eitaa logo
📗ختم نهج البلاغه📗
116 دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
2.1هزار ویدیو
113 فایل
ازشنبه تاپنجشنبه بانهج البلاغه درخدمت دوستداران امیرالمؤمنین علیه السلام هستیم. مطالب مذهبی واخلاقی پاسخگوی شبهات امامتی شماعزیزان هستیم. این خدمت رابه نیت فرج آقامون تقدیم میکنیم به مادرشان. 09126663267🤳 نشربرهمگان آزادباصلواتی برای ظهور
مشاهده در ایتا
دانلود
مَلُوهُ طَيِّبَةً أَنْفُسُهُمْ بِهِ). بديهى است محبّت، ايجاد محبّت مى کند و کمک به افراد وجدان آنها را بيدار مى سازد و خود را مديون محبّت کننده مى بينند، بنابراين هرگاه مشکلى براى محبّت کننده پيش آيد آنها با رضايت خاطر به کمک مى شتابند و اين بهترين سرمايه زمامداران براى اداره کشور و بقاى حکومت است. آن گاه امام در جمله اى کوتاه و پر معنا مى فرمايد: «زيرا عمران و آبادى، هر چه بر آن نِهى تحمل مى کند»; (فَإِنَّ الْعُمْرَانَ مُحْتَمِلٌ مَا حَمَّلْتَهُ). اشاره به اينکه اساس کار و آنچه حرف اوّل را مى زند عمران و آبادى است; اگر زمين هاى کشاورزى و ساير منابع درآمد مردمِ يک کشور آباد گردد و بنيه اقتصادى همه قوى شود هر مشکلى پيش آيد قابل حل است. آن گاه امام در پايان اين سخن به نکته ديگرى که عامل اصلى ويرانى کشورهاست اشاره کرده مى فرمايد: «ويرانى زمين تنها به علت فقر صاحبان آن حاصل مى شود و فقر آنها تنها به سبب توجّه زمامداران به جمع مال و زراندوزى و بدگمانى به بقاى حکومتشان و کم عبرت گرفتن (از سرنوشت زمامدارانِ پيشين) خواهد بود»; (وَإِنَّمَا يُؤْتَى خَرَابُ الاَْرْضِ مِنْ إِعْوَازِ(10) أَهْلِهَا، وَإِنَّمَا يُعْوِزُ أَهْلُهَا لاِِشْرَافِ أَنْفُسِ الْوُلاَةِ عَلَى الْجَمْعِ، وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ، وَقِلَّةِ انْتِفَاعِهِمْ بِالْعِبَرِ). مسائل اجتماعى و حوادثى که در کشورها مى گذرد همواره علت و معلول يکديگرند; هنگامى که زمامداران بر اثر بى کفايتى يا ظلم بر مردم از آينده خود نااميد شوند و از تجارب پيشينيان در زمينه زمامدارىِ صحيح بهره نگيرند دستپاچه مى شوند و به جمع مال مى پردازند; گاه آن را در نقاط دور و نزديک پنهان مى سازند و گاه به بستگان خود منتقل مى کنند و گاه به کشورهاى خارج اگر محل مورد اطمينانى داشته باشند انتقال مى دهند و همين امر باعث ويرانى زمين ها و منابع اقتصادى و فقر عمومى مى شود و ارکان حکومت را متزلزل مى سازد. تجربه نشان داده است که اين گونه افراد کمتر مى توانند از اموالى که گرد آورده اند بهره بگيرند. نمونه هاى آن را حتى در عصر خود درباره شاهان گذشته ديده و شنيده ايم. اين نکته نيز شايان توجّه است که بسيارى از برنامه هاى عمرانى زمان مى طلبد و هرگاه زمامداران اميد به بقاى خود نداشته باشند زير بار چنين برنامه هايى نمى روند و طبعاً برنامه هاى عمرانى تعطيل مى شود و فقر دامان توده هاى مردم را مى گيرد. نيز اگر زمامداران دفتر تاريخ را دربرابر خود بگشايند و هر روز صفحه اى از آن را بنگرند به زودى به اشتباهات خويش پى مى برند; ولى غرور يا غفلت مانع از اين کار مى شود. شگفت اينکه بعضى از شارحان نهج البلاغه احتمال داده اند جمله (وَسُوءِ ظَنِّهِمْ بِالْبَقَاءِ) به اين معناست که آنها مرگ را فرموش مى کنند و گمان مى کنند ساليان دراز زنده اند. در حالى که اين عبارت هرگز تاب چنين تفسيرى را ندارد، زيرا سوء ظن را در واقع به معناى حسن ظن تفسير کرده اند. *** پی نوشت: 1. رجوع شود به وسائل الشيعة، ج 13، ص 214، باب 15 و 18 از ابواب «احکام المزارعة». 2. «عِلّة» در اصل به معناى بيمارى است و در اينجا به معناى آفاتى است که به گياهان و درختان مى رسد. 3. «بالّة» به معناى تر کننده از ريشه «بلّ» بر وزن «حل» به معناى مرطوب شدن گرفته شده و «بالّة» در اينجا اشاره به باران و رطوبت هاى زمينى است که گياهان را پرورش مى دهد. 4. «اِحالَة» در اصل به معناى تغيير يافتن است و در اينجا که اضافه به ارض (زمين) شده است اشاره به دگرگونى زمين بر اثر آب گرفتگى است که موجب گنديدن بذر گياه و ثمر ندادن مى شود. 5. «إغْتَمَر» از ريشه «اِغتمار» به معناى آب گرفتگى است. 6. «أجْحَفَ» از ريشه «اجحاف» در اصل به معناى کندن پوست چيزى است. سپس به معناى به مشقت انداختن و بى اثر ساختن و خراب کردن آمده است. 7. «تَبَجُّحْ» به معناى مسرور شدن از ريشه «بَجْح» بر وزن «مدح» به معناى فرح و شادى گرفته شده است. 8. تحف العقول، ص 92. 9. «إجْمام» به معناى صراحت بخشيدن از ريشه «جموم» که به معناى اجتماع کردن است گرفته شده و از آنجا که انسان به هنگام استراحت خاطرى جمع دارد اين واژه به آن اطلاق شده است. 10. «إعْواز» به معناى کمبود و فقر است. 📚 📍شارح محترم :مرحوم علی نقی فیض الاسلام روحش شاد ••●❥🦋✧🦋❥●•• 🤲اَللّهُمَ ثَبِتْ قَلْبی عَلی دِینِک. ••●❥🦋✧🦋❥●••
ازه مورد انتظار نباشد. چهارم. در زمين هايى که ديمى است و با آب باران سيراب مى شود، بر اثر خشکسالى و کمبود نزولات آسمانى گرفتار کمبود محصول شود. پنجم. بر اثر سيلاب ها و آب گرفتگى زمين هاى زراعى همه يا قسمتى از محصول از ميان برود يا فاسد گردد. ششم. آب به اندازه کافى به زراعت نرسد. تفاوت عامل ششم و سوم روشن است; در عامل سوم سخن از قطع کامل آب بود; ولى در مورد ششم سخن از کمبود آب است. به هرحال در تمام اين صورت ها والى بايد توان کشاورزان را در نظر بگيرد و خراج هر کدام را به اندازه اى که گرفتار ضرر و زيان شده اند تخفيف دهد و يا حتى اگر به هيچ وجه توان ندارند به کلى از خراج معاف کند. در دنياى امروز نيز حکومت هايى که مدير و مدبر هستند تمام اين امور را در نظر مى گيرند و ماليات ها را به همان نسبت تخفيف مى دهند. حتى گاهى چيزى به عنوان کمک به ماليات دهندگانى که گرفتار زيان شده اند مى پردازند. آن گاه امام(عليه السلام) به مالک اطمينان مى دهد که تصور نکند تخفيف هايى که براى رعيت در اين گونه موارد قائل مى شود به زيان او تمام مى گردد، بلکه اين به تمام معنا سودآور و از جنبه هاى مادى و معنوى سرشار از فايده است. مى فرمايد: «هرگز تخفيف هزينه هايى که به آنها مى دهى بر تو گران نيايد، زيرا آن ذخيره اى خواهد بود که از طريق عمران کشورت به تو باز مى گردانند و حکومت تو را زينت مى بخشند و اضافه بر آن از تو به نيکى ياد مى کنند و به سبب گسترش عدالت از سوى تو در ميان آنها (و رضايت آنان از حکومتت) از آنان خرسند خواهى شد»; (وَلاَ يَثْقُلَنَّ عَلَيْکَ شَيْءٌ خَفَّفْتَ بِهِ الْمَؤُونَةَ عَنْهُمْ، فَإِنَّهُ ذُخْرٌ يَعُودُونَ بِهِ عَلَيْکَ فِي عِمَارَةِ بِلاَدِکَ، وَتَزْيِينِ وِلاَيَتِکَ، مَعَ اسْتِجْلاَبِکَ حُسْنَ ثَنَائِهِمْ، وَتَبَجُّحِکَ(71)بِاسْتِفَاضَةِ الْعَدْلِ فِيهِمْ). امام(عليه السلام) در اينجا چهار نتيجه قابل توجّه براى تخفيف خراج در موارد بحرانى بيان مى فرمايد. نخست اينکه: اين تخفيف ها از بين نمى رود، بلکه سبب عمران و آبادى زمين ها مى شود و در آينده، بهتر و بيشتر از آن بهره مند خواهى شد. دوم. سبب آبرومندى و زينت حکومت مى گردد، زيرا مردم احساس مى کنند والى علاقه مند به آنهاست و در مشکلات با آنان هم درد است. سوم. هرجا مى نشينند تعريف و تمجيد مى کنند و پايه هاى حکومت از اين طريق محکم مى شود. چهارم. خود والى نيز از رفتار خود به جهت گسترش عدالت شاد و مسرور مى شود و روحيه تازه اى براى ادامه حکومتش مى يابد. از اين تعبيرات استفاده مى شود که حکومت در اين گونه حوادثِ سخت نه تنها بايد خراج و ماليات را تخفيف دهد، بلکه در صورت لزوم بايد به آنها کمک نيز بکند و يقين داشته باشد اين کمک ها باز مى گردد. شاهد اين سخن جمله اى است که در روايت تحف العقول اضافه بر آنچه گفته شده آمده (و مرحوم سيّد رضى به هنگام گزينش آن را حذف کرده است) و آن جمله اين است: «وَإِنْ سَأَلُوا مَعُونَةً عَلَى إِصْلاَحِ مَا يَقْدِرُونَ عَلَيْهِ بِأَمْوَالِهِمْ فَاکْفِهِمْ مَؤُونَتَه; هرگاه آنها کمکى از تو خواستند براى اصلاح کردن چيزى که با اموال خود قادر بر آن نيستند به آنها کمک کن».(8) سپس امام(عليه السلام) در تأکيد اين معنا مى فرمايد: «اين در حالى است که مى توانى با تقويت آنها از طريق ذخيره اى که نزدشان نهاده اى آنان را آسوده خاطر سازى و به جهت عدالت و مهربانى که آنها را به آن عادت داده اى نسبت به آنان مطمئن باشى»; (مُعْتَمِداً فَضْلَ قُوَّتِهِمْ، بِمَا ذَخَرْتَ عِنْدَهُمْ مِنْ إِجْمَامِکَ(9) لَهُمْ، وَالثِّقَةَ مِنْهُمْ بِمَا عَوَّدْتَهُمْ مِنْ عَدْلِکَ عَلَيْهِمْ وَرِفْقِکَ بِهِمْ). اشاره به اينکه حمايت از رعايا مخصوصاً در سختى ها و مشکلاتِ طاقت فرسا از يک سو سبب راحتى و آسايش خاطر آنها مى شود و از سوى ديگر سبب اعتماد تو بر آنها که آن نيز خود مايه آرامش خاطر توست. از مجموع اين سخنان استفاده مى شود که حکومت زمانى سامان مى يابد که تکيه گاهش توده هاى مردم آن کشور باشد در غير اين صورت هميشه تنش ها و ناآرامى و شورش در گوشه اى از کشور حکم فرما خواهد بود; شورش هايى که سرکوب کردن آن نفرت بيشترى براى حکومت به بار مى آورد و اگر مانند بعضى از حکومت هاى زمان ما تکيه گاه حکومت هاى بيگانه باشد، مصيبت آن افزون خواهد شد، زيرا بيگانگان هرگز بدون منافع مهمى، از حکومت ديگرى حمايت نخواهند کرد و نتيجه آن مستعمره شدن کشور اسلامى به وسيله بيگانگان از اسلام خواهد بود. سپس امام(عليه السلام) به نتيجه اين گونه ارفاق ها در حق رعيت پرداخته مى فرمايد: «بسيار مى شود در آينده براى تو گرفتارى هايى پيش مى آيد که اگر در دفع آنها بر اين رعايا تکيه کنى با طيب خاطر آن را پذيرا مى شوند (و در حل مشکل به تو يارى مى دهند)»; (فَرُبَّمَا حَدَثَ مِنَ الاُْمُورِ مَا إِذَا عَوَّلْتَ فِيهِ عَلَيْهِمْ مِنْ بَعْدُ احْتَ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌺برنامه چهارشنبه ١۴ دی ماه: ۱- یک صفحه قرآن با توجه به معنی ۲- صد مرتبه ذکر روز با توجه به معنی  ۳-گوش دادن به روضه ،با توجه و حضور قلب ۴- ۱۰ دقیقه نرمش و ورزش ۵- ازساعت ۱۶تا ۲۴، ((مراقبت و کنترل چشم))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ الَّذِي يَهْتَدِي بِهِ الْمُهْتَدُونَ وَ يُفَرَّجُ بِهِ عَنِ الْمُؤْمِنِينَ... 🌤سلام بر تو ای نور خداوند که هدایت یافتگان به مدد آن ، راه را از بیراهه می شناسند و مومنان به یمن آن نجات می‌یابند... 🕊للّٰهُمَّـ ؏َجِّل‌ْ لِوَلیِّڪَ‌ الْفَرَج 🤲 ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نهج البلاغه: نهج البلاغه: •┈••✾❀🕊﷽🕊❀✾••┈• 🔮اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🔮 🎙️نامه های نهج البلاغه۵٣ ☀️(عهدنامه مالک اشتر) بخش ١٧:گزینش منشیان و دبیران☀️ ثُمَّ انْظُرْ فِي حَالِ کُتَّابِکَ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِکَ خَيْرَهُمْ، وَاخْصُصْ رَسَائِلَکَ الَّتِي تُدْخِلُ فِيهَا مَکَايِدَکَ وَأَسْرَارَکَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الاَْخْلاَقِ، مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ الْکَرَامَةُ، فَيَجْتَرِئَ بِهَا عَلَيْکَ فِي خِلاَف لَکَ بِحَضْرَةِ مَلاَ، وَلاَ تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِيرَادِ مُکَاتَبَاتِ عُمِّالِکَ عَلَيْکَ، وَإِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْکَ، فِيمَا يَأْخُذُ لَکَ وَيُعْطِي مِنْکَ، وَلاَ يُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَکَ، وَلاَ يَعْجِزُ عَنْ إِطْلاَقِ مَا عُقِدَ عَلَيْکَ، وَلاَ يَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِي الاُْمُورِ، فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ يَکُونُ بِقَدْرِ غَيْرِهِ أَجْهَلَ. ثُمَّ لاَ يَکُنِ اخْتِيَارُکَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ وَاسْتِنَامَتِکَ وَحُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِمْ وَحُسْنِ خِدْمَتِهِمْ، وَلَيْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِنَ النَّصِيحَةِ وَالاَْمَانَةِ شَيْءٌ؛ وَلَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبْلَکَ، فَاعْمِدْ لاَِحْسَنِهِمْ کَانَ فِي الْعَامَّةِ أَثَراً، وَأَعْرَفِهِمْ بِالاَْمَانَةِ وَجْهاً، فَإِنَّ ذَلِکَ دَلِيلٌ عَلَى نَصِيحَتِکَ لِلَّهِ وَلِمَنْ وُلِّيتَ أَمْرَهُ. وَاجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْر مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ، لاَ يَقْهَرُهُ کَبِيرُهَا وَلاَ يَتَشَتَّتُ عَلَيْهِ کَثِيرُهَا، وَمَهْمَا کَانَ فِي کُتَّابِکَ مِنْ عَيْب، فَتَغَابَيْتَ عَنْهُ، أُلْزِمْتَه. پس از آن در حال نويسندگانت بنگر و بهترين ايشان را (از جهت راستى گفتار و درستى كردار) به كارهايت بگمار، و نامه هايت كه در آنها تدبيرها و رازها (براى دفع دشمن و ملك دارى) بيان ميكنى تخصيص ده بكسى كه در همه خوهاى پسنديده (ديندارى، امانت، خير خواهى، پاكدامنى و مانند آنها) از نويسندگان ديگر جامع تر باشد (زيرا كسيكه بر اسرار سلطنت و حكومت از همه بيشتر دست مى يابد بايد داراى اوصاف شايسته باشد، و گر نه به اندك غرضى شكست لشگر را در جنگ و زيان مملكت را در كارها فراهم مى آورد). كسيرا كه مقام و بزرگوارى سركش نسازد كه به مخالفت با تو در حضور مردم و بزرگان بى باك باشد،  و كسيرا كه غفلت و فراموشى سبب نشود كه كوتاهى كند در رساندن نامه هاى كار گردانانت بتو و نيكو پاسخ دادن آنها از جانب تو، و در چيزهائى كه براى تو مى ستاند و از جانب تو مى بخشد، و كسيكه قرار داد به سود ترا سست نبندد (بلكه آنرا استوار و زباندار گرداند) و از گشادن گره قراردادى كه به زيان تو بسته شده ناتوان نگردد،  و اندازه مقام و پايه خود را در كارها بداند، زيرا نادان بمقام و كار خويش بمقام و كار ديگرى نادانتر است (پس نويسنده مخصوص ملك و حاكم بايد به پايه و قدر خود دانا باشد تا پايه و كار هر كس را بشناسد).  و ديگر ايشان را (براى كارها) به فراست و دريافتن و اطمينان و نيكو گمانى خود نبايد برگزينى، زيرا مردان (كار گردانان) براى بدست آوردن دل حكمرانان آراسته و نيكو خدمت خود را مى شناسانند (امانت و نيك نفسى و خير انديشى از خود جلوه مى دهند، و عيوب و بديهاشان را از والى مى پوشانند تا او را فريفته اعتقاد و حسن ظنّ او را جلب نموده به كارهاى ديوانى برسند) در حاليكه غير از آنچه از خود نشان مى دهند و خويش را بآن مى آرايند چيزى از خير خواهى و امانت (در ايشان) نيست،  ولى آنان را به كردارى كه براى نيكان پيش از تو انجام داده اند بيازما، آنگاه نيكوترين آنان را كه بين مردم آشكار و درستكارتر آنها را كه روشناس و در زبانهاشان باشد برگزين، و اين آزمايش تو دليل است بر فرمانبرى تو از خدا و كسى (امام عليه السّلام) كه كار را بدست تو سپرده،  و براى هر كارى از كارهايت رئيس و كار گردانى از نويسندگان قرار ده كه بزرگى كارها او را مغلوب و ناتوان نكند، و بسيارى آنها او را پريشان نسازد، و هرگاه در نويسندگانت عيب و بدى باشد و تو از آن غافل باشى ترا بآن بدى مى گيرند (بازخواست آن بر تو باشد).  🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼 شرح وتفسیر: منشیان و کارگزاران: امام(عليه السلام) در اين بخش از عهدنامه درباره منشيان مخصوص و حافظان  قراردادها و نامه هاى سرّى و محرمانه دستورات مهمى صادر مى کند. مى فرمايد: «سپس در وضع دبيران و منشيانت دقت کن و کارهايت را به بهترين آنها بسپار»; (ثُمَّ انْظُرْ فِي حَالِ کُتَّابِکَ فَوَلِّ عَلَى أُمُورِکَ خَيْرَهُمْ). تعبير به «خيرهم» تعبير جامعى است که تمام اوصاف برجسته را که لازمه چنين مقام حساسى است شامل مى شود. آن گاه امام در ادامه اين سخن به شرايط ک
سانى مى پردازد که نامه هاى سرّى و محرمانه و قراردادهاى حساس را در اختيار دارند. مى فرمايد: «نامه هاى سرّى خود را که در بر دارنده نقشه ها و اسرار مخفى است، در اختيار کسى قرار ده که بيش از همه داراى فضايل اخلاقى باشد»; (وَاخْصُصْ رَسَائِلَکَ الَّتِي تُدْخِلُ فِيهَا مَکَايِدَکَ(1) وَأَسْرَارَکَ بِأَجْمَعِهِمْ لِوُجُوهِ صَالِحِ الاَْخْلاَقِ). آن گاه امام اين فضايل مهم اخلاقى را که بايد دبيرانِ مخصوص، واجد آن باشند در پنج چيز خلاصه مى کند. نخست مى فرمايد: «از کسانى باشد که مقام و موقعيت، او را مست و مغرور نسازد تا جرأت کند در حضور بزرگان و سران مردم با تو مخالفت و گستاخى ورزد»; (مِمَّنْ لاَ تُبْطِرُهُ(2) الْکَرَامَةُ، فَيَجْتَرِئَ بِهَا عَلَيْکَ فِي خِلاَف لَکَ بِحَضْرَةِ مَلاَ). بسيار شده که افراد کم ظرفيت هنگامى که مقام والا و ويژه اى پيدا مى کنند چنان مغرور مى شوند که حتى به کسى که اين مقام را به آنها سپرده گستاخى مى کنند گويا زمام اختيار او را نيز به دست خود مى دانند و کراراً ديده شده است که همين مسئله قاتل جان آنها شده و مقام بالاتر نه فقط او را برکنار ساخته، بلکه به مجازات سختى گرفتار نموده است. در دومين وصف مى فرمايد: «کسى که در رساندن نامه هاى کارگزارانت به تو و گرفتن پاسخ هاى صحيح آن، از تو، غافل نشود. خواه از امورى باشد که براى تو دريافت مى دارد يا از سوى تو مى بخشد»; (وَلاَ تَقْصُرُ بِهِ الْغَفْلَةُ عَنْ إِيرَادِ مُکَاتَبَاتِ عُمِّالِکَ عَلَيْکَ، وَإِصْدَارِ جَوَابَاتِهَا عَلَى الصَّوَابِ عَنْکَ، فِيمَا يَأْخُذُ لَکَ وَيُعْطِي مِنْکَ). اشاره به اينکه اين دبيران و منشيان واسطه در ميان زمامدار و کارگزاران او هستند; دستوراتِ مهم و فرمان هاى لازم را بايد برسانند و تقاضاهاى کارگزاران را نيز منتقل نمايند. لحظه اى غفلت ممکن است سبب نابسامانى هاى زيادى گردد. به همين دليل بايد اين افراد کاملا هوشيار و بيدار باشند نه غافل و بى خبر. در سومين وصف مى افزايد: «کسى باشد که هرگاه قراردادى براى تو ببندد سست نبندد»; (وَلاَ يُضْعِفُ عَقْداً اعْتَقَدَهُ لَکَ). زيرا قراردادها در صورتى ارزش دارد که محکم و غير قابل ترديد و خالى از هرگونه ضعف، سستى و ابهام باشد مبادا طرف قرارداد از نقاط ضعف استفاده کند و هر زمان موافق ميل خود نبيند به فسخ قرارداد اقدام کند. آنچه در اين وصف آمد مربوط به عقد قراردادهاست. در وصف چهارم درباره فسخ قراردادها سخن مى گويد و مى فرمايد: «و هرگاه قراردادى بر ضد تو بسته شده از يافتن راه حلّ آن عاجز نماند»; (وَلاَ يَعْجِزُ عَنْ إِطْلاَقِ مَا عُقِدَعَلَيْکَ). نه اينکه ظلم و ستم کند و پايبند به قرارداد نباشد، بلکه پيش بينى هاى لازم را در قرارداد اعمال کند که به هنگام بروز پاره اى از مشکلات بتواند راه چاره را بيابد. در پنجمين و آخرين وصف مى فرمايد: «کسى که از ارزش و قدر خويش در امور مختلف بى خبر نباشد، زيرا آن کس که به قدر و منزلت خويش جاهل است نسبت به قدر و منزلت ديگران جاهل تر خواهد بود»; (وَلاَ يَجْهَلُ مَبْلَغَ قَدْرِ نَفْسِهِ فِي الاُْمُورِ، فَإِنَّ الْجَاهِلَ بِقَدْرِ نَفْسِهِ يَکُونُ بِقَدْرِ غَيْرِهِ أَجْهَلَ). اشاره به اينکه دبيران و منشيان مخصوص بايد هم موقعيت خود را به خوبى بفهمند و هم موقعيت مخاطبان را تا بتوانند با هرکس موافق موقعيتش مکاتبه کنند و نيز توان خويش را در کارها بدانند تا بتوانند توان ديگران را هم درک کنند و با حکم و درايت با مردم رفتار نمايند. از آنچه در بالا درباره صفات دبيران ذکر شد به خوبى استفاده مى شود که امام(عليه السلام)بر خلاف آنچه در دنياى امروز و ديروز معمول بوده است همه جا بر ضوابط و ارزش ها و شايستگى ها تکيه مى کند، نه بر مسائل عاطفى و روابط و دوستى ها. بسيار ديده ايم افرادى که به قدرت مى رسند دوستان و بستگان و خويشاوندان خود را در گرد خود مهره چينى مى کنند بى آنکه ارزش و قدرت آنها را براى کارهاى بزرگ حساب کرده باشند و به عکس افراد لايق و باارزش و قدرتمند را که با آنها رابطه عاطفى خاصى ندارند کنار مى زنند. آن گاه امام بعد از ذکر صفات لازم براى انتخاب دبيران و منشيان مخصوص به طرز تشخيص اين صفات و تحقق آنها در افراد مى پردازد و راه شناسايى افراد را با اين صفات به مالک نشان مى دهد. مى فرمايد: «سپس در انتخاب اين منشيان هرگز به فراست و هوشيارى خود، و اعتماد شخصى و حسن ظن خويش قناعت مکن، زيرا افراد (فرصت طلب) براى جلب توجّه زمامداران به ظاهرسازى و خوش خدمتى مى پردازند در حالى که در ماوراى اين ظاهرِ جالب هيچ گونه خيرخواهى و امانت دارى وجود ندارد»; (ثُمَّ لاَ يَکُنِ اخْتِيَارُکَ إِيَّاهُمْ عَلَى فِرَاسَتِکَ(3) وَاسْتِنَامَتِکَ(4) وَحُسْنِ الظَّنِّ مِنْکَ، فَإِنَّ الرِّجَالَ يَتَعَرَّضُونَ لِفِرَاسَاتِ الْوُلاَةِ بِتَصَنُّعِهِمْ(5)وَحُسْنِ خِدْمَتِهِمْ، وَلَيْسَ وَرَاءَ ذَلِکَ مِ
نَ النَّصِيحَةِ وَالاَْمَانَةِ شَيْءٌ). اين يک واقعيت مهم است، کسانى که در پى احراز مقامات بالا هستند سعى مى کنند خود را در نظر زمامداران افرادى امين، پرکار، هوشيار و فعال نشان بدهند تا از اين طريق توجّه آنها را به خود جلب کنند و چون بر مرکب مراد سوار شدند دست به سوء استفاده و خيانت بزنند. به همين دليل نبايد به ظاهر سخنان و اعمالى را که در آغاز کار انجام مى دهند دلخوش کرد. همچنين حسن ظن و اعتماد شخصى و اعتقاد به هشيارى خويشتن را در اين گونه موارد بايد کنار گذاشت و براى حسن انتخاب کارگزاران و معاونان و منشيان و مانند آنها به سراغ معيارهاى ديگرى رفت; معيارهايى که کاملا قابل اعتماد و کمتر خطاپذير است; همان معيارهايى که امام در جمله هاى بعد به آن اشاره فرموده است. مى فرمايد: «آنها را از طريق مقاماتى که براى حاکمان صالح پيش از تو داشته اند بيازماى»; (وَلَکِنِ اخْتَبِرْهُمْ بِمَا وُلُّوا لِلصَّالِحِينَ قَبْلَکَ). اين مسأله معيار بسيار اطمينان بخشى است، هرگاه ديدى فلان شخص سال ها با حکومت هاى صالح همکارى داشته و مورد قبول آنها بوده مى توان فهميد که او شخص لايق و درستکارى است; ولى اگر در پرونده زندگى او همکارى با ناصالحان و قبول پست هايى از سوى زمامداران سوء وجود داشته باشد بايد از او صرف نظر کرد. امام(عليه السلام) در بخش هاى پيشين همين عهدنامه درباره وزيران به همين نکته اشاره کرد و فرمود: «إِنَّ شَرَّ وُزَرَائِکَ مَنْ کَانَ لِلاَْشْرَارِ قَبْلَکَ وَزِيراً; بدترين وزراى تو کسانى هستند که وزير زمامداران شرور قبل از تو بوده اند». کوتاه سخن اينکه اشخاص را از سوابق آنها بايد شناخت و به ظواهر فعلى آنها که گاه براى فريفتن زمامدران و جلب توجّه آنهاست قناعت نکرد. سپس به معيار دومى براى اين انتخاب اشاره کرده مى فرمايد: «و بر کسانى اعتماد کن که در ميان مردم بهترين آثار نيک را گذارده اند و در امانت دارى معروف ترند»; (فَاعْمِدْ لاَِحْسَنِهِمْ کَانَ فِي الْعَامَّةِ أَثَراً، وَأَعْرَفِهِمْ بِالاَْمَانَةِ وَجْهاً). به يقين قضاوت توده هاى مردم درباره اشخاص يکى از بهترين طرق شناسايى آنهاست. در فرمايش هاى امام، اوايل همين عهدنامه اين جمله را داشتيم: «إِنَّمَا يُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحِينَ بِمَا يُجْرِي اللهُ لَهُمْ عَلَى أَلْسُنِ عِبَادِهِ; براى تشخيص افراد صالح از آنچه خداوند بر زبان بندگانش (و توده هاى مردم) جارى مى سازد مى توان بهره گرفت». سپس امام در پايان اين سخن مى فرمايد: «اگر چنين کنى اين دليل بر خيرخواهى و اطاعت تو از پروردگار است، همچنين اطاعت از کسى که ولايت را از طرف او پذيرفته اى (يعنى امام و پيشواى تو)»; (فَإِنَّ ذَلِکَ دَلِيلٌ عَلَى نَصِيحَتِکَ لِلَّهِ وَلِمَنْ وُلِّيتَ أَمْرَهُ). اين احتمال نيز در جمله «لِمَنْ وُليّتَ أمرَه» هست که منظور از آن مردم باشند; يعنى دقت در انتخاب منشيان مخصوص، نشانه خيرخواهى در پيشگاه خدا و خيرخواهى در مورد مردمى است که بخشى از حکومت بر آنها را برعهده گرفته اى. يعنى اگر در انتخاب منشيان مخصوص دقت هاى لازم را از طرقى که براى تو شرح دادم به کار گيرى و آنها را بر اساس حسن ظن و هوشيارى شخصى خود انتخاب نکنى اين دليل بر آن است که حق اين امانت الهى (زمامدارى) و خيرخواهى رعايا را انجام داده اى. سپس امام(عليه السلام) در پايان اين فقره از عهدنامه به دو موضوع مهم ديگر درباره منشيان مخصوص و دبيران اشاره مى کند که نخستين آنها درباره لزوم تقسيم کار در ميان آنهاست. مى فرمايد: «براى هر بخشى از کارهايت رئيس و سرپرستى از ميان آنها انتخاب کن; کسى که کار مهم او را مغلوب و درمانده نسازد و کثرت کارها پريشانش نکند»; (وَاجْعَلْ لِرَأْسِ کُلِّ أَمْر مِنْ أُمُورِکَ رَأْساً مِنْهُمْ، لاَ يَقْهَرُهُ کَبِيرُهَا وَلاَ يَتَشَتَّتُ عَلَيْهِ کَثِيرُهَا). اشاره به اينکه تقسيم کار بايد به صورتى انجام گيرد که مسئوليت هر يک از آنان روشن شود; مثلاً بخشى از نامه ها مربوط به پيمان هاى صلح، قراردادها اعم از قراردادهاى مربوط به خارج و قراردادهاى داخلى درباره زمين هاى کشاورزى و مانند آن است که بايد مسئول معينى داشته باشد. بخش ديگرى نامه هاى محرمانه است که احتياج به مديريت خاصى دارد و بخشى مربوط به نامه هاى فرمانداران و استانداران و امثال آنها و قسمتى مربوط به تظلم هاى مردم مظلوم و ستمديده است. هر يک از اينها بايد مسئول خاصى داشته باشد; مسئولانى که داراى اين دو صفت باشند; نه از کارهاى بزرگ بهراسند و نه کثرت کار آنها را پريشان و درمانده کند. بعضى از شارحان نهج البلاغه اين دستور را تنها ناظر به دبيران و منشيان مخصوص ندانسته اند، بلکه به تمام کارهاى مملکتى اشاره مى دانند. مفهوم آن اين است که بخشى از کارها بايد به دست وزيرى سپرده شود و وزارت خانه او ناظر به امور معينى باشد بى آنکه تداخلى در کارها رخ دهد و يا کارى بدون سرپرست و مسئول با
قى بماند.(6) ولى دستور بعد که مربوط به کتّاب است با توجّه به اينکه پيش از اين نيز در اين فراز از عهدنامه سخن از کتّاب در ميان بوده قرينه مى شود که اين جمله نيز ناظر به کاتبان باشد، هرچند ملاکِ آن ديگران را شامل شود. بعضى معتقدند تقسيم کار حکومت به اين صورت که اميرمؤمنان على(عليه السلام) در اين عهدنامه به آن اشاره کرده از امورى است که در قرن هاى اخير پيدا شده و در گذشته به اين صورت وجود نداشت; ولى همان گونه که ملاحظه مى کنيد امام آنچه را در اين زمينه لازم بوده با ظرافت خاصى بيان فرموده است. در دومين دستور به اين نکته اشاره مى فرمايد که تعيين مسئول براى هر کار، سلب مسئوليت از تو نمى کند; تو نيز با آنها مسئوليت مشترک دارى. مى فرمايد: «و (بايد بدانى) هر عيبى در منشيان مخصوص تو يافت شود که تو از آن بى خبر بمانى مسئول خواهى بود»; (وَمَهْمَا کَانَ فِي کُتَّابِکَ مِنْ عَيْب فَتَغَابَيْتَ(7) عَنْهُ أُلْزِمْتَه). اين همان چيزى است که از آن به مسئوليت مشترک تعبير مى شود و اشاره به آن است که تعيين مسئول براى هر کار سلب مسئوليت از مقامى بالاتر نمى کند، چرا که او بايد در عين تقسيم کار و مديريت ها، بر وضع مديران خود نظارت مستمر داشته باشد همان گونه که در دنياى امروز نيز چنين است که اگر مديرى در فلان وزارتخانه دست به کار خلافى زد وزير را احضار مى کنند و از او بازخواست مى نمايند و به اين ترتيب درباره کارهاى مهم نظارت مضاعف صورت مى گيرد و سبب استحکام برنامه هاى اجرايى حکومت خواهد شد. *** پی نوشت: 1. «مَکايد» جمع مکيدة به معناى حيله و چاره هاى پنهانى براى حل مشکلات است. 2. «تُبْطِرُه» از ريشه «بَطَر» بر وزن «بشر» به معناى طغيان و غرور بر اثر فزونى نعمت يا رسيدن به مقام و قدرت گرفته شده است. 3. «فِراسَة» به معناى درک درون افراد با ظن صائب است. به بيان ديگر هوشيارى و مهارت در شناخت باطن و ظاهر امور. اين واژه در اصل به معناى صيد کردن است و به همين مناسبت در مسائل مربوط به هوشيارى نيز به کار رفته است. 4. «استِنامَة» به معناى آرامش و اعتماد و اطمينان است. از ريشه «نوم» به معناى خواب گرفته شده، زيرا انسان در حالت خواب به آرامش دست مى يابد. 5. «تَصَنُّعْ» به معناى ظاهرسازى و تلاش براى خوب نشان دادن شخص يا چيزى است. از ريشه «صنع» و «صنعت» گرفته شده و هنگامى که به باب تفعل مى رود به معناى تکلف براى ساختن چيزى است. 6. شرح نهج البلاغه علاّمه خويى، ج 4، ص 92. 7. «تَغابَيْتَ» از ريشه «تَغابى» همان گونه که پيش از اين هم اشاره شد به معناى تغافل از ريشه «غَباوة» به معناى جهل و بى خبرى گرفته شده است گويا کسى که خود را به فراموشى و تغافل مى زند درباره آن امر جاهل و بى خبر است. 📚 📍شارح محترم :مرحوم علی نقی فیض الاسلام روحش شاد ••●❥🦋✧🦋❥●•• 🤲اَللّهُمَ ثَبِتْ قَلْبی عَلی دِینِک. ••●❥🦋✧🦋❥●••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا