیگه ای نمی زد …
هر کدوم از بچه ها که بهم می رسید … اولین چیزی که می پرسید این بود …
– با هم دعواتون شده؟ …
_با هم قهر کردید؟ …
تا اینکه اون روز توی آسانسور با هم مواجه شدیم …
چند بار زیرچشمی بهم نگاه کرد … و بالاخره سکوت دو ماهه اش رو شکست …
– واقعا از پزشکی با سطح توانایی شما بعیده اینقدر خرافاتی باشه …
– از شخصی مثل شما هم بعیده … در یه جامعه مسیحی حتی به خدا ایمان نداشته باشه …
– من چیزی رو که نمی بینم قبول نمیکنم …
– پس چطور انتظار دارید … من احساس شما رو قبول کنم؟… منم احساس شما رو نمی بینم …
آسانسور ایستاد …
این رو گفتم و رفتم بیرون …تمام روز از شدت عصبانیت، صورتش سرخ بود …
چنان بهم ریخته و عصبانی … که احدی جرات نمی کرد بهش نزدیک بشه …
سه روز هم اصلا بیمارستان نیومد … تمام عمل هاش رو هم کنسل کرد …
گوشیم زنگ زد … دکتر دایسون بود …
– دکتر حسینی … همین الان می خوام باهاتون صحبت کنم…بیاید توی حیاط بیمارستان …
رفتم توی حیاط …
خیلی جدی توی صورتم نگاه کرد … بعد از سه روز … بدون هیچ مقدمه ای …
– چطور تونستید بگید محبت و احساسم رو نسبت به خودتون ندیدید؟ … من دیگه چطور می تونستم خودم رو به شما نشون بدم؟ … حتی اون شب … ساعت ها پشت در ایستادم تا بیدار شدید و چراغ اتاق تون روشن شد … که فقط بهتون غذا بدم …
حالا چطور می تونید چشم تون رو روی احساس من … و تمام کارهایی که براتون انجام دادم ببندید؟ …
ادامه دارد ...
✍نویسنده: شهید مدافع حرم طاها ایمانی
⛔️کپی بدون ذکر نام نویسنده حرام است.
🥀 @yaade_shohadaa