🌺 آیةالله بهجت: اگر او در توبه به اینجا رسید، اموال را به او بده. 🌺
🌸 از حجةالاسلام سید جلال رضویمهر شنیدم که گفت:
💧در جنگ عراق با ایران، شیمیائی شده بودم تا اینکه در سال ۱۴۱۶ ق. به زیارت امامرضا - علیهالسلام - رفته و در آنجا چلّهای گرفتم.
💧همان روزها، زمانیکه کنار ضریح خلوت بود، شنیدم که زائری با لهجهی مشهدی به امام - علیهالسلام - میگوید: "امامرضا! مُو سگتُم؛ استخوان مُخوام."
به او گفتم: " با امام اینگونه حرف نزن؛ یک مفاتیحالجنان از قفسهها بردار و از روی آن زیارت بخوان."
گفت:" مُو خودُم مُودُونُم چطور حرف بزنُم"!
گفتم:" پس ببخشائید!" و از روضه و کنار ضریح، بیرون رفتم.
💧در صحن دستی بر شانهام قرار گرفت و دیدم همان مرد مشهدیست که میگوید: "استخوان مُو توئی!" گمان کردم پول میخواهد؛ دستم را به جیب بردم تا از ۸ هزارتومانی که داشتم، ۵ هزارتومانش را به او بدهم اما گفت: "مگر من پول خواستم؟!
من سه تا مشکل دارم؛ اول اینکه سخت بیمارم و از شورای شش نفرهی طبیبان، سه نفر گفتهاند باید عمل جرّاحی کنم و سه نفر با اینکار مخالفت کردهاند و الان سرگردانم و نمیدانم چه کنم.
دوم اینکه من مشروبفروش بودم و حتی در همان شرابفروشی هم حقهبازی میکردم و تهماندهی خمر و عرق مشتریان را در بطری تازهای ریخته و دوباره به مشتریها میفروختم و از این شغل، بسیار پولدار شده و بعدها صاحب هتل شده و حج رفتم و ... اما از قیامت میترسم.
سوم اینکه دو پسر و دو دختر جوان دارم که ازدواجشان سرنمیگیرد."
💧به او گفتم: "دو ماه صبر کن تا آقابهجت به مشهد بیایند و از او بپرس!"
💧آن مشهدی، آیةالله بهجت را نمیشناخت و اصلاً اهل تقلید نبود اما پس از اینکه دربارهی آقابهجت و وجوب تقلید برای او حرف زدم، گفت: "خوب؛ من از اکنون از همین آقابهجت تقلید میکنم."
💧دو ماه پس از آن - که آیةالله بهجت به مشهد مشرف شد - او را نزد آقا بردم و مشکلاتش را به آقا عرض کرد.
آیةالله بهجت به او فرمود: "حتماً عمل جراحی را انجام بده و پس از عمل، سجدهی شکر کن؛ مشکلی پیش نمیآید.
تا سال آینده، دو تا از فرزندانت ازدواج و عروسی کرده و دو نفر دیگرشان، عقد خواهند کرد.
مالک آن اموالی هم که در آن تصرف میکنی، نیستی؛ باید آنها را پیش مجتهدِ اَعلم ببری و به او تحویل بدهی."
مرد مشهدی پرسید: "با اینکار، دیگر روز قیامت بدهی ندارم؟"
آیةالله بهجت فرمود: "نه."
مرد گفت: "من از شما تقلید میکنم و اگر همهی اموال را بدهم، هیچ جائی برای سکونت ندارم؛ از شما درخواست میکنم سه روز به من مهلت بدهید تا جائی را پیدا کنم و آنگاه همهی اموالم را به شما میدهم." آیةالله بهجت هم به او مهلت دادند.
💧روز سوم حاج علیآقا ( پسر آیةالله بهجت ) به محل سکونت آن مرد آمد. آن مرد هم همهی اموال را در پارچهها و کارتونها، بستهبندی کرده بود و آمادهی تحویلش بود. وانتی هم گرفته بودند که اموال را در آن بگذارند.
همین که اولین بسته را در وانت گذاشتند، حاج علیآقا گفت: "دست نگه دارید! اموال را برگردانید!"
سپس رو به آن مرد افزود: "همهی این اموال برای خودت!"
مرد مشهدی گفت:" چرا؟!" حاج علیآقا گفت: "آیةالله بهجت چنین فرموده."
آن مرد گفت:" نه؛ شما داری به من ترحّم میکنی ... اگر آقا فرموده، باید از خودش بشنوم ... "
💧حاج علیآقا بعداً به من گفت: "آن آقا دوباره خودش پیش آیةالله بهجت آمد و یک ساعت و نیم دیگر، حرفهائی با آقابهجت زد و ..."
- - - - - - - - -
☘ نام آن مرد مشهدی، "حاج باقر" [ و اکنون از خوبانِ مشهد ] است.
🌺 هنوز مناجاتم با امام ضامن تمام نشده بود که ... 🌺
🌸 آقا سیدمحمد م. گفت: آقا بختیارزاده گفت: آقا سازگار ( شاعر و مداح اهلالبیت ) گفت:
چندی پیش در حالیکه در خانهام نشسته بودم و از اینکه به سبب رواج کرونا مجالس کم شده و طبعاً در تنگنای مالی قرار گرفته بودم، در دل به امامرضا - علیهالسلام - متوسل شده و عرض کردم: "آقاجان! مپسند که دستِ خادم شما تنگ باشد ..."
هماندم، و در حالیکه هنوز حرفم تمام نشده بود، تلفنم زنگ زد و وقتی پاسخ دادم، دیدم از آستان قدس رضوی تماس گرفتهاند و به من گفتند: "شما به عنوان مداح نمونه برگزیده شدهاید و ده سکهی طلا از طرف آستان قدس رضوی به شما تعلق گرفته است."!
🌸 به همین سرعت! به همین رضاصفتی!
🌺 انسان بخاطر غذا با امامرضا قهر نمیکند! 🌺
🌸 آقاجواد ن. گفت: شخصی گفت: من خواهان این بودم که امامرضا لطف کرده و فیش غذائی از حرمشان به من برسانَند و بروم و از غذای حرم ایشان بخورم اما نرسید و من در دلم از امام - علیهالسلام - ناراحت و با ایشان قهر بودم!
💧در همان حرم ناگهان با مرحوم آیةالله بهجت روبهرو شدم و ایشان بی آنکه حرفی زده باشیم، پس از سلام فرمودند: "انسان بخاطر غذا با امام رضا قهر نمیکند!"
💥 فضیلتهای آلالله
🌺 دریا که بروی، جامهات خیس میشود. 🌺
🌸 حکایت کرد برای بنده، شیخ ح. ت. در سال ۱۳۷۱ که تازه متعمّم شده بود که
💧کنارِ ضریح نورانی امام ضامن - علیهالسلام -، آیةالله بهجت را دیدم.
پیش ایشان رفته و سفارشی خواستم؛ با دست به ضریح مقدس اشاره کرده و فرمود: "دریاست! دریاست! بروید و استفاد کنید."
و پس از چند ثانیه، دوباره سرشان را بلند کرده و گوشهی عبایم را گرفته و فرمود: "البته دریا که بروی، این خیس میشود!"
- - - - - - - - -
💧چو عاشق میشدم گفتم که بُردم گوهرِ مقصود
ندانستم که این دریا چه موج خونفشان دارد
🌺 دو آهویی که رحمت پیامبر و امامرضا آنها را دربرگرفت. + اصلاح یک شهرت 🌺
🌸 ۱. روزی گذرِ پیامبر به آهویی افتاد که آن را به طناب خیمهای بسته بودند.
آهو به پیامبر عرض کرد: "من دو بچهی تشنه دارم ؛ مرا باز کنید تا بروم و آن دو را شیر بدهم و برگردم."
پیامبر فرمود: "چهگونه میتوانم این کار را بکنم در حالی که تو شکارِ برخی دیگر از مردمی؟!"
آهو دوباره درخواست خود را بیان کرد و پیامبر از او پیمان استواری گرفتند که برگردد و آن گاه بندِ او را باز کردند و او هم پس از مدتی کوتاه بازگشت و پیامبر او را در جای خود بستند و سپس پرسیدند: "این آهو شکارِ کیست؟" و هنگامی که مالک آن را - که هنوز منافقانه اظهار اسلام میکرد - شناختند، او واقعاً مسلمان شد و مسلمان خوبی هم شد.
در این هنگام پیامبر خواستند آهو را از وی بخرند اما او به خاطر پیامبر آن آهو را آزاد کرد. (۱)
💧۲. ابومنصور ( پسر عبدالرزاق ) گفت: من در جوانی به امامرضا - علیهالسلام - اعتقاد نداشته و راهزن زائرانِ ایشان بودم.
روزی برای شکار رفته بودم و پلنگ دستآموزم را دنبال آهویی فرستادم. آهو دوید و به دیوار حرم امامرضا پناه بُرد و به آنجا که رسید، پلنگ به او نزدیک نشد! و هر تلاشی کردیم، پلنگ او را شکار نکرد [ و نزدیکش نشد ] مگر زمانی که آهو از دیوار حرم کناره میگرفت!
تا اینکه آهو به لانه و سوراخی در دیوار حرم وارد شد و من وارد حرم شده و از ابونصر مقری پرسیدم: "آهو کجا رفت؟" گفت: "من آهویی ندیدم!"
من به سوراخی که آهو وارد آن شده بود، وارد شدم و پشکل و اِدرارِ او را دیدم اما اثری از خودش نبود!
از آن پس تصمیم گرفتم زائران ایشان را آزار ندهم و ... (۲)
✍ ملاحَظهی مهم:
💧داستانی در میان مردم رواج یافته که در آن امامرضا - علیهالسلام - "ضامنِ" آهویی میشوند و آن داستان، همانندی زیادی با داستان رهاکردن آهو از سوی پیامبر دارد و یک ناسازگاری فقهی نیز در آن هست.
👈 اما نگارنده منبعی برای آن نیافته است؛ بلکه میتواند بگوید: منبعی ندارد. 👉
💧تعبیرِ "ضامن آهو" نیز برگرفته و برآمده از آن داستان مجهولُالمنبع است و اساساً توجیه فقهی نیز ندارد؛ مگر با تسامُح و تساهُل و نگاه عُرفی و نادرست به معنای "ضَمان".
والله العالم.
- - - - - - - -
۱. نگ: الامالی للشیخ الطوسی، ص۶۷۲ که کامل داستان را نقل کرده است.
۲. نگ: عیونُ اخبارِالرضا علیهالسلام، ج۲، ص۳۱۸ که کامل داستان را نقل کرده است.
💥 فضیلتهای آلالله
🌺 حضرت فاطمه معصومه علیهاالسلام 🌺
🌸 در کتاب "زمهرافروخته، ص ۲۳۲ تا ۲۳۶" در فضیلت حضرت معصومه چیزهائی نوشته شده که در هیچ کتابی آن اندازه سخن نغز و پرمغز - یکجا - پیدا نمیشود؛ حتماً آنها را بخوانید.
💧و با اینکه چند بار گفتیم که تاریخ ولادت و وفاتی که برای ایشان شهرت یافته، ساختگی و جعلیست اما حتماً باید چند روز پیش از ولادت و شهادت امام رضا، روزی برای بزرگداشت ایشان اختصاص داده و به بیان فضیلتهاشان و توسل به ایشان پرداخت.
💧همچنین گفتهایم که "کریمه" در زبان عربی به معنای "دختر" است. ( نه به معنای "بانوی باقدرت اِعجاز! ) و هنگامیکه ایشان را "کریمهی اهلالبیت" خواندهاند، تنها منظورشان "دختر اهلالبیت" بوده؛ گر چه معجزهها و کرامتها و تصرفات ایشان، بسیار بسیار بزرگ است اما نباید با غلط ترجمه کردنِ "کریمه" از پیش خود "دههی کرامت" بسازیم و کار دست ناآگاهان بافنده بیفتد و هر سال چیزی بر آن افزوده شود!
💧در اوایل تشرف خدمت آیةالله بهجت - روّح الله روحَه - از ایشان خواستم چیزی دربارهی حضرت معصومه بفرمایند که
شرح آن گفتار و آن خونِ جگر،
این زمان بگذار تا وقت دگر
اما در ادامه، چند فرستهای که پیش از این در ستایش آن بانو در کانال قرار داده شده بود، دوباره بخوانیم:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ خاک کف پای تو را، چشمم به دیدار آمده
دونکته.mp3
1.19M
🌺 دو نکته در بزرگی مقام حضرت معصومه و امامزاده طاهر 🌺
💧۱. گفت: حاجتم تنها این بود که حضرت معصومه را دوست داشته باشم؛ حضرتِ ایشان - سلاماللهعلیها - فرمود: "یعنی میخواهی امامرضا شوی!؟"
✍ یعنی خودِ دوستداشتن حضرت بانو - سلاماللهعلیها - مقامی فوقَالعاده بزرگ است که ایشان با کمی نازِدخترانه - بنامایزد! - آن را بیان کردند.
💧۲. امامزاده طاهر ( که در حرم حضرت عبدالعظیم ری مدفون است سلاماللهعلیهما ) پاسخِ سلام شیخ محمدتقی بافقی را از ضریح داد به شکلی که خادم شیخ و خادم حرم شنیدند.
🌺 رعایت حق همسایگی از سوی حضرت معصومه علیهاالسلام 🌺
🌸 از حجةالاسلام غلامرضا توكلی شنیدم که گفت: پسرِ آیةالله موسی قمی ( پسر آیةالله علی زاهد قمی که ساکن نجف بود ) برای بنده بیان کرد:
"پدرم، شیخ موسی میگفت: 'من تنها از سختیهای جاندادن میترسم و از رویدادهای پس از آن، چندان ترسی ندارم. [ با این که پیامبر فرموده اند: آنچه پس از مرگ رخ می دهد، شدیدتر است.]'
پس از درگذشتِ پدرم، او را در خواب دیدم و پرسیدم: 'در هنگام مرگ و سختیهای آن، بر شما چه گذشت؟' لبخندی زد و گفت: 'پسرجان! من سی سال در قم و در همسایگی حضرت معصومه - سلاماللهعلیها- ساکن بودم؛ آیا با این همه سفارش که اسلام در حق همسایه کرده است، آن بانو در آن شرایط سخت به داد همسایهاش نمیرسد؟!'
بیدار که شدم، تاریخ آمدن و سکونت پدرم به قم را - که ثبت کرده بود - با تاریخ درگذشتش ملاحظه کرده و دیدم دقیقاً سی سال ایشان ساکن قم بود!"
- - - - - - - - - -
✍ ملاحظه:
البته در فرمایش پیامبر آمده: کوچکترین هول و ترسها، هول مرگ است و آنچه پس از مرگ است، بزرگتر از خودِ مرگ میباشد.
🌺 مگر نمیدانی در حرم ایشان همهی دوازده امام جمعاند؟🌺
🌸 حاج علی آقا ( پسر حضرت شیخ - رضواناللهعلیه - ) از او پرسید: "چه طور شما در حرم حضرت معصومه - علیهاالسلام - زیارت جامعهی کبیره [ که خطاب به دوازده امام است ] میخوانید؟!"
فرمود: "مگر نمیدانی در حرم ایشان همهی دوازده امام جمعاند؟!"
- - - - - - - -
☘ با این عکس چه کنم؟! اصلاً قابل ارزشگذاریست؟! فرشته بودی تو؟ بشر بودی؟ واقعاً که بودی که پشت درِ بسته هم بِساطت را پهن میکردی به ناز و نماز؟! با آن قالیچهات که حسرت و وسوسهی سلیمان قالینشین بود ...
🌺 برخی فِقرههایش را که قطعاً میتوان. 🌺
🌸 چند گام مانده بود به خانهی حضرت آیةالله بهجت - که رحمت بر آن تربت پاک باد - برسیم، متعمّمی آمد و پرسید: "آیا میشود زیارت جامعهکبیره را خطاب به حضرت معصومه - علیهاالسلام - خواند؟"
مرحوم حضرت آقا فرمود: "برخی از فَقَراتش را که قطعاً میتوان."
💧توجه کنیم که "خطاب به ایشان خواندن"، غیر از "در حرم ایشان خواندن" است.
💧و لایخفی ادبالشیخ فیالجواب ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ السّلامُ عَلی مَن اَصبَحَ بِهِ خُراسانُ خُراسانَ!
💧نمونهی اول از اشعار ضعیف و بیآرایهی ادبی که صدای خوش خواننده، جبران آن ضعفها را نموده و شعر را شنیدنی کرده است. 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆💧نمونهی دوم از اشعار ضعیف که تنها صدای خواننده، آن را شنیدنی کرده است. ( کاش موسیقی نداشت! )
💥 معارف
🌸 - پرسش: آیا حضرت فاطمهمعصومه - علیهاالسلام - حکم شرعی عمه را برای سیدها دارند؟
🌸 - پاسخ: تنها نسبت به سیدهائی که از نسل امامکاظم - علیهالسلام - اند، عمهی "واقعی"اند و برای همهی شیعیان "حکمِ" مادر را دارند.
💧یعنی مثلاً عمهی حقیقیِ سیدهای "موسوی" و "رضوی" و "تقوی ( که شامل 'بُرقعی'ها میشود )" و "نقوی" که در پاکستان و هند ساکناند، میباشند اما با سادات دیگر و عامهی مردم، نامحرماند؛ گر چه در حکم مادر همهی شیعیاناند.
💧از این رو عارفبزرگ، مرحوم آیةالله بهاءالدینی که سید بود، چهرهی حضرت فاطمهزهراء - سلاماللهعلیها - را دیده بود و ایشان را میشناخت اما میفرمود: "گاهی که در طول عمر بیمار میشدم، حضرتفاطمهمعصومه - علیهاالسلام - به عیادتم تشریف میآوردند.
اوایل ایشان را نمیشناختم 👈 زیرا سر تا پا، پوشیده و با حجاب کامل 👉 بودند [ زیرا نَسَب آقابهاءالدینی به امام سجاد می رسید. ] و از ایشان پرسیدم: 'شما چه کسی هستید؟'
فرمودند: 'من [ حضرت ] فاطمه معصومهام.'
سپس میافزودند: 'نگراننباش؛ ما تو را شِفا میدهیم.'
💧و [ یکبارکه ] در بستر بیماری افتاده بودم و ایشان برای عیادتم تشریف آوردند، [ همین که تشریف بردند، ] از آن بیماری بهبود یافتم."(ج،ص۱۱۱)
💧و آیةالله مرعشی نیز که در جریان بازسازی دیوار مضجع شریف ایشان - سلاماللهعلیها - واردِ سرداب مطهر شد، به اعتبارِ مادرش که سیدی از نسل امامجواد بود، وارد شد. ( نه به اعتبار پدرش که نَسَب به امام سجاد - صلواتاللهعلیه - میرساند. )
🌸 این نکته هم گفتنیست:
💧اینکه 👇
👆 آقامرعشی گفته: "چهرهی حضرتمعصومه به دخترخانمی در سن ۲۰ یا ۲۲ ساله میخورد"، صرفنظر از اینکه تخمین وی بود، اِشکالی ندارد؛ زیرا - همچنان که چندین بار گفته شد - تاریخ ولادت و وفات حضرتمعصومه - علیهاالسلام - هیچیک درست و راست نیست و کسی نمیداند ایشان چندساله بودند.
💧 گرچه چند روز پیش از ولادت و شهادت امامرضا - علیهالسلام - باید روز بزرگداشتی برای ایشان تعیین کرد و آن را زمینهی توسل و توجه به ایشان قرار داد.
💥 توضیح حدیث
🌸 - پرسش: نقل شده أمیرالمؤمنین شنیدند کسی اینگونه قسَم یاد کرد که "به کسی که پشتِ هفتطبقه آسمان پنهان شده، قسَم ..."
💧اما حضرت با تازیانهی کوچکی که در دست داشتند، اشارهای به او کرده و فرمودند: "وَیلَکَ! چیزی، چیزِ دیگر را از خدا پنهان نمیدارد." (۱)
💧در حالی که در دعای دیگری از پیامبر خطاب به خدا آمده: "ای کسی که با پرتوِ نورش از چشمِ آفریدگانش پنهان شده!" (۲)
این تناقض را چهگونه حل کنیم؟
🌸 - پاسخ: اصلاً تناقضی نیست تا نیاز به حَلّ باشد!
💧زیرا کسی که هنگام قسمیادکردن، خدا را بالای هفتآسمان پنهان میدانست، گمان میکرد خدا از آفریدههای خودش ناآگاه است!
💧دلیلش هم این است که أمیرالمؤمنین در ردّ توهّم او فرمودند: "هیچچیز، مانعِ احاطه و آگاهی خدا به چیز دیگر نیست؛ [ حتی اگر خدا بالاتر از آسمان هفتم باشد.]"
💧اما در دعای پیامبر، خدا را به علت شدتِ نورش، از همهی آفریدههايش در پرده و پوشیده معرفی میفرماید؛ همچنان که امامکاظم میفرماید: "میان خدا و آفریدههایش، پردهای جز خودِ آفریدهها نیست؛ خدا بیپردهی پوشاننده، پنهان است." (۳)
💧این پرده، حجابِ نوریست و در حقیقت، خودش آشکارکنندهی خداست؛ یعنی اگر آفریدهها نبودند، خدا شناخته نمیشد و در همینحال، همین آفریدهها، حاجب و مانعِ شناخت خدا هستند.
💧به عبارت دیگر، حجاب نوری، اصلاً پرده نیست؛ یا بگوئید: همان اندازه که نور و آشکارکنندهی خداست، به هماناندازه پنهانکنندهی اوست.
💧يا مَنْ هُوَ اخْتَفَى لِفَرْطِ نورِهِ
الظّاهِرُ الْباطِنُ فى ظُهورِهِ
💧پس در دعای پیامبر میگوئیم: "خدا از بس پیداست، پنهان است." اما در آن روایت، کسی که خدا را نمیشناخت، هنگام قسَمیادکردن، خدا را بهاین ریخت وصف کرد که "خدا، دور از فهم و آگاهی به آفریدهها [یا آفریدهها به او ]ست"!
- - - - - - - - -
۱. الفصول المختارة، ص۶۵.
۲. مهجالدعوات، ص۱۰۲.
۳. التوحید للصدوق، ص۱۷۴.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 سالگشت درگذشت واعظ شیرینزبانِ نکتهدان، مرحوم حجةالاسلام سید عبدالله فاطمینیا نیز هست.
💧نوشتهاند آن جناب نمیتوانست منبر خوب برود و پس از توسلی به أمیرالمؤمنین علی - علیهالسلام - منبرهایش آناندازه جذاب شد.
💧خداوند بسیار بسیار رحمتش کُناد! حقوقی بر بنده داشت ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ اللَّهُمَّ إِنَّا لَا نَعْلَمُ مِنْهُ إِلَّا خَیْراً …
حدیث جعلی.mp3
114K
☘ رحمت خدا بر پدرش!
اما این جمله که در سالگرد درگذشت پدر در برنامهی تلویزیونی به عنوان حدیث قدسی خواند، فرمایش معصومان نیست.
و در هیچ کتابی هم نیامده!