صلوات خاصه(1).mp3
710.1K
﷽
🎙صلوات خاصه آقا علی بن موسی الرضا المرتضی علیه السلام
#صلوات_خاصه
#امام_رضا
#نگین_هشتم
⚜️ در حرم باشید👇💛
------- ❥︎᯽❥︎ -------
@Imam_Reza_love
------- ❥︎᯽❥︎ --------
8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌این ویدیو حرفهای صاف و ساده یک پدر درباره شفا گرفتن دخترش است...
جملات پایانی اگر نامفهوم هست
اینجا نقل به مضمون بخوانید:
رسیدم خونه دیدم داره دوتا پاشو تکون میده.
یه کاشی از حرم #امام_رضا داشتیم
بچه یک ساله خم شد سرشو گذاشت رو کاشی حرم آقا...
دیگه نمیتونم صحبت کنم!
💔اللهم اشف کل مریض بحق امام رضا
20.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
داستان زن ازغدی که در حرم امام رضا علیه السلام، از دست امام رضا پول می گرفت!
نقل استاد عالی از مقام معظم رهبری
#امام_زمان
#امام_رضا
@YaBaghitallah
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماز_اول_وقت
داستانِ #آیت_الله_نخودکی و #رضاشاه و مهندس!!
سال۱۳۷۹ درخدمت مرحوم پدرم برای عیادت دوست بیماری رفته بودم...
پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت، برحسب اتفاق ، چنددقیقه بعداز ورود ما، #اذان مغرب میگفتند... آن آقای پیر کراواتی، باشنیدن اذان کیف چرمی ظاهرا گرانقیمتش را باز کرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول #نماز شد!
شخصا برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده و کراواتی اینطور مقید به #نماز_اول_وقت باشد!!!!...
بعداز اینکه همه نمازشان خواندند ، مرحوم پدرم خطاب به ایشان با صدای بلند(بدلیل سنگینی گوش پیرمرد) گفتند:
آقای مهندس، قضیه نماز اول وقت و مرحوم حاج شیخ نخودکی و #رضاخان را برای مجتبی تعریف کنید ... دوست دارم از زبان خود جنابعالی بشنود...
آقای مهندس لبخندی زدند و اینطور شرح دادند:
مدتی بود که از طرف سردارسپه(از القاب رضاشاه) مسئول اجرای قسمتی از طرح تونل کندوان درجاده چالوس شده بودم..،
ازطرفی فرزند دومم که پسربزرگم باشه، مبتلا به #سرطان خون شده بود، #دکترها حتی اطباء خارج ازکشور، جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظر مرگ بچه بودیم.
خانمم یک روز گفت که برای شفای بچه بریم مشهد دست بدامن #امام_رضا ع بشیم... البته آنموقع من این حرفها رو قبول نداشتم ولی چون مادربچه خیلی مضطرب و دلشکسته بود قبول کردم... #مشهد که رسیدیم تقریبا آخرشب بود، فردا صبح بچه را بغل کردم و رفتیم حرم...
وارد صحن که شدیم، خانمم خیلی آه و ناله و گریه میکرد... گفت بریم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه!!!! و... بچه را از من گرفت و گریه کنان رفت داخل حرم سمت ضریح و....
یک مُلای پیر کوچولو توجه منو به خودش جلب کرد...
روی زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری انجیر و نبات خرد شده در آن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند...
هرکس مشکلش را به آن آخوند پیر میگفت و او یا چند عدد انجیر یا مقداری نبات درون دست طرف میگذاشت و بنده خدا خوشحال و خندان تشکر می کرد و میرفت.
به خودم گفتم عجب مردم احمق و ساده ای داریم ما... پیرمرد چطور همه را دلخوش میکند ، آنهم با انجیر یا تکه هایی از نبات!!!!
حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که شیخ نگاهی به من انداخت و بعد با دست اشاره کرد یعنی بروم جلو....
رفتم جلو سلام کردم ... بعداز لحظاتی به من گفت:
حاضری باهم شرطی بگذاریم؟!
گفتم:
چه شرطی؟... برای چی؟!
شیخ گفت:
قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت، یکسال تمام نمازهای یومیه را سروقت اذان بخوانی!!!
خیلی تعجب کردم... از کجا میدانست. پسرم سرطان خون دارد و..... این چه شرطی بود...
کمی فکر کردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد که یکسال نماز اول وقت بخوانم... خلاصه گفتم:
قبوله!
شیخ تکرار کرد:
یکسال نماز اول وقت در مقابل سلامتی اولادت، قبوله؟
بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم و اصلا قبول نداشتم، گفتم:
قبوله آقا:
هنوز دقایقی از این ماجرا نگذشته بود که دیدم فرزندم و همسرم دوان دوان از سوی صحن به طرف من می ایند و فرزند بیمارم کاملا سرحال بود که بعد از مراجعه به پزشک متوجه شدم که هیچ اثاری از بیماری در فرزندم نیست.
به خاطر همان قول بود که همواره نماز اول وقت خود را می خواندم تا اینکه روزی دیدم تعداد زیادی سرباز و تشریفات به طرف محل کارگاه ما در پروژه ی جاده ی کندوان می ایند. فهمیدم رضاشاه برای بازدید آمده است.
از طرفی نماز اول وقت هم شده بود. به هرحال تصمیم گرفتم که نمازم را شروع کنم. تا اینکه متوجه شدم سایه ای نزدیک من میاید. از ترس شدید می لرزیدم. می ترسیدم به خاطر عدم ادای احترام، جان مرا بگیرد. صبر کرد تا نمازم تمام شود. به او ادای احترام کردم و عذرخواهی کردم.
نگاهی به من انداخت و به مسئول ارشدی که همراه وی بود گفت: مردک؛ این مرد نمی تواند دزد باشد و دزد تو مرتیکه هستی.....
خلاصه نماز اول وقت هم جان مرا نجات داد و هم جان فرزندم را و از آن موقع تا کنون به قولی که به حاج شیخ حسن نخودکی دادم وفا می کنم و نمازم را اول وقت می خوانم.**
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #روزشمار؛ ۳۸ روز تا عید غدیر
پیروان غدیر؛
همسایههای خوبیاند...
🔹حدیثی از #امام_رضا (ع)
📚 ليس منّا من لم يأمن جاره بوائقه
📻 @RadioSatr | @AhdMedia
❤️ داروی «عینشینقاف»
🌇 هر سال تابستانها میآمد مشهد.
🕌 در حرم همراهش شده بودم.
ایستاده زیارت میکرد.
من اما بعد از مدتی خسته میشدم. اینپاوآنپا میکردم.
بیشتر که خسته میشدم، مینشستم.
باز از نشستن خسته میشدم، میایستادم.
اما پیرمرد تمام مدت ایستاده مقابل مرقد مطهر زیارت میکرد و ذکر میگفت.
⏳ معمولاً زیارتش دو ساعتی طول میکشید.
یکبار از حرم که بیرون آمدند، از ایشان پرسیدم:
🔹 «شما خسته نمیشوید؟! ما که جوانیم، از پا افتادیم!»
▫️ جوابی ندادند.
زیارت که تمام میشد، تازه صحنهای حرم امام رضا علیهالسلام شروع میشد،
به صحنها میرفت،
همه را یاد میکرد؛
سر مزار علما میرفت و برایشان فاتحه میخواند.
یک بار از صحن که بیرون آمد،
به من اشاره کرد:
🔸 «بیا!»،
▫️ از جیبش پولی درآورد و به من داد و گفت:
🔸 «برو عطاری، داروی «عینشینقاف» بگیر تا خسته نشوی!»
⬅️ این بهشت، آن بهشت، ص٣١و٣٢؛ براساس خاطرۀ یکی از همراهان آیت الله بهجت (ره)
🏷 #امام_رضا علیه السلام
#میلاد_امام_رضا علیه السلام #آیت_الله_بهجت (ره)
@YaBaghitallah
هدایت شده از یک جرعه بندگی✨
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🪐زیادی گوش کنید این تیکه از خودم نیست، از #امام_رضا (علیه السلام) هست.
♨️پاسخ به کسانی که منکر واجبات الهی قیامت، روزه و #حجاب... هستند
#حجتالاسلامقرائتی
#الْحَمْدُلِلّهِعَلَىکُلِّنعْمَةٍ
__________________________________
🇮🇷@yekjorehbandegi
7.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
راهکار امام هشتم برای گرفتن حاجت 🌱
کجا پیدا کنم مرهم برای دردهایی
که ندارد التیامی جز نگاهِ مهربانِ تو
#امام_رضا -ع