🌷« حواسمان باشد »
حضرت آیتالله العظمی بهجت(رحمة الله علیه):
از ایشان سئوال شد: برای اینکه حواسمان جمع باشد و دعایمان مستجاب شود چه شرایطی باید مهیا باشد؟
فرمودند:
حواستان باشد یک وقت #صلوات بر محمد و آل محمد(صلی الله علیه واله) را ترک نکنید.
📚 پرده نشین،ص۱۶۴
🌻🌾🌻🌾
8.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تفسیر بخشی از زیارت عاشورا و واژه ی " تنقّبت" برای نخستین بار توسط آقای موزون
لعنت الله علی قوم الظالمین😭😭😭😭😭😭😭
هدایت شده از محسن صمدی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خبر داغ و مهم 📣📣📣📣
✅صدها کشیش مسیحی دسته جمعی در یک کلیسا مسلمان شدند و شهادتین را به عربی و انگلیسی قرائت کردند.ولی اصلا خبرش جهانی نشد.
تا میتونید منتشر کنید
اگر میخواهیم #جهاد_تبیین کنیم 👇
ضریب نشر این کلیپ ها که اعلام شکست جبهه کفر و نوید پیروزی جبهه حق است رو بالا ببریم
اجازه ندیم به جای این کلیپ ها ،قبح شکنی ها منتشر بشه ‼️
⭕️نشر حداکثری
🔴جبهه رسانه🚀🎬
┅❀💠❀┅
https://eitaa.com/joinchat/455081998C2e5cfb82a4
┅❀💠❀┅
8.16M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
⚜درباره مردی ملقب به ضیاءالدین
گزیدهای از زندگی رهبر انقلاب در چند کتاب
15.12M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
انصارالله یمن ویدیویی با نام «جیش یمانی» منتشر کرد.
✍ لشکر #سید_یمانی برای نبرد با دشمنان امام زمان( عج) آماده است ... به راستی که هدایتگر ترین پرچم عصر ظهور است .. پرچم های سفید سید یمانی ...
#سید_یمانی
امـــــامـ زمـــانـــے شــــویم
@YaBaghitallah
نماز_اول_وقت
داستانِ #آیت_الله_نخودکی و #رضاشاه و مهندس!!
سال۱۳۷۹ درخدمت مرحوم پدرم برای عیادت دوست بیماری رفته بودم...
پیرمرد شیک و کراوات زده ای هم آنجا حضور داشت، برحسب اتفاق ، چنددقیقه بعداز ورود ما، #اذان مغرب میگفتند... آن آقای پیر کراواتی، باشنیدن اذان کیف چرمی ظاهرا گرانقیمتش را باز کرد و سجاده اش را درآورد و زودتر از سایرین مشغول #نماز شد!
شخصا برای من جالب بود که یک پیرمرد شیک و صورت تراشیده و کراواتی اینطور مقید به #نماز_اول_وقت باشد!!!!...
بعداز اینکه همه نمازشان خواندند ، مرحوم پدرم خطاب به ایشان با صدای بلند(بدلیل سنگینی گوش پیرمرد) گفتند:
آقای مهندس، قضیه نماز اول وقت و مرحوم حاج شیخ نخودکی و #رضاخان را برای مجتبی تعریف کنید ... دوست دارم از زبان خود جنابعالی بشنود...
آقای مهندس لبخندی زدند و اینطور شرح دادند:
مدتی بود که از طرف سردارسپه(از القاب رضاشاه) مسئول اجرای قسمتی از طرح تونل کندوان درجاده چالوس شده بودم..،
ازطرفی فرزند دومم که پسربزرگم باشه، مبتلا به #سرطان خون شده بود، #دکترها حتی اطباء خارج ازکشور، جوابش کرده بودند و خلاصه هرلحظه منتظر مرگ بچه بودیم.
خانمم یک روز گفت که برای شفای بچه بریم مشهد دست بدامن #امام_رضا ع بشیم... البته آنموقع من این حرفها رو قبول نداشتم ولی چون مادربچه خیلی مضطرب و دلشکسته بود قبول کردم... #مشهد که رسیدیم تقریبا آخرشب بود، فردا صبح بچه را بغل کردم و رفتیم حرم...
وارد صحن که شدیم، خانمم خیلی آه و ناله و گریه میکرد... گفت بریم داخل که من امتناع کردم گفتم همینجا خوبه!!!! و... بچه را از من گرفت و گریه کنان رفت داخل حرم سمت ضریح و....
یک مُلای پیر کوچولو توجه منو به خودش جلب کرد...
روی زمین نشسته بود و سفره کوچکی که مقداری انجیر و نبات خرد شده در آن دیده میشد مقابلش پهن بود و مردم صف ایستاده بودند...
هرکس مشکلش را به آن آخوند پیر میگفت و او یا چند عدد انجیر یا مقداری نبات درون دست طرف میگذاشت و بنده خدا خوشحال و خندان تشکر می کرد و میرفت.
به خودم گفتم عجب مردم احمق و ساده ای داریم ما... پیرمرد چطور همه را دلخوش میکند ، آنهم با انجیر یا تکه هایی از نبات!!!!
حواسم از خانم و پسرم پرت شده بود و تماشاگر این صحنه بودم که شیخ نگاهی به من انداخت و بعد با دست اشاره کرد یعنی بروم جلو....
رفتم جلو سلام کردم ... بعداز لحظاتی به من گفت:
حاضری باهم شرطی بگذاریم؟!
گفتم:
چه شرطی؟... برای چی؟!
شیخ گفت:
قول بده در ازاء سلامتی و شفای پسرت، یکسال تمام نمازهای یومیه را سروقت اذان بخوانی!!!
خیلی تعجب کردم... از کجا میدانست. پسرم سرطان خون دارد و..... این چه شرطی بود...
کمی فکر کردم دیدم اگر راست بگوید ارزشش را دارد که یکسال نماز اول وقت بخوانم... خلاصه گفتم:
قبوله!
شیخ تکرار کرد:
یکسال نماز اول وقت در مقابل سلامتی اولادت، قبوله؟
بااینکه تا آنزمان نماز نخوانده بودم و اصلا قبول نداشتم، گفتم:
قبوله آقا:
هنوز دقایقی از این ماجرا نگذشته بود که دیدم فرزندم و همسرم دوان دوان از سوی صحن به طرف من می ایند و فرزند بیمارم کاملا سرحال بود که بعد از مراجعه به پزشک متوجه شدم که هیچ اثاری از بیماری در فرزندم نیست.
به خاطر همان قول بود که همواره نماز اول وقت خود را می خواندم تا اینکه روزی دیدم تعداد زیادی سرباز و تشریفات به طرف محل کارگاه ما در پروژه ی جاده ی کندوان می ایند. فهمیدم رضاشاه برای بازدید آمده است.
از طرفی نماز اول وقت هم شده بود. به هرحال تصمیم گرفتم که نمازم را شروع کنم. تا اینکه متوجه شدم سایه ای نزدیک من میاید. از ترس شدید می لرزیدم. می ترسیدم به خاطر عدم ادای احترام، جان مرا بگیرد. صبر کرد تا نمازم تمام شود. به او ادای احترام کردم و عذرخواهی کردم.
نگاهی به من انداخت و به مسئول ارشدی که همراه وی بود گفت: مردک؛ این مرد نمی تواند دزد باشد و دزد تو مرتیکه هستی.....
خلاصه نماز اول وقت هم جان مرا نجات داد و هم جان فرزندم را و از آن موقع تا کنون به قولی که به حاج شیخ حسن نخودکی دادم وفا می کنم و نمازم را اول وقت می خوانم.**
هدایت شده از محسن صمدی
امام جواد عليه السلام:
لَؤْكانَتِ السَّمواتُ وَالْأرْضُ رَتْقَا عَلى عَبْدٍ ثُمَّ اتَّقىَ اللّه َ تَعالى لَجَعَلَ مِنْها مَخْـرَجا
اگر آسمانها و زمين بر شخصى بسته باشد، ولى تقواى الهى پيشه كـند، خداوند گشايشى از آنها برايش قرار مى دهد
الفصول المهمة 274/285
#حدیثنا
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04
هدایت شده از محسن صمدی
التماس یک حسنه در قیامت
در خبر صحیح از نبیّاکرم (صلی الله علیه و آله) است که: همانا مردمان هرگاه روز رستاخیز و دقّت حساب و دردناکی عذاب را لمس کنند، همانا پدر در این روز به فرزندش میچسبد و میگوید: «من چطور پدری برای تو در دنیا بودم؟ آیا من تو را تربیت نکردم، از دسترنج و زحمت خودم تو را غذا ندادم و تو را نپوشاندم؟ احکام را به تو نیاموختم، آیا قرآن را به تو آموختم از فامیل خودم برای تو زن تزویج کردم، بودجهی زندگی تو و همسرت را تا زنده بودم تأمین کردم بعد از مرگ هم مال فراوانی برایت بهجا گذاشتم».
فرزند میگوید: «پدرم! راست و درست میفرمایی، خواستهی شما چیست»؟
پدر میگوید: «پسرم! همانا میزان عمل و کردارم سبک است، گناهم از ثوابم بیشتر است، فرشتگان گفتهاند اگر یک حسنهی دیگر داشته باشی میزان خوبیها از بدیها سنگینتر میشود هماکنون خواهش من از شما این است که یک حسنه از کردار نیک خویش به من ببخشی تا میزان خوبیهایم بهواسطهی همان حسنه سنگین شود امروزی که خطرش بزرگ است».
فرزند به پدر میگوید: «نه، به خدا حاضر نمیشوم پدر جان! خود من هم میترسم که کفّهی گناهانم سنگین و کفّهی کارهای نیک من سبک باشد، من قدرت اینکه چیزی به تو ببخشم ندارم».
سپس پدر میرود در حالیکه پشیمان و گریان است بر آن خوبیها که به فرزندش در دنیا کرده و همینطور مادر نیز فرزندش را در این روز ملاقات میکند و میگوید: «پسرم! آیا رحم من جایگاه تو نبود»؟
میگوید: «بلی، ای مادر»!
مادر میگوید: «آیا پستانم برای تو وسیلهی آشامیدنی نبود»؟
میگوید: بلی، مادرم»!
سپس مادر میگوید: «پسرم! گناهانم سنگین و فراوان است از تو میخواهم که یکی از گناهانم را تو تحمّل کنی و بپذیری تا سبکبار شوم».
میگوید: «ای مادر، از من دور شو! همانا من سرگرم نفس و حساب خودم میباشم سپس اشکریزان از پسر جدا میشود.
این است تأویل گفتهی خدای تعالی: هیچ یک از پیوندهای خویشاوندی میان آنها در آن روز نخواهد بود و از یکدیگر تقاضای کمک نمیکنند [چون کاری از کسی ساخته نیست]! (مؤمنون/۱۰۱)
و مرد هم به همسر متوسّل میشود و میگوید: «فلانی من چطور همسری بودم برای تو در دنیا»؟
زن، اوّل او را ستایش به خوبی میکند و میگوید که تو شوهر خوبی بودی برایم».
سپس مرد به او میگوید: «من فقط یک حسنه از تو میخواهم شاید بدان واسطهی نجات پیدا کنم و وارهم از این باریکبینی حساب و سبکی میزان و عبور از صراط».
زن بههمسرش میگوید: «نه به خدا! من طاقت این را ندارم من هم مانند تو از سرنوشت امروزم بیمناکم».
پس شوهر با دلی غمگین و افسرده و سرگردان از کنار زن میرود.
این موضوع در تأویل گفتهی خدای تعالی: اگر شخص سنگینباری دیگری را برای حمل گناه خود بخواند، چیزی از آن را بر دوش نخواهد گرفت، هر چند از نزدیکان او باشد! (فاطر/۱۸) یعنی نفسی که گرانبار به گناه شده از اهل خود میخواهد که چیزی از بار او بردارند، همانا ایشان باری از گناهش را برنمیدارند؛ بلکه حال مردم روز قیامت چنین است هرکسی میگوید: «خودم، خودم، آنچنان که خدای تعالی میفرماید: یَوْمَ یَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِیهِ* وَ أُمِّهِ وَ أَبِیهِ* وَ صاحِبَتِهِ وَ بَنِیهِ* لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ یَوْمَئِذٍ شَأْنٌ یُغْنِیهِ، روزیکه فرار میکند مرد از برادرش و مادر و پدرش و از همسر و برادرش، برای هر مردی از ایشان روز چنین کاری است که او را از هرچیز بینیاز میکند».
منابع:
تفسیر اهل بیت علیهم السلام ج۱۷، ص۳۸۶ إرشادالقلوب، ج۱، ص۵۶
#داستان_و_عبرت
اللّهم عجّل لولیک الفرج
اللهم العن الجبت و الطاغوت و ابنتیهما
✨ما را دنبال کنید👇
https://eitaa.com/joinchat/4066247196C93ed6e9a04