eitaa logo
حدائِقَ ذاتَ بَهجةٍ
454 دنبال‌کننده
453 عکس
209 ویدیو
29 فایل
به نام خدا این کانال در ۲۷ بهمن ۱۳۹۸ در پی وبلاگی با همین نام ( حدائق ذات بهجت ) و به نشانیِ http://www.kashmiri.blogfa.com راه اندازی شد. 💖 برای ارتباط با نگارنده کانال: @s_a_tehrani
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
☘ بیان دومِ مرحوم حجة‌الاسلام فاطمی‌نیا از خواب حاج‌آقاحسین فاطمی درباره‌ی توجه امام‌زمان به مرحوم آیةالله خمینی. ( بیان اولش، پیشتر در کانال بارگذاری شد. ) ☘ این فایل را برای تعدیل فحوای مکاشفه‌ی دیگری از حاج‌آقا حسین فاطمی که برخی دوستان از بنده شنیده‌اند، این جا گذاشتم.
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺 تنها صداست که می‌مانَد. 🌺 🌸 الله اکبر! 💧بی‌محتواترین نوشته‌ها را هم که می‌دادید علی‌اکبر گودرزی طائمه ( رفته‌ی ۱۲ آبان ۱۳۹۵ در ۶۱ سالگی ) با آن آوایش بخوانَد، گمان می‌کردید متنی نازل‌شده از آسمان است! 💧این آواهای افسون‌گر، شعبده است یا از شؤون نَفْس ( آن چنان که در حکمت متعالیه گفته‌اند )؟! اگر از شؤون نَفْس هم باشد، خوب شأنی‌ست! 💧بی‌خود نبود که مرحوم جعفرآقا مجتهدی به کسانی که صوت و صدای خوبی داشتند، علاقه داشت.
💥 آموزه‌های عرفانی 🌺 شدت وجوبِ سنجیدگی در برابر مجذوبان و سخنان آنان 🌺 🌸 - پرسش: آیا این‌که آقا [ ... ] گفته است: [ ... ]، دستورِ درستی‌ست؟! 🌸 - پاسخ: قطعاً غلط است اما مهم‌تر از این‌که غلط‌بودنِ آن دستور و راه را بگوئیم، باید گفت: آن آقا، "مجذوبِ سالک" بوده ( نه "سالکِ مجذوب" )؛ به همین سبب سخنان و کارها و راه‌ش را نباید ترویج کرد؛ بل‌که حتی نام این‌دسته را هم نباید بی‌حساب و کتاب، و پیش همه بُرد تا مبادا مبتدیان و متوسطان، دنبال‌شان رفته و گمراه شوند. 💧آموزه‌ها و حالات و کارهای این‌دسته، تنها برای خبرگانِ این راه، قابلِ استفاده و بی‌خطر است و آن کارشناسان به‌درستی می‌دانند که جای درُستِ هر یک از سخنان آنان، دقیقاً کجاست و به چه چیز اشاره دارد و حالات و مقامات آنان، از کجا سرچشمه گرفته و چه توجیهی دارد. 💧همان آقا که نام بُردید، با این‌که مقامِ بالائی داشت اما چند روزی واجبِ بزرگی را انجام نمی‌داد و می‌گفت: "آن کار دیگر برای من مفید نیست"! در حالی‌که اگر درس خوانده بود، می‌دانست که آن واجب تا آن‌مرحله برای او سودهائی داشت که او به آن‌ها رسیده بود اما پس از آن‌مقام نیز باید آن واجب را انجام داد اما نه برای چیزهائی که وی از آن واجب توقع داشت؛ بل‌که برای نتیجه‌های دیگر که بیشتر و بالاتر است. 💧و از این چیزها، زیاد داشت ... 💧یکی از همین‌طایفه نیز درباره‌ی خودشان گفته: "شناخت ما از شناختِ خدا سخت‌تر است." گر چه باز دلیلی که برای این ادعا آورد، غلط است و حتی در جای دیگر، دلیل خود را نقض کرده است! 💧بنابراین نه خود به دستورهای آنان عمل کنید؛ نه سفارش‌های آنان را میان دیگران رواج دهید و نه نام‌شان را ببرید تا مبادا نادانان - که همه‌ی مردم‌اند - دل به آنان بسته و پیروشان شوند که اگر بکنید، یقیناً گروهی بی‌دین می‌شوند و مسؤولیت گمراه‌کردن آنان با شماست. 👈 ارزشِ هر یک از آموزه‌های آنان، از همه‌ی دنیا بیشتر است اما فقط و فقط برای اَوحَدیِ از دانایان.
🌸 - پرسش: آیا می‌توانم نوشته‌های شما در این جا را در جای دیگری استفاده و نقل کنم؟ 🌸 - پاسخ: به این شرط که دومین شرطی که در تاریخ ۱۴ رمضان ۱۴۱۶ ق. از آیه‌الله بهجت برای نقل فرمایشهایش شنیده و در مقدمه‌ی "گوهرهای حکیمانه، ص ۸" نقل کردم، رعایت کنید. 💧و چون احتمال می‌دهم بدون مراجعه به آن کتاب، الان بپرسید: "آن شرط چیست؟" عرض می‌کنم: به این شرط که هیچ چیزی ( حتی یک واژه و حرف، مانند "از" یا "و" ) از آن کم یا به آن افزوده نشود. 💧اگر هم می‌خواهید چیزی به آن بیفزائید یا حتی نقدی کنید، مرز میان سخنان این ناچیز با سخن خودتان را مشخص کنید. ( گو این که گاهی خودم ویرایشی در آنها می‌کنم. ) ☘ و اگر خواستید نقدی کنید، هرگز برداشت خود را نقل و سپس نقد نکنید؛ بل‌که "عین نوشته" را ابتدا به صورت کامل نقل کرده و سپس هرچه خواستید، نقد کنید. 💧بارها شده که افرادی گفته‌ها و نوشته‌های بنده را با تحریف نقل کرده و سپس استفسار یا اشکالی کرده‌اند و زمانی که به آنان توضیح داده‌ام که سرچشمه‌ی پرسش یا اشکالشان، کم و زیاد شدن و تحریف سخن است، مبهوت مانده‌اند که چگونه کم و زیاد شدن یک حرف کوچک، مرزهای حقیقت را فرسنگها جابجا کرده است.
🌺 خواهش می‌کنم پیش از پرسیدن چیزی، همه‌ی نوشته‌های کانال را با دقت بخوانید که "فِیها ما تَشتَهِیهِ الاَنفُسُ وَ تَلَذُّ الاَعیُنُ." 💧جُزْ بِالغرافَةِ تَحتَ ذَیلِ العارِضِ وَ قُلِ: السَّلامُ عَلَیکَ یَا ابنَ‌الفارِضِ! اَبرَزتَ فِی 'نَظمِ‌السُّلُوکِ' عَجائِباً وَ کَشَفتَ عَنْ سِرٍّ مَصُونٍ غامِضِ وَ شَربتَ مِن بَحرِالمَحبَّةِ وَ الوِلا فَرُویتَ مِن بَحرٍ مُحِیطٍ فائِضِ
🌺 درخواست مهمی از خوانندگان 🌺 🌸 مایلم نوشته‌های این کانال تبدیل به کتابی چاپی ( کاغذی ) و دیجیتال شود. اما - نه تبدیل صفحه به pdf را بلدم؛ - نه اوضاع جسمی یاری می‌کند؛ - نه این گوشی کوچک قدیمی، توانائی‌های مورد نیاز را دارد. ( مثلاً صفحه‌کلید عربی ندارد و نمی‌توان "ة" را با آن زد. "نیم‌فاصله" نیز ندارد و نمی‌توان واژه‌ها یا عبارت‌هائی که در حکم یک واژه‌اند، به خوبی و زیبائی با آن تایپ کرد. و گاهی هم که می‌بینید این چیزها رعایت شده، با گوشی دیگران بوده. ) 💧به ذهنم رسید این کار را به خوانندگان بسپارم؛ شاید فرد خوش‌سلیقه‌ای در میان آنان پیدا شد ... 💧اگر کسی مایل به این‌ کار شد، روش کار، چنین است: 🖌 ۱. اول همه‌ی نوشته‌ها را مرور کرده و برای هریک ( چه مقالات و چه پرسش و پاسخ‌ها ) عنوانی کلی مانند این‌ها: - مردان خدا - فضیلت‌ها و مصیبت‌های آل‌الله (علیهم‌السلام) - امامت - مهدویت - نکوهش‌‌ دشمنان اهل‌البیت - مباحث فقهی - شرح و توضیح احادیث - چند حدیث جالب - آموزه‌های عرفانی - قرآن و تفسیر - سفرنامه ها: - طالقان و ... - کرمان و ... - اجتماعی‌ها و سیاست - گزارش و نقد کتاب - مباحث تاریخی - جستارهای ادبی - سفارش‌هائی به خوانندگان - پرسش‌هائی از خوانندگان - چند شعر - و ... نوشته و آن گفتار را در ذیل و زیر آن قرار دهد. 💧و البته بیشترِ نوشته‌های مرتبط به هم، هم اکنون نیز در کانال، پی‌ در پی قرار دارند که یعنی بخش بزرگی از کار مرتب‌کردن، انجام گرفته است. 👇
👆💧اما فایل‌هائی که صوتی‌ست و چیزی مانند مناجات و مرثیه و آواز نیست، بادقت پیاده شود. ( مانند داستان آمدن روح ملای رومی پیش مرحوم آیةالله بهجت و بی‌اعتنائی آقابهجت به وی ... ) یعنی تایپ کرده و در جای خود قرار دهد. 💧اگر گوشی‌ این توانائی را دارد که نشانی منابع را ( که نگارنده در متن و بینَ‌الهلالین نوشته است ) در زیرنویس صفحه قرار دهد، به آن‌جا منتقل کند. 🖌 ۲. آن‌گاه آن تدوین و دسته‌بندی را برای بنده بفرستد تا آن‌ها را بازبینی و ویرایش کنم. ( که بویژه نوشته‌های قدیمی، سخت نیازمند این‌ کارند. ) 🖌 ۳. پس از بازبینی و ویرایش که آن‌ها را برای وی فرستادم، با همه‌ی هنر خود، به صفحه‌آرائی و تبدیلش به pdf بپردازد. 💧 و در پایان، pdf را در ایتا یا تلگرام برای بنده بفرستد. ۱۶ رمضان ۱۴۴۴
🌸 کسانی‌که خواهان شناخت علامه طباطبائی و خواندن اشعارش هستند، لازم است چهار کتاب را داشته باشند: ۱. جرعه‌های جان‌بخش؛ از گلی زواره. ۲. زِ مهر افروخته ( البته ویرایش سومش را )؛ نگاشته‌ی این کمترین که عکس جلدش را مشاهده می‌کنید. ۳. اقیانوس علم و معرفت؛ نوشته‌ی پارسا. ۴. ثمرات‌الحیات؛ نوشته‌ی سعادت پرور. 🌸 پس از ویرایش سوم تا کنون نیز گفتنی‌های جالبی از علامه یافته‌ام اما توفیق تنظیم و نگارش آن‌ها به عنوان جلد دوم کتاب، روزی نشده است. 🌸 داستان "آمدن مرتاضی از هند به قم و رفتنش به دیدن علامه طباطبائی و ... "، که در این‌کتاب، ص ۲۰۷ تا ۲۰۹ نقل شده، به نقل از مرحوم آیةالله‌ سیدمهدی روحانی قمی‌ست اما آقامهدی طائب سهواً آن را به نقل از آیةالله سیدموسی شبیری بیان کرده است. 💧دیروز (۱۸ رمضان ۱۴۴۱) که به وی زنگ زدم و گفتم:"آیةالله شبیری نقل آن داستان از زبان خود را تکذیب کرده است؛ پس شما چه‌گونه از ایشان نقل کرده‌اید؟!" پاسخ داد: "آن را از آیةالله سیدمهدی روحانی شنیده‌ام و در نام‌برده از راوی دچار سهو شدم." یعنی در سخنرانی خود ( که فایلش در اینترنت موجود است ) به‌جای آیةالله روحانی، آن را به آیةالله شبیری نسبت داده است. 💧 این را این‌جا نوشتم تا روشن شود که در اصلِ داستان، هیچ خدشه‌ای نیست و تنها ناقلش باید اصلاح شود. 💧نکته‌ی دیگر این‌که پس‌از پاپیچ شدن به اعضای حزب موتلفه‌ی اسلامی، معلوم شد آنان نه تنها سند مکتوبی در تائید حکم ترورِ حسن‌علی منصور از سوی آیةالله میلانی ندارند، بل‌که فرمان صریحی نیز از سوی ایشان برای آن کار نداشتند و تنها برداشت کردند که ایشان به آن کار راضی‌بودند!
🤦‍♂ صاحب عکس بالا ( که امضای هوادارانه‌اش را می‌توانید پای هر بیان و بیانیه‌ای که بی‌دینان، هر از چندی منتشر می‌کنند، ببینید ) پس از اطلاع از سهو و اصلاحی که راویِ داستانِ "دیدار مرتاض هندی با علامه طباطبائی" دچارش شد، متنی نوشته که چکیده‌اش این است: ۱. چون راوی آن داستان تعویض [!] ناشیانه [؟!] شده، تاکید دیگری [؟!]ست بر این‌که اصل داستان ساختگی ست [!] ۲. من آن را نشنیده‌ام؛ پس دروغ محض است [!] ۳. چون راوی این داستان اصلاح شده، پس باید به دیگر نکاتی هم که در "زمهرافروخته" نقل شده، به دیده‌ی شک و تردید نگریست [!] - - - - - - - - 💧ان شاء الله: به بانگ چنگ بگوئیم آن حکایت‌ها که از نگفتنِ آن، دیگِ سینه می‌زد جوش"
💧 چند جمله‌ای که عارف باکرامت آیةالله کشمیری - رحمه‌الله - درباره‌ی بابا رکن‌الدین فرمود و توجهی که به او داشت، انگیزه شد که از سال ۱۳۷۸ درباره‌ی بابا مطالعه کنم. 💧آن زمان با برهوتی درباره‌ی او مواجه بودم اما بالاخره هرچه یافتم، در مقاله‌ای در روزنامه‌ی کیهان ۲۷ تیر ۱۳۷۹ به چاپ سپردم و همان مقاله مدت‌ها در بقعه‌ی بابا قاب شده و آویخته بود. 💧سپس آن را با اصلاحات و افزوده‌هائی در کتابی به نام "دو مسافر" گنجانده و در تیر ۱۳۸۲ منتشر کردم. 💧پس از آن، همان بخش مربوط به بابا را با اصلاحات و افزوده‌های دیگری در کتاب مستقل "مرد توحید" در سال ۱۳۸۸ چاپ و منتشر کردم. 💧 اما ناگهان خرمگسی در این میان پیدا شد! مطرب رقاص کودن کاملا بی‌سوادِ دزد فحاش بی‌تربیتی به نام افشین(مرتضی) نوذریان - لَعنةالله علیه - دور از اطلاع بنده، حاصل زحمات ۲۰ ساله را کفتارگونه، چند بار با به‌هم‌ریختگی ابلهانه، به نام خود چاپ کرده و در همان اصفهان به فروش رساند و می‌رساند. 💧کار جامعه به کجا کشیده که مطربان بی‌سواد به اولیای‌خدا هم رحم نکرده و ساحت آنان را نیز عرصه‌ی دزدی بی‌شرمانه‌ی خود کرده‌اند و در همه‌ی صفاهنه، یک شیرپاک‌خورده پیدا نشد و نمی‌شود که جلو او را بگیرد؛ خودم هم که می‌روم آن‌جا، از رو به رو شدن با بنده، فراری‌ست. 💧و ماذا لقیَ امّتُک یا رسولَ الله مِن الصَفاهنة و الصَهاینة! ✍ پس از چاپ "مرد توحید" تا کنون، مطالب مهم زیادی درباره‌ی بابا یافته‌ام (مانند این‌که یکی از کتاب‌های ذکرشده برای او، برای وی نیست و در عوض، کتاب تازه‌ای از او پیدا شده) اما آن دزدی، مرا از ویرایش تازه‌ی کتاب دل‌سرد کرده است.
💥 مردان خدا 🌺 باباغیبی و داستان شگفت او 🌺 🌸 آقا ع. ( یکی از دوستان اهل شه‌رضا = قمشه ) در ۳۰ صفر ۱۴۳۲ق. داستان پدربزرگ مادری خود را این‌گونه برای نگارنده نقل کرد: 💧پدرِ مادرم که نامش "میرزاحیدر قادری" و شغلش خشت‌مالی بود، سوادی نداشت اما به درآمد حلال اهمیت می‌داد و موذّن هم بود. 💧روزی بی‌مقدمه به اطرافیان گفت: "من دیگر نمی‌توانم در این عالَم و میان شما باشم" اما آنان حرف و مقصودش را نمی‌فهمیدند و او هم توضیحی نمی‌داد و فقط همین جمله را تکرار می‌کرد. مدتی که گذشت، در خانه تختی گذاشت و آشنایان، از جمله شیخ ... [؟] که با او دوست بود، به خانه دعوت کرد و در حضور آنان وصیت کرد و وصیتش را نوشتند و اضافه کرد که علاوه بر دختری که دارد، همسرش به فرزند دیگری هم باردار است. سپس روی رَفّ [= مانند تاقچه ] رفت و مشغول نماز شد و در همان حال و جلوِ چشم حاضران به بالا رفت! همسرش فوراً برخاست و قسمت پائین قبا یا عبائی که شوهر پوشیده بود، گرفت اما عبا از دستش بیرون رفت و شوهرش بالا رفت و غیب شد! حاضران، خانه و بیرون خانه و بیرون شهر را به دنبال او گشتند اما اثری از او نیافتند و کسی هم نگفت که او را دیده است. و مدت‌ها پس از آن روز نیز به جست‌وجوی خود ادامه دادند اما خبری نشد تا این‌که چهار سال گذشت و حاج‌آقا رحیم ارباب به مادربزرگم فرمود: "طبق احکام اسلام، شما دیگر می‌توانی طلاق بگیری و با مرد دیگری ازدواج کنی." و مادر بزرگم نیز همین کار را کرد. 💧زمانی که خاله‌ام، پس از غیب‌شدن پدربزرگم به دنیا آمد و برای گرفتن شناسنامه به اداره‌ی ثبت احوال رفتند و داستان غیب‌شدن پدر نوزاد و بی‌خبربودن از حال او را گفتند، مامور ثبت احوال در محل"نام پدر" ( که باید می‌نوشت: 'میرزاحیدر قادری' )، از پیش خود نوشت: "باباغیبی"! از پدربزرگم عکسی هم به‌جا مانده که در همان اداره‌ی ثبت احوال است. 💧سالها بعد که خودم داستان غیب‌شدن او را نوشتم و به مرحوم آیةالله میرجهانی دادم، ایشان پس از خواندن نوشته‌ام، گفت بعداً پاسخ خواهد داد و مدتی بعد گفت: "داستان پدربزرگ‌تان باید پنهان بماند و نباید بدانید او کجاست؛ در کاشان هم رخ‌دادی مانند این اتفاق افتاده است." 💧در این مدت [ فقط ] یک بار مادرم [؟] او را در خواب در جامه‌ای سبز دیده است. - - - - - - - - ✍ ۱. تا این‌جا سخن آقا ع. ( دوستِ شه‌رضائی ) بود. اما داستان آن مرد کاشانی هم این است: در کاشان مردی بود که شمشیر و اسبی تهیه کرده و در انتظار ظهور امام‌زمان بود. تا این‌که روزی مردی برای شوخی و دست‌انداختن او به وی گفت: "چه نشسته‌ای که امام‌زمان ظهور کرده!" او پرسید: "کجا هستند؟" آن مرد گفت: "در قم." مردِ منتظر با خوش‌باوری فوراً شمشیرش را برداشت و سوار اسبش شد و به سمت قم شتافت اما به قم نرسیده، ناپدید شد و دیگر خبری از او نیست! 💧 و مانند این دو نفر، عده‌ی زیادی را در کتاب‌ها و همین اواخر نوشته‌اند که رفتند و ناپدید شدند ... طوبی لهم! ✍ ۲. آیا درجامه‌ی‌سبزدیدنِ باباغیبی در خواب، نشانه‌ی این است که به جزیره‌ی خضرا رفته است آن‌چنان که عده‌ای را در کتاب "در پی بی نشان‌ها" نام برده‌ام که به آن جزیره رفته‌اند؟ الله اعلم.
💥 مردان خدا 🌺 بابا کرَم و داستانِ خواندنی او 🌺 🌸 "‌کرَم‌علی کریم‌زاده " ساکن تهران و اهل زورخانه و در زیّ لات‌ها بود و چون هنگام گذر از کوچه، به بچه‌های محل آب‌نبات می‌داد، آنان وی را " بابا کرَم " می‌خواندند و از همین‌جا به این لقب مشهور شد. 💧مدتی بعد، خانمی شعری می‌سراید که مطلع آن این بود: "بابا کرَم! دوستت دارم." پس از سرودن آن، مرحوم کریم‌زاده به وی خیلی علاقه‌مند می‌شود و از او خواستگاری می‌کند تا همسر دومِ این مرد شود اما این‌خانم شرط ازدواج خود را این می‌گذارد که هر دو توبه کنند و بابا کرَم هم می‌پذیرد و برای این‌که خدا توبه‌شان را قبول کند، نذر می‌کنند که همه‌ی نمازها را در مسجد محل و به‌جماعت بخوانند. 💧مرحوم حجةالاسلام تنکابنی ( پیشوای مسجد محله‌ی آنها ) می‌گفت: "صبح روزی دیدم برف بسیار زیادی باریده است؛ به‌گونه‌ای که یقین داشتم آن روز کسی برای نمازِ جماعتِ صبح به مسجد نمی‌آید و از این‌رو نخواستم به مسجد بروم اما به یادم افتاد که همسر بابا کرَم به نذر خود پابند است و با همین انگیزه به راه افتادم. به مسجد که رسیدم، دیدم پشت در بسته‌ی مسجد - در آن سوز برف و سرما - منتظر بازشدنِ در مسجد و خواندن نماز جماعتِ صبح است! به مسجد رفتیم و نماز جماعت دونفره خواندیم." 💧بابا کرم از آن همسرِدوم خود، پسری به نام مرتضی پیدا می‌کند که بزرگ هیئتِ تفرشی‌های تهران ( واقع در کوچه‌ی بابل یا همان وزیری ) می‌شود ( و محسن مهدیان که راوی این تاریخ است، می‌گوید عکسی از این آقا مرتضی دارد. ) 💧مدتی بعد، حسین همدانیان آن شعر را کامل می‌کند و برایش آهنگی هم می‌سازد. ( همدانیان بعدها بسیار فقیر می‌شود و سرانجام در آسایشگاه سالمندان وفات می‌کند. ) 💧سپس همان شعر را ملوک آنغوز ( مشهور به "آفت" و "بلبلِ شرق" ) در کاباره‌های لاله‌زار به همان شکلی که معروف به "آواز تخت‌حوضی‌" و "کوچه‌بازاری"ست ، بازخوانی می‌کند و به‌قدری با خواندن آن معروف می‌شود که عکس وی را برای ترویج آدامس "‌خروس‌نشان"، روی آن می‌زنند. 💧اما سرنوشت او هم جالب است: یک بار که برای دیدار با پسرش به سوریه رفته بود، با اصرار یکی از دوستان به زیارت دختر امیرمومنان - علیه‌السلام‌ - می‌رود و همان‌جا "در اوج شهرت" برای همیشه از مطربی توبه می‌کند و بعدها درویش و همه‌ی تلاشش رسیدگی به حال نیازمندان می‌شود و کتابی هم به نام " از فقر تا فقر " می‌نویسد که تا کنون چاپ نشده است.
نقدمقتل جامع.pdf
810.4K
💥 گزارش و نقد کتاب ( ۶ ) 🌺 نگاهی به کتاب "مقتل جامع سیدالشهداء" 🌺 🌸 هشت‌سال پیش، این نقد را نوشته و به مرحوم حجه‌الاسلام مهدی پیشوائی دادم که تحسین بسیارِ او و گروه نویسنده‌ی آن کتاب را به دنبال داشت. و می‌گفتند: "برخی کتاب ما را نقد کرده‌اند اما برخلاف این نقد، به مبانی ما توجه نداشتند." 💧گر چه پس از نگارش آن، باز نکته‌ای به ذهنم رسید که در این نوشته نیست اما زحمت pdf کردنِ همین اندازه را یکی از اهل توفیق کشید ... 💧معرفی مقتل‌های خوب و ضرورت مقتل‌خوانی و نکته‌های مهم دیگر درباره‌ی پادشاه شهیدان - سلام‌الله‌علیه - در کانال هست که خواهش می‌کنم بخوانید.
💥 در فایل زیر 👇نوشته های تفسیری اخیرِ کانال نیز گنجانده شده است. 👇
اللطیف.pdf
1.69M
🌺 اللّطیف فِی تفسیرِ القرآن الشریف 🌺 🌸 به‌جز بخشی از تفسیر سوره‌ی حمد، بقیه‌اش فارسی‌ست. - - - - - - - - - - - - - 💧در جوانی - چنان‌که اُفتَد و دانی - در نظر داشتم "المیزان" را خلاصه کرده و همراهِ تازه‌ها و حاشیه‌های خود بر آن تفسیر نورانی، در کتابی با نام "اللّطیف فِی تفسیرِ القرآنِ الشریف" بنویسم. 💧اما مانع‌های سخت و فراوان، توفیق عملی‌کردنِ آن تصمیم را - جز در تفسیر سوره‌ی حمد - نداد. 💧اگر آن نیت متحقق می‌شد، "مبانی" و "سنجش آیات قرآن با تورات و انجیل‌ها و دیگر کتاب‌های جهود و ترسا"، از مفیدترین و جالب‌ترین بخش‌های کتاب می‌شد. 💧نگارنده در "مبانیِ" طولانی آن - که خود کتابی حجیم و جدا هم می‌شد - قصد داشت به "حقیقت و چگونگی وحی" بپردازد و به اندازه‌ی توفیق خدائی، شر و بلائی که ابتدا در عالَم نصارا بر سرِ انجیل آوردند و سپس - از چندین دهه پیش - مسلمانانی از مصر ( مانند عباس عبدالنور و حامد ابوزید ) بر سرِ قرآن آوردند و چندین سال پیش، دکتر س. همان سخنان را برای ایرانیان و فارسیان، بازگوئی و بومی کرد، از ساحت قرآن پاک کند؛ 💧چه این‌که گمان می‌کند امروزه سخت‌ترین گره و گردنه در پذیرش اسلام و دفاع از آن، همین مساله است. 💧 هر چند اگر این گره‌ها و اِشکال‌ها بر روی کاغذ حل و فصل شود، باز هم هواها و هوس‌های بشر، کارِ خود را خواهد کرد و به فرموده‌ی پیامبر، زمانی خواهد رسید که از اسلام چیزی جز نامش، و از قرآن چیزی جز نوشته‌اش، برجا نخواهد ماند. 💧تفسیرعربی سوره‌ی فاتحه که سال‌ها پیش نوشته شده بود، همراهِ نوشته‌های قرآنی که در این کانال و به فارسی بود، در فایل 👇
👆 بالاست. 💧و بخش‌هائی از آن ( بویژه "وجه و علت اعجاز قرآن" و "تفسیر حروف مقطعه" و کیهان‌شناخت" ) به گمانم گره‌گشا و منحصر به این کتاب است و جای دیگری آن‌ها را نمی‌یابید. 💧اگر صفحه‌ای در اینترنت دارید، سفارش می‌کنم فایل "اللّطیف" را در صفحه‌ی خود قرار دهید تا همه بخوانند. 💧اما درخواست می‌کنم مانند آن اصفهانی نباشید. - - - - - - - - - ☘ در جست‌وجوی یارِ دل‌آزار کس نبود این رسمِ تازه را به جهان، ما گذاشتیم از ما به روزگار، 'حدیثِ وفا' بس است نگذاشتیم گر اثری یا گذاشتیم
💥 کیهان‌شناخت 🌸 - پرسش: شما اشاره کردید که "گروه زیادی در غرب معتقد به تخت‌بودنِ زمین و گردش خورشید به گردِ زمین‌اند." در ایران هم گروه زیادی همین اعتقاد را دارند و در پایگاه‌هاشان سخنان دیگری هم می‌گویند؛ آیا سخنان دیگرشان هم درست است؟ 🌸 - پاسخ: هرگز! آن‌افراد ادعاهای بسیارِ دیگری هم دارند اما برای کسی چون بنده، تنها چیزهائی مهم، و برای درنگ و پی‌گیری و روشن‌شدن حقیقت در آن باارزش است که قرآن و روایت‌ها متعرض آن شده باشند. مسائل بیرون از این دایره، مربوط به پژوهشگرانِ همان رشته‌هاست. ✍ گذشته از این که فرصت نمی‌کنم نوشته‌های آنان را بخوانم اما چهار - پنج نوشته‌ی کوتاهشان را که خواندم، معلوم شد بسیار بسیار در فهم متون دینی و روش استدلال دچار خطا هستند. 💧یکی از استدلال‌های سخیف‌شان این است که می‌گویند: "اگر بگوئیم زمین دَورِ خورشید می‌گردد، یعنی معتقد شده‌ایم که امام‌مهدی که روی زمین زندگی می‌کند، دارد دَورِ خورشید می‌گردد و قربان - صدقه‌ی او می‌رود"! جوان نورسی که این را گفته، نمی‌داند: 💧اولاً: رسمِ "دورِچیزی‌گشتن" که به معنای قربان - صدقه‌رفتن برای آن است، در اسلام چنین معنائی ندارد و اصلاً چنین عبادت و رسمی در اسلام نیست. ( گمان می‌کنم از آئین یهویان که برای فدیه و قربانی چنین رسمی دارند، میان ایرانیان رواج یافته است. ) 💧ثانیاً: اگر گِردِ چیزی گشتن به معنای "قربان آن چیز شدن" است، آیا پیامبر و امامان و خود امام‌زمان به گِردِ کعبه نگردیده و طواف نکرده‌اند؟! ✍ سوم این که - همان‌گونه که در اللطیف با ذکر منبع عرض شد - اِشکال اصلی نگارنده و پایه‌ی روبرتافتنم از پاره‌ای از باورهای اخترشناخت امروزی، به سبب "روشِ استدلالِ" آن است که تنها برای خلاصی از سختی هیئت قدیم، با حدس و گمان حرفهای خود را پیش بردند. ✍ علاوه بر این که اولاً: هیچ انسانی تا کنون از زمین آن اندازه دور نشده و همه‌ی طرفهای آن را ندیده تا به کروی‌بودنِ آن گواهی دهد. ثانیاً: ماه‌واره‌ها و سفینه‌های فضائی نیز نتوانسته‌اند آن اندازه دُور شده و عکس و فیلم‌های اطمینان‌آور از آن بفرستند. ثالثاً: غلط و دروغ‌بودنِ همه‌ی دلیل‌هائی که برای آن دو ادعا آورده‌اند و پیداشدن برهان‌هائی که آنها را نقض می‌کند.
💥 و همچنان ادعاهای معتبرِ ضد کیهان‌شناخت ما ( بی‌اعتباری دیگر دلیل‌ها را در اللطیف ثابت کردیم ):👇
💥 کیهان‌شناخت - دلیل‌های معتبر ضد کیهان‌شناخت ما: 🤦 ۱. تصویری از زمین و ماه که شاهین۲ ( هایابوسای ۲، فضاپیمای ژاپنی Hayabusa 2 ) ثبت کرده است. 👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆💥 کیهان‌شناخت - دلیل‌های معتبر ضد کیهان‌شناختِ ما: 🤦‍♂ ۲. ضدیت با یافته‌ی ذوالقرنین 💧با دوربین نیرومند، خورشیدِغروب‌کرده، باز دیده می‌شود؛ فَاَینَ "وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ"؟! 🦋 قطع قلبی هذا المِقطع ما کان یصفُو اَو یتقطع 👇