💧 چند جملهای که عارف باکرامت آیةالله کشمیری - رحمهالله - دربارهی بابا رکنالدین فرمود و توجهی که به او داشت، انگیزه شد که از سال ۱۳۷۸ دربارهی بابا مطالعه کنم.
💧آن زمان با برهوتی دربارهی او مواجه بودم اما بالاخره هرچه یافتم، در مقالهای در روزنامهی کیهان ۲۷ تیر ۱۳۷۹ به چاپ سپردم و همان مقاله مدتها در بقعهی بابا قاب شده و آویخته بود.
💧سپس آن را با اصلاحات و افزودههائی در کتابی به نام "دو مسافر" گنجانده و در تیر ۱۳۸۲ منتشر کردم.
💧پس از آن، همان بخش مربوط به بابا را با اصلاحات و افزودههای دیگری در کتاب مستقل "مرد توحید" در سال ۱۳۸۸ چاپ و منتشر کردم.
💧 اما ناگهان خرمگسی در این میان پیدا شد! مطرب رقاص کودن کاملا بیسوادِ دزد فحاش بیتربیتی به نام افشین(مرتضی) نوذریان - لَعنةالله علیه - دور از اطلاع بنده، حاصل زحمات ۲۰ ساله را کفتارگونه، چند بار با بههمریختگی ابلهانه، به نام خود چاپ کرده و در همان اصفهان به فروش رساند و میرساند.
💧کار جامعه به کجا کشیده که مطربان بیسواد به اولیایخدا هم رحم نکرده و ساحت آنان را نیز عرصهی دزدی بیشرمانهی خود کردهاند و در همهی صفاهنه، یک شیرپاکخورده پیدا نشد و نمیشود که جلو او را بگیرد؛ خودم هم که میروم آنجا، از رو به رو شدن با بنده، فراریست.
💧و ماذا لقیَ امّتُک یا رسولَ الله مِن الصَفاهنة و الصَهاینة!
✍ پس از چاپ "مرد توحید" تا کنون، مطالب مهم زیادی دربارهی بابا یافتهام (مانند اینکه یکی از کتابهای ذکرشده برای او، برای وی نیست و در عوض، کتاب تازهای از او پیدا شده) اما آن دزدی، مرا از ویرایش تازهی کتاب دلسرد کرده است.
💥 مردان خدا
🌺 باباغیبی و داستان شگفت او 🌺
🌸 آقا ع. ( یکی از دوستان اهل شهرضا = قمشه ) در ۳۰ صفر ۱۴۳۲ق. داستان پدربزرگ مادری خود را اینگونه برای نگارنده نقل کرد:
💧پدرِ مادرم که نامش "میرزاحیدر قادری" و شغلش خشتمالی بود، سوادی نداشت اما به درآمد حلال اهمیت میداد و موذّن هم بود.
💧روزی بیمقدمه به اطرافیان گفت: "من دیگر نمیتوانم در این عالَم و میان شما باشم" اما آنان حرف و مقصودش را نمیفهمیدند و او هم توضیحی نمیداد و فقط همین جمله را تکرار میکرد.
مدتی که گذشت، در خانه تختی گذاشت و آشنایان، از جمله شیخ ... [؟] که با او دوست بود، به خانه دعوت کرد و در حضور آنان وصیت کرد و وصیتش را نوشتند و اضافه کرد که علاوه بر دختری که دارد، همسرش به فرزند دیگری هم باردار است.
سپس روی رَفّ [= مانند تاقچه ] رفت و مشغول نماز شد و در همان حال و جلوِ چشم حاضران به بالا رفت!
همسرش فوراً برخاست و قسمت پائین قبا یا عبائی که شوهر پوشیده بود، گرفت اما عبا از دستش بیرون رفت و شوهرش بالا رفت و غیب شد!
حاضران، خانه و بیرون خانه و بیرون شهر را به دنبال او گشتند اما اثری از او نیافتند و کسی هم نگفت که او را دیده است.
و مدتها پس از آن روز نیز به جستوجوی خود ادامه دادند اما خبری نشد تا اینکه چهار سال گذشت و حاجآقا رحیم ارباب به مادربزرگم فرمود: "طبق احکام اسلام، شما دیگر میتوانی طلاق بگیری و با مرد دیگری ازدواج کنی." و مادر بزرگم نیز همین کار را کرد.
💧زمانی که خالهام، پس از غیبشدن پدربزرگم به دنیا آمد و برای گرفتن شناسنامه به ادارهی ثبت احوال رفتند و داستان غیبشدن پدر نوزاد و بیخبربودن از حال او را گفتند، مامور ثبت احوال در محل"نام پدر" ( که باید مینوشت: 'میرزاحیدر قادری' )، از پیش خود نوشت: "باباغیبی"!
از پدربزرگم عکسی هم بهجا مانده که در همان ادارهی ثبت احوال است.
💧سالها بعد که خودم داستان غیبشدن او را نوشتم و به مرحوم آیةالله میرجهانی دادم، ایشان پس از خواندن نوشتهام، گفت بعداً پاسخ خواهد داد و مدتی بعد گفت: "داستان پدربزرگتان باید پنهان بماند و نباید بدانید او کجاست؛ در کاشان هم رخدادی مانند این اتفاق افتاده است."
💧در این مدت [ فقط ] یک بار مادرم [؟] او را در خواب در جامهای سبز دیده است.
- - - - - - - -
✍ ۱. تا اینجا سخن آقا ع. ( دوستِ شهرضائی ) بود.
اما داستان آن مرد کاشانی هم این است:
در کاشان مردی بود که شمشیر و اسبی تهیه کرده و در انتظار ظهور امامزمان بود.
تا اینکه روزی مردی برای شوخی و دستانداختن او به وی گفت: "چه نشستهای که امامزمان ظهور کرده!" او پرسید: "کجا هستند؟" آن مرد گفت: "در قم."
مردِ منتظر با خوشباوری فوراً شمشیرش را برداشت و سوار اسبش شد و به سمت قم شتافت اما به قم نرسیده، ناپدید شد و دیگر خبری از او نیست!
💧 و مانند این دو نفر، عدهی زیادی را در کتابها و همین اواخر نوشتهاند که رفتند و ناپدید شدند ... طوبی لهم!
✍ ۲. آیا درجامهیسبزدیدنِ باباغیبی در خواب، نشانهی این است که به جزیرهی خضرا رفته است آنچنان که عدهای را در کتاب "در پی بی نشانها" نام بردهام که به آن جزیره رفتهاند؟ الله اعلم.
💥 مردان خدا
🌺 بابا کرَم و داستانِ خواندنی او 🌺
🌸 "کرَمعلی کریمزاده " ساکن تهران و اهل زورخانه و در زیّ لاتها بود و چون هنگام گذر از کوچه، به بچههای محل آبنبات میداد، آنان وی را " بابا کرَم " میخواندند و از همینجا به این لقب مشهور شد.
💧مدتی بعد، خانمی شعری میسراید که مطلع آن این بود: "بابا کرَم! دوستت دارم."
پس از سرودن آن، مرحوم کریمزاده به وی خیلی علاقهمند میشود و از او خواستگاری میکند تا همسر دومِ این مرد شود اما اینخانم شرط ازدواج خود را این میگذارد که هر دو توبه کنند و بابا کرَم هم میپذیرد و برای اینکه خدا توبهشان را قبول کند، نذر میکنند که همهی نمازها را در مسجد محل و بهجماعت بخوانند.
💧مرحوم حجةالاسلام تنکابنی ( پیشوای مسجد محلهی آنها ) میگفت: "صبح روزی دیدم برف بسیار زیادی باریده است؛ بهگونهای که یقین داشتم آن روز کسی برای نمازِ جماعتِ صبح به مسجد نمیآید و از اینرو نخواستم به مسجد بروم اما به یادم افتاد که همسر بابا کرَم به نذر خود پابند است و با همین انگیزه به راه افتادم.
به مسجد که رسیدم، دیدم پشت در بستهی مسجد - در آن سوز برف و سرما - منتظر بازشدنِ در مسجد و خواندن نماز جماعتِ صبح است!
به مسجد رفتیم و نماز جماعت دونفره خواندیم."
💧بابا کرم از آن همسرِدوم خود، پسری به نام مرتضی پیدا میکند که بزرگ هیئتِ تفرشیهای تهران ( واقع در کوچهی بابل یا همان وزیری ) میشود ( و محسن مهدیان که راوی این تاریخ است، میگوید عکسی از این آقا مرتضی دارد. )
💧مدتی بعد، حسین همدانیان آن شعر را کامل میکند و برایش آهنگی هم میسازد. ( همدانیان بعدها بسیار فقیر میشود و سرانجام در آسایشگاه سالمندان وفات میکند. )
💧سپس همان شعر را ملوک آنغوز ( مشهور به "آفت" و "بلبلِ شرق" ) در کابارههای لالهزار به همان شکلی که معروف به "آواز تختحوضی" و "کوچهبازاری"ست ، بازخوانی میکند و بهقدری با خواندن آن معروف میشود که عکس وی را برای ترویج آدامس "خروسنشان"، روی آن میزنند.
💧اما سرنوشت او هم جالب است: یک بار که برای دیدار با پسرش به سوریه رفته بود، با اصرار یکی از دوستان به زیارت دختر امیرمومنان - علیهالسلام - میرود و همانجا "در اوج شهرت" برای همیشه از مطربی توبه میکند و بعدها درویش و همهی تلاشش رسیدگی به حال نیازمندان میشود و کتابی هم به نام " از فقر تا فقر " مینویسد که تا کنون چاپ نشده است.
نقدمقتل جامع.pdf
810.4K
💥 گزارش و نقد کتاب ( ۶ )
🌺 نگاهی به کتاب "مقتل جامع سیدالشهداء" 🌺
🌸 هشتسال پیش، این نقد را نوشته و به مرحوم حجهالاسلام مهدی پیشوائی دادم که تحسین بسیارِ او و گروه نویسندهی آن کتاب را به دنبال داشت.
و میگفتند: "برخی کتاب ما را نقد کردهاند اما برخلاف این نقد، به مبانی ما توجه نداشتند."
💧گر چه پس از نگارش آن، باز نکتهای به ذهنم رسید که در این نوشته نیست اما زحمت pdf کردنِ همین اندازه را یکی از اهل توفیق کشید ...
💧معرفی مقتلهای خوب و ضرورت مقتلخوانی و نکتههای مهم دیگر دربارهی پادشاه شهیدان - سلاماللهعلیه - در کانال هست که خواهش میکنم بخوانید.
اللطیف.pdf
1.69M
🌺 اللّطیف فِی تفسیرِ القرآن الشریف 🌺
🌸 بهجز بخشی از تفسیر سورهی حمد، بقیهاش فارسیست.
- - - - - - - - - - - - -
💧در جوانی - چنانکه اُفتَد و دانی - در نظر داشتم "المیزان" را خلاصه کرده و همراهِ تازهها و حاشیههای خود بر آن تفسیر نورانی، در کتابی با نام "اللّطیف فِی تفسیرِ القرآنِ الشریف" بنویسم.
💧اما مانعهای سخت و فراوان، توفیق عملیکردنِ آن تصمیم را - جز در تفسیر سورهی حمد - نداد.
💧اگر آن نیت متحقق میشد، "مبانی" و "سنجش آیات قرآن با تورات و انجیلها و دیگر کتابهای جهود و ترسا"، از مفیدترین و جالبترین بخشهای کتاب میشد.
💧نگارنده در "مبانیِ" طولانی آن - که خود کتابی حجیم و جدا هم میشد - قصد داشت به "حقیقت و چگونگی وحی" بپردازد و به اندازهی توفیق خدائی، شر و بلائی که ابتدا در عالَم نصارا بر سرِ انجیل آوردند و سپس - از چندین دهه پیش - مسلمانانی از مصر ( مانند عباس عبدالنور و حامد ابوزید ) بر سرِ قرآن آوردند و چندین سال پیش، دکتر س. همان سخنان را برای ایرانیان و فارسیان، بازگوئی و بومی کرد، از ساحت قرآن پاک کند؛
💧چه اینکه گمان میکند امروزه سختترین گره و گردنه در پذیرش اسلام و دفاع از آن، همین مساله است.
💧 هر چند اگر این گرهها و اِشکالها بر روی کاغذ حل و فصل شود، باز هم هواها و هوسهای بشر، کارِ خود را خواهد کرد و به فرمودهی پیامبر، زمانی خواهد رسید که از اسلام چیزی جز نامش، و از قرآن چیزی جز نوشتهاش، برجا نخواهد ماند.
💧تفسیرعربی سورهی فاتحه که سالها پیش نوشته شده بود، همراهِ نوشتههای قرآنی که در این کانال و به فارسی بود، در فایل 👇
👆 بالاست.
💧و بخشهائی از آن ( بویژه "وجه و علت اعجاز قرآن" و "تفسیر حروف مقطعه" و کیهانشناخت" ) به گمانم گرهگشا و منحصر به این کتاب است و جای دیگری آنها را نمییابید.
💧اگر صفحهای در اینترنت دارید، سفارش میکنم فایل "اللّطیف" را در صفحهی خود قرار دهید تا همه بخوانند.
💧اما درخواست میکنم مانند آن اصفهانی نباشید.
- - - - - - - - -
☘ در جستوجوی یارِ دلآزار کس نبود
این رسمِ تازه را به جهان، ما گذاشتیم
از ما به روزگار، 'حدیثِ وفا' بس است
نگذاشتیم گر اثری یا گذاشتیم
💥 کیهانشناخت
🌸 - پرسش: شما اشاره کردید که "گروه زیادی در غرب معتقد به تختبودنِ زمین و گردش خورشید به گردِ زمیناند."
در ایران هم گروه زیادی همین اعتقاد را دارند و در پایگاههاشان سخنان دیگری هم میگویند؛ آیا سخنان دیگرشان هم درست است؟
🌸 - پاسخ: هرگز!
آنافراد ادعاهای بسیارِ دیگری هم دارند اما برای کسی چون بنده، تنها چیزهائی مهم، و برای درنگ و پیگیری و روشنشدن حقیقت در آن باارزش است که قرآن و روایتها متعرض آن شده باشند.
مسائل بیرون از این دایره، مربوط به پژوهشگرانِ همان رشتههاست.
✍ گذشته از این که فرصت نمیکنم نوشتههای آنان را بخوانم اما چهار - پنج نوشتهی کوتاهشان را که خواندم، معلوم شد بسیار بسیار در فهم متون دینی و روش استدلال دچار خطا هستند.
💧یکی از استدلالهای سخیفشان این است که میگویند: "اگر بگوئیم زمین دَورِ خورشید میگردد، یعنی معتقد شدهایم که اماممهدی که روی زمین زندگی میکند، دارد دَورِ خورشید میگردد و قربان - صدقهی او میرود"!
جوان نورسی که این را گفته، نمیداند:
💧اولاً: رسمِ "دورِچیزیگشتن" که به معنای قربان - صدقهرفتن برای آن است، در اسلام چنین معنائی ندارد و اصلاً چنین عبادت و رسمی در اسلام نیست. ( گمان میکنم از آئین یهویان که برای فدیه و قربانی چنین رسمی دارند، میان ایرانیان رواج یافته است. )
💧ثانیاً: اگر گِردِ چیزی گشتن به معنای "قربان آن چیز شدن" است، آیا پیامبر و امامان و خود امامزمان به گِردِ کعبه نگردیده و طواف نکردهاند؟!
✍ سوم این که - همانگونه که در اللطیف با ذکر منبع عرض شد - اِشکال اصلی نگارنده و پایهی روبرتافتنم از پارهای از باورهای اخترشناخت امروزی، به سبب "روشِ استدلالِ" آن است که تنها برای خلاصی از سختی هیئت قدیم، با حدس و گمان حرفهای خود را پیش بردند.
✍ علاوه بر این که
اولاً: هیچ انسانی تا کنون از زمین آن اندازه دور نشده و همهی طرفهای آن را ندیده تا به کرویبودنِ آن گواهی دهد.
ثانیاً: ماهوارهها و سفینههای فضائی نیز نتوانستهاند آن اندازه دُور شده و عکس و فیلمهای اطمینانآور از آن بفرستند.
ثالثاً: غلط و دروغبودنِ همهی دلیلهائی که برای آن دو ادعا آوردهاند و پیداشدن برهانهائی که آنها را نقض میکند.
💥 و همچنان ادعاهای معتبرِ ضد کیهانشناخت ما ( بیاعتباری دیگر دلیلها را در اللطیف ثابت کردیم ):👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆💥 کیهانشناخت - دلیلهای معتبر ضد کیهانشناختِ ما:
🤦♂ ۲. ضدیت با یافتهی ذوالقرنین
💧با دوربین نیرومند، خورشیدِغروبکرده، باز دیده میشود؛ فَاَینَ "وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ"؟!
🦋 قطع قلبی هذا المِقطع
ما کان یصفُو اَو یتقطع 👇
💥 کیهانشناخت - دلیلهای معتبر ضد کیهانشناختِ ما:
🤦♂ ۳ و ۴. مکاشفههائی در گردش زمین گِردِ خورشید و کرویبودنِ آن 🤦♂
🌸 اکنون که دستمان از اثبات حسی و مستند شکل زمين و حرکتداشتن یا نداشتنِ آن و اینکه اگر متحرک است، آن حرکت به چه شکل است، کوتاه میباشد، خوب است به مکاشفههای اهلِمعرفت - به عنوان یکی از منابع شناخت - در این زمینه توجه داشته باشیم؛ البته با علم و تاکید بر اینکه تعبیرِ مکاشفهها، سخت و تو در توست و گاهی ظاهرش کاملاً غلطانداز و ضد حقیقتیست که میخواهد نشان دهد و تنها یک نکتهی دور از ذهن را اثبات میکند و چندین پیچیدگی بزرگ دیگر دارد ...
🌸 مثلاً در دو مکاشفهی زیر، میتوان احتمال داد که چون این دو نفر که مکاشفهای برای آنان دست داده، بر این باور بودند که "زمین کرویشکل است و گِردِ خورشید میچرخد"، در مکاشفهشان نیز همین را دیدهاند و اگر باور دیگری داشتند، مکاشفه به این ریخت، رخ نمیداد.
💧۳. مرحوم مهندس سیدجلال تناوش - که مقامی در معنویت داشت - گفته است:
یکبار زمانی که در قم سوارِ درشکه بودم، ناگهان صدای غرش حرکت زمین به گِردِ خورشید به گوشم رسید که صدائی مهیب و ترسناک بود و اگر ادامه مییافت، میمُردم. (۱)
💧۴. مرحوم محمدحسن بیاتى گفته است: در مکاشفهای که در اواخر چلهای در مسجدِ پیغمبرِ همدان برایم دست داد، خودم را بر روی 'کره'ی زمین حس کردم و تمام کره ( یعنی نیمکرهی جنوبی و نیمکرهی شمالی آن ) را تماماً میدیدم، و بر آن سیطره داشتم.
در محور کره - از قطب شَمالی - ستونی از نور بود و باید تمام مردم کره، خود را بدان برسانند. بسیاری از افراد روی زمین در تاریکی به سر میبُردند ...
و در نیمکرهی جنوبی - دور از شعاع آن محور نورانی - زندگی میکردند و آنان، بیشترِ اهلِجهان را تشکیل داده بودند. آنان هرچه حرکت میکردند در تاریکی بود؛ چنان تاریکی آنها را فراگرفته بود که هیچچیز را نمیشناختند. (۲)
- - - - - - - -
۱. عارفترین مهندس قرن، ص۱۰۸ و ۱۰۹.
۲. نگ: مطلع اَنوار، ج۱، ص۲۱۳ الی ۲۱۶.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 کیهانشناخت
🤦♂ تا کنون میشنیدیم: "یکی از دلیلهای کرویبودنِ زمین، این است که هنگامیکه در ساحل با دوربین کشتیهائی که از ساحل دور میشوند نگاه کنیم، ابتدا قسمت پائینیِ آنها ناپدید میشود و سپس بخشِ بالائی آنها و هنگامیکه به ساحل نزدیک میشوند، ابتدا بخش بالائی و سپس بخش پائینیِ کشتیها دیده میشوند؛ یعنی کشتیها هنگام دورشدن از ساحل، به پائین میروند و هنگام نزدیکشدن به آن، به بالا میآیند."
💧اما امروزه که دوربینهای نیرومندی ساخته شده، آنچه گمان میرفت به پائین رفته، دوباره دیده میشود! اگر زمین کروی باشد، چه توجیهی برای این دیدن هست؟
🤔 ناسازگاری این فیلم با عکسی که گفته شده فضاپیمای ژاپنی انداخته و فرستاده و زمین را کروی نشان میدهد، چه کنیم؟!
حدائق فقه.pdf
1.31M
🌺 نوشتههای فقهی کانال را در فایل بالا - کنار هم و مرتب - بخوانید.
💧این نوشتهها نوعاً تازه و جالب است و با نگاهی به فهرست آن، میتوان به این نکته پی برد.
💧بحثهایی مانندِ
- خطائی که در اعتکاف رایج شده
- تفاوت بردهداری اسلام و غیراسلام
- پاسخ به یاوهی گرگیج
- نظریهی فقه سیاسی شیعه
- حرمت حکومت زن
- جایگاه مردم در حکومت اسلامی
- راه اصلاح پول
- حرمت پولها و ارزهای دیجیتال
- حرمت شرکتهای هرمی
- چارهساز بودن چندزنی
- تفاوت نکاح معاطاتی و ازدواج سفید که زنای محض است.
- طریقیت یا موضوعیت داشتن مجازاتهای اسلامی
- پاسخ به احتمال خطا در اجرای مجازاتهای شرعی
- سنگسار در اسلام؛ بودن یا نبودن
- علت تفاوت پاسخهای امامان به پرسشها
- پاسخ به پندارِ یکیبودن مبنائی از ابوحنیفه با فقه شیعه
- پاسخ به اشکال دکتر س. به سخن نهجالبلاغة دربارهی زن
- حرمت کشتن بیمار مرگ مغزی برای پیوند اعضاء بدنش.
- سفارش به سگکُشی
- افتضاح بزرگی که از عمل به فقه عامه برمیخیزد.
- حقانیت حکم اعدام سلمان رشدی و پاسخ به یاوههائی که محسن کمالیان در این زمینه میگوید از کسی نقل کرده است.
- مدرکهای عیدبودنِ روز عرفه.
🌸 - پرسش: دکتر علی اردشیر لاریجانی گفته است: "مجلس خبرگان باید چند ضلعی شود؛ یعنی چون صِرفِ فقیهبودن، نشانهی این نیست که وی در مسائل بینالمللی یا مسائل اجرائی و مدیریتی هم کارشناس است، پس افراد دیگری که در این زمینهها آگاهاند، باید در مجلس خبرگان رهبری باشند تا اینجهات رهبر را تشخیص دهند."
آیا این سخن درست است؟
🌸 - پاسخ: سخنِ خودش نیست و بیش از دو دهه پیش، عبدالله نوری برای بارِ اول این را به زبان آورد و همان زمان، از سوی کسی این پاسخ را گرفت که "با تغییر ملاکِ فقاهت برای اعضای مجلسخبرگان، میتوان این مشکل را حل کرد؛ یعنی فقیهانی که قرار است وارد مجلس خبرگان شوند، باید علاوه بر فقه، در تشخیصِ مدیر و مدبر و سیاستمدار و عنصر اِجرائی بودن و هر چه وجودش در رهبر لازم است، خبره باشند."
💧اما پاسخ عملی و بهتر، این است که اگر موضوع و بحث ولایت فقیه از آغاز در مرحلهی نظریهپردازی و استنباط و در مرحلهی عمل، به درستی مطرح شده و پیش رفته بود، اکنون چنین حرفهائی را نمیشنیدیم.
💧آنچه در شرع، مسلَّم و قابل دفاع و حجت است، ولایتِ "اَفقَهِ اَعدَل" است و این اندازه، نیاز به مهارت زیاد و توغّل در شناخت پیچیدگیهای جهان معاصر و روابط بینالملل ندارد. ( گرچه اگر فقیهترین مجتهد، اینها را هم بداند، 'نُور عَلی نُور' خواهد بود. )
یعنی قرار نیست - و از اول هم قرار نبود - که جامعه را فقیه یا افقه اداره کند؛ فقیهی که ولایت دارد، کافیست که سیاستهای کلان را بفهمد و خطدهی و جهتدهی کند اما ادارهی جامعه، کار افرادیست که در رشتههای دیگر مهارت دارند.
💧تغییرِ نظرِ اوّلی که برای آیةالله منتظری در این زمینه رخ داد، در همین ساحت بود: زمانیکه چهار جلد کتاب دربارهی ولایتفقیه نوشت، معتقد بود همهکارهی جامعه، باید همان مجتهدی باشد که وی شرایطش را مطابق نظر خود برشمرده بود و او را ولیفقیه معرفی میکرد اما بعداً معتقد شد جامعه را با آن دیدگاه نمیتوان اداره کرد و ولیفقیه تنها باید نظارت کند و کاردانهای هر تخصص، باید جامعه را اداره کنند.
💧( رهبر پیشین و کنونی نظام نیز همین نظر را داشته و دارند و در امور فرعی، دخالت و تصرفی نمیکنند مگر در آنجا که حس کنند آن مسالهی فرعی، کار را به امور اصلی خواهد کشاند. )
💧آن دو نظر آقامنتظری، در بسترِ فقهِ شیعه بیان شده و هر دوی آنها با همان تعلیقهای که گفته شد، معتبر بود اما وی پس از آن - فِیما یُنسَبُ اِلَیهِ - نظر سومی پیدا کرد که اصلاً با دو نظریهی پیشش سازگار نبوده و به هیچ روی، فقیهانه و قابل اعتناء و ترمیم نیست؛ همان که حکومت را از سنخ قرارداد معرفی کرده و معتقد شده ولایت برای کسیست که مردم میانِ خودشان قرارداد بسته باشند که او ولایت داشته باشد!!!
( البته نگارنده تا کنون فرصت خواندن این نظریه در آثار وی را نداشته و امید دارد که ناقلان، سخنِ دروغی را به وی نسبت داده باشند. )
💧باری؛ حقیقتاً صِرفِ تصورِ ولایتِ "اَفقَهِ اَعدَل،" باعث تصدیق آن میشود و لُبِّ آن، چیزی جز جاری شدن احکام اسلام در جامعه نیست و ظاهراً صبغهی کلامی بحث ولایت افقه، بر وجه فقهیاش بچربد و اگر دانش کلامیِ فقیهان بیشتر بود، این اندازه در بحث فقهی آن معطل نمیشدند.
💥 فقه
🌺 وجوبِ بهزور شوهردادنِ زن منحرفِ چموش 🌺
🌸 امامباقر نقل کردهاند که امیرمومنان علی - علیهماالسلام - دربارهی زنی که جِهمرزی کند و چموشی بورزد [ و زیرِ بار ازدواج نرود، ] حکم کردند که پیشوای مسلمانان و حاکم شرع، او را بهزور و اِجبار شوهر دهد و سَر به راه کند؛ همانگونه که شتر سرکش و چموش را با عِقال و زانوبند میبندند.
قَضی اَمِیرُالمُومِنِینَ - عَلَیهِالسَّلامُ - فِی امرَاة زنَت و شردَت اَن یَربطَها اِمامُالمسلمین بالزَّوج کما یُربَطُ البعیرُ الشاردُ. (۱)
✍ ملاحظهها:
💧باید توجه کرد که مولیعلی این را بهعنوان یک حکم و قانون و برای همهی حاکمانِ شرع، بیان کردهاند؛ نه اینکه خودشان یک بار و دربارهی زنی چنین کرده باشند تا توهُّمِ "قَضِیَّة فِی واقِعَة" پدید آید.
💧ایندست کارها، نوعاً در وهلهی نخست، وظیفهی پدر و ولیِّ دختر و زن است و اگر او نبود، حاکم شرع باید آن کار را انجام دهد.
💧و روشن است که در این موارد، پدر و سرپرست دختر و زن و حاکم شرع، باید مصلحت او را در نظر داشته باشند؛ مثلاً ازدواجی را بر او اِجبار نکنند که کار و وضع او بدتر شود.
- - - - - - - - - -
۱. تهذیبالاَحکام، ج۱۰، ص۱۵۴.
14.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💥حکایت دل ۳
🌺 بیحضور او ... 🌺
💧چه مبارک است این غم، که تو در دلم نهادی
به غمت که هرگز این غم، ندهم به هیچ شادی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 حکایت دل ۴
🌺 به سبب موسیقیاش حذف کرده بودم؛ سازندهی مهربانش به پای ناسپاسی نگذاراد!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 فیلم مربوط به تفسیر آیهی "ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت" در تفسیر اللطیف - بارگذاری شده در کانال - است.
💥 دیوپای ماده پس از جفتگیری دیوپای نر را میخورَد!
🙈 آخوندک ماده هم پس از جفتگیری کلهی نرِ خود را میخورَد! 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💥 فیلم مربوط به تفسیر آیهی "ان اوهن البیوت لبیت العنکبوت" در تفسیر اللطیف - بارگذاری شده در کانال - است.
💥 نوزادان دیوپا پس از به دنیاآمدن، مادرِ خود را میخورَند!
🌺 دو صنف فوقَالعاده بیانصاف! 🌺
🌸 با حجةالاسلام ح. گ. برای دیدن مرحوم خلجا به قزوین میرفتیم ...
🙈 در راه - به شوخیِ جِدّیتر از جِدّی - گفت: "دو صنف از مردم هستند که حتی اگر پیامبری از آنان مبعوث و برانگیخته شد، نباید به او ایمان آورد: ناشران و بنگاهِاَملاکداران! از بس که دروغ میگویند تا ...!"
🦋 مُفاد و مضمون جملهی بانمکش را پیشتر، از خودِ بنگاهِاملاکداران و ناشران شنیده بودم.
🦋 در مَثَلهاست که "هر کس سرمایهای دارد و سرمایهی دَلّال، دروغ است = لِکلِّ اَحَد رأسُ مال و رأسُ مالِ الدَلّالِ الکذبُ" (۱)
این مَثَل، علت وجود آن صفت در بنگاهدارانِ املاک را روشن میکند اما ناشران که دلال نیستند، دیگر چرا؟!
- - - - - - - - -
۱. المُستَطرَف فِی کُلّ فَن مُستَظرَف، ص۳۰۹.
💥 اینکتاب - یکسره - نکتههای نغز و پُرمغزیست که نگارنده در سالهای طولانی، از آموزههای عرفانی و غیرعرفانی، سیره و سرشت، مقامها و کرامتها و گفتنیهای دیگر، دربارهی مُرتاض بزرگِ باکرامت، مرحوم نخودکی خوانده یا شنیده است که در کتابِ "نشان از بینشانها" و آن کتاب دیگر که مرحوم تولّائی نوشته، نیامده بود.
💧همچنین حاوی اصلاح پارهای از نکتههای "نشان از بینشانها" و نکتههائی در تقویت برخی از نوشتههای آن کتاب،
💧و چند گفتنیِ جالب دربارهی استادِ وی، حاج محمدصادق تختفولادی و استادِ استادِ وی، باباسید رستمبیک بختیاریست.
💧ویرایش دوم این کتاب، مطالب بیشتری از نگارشِ اولش دارد. ( مانند گفتوگوهای یکی از اهل سیروسلوکِ فِعلی با روح مرحوم حاج محمدصادق که خواندنی و مفید است. )
💧"در پی بینشانها" فنیتر، مستندتر، مرتبتر و شاید پُرمحتواتر از "نشان از بینشانها"ست اما کجا به پای نور و اخلاصِ "نشان از بینشانها" میرسد؟! گذشته از اینکه الفَضلُ لِلمُتَقَدِّمِ.
💧صفحهآرای "قصهی آفتاب" اینجا به تَأَسّی از آیهی"بَيْضَاءَ مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى"، توانائی و هنر خود را به پای مرحوم نخودکی ریخت و شرمندگی نگارنده از حروفچینی و صفحهآرائیِ بدِ چاپ اول را بهکُلّی شُست و بُرد.
💧طراح جلد کتابِ پیش نیز از آیهی "أَ فَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ؟! بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ" الگوبرداری کرد و خیال و خامهاش، طرح تازهای خلق کرد.
او هم با مرحوم نخودکی و خدای او معامله کرد.
💧کاغذ ضَخِم و بدِ چاپ اول نیز جای خود را به کاغذ خوب و نازکی داد.
💧و اکنون 👇
👆 کتاب، در ۲۶۱ صفحهی وزیری با جلد گالینگور و چاپ محدودِ دیجیتال، دوباره متولد میشود اما گویا بهایش - که ۳۰۰ هزارتومان باشد - کمی بیش از کتابهای هماندازه است.
گر چه خواننده پس از خواندنِ آن، حس زیانزدگی نخواهد داشت.
💧بااینحال اگر کسی چاپ اول آن را داشته باشد، میتواند با بازگرداندنِ آن، از بهای اینچاپ به همان مبلغ بکاهد.
💧و اما برای تهیهی آن ...