هدایت شده از احادیث الطلاب
🔅 #پندانه
✍ لذت استفاده از داشتههایت را با مقایسهکردن آنها خراب نکن
مادربزرگ برایم از سفر هدیه آورده بود. وقتی جعبه کادو را باز کردم، از خوشحالی بالا و پایین میپریدم و فریاد میزدم:
آخ جون... آتاری.
آن روزها هر کسی آتاری نداشت. تحفهای بود برای خودش.
کارم شده بود صبح تا شب در دست گرفتن دسته خلبانی آتاری و هواپیما بازی کردن.
مدتی گذشت و من هر روزم را با آتاری بازی کردن شب کردم و هرچه میگذشت بیشتر از قبل دوستش داشتم.
خوشحالترین کودک دنیا بودم تا اینکه یک روز خانه یکی از اقوام دعوت شدیم.
وارد خانه که شدم چشمم خورد به یک دستگاه جدید که پسر آن خانواده داشت. بهش میگفتند: «میکرو».
آنقدر سرگرم بازی شدیم که زمان فراموش شد. خیلی بهتر از آتاری بود. بازیهای بیشتری داشت، دسته بازی دکمههای بیشتری داشت. بازیهایش برعکس آتاری یکنواخت نبود و داستان داشت.
تا آخر شب قارچخور بازی کردم و هواپیمای آتاری را فراموش کرده بودم.
به خانه که برگشتیم دیگر نمیتوانستم آتاری بازی کنم. دلم را زده بود. دیگر برایم جذاب نبود. مدام آتاری را با میکرو مقایسه میکردم. همهاش به این فکر میکردم که چرا من نباید میکرو داشته باشم. ولی یک بار نشد بگویم چرا من آتاری دارم و دیگران ندارند؟
امروز که در انباری لای تمام خرتوپرتهای قدیمی آتاریام را دیدم، فقط به یک چیز فکر کردم؛ ما قدر داشتههایمان را نمیدانیم. آنقدر درگیر مقایسهکردنشان با دیگران میشویم تا لذتشان از بین برود و دلزدهمان کند.
داشتههای دیگران را چوب میکنیم و میزنیم بر سر خودمان و عزیزانمان، و به این فکر نمیکنیم داشتههای ما شاید رویای خیلیها باشد.
زندگی به من یاد داد مقایسهکردن همه چیز را خراب میکند.
خداوند در قرآن میفرماید:
اگر شکر کنید نعمتم را بر شما بیشتر میکنم.
@ahadis_tollab کانال احادیث الطلاب
✨﷽✨
🌼آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟
✍️آیت الله شیخ محمدتقی بهلول میفرمودند: ما با کاروان و کجاوه به «گناباد» میرفتیم. وقت نماز شد. مادرم کارواندار را صدا کرد و گفت: کاروان را نگهدار میخواهم اول وقت نماز بخوانم. کارواندار گفت: بیبی! دو ساعت دیگر به فلان روستا میرسیم. آنجا نگه میدارم تا نماز بخوانیم. مادرم گفت: نه! میخواهم اول وقت نماز بخوانم. کارواندار گفت: نه مادر. الان نگه نمیدارم. مادرم گفت: نگهدار. کارواندار گفت: اگر پیاده شوید، شما را میگذارم و میروم. مادرم گفت: بگذار و برو. من و مادرم پیاده شدیم. کاروان حرکت کرد. وقتی کاروان دور شد وحشتی به دل من نشست که چه خواهد شد؟
من هستم و مادرم.دیگر کاروانی نیست. شب دارد فرامیرسد و ممکن است حیوانات حمله کنند. ولی مادرم با خیال راحت با کوزه آبی که داشت، وضو گرفت و نگاهی به آسمان کرد، رو به قبله ایستاد و نمازش را خواند. لحظه به لحظه رُعب و وحشت در دل منِ شش هفت ساله زیادتر میشد. در همین فکر بودم که صدای سُم اسبی را شنیدم. دیدم یک دُرشکه خیلی مجلل پشت سرمان میآید. کنار جاده ایستاد و گفت: بیبی کجا میروی؟ مادرم گفت: گناباد. او گفت: ما هم به گناباد میرویم. بیا سوار شو. یک نفس راحتی کشیدم. گفتم خدایا شکر. مادرم نگاهی کرد و دید یک نفر در قسمت مسافر درشکه نشسته و تکیه داده. به سورچی گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم.
سورچی گفت: خانم! فرماندار گناباد است. بیا بالا. ماندن شما اینجا خطر دارد. کسی نیست شما را ببرد. مادرم گفت: من پهلوی مرد نامحرم نمینشینم! در دلم میگفتم مادر بلند شو برویم. خدا برایمان درشکه فرستاده است. ولی مادرم راحت رو به قبله نشسته بود و تسبیح میگفت! آقای فرماندار رفت کنار سورچی نشست. گفت مادر بیا بالا. اینجا دیگر کسی ننشسته است. مادرم کنار درشکه نشست و من هم کنار او نشستم و رفتیم. در بین راه از کاروان سبقت گرفتیم و زودتر به گناباد رسیدیم. اگر انسان بنده خدا شد و در همه حال خشنودی خدا را در نظر گرفت، بیمه میشود و خداوند تمام امور او را کفایت و کفالت میکند. «أَلَیْسَ اللَّهُ بِکافٍ عَبْدَهُ» (زمر، آیه36) آیا خداوند برای بندهاش کافی نیست؟
#پندانه
✅ کانال قرآن و حدیث
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
https://eitaa.com/joinchat/668860594C2656c91e9a
2.86M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#پندانه
حاج قاسم سلیمانی: اگر کسی اخلاص داشت؛ اتصال پیدا میکند...
سخنان مهم حاج قاسم در رابطه با اخلاص
✨﷽✨
✍حضرت امام صادق (ع) میفرمایند:
کار خیر و خدمت به ضعفا با سه چیز تکمیل می شود:
اول اینکه از طرف انجامدهنده، کوچک و ناچیز به حساب آید.
دوم اینکه مخفی و نهانی باشد.
سوم اینکه در انجام آن سرعت و عجله به عمل آید.
پس زمانی که آن را کوچک شمری پیش کسی که آن کار را برای او انجام می دهی آن را بزرگ شمردهای،
وقتی آن را مخفی و نهانی انجام دادی آن عمل نیک و انفاق را تمام و تکمیل کردهای
و زمانی که در انجام آن سرعت و شتاب کردی، آن را برگیرنده، گوارا نمودهای
و اگر چنانچه آن کار خیر و انفاق را بدون این شرایط انجام دهی، در حقیقت آن را از بین برده و نابود ساختهای
📚بحارالانوار ج96 ص144
#پندانه
✅ کانال قرآن و حدیث
┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
https://eitaa.com/joinchat/668860594C2656c91e9a
🔅 #پندانه
✍ هرچه داریم و هرچه نداریم همه از اوست
🔹همسر جوان پادشاهی، پسری زیباروی به دنیا آورد.
🔸پدر را جمال پسر بر دل نشست و همواره در تخت جلوس، پسر را کنار خود مینشاند و مادر همیشه به زیبایی فرزند در هر بزم خلوت و جلوتی افتخار میکرد و به سلطان ناز و تبختر مینمود که چه پسر زیبایی برای او به دنیا آورده است.
🔹غرور شاهبانو بسیار فزون گشت تا فرزند دیگری از پادشاه آبستن گردید، ولی این بار چرخ ایام معکوس چرخید و تفاخر و تبختر سلطانبانو درهم شکست و خداوند دختری با چشمانی لوچ و دوبین به او داد.
🔸سلطان با دیدن فرزند خویش خنده تلخی کرد و مادر مغرورش را به تحقیر نگریست.
🔹سلطانبانو به شاه گفت:
کار خداست؛ بر کار خدا خرده مگیر و بر خلقت او مخند.
🔸سلطان گفت:
در شگفتم از این خلایق ناسپاس که هرچه زیبایی و نیکی در آفرینش که از آنِ خداست به نام خود مصادره و ثبت میکنند و هرچه عیب و نقص در خلقت است به آن حکیم بیعیب و نقص نسبتش میدهند.
🔹پسری که زیباست تو زاییدهای و معاذالله دختری که نازیباست چنان گویی که خدا او را به دنیا آورده است.
😍-•-•-•-------❀•♥•❀ --------•-•-•-- مشاوره خانواده نور