eitaa logo
یادداشت‌های کوتاه
6.4هزار دنبال‌کننده
319 عکس
161 ویدیو
17 فایل
«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ» 🔸ارسال فقط پیام کوتاه ️ ارتباط @syed_razavi
مشاهده در ایتا
دانلود
💠 عنایت حضرت سلام الله علیها یكى از شیعیان ، به قصد قبر بى بى حضرت زینب (س ) از ایران حركت كرد تا به گمرك ، در مرز بازرگان ، رسید. شخصى كه مسئول گمرك بود، پیر زن را خیلى اذیت كرد و به شدت او را آزار روحى داد. مرتب سؤ ال مى كرد: براى چه به شام مى روى ؟ پولهایت را جاى دیگر خرج كن . زن گفت : اگر به شام بروم ، شكایت تو را به آن حضرت مى كنم . گمركچى گفت : برو و هر چه مى خواهى بگو، من از كسى ترسى ندارم . زن پس از اینكه خودش را به حرم و به قبر مطهر رساند، پس از زیارت با دلى شكسته و گریه كنان عرض كرد: اى بى بى ! تو را به جان حسین ات انتقام مرا از این مرد گمركچى بگیر. زن هر بار به حرم مشرف مى شد، خواسته اش را تكرار مى كرد. آن شب در عالم خواب بى بى زینب (س ) را دید كه آن را صدا زد. زن متوجه شد و پرسید: شما كیستید؟ حضرت زینب (س ) فرمود: دختر على بن ابى طالب (ع ) هستم ، آیا از این مرد شكایت كردى ؟ زن عرض كرد: بله ، بى بى جان ! او به واسطه دوستى ما به شما مرا به سختى آزار داد من از شما مى خواهم انتقام مرا از او بگیرید. بى بى فرمود: به خاطر من از گناه او بگذر. زن گفت : از خطاى او نمى گذرم . بى بى سه بار فرمایش خود را تكرار كرد و از زن خواست كه گمركچى را عفو كند و در هر بار زن با سماجت بسیار بر خواسته اش اصرار ورزید. روز بعد زن خواسته اش را دوباره تكرار كرد. شب بعد هم بى بى را در خواب و به زن فرمود: از خطاى گمركچى بگذر. باز هم زن حرف بى بى را قبول نكرد و بار سوم بى بى به او فرمود: او را به من ببخش ، او كار خیر كرده و من مى خواهم تلافى كنم . زن پرسید: اى بانوى دو جهان ! اى دختر مولاى من ، این مرد گمركچى كه شیعه نبود، این قدر مرا اذیت كرد، چه كارى انجام داده كه نزد شما محبوب شده است ؟ حضرت فرمود: او اهل تسنن است ، چند ماه پیش از این مكان رد مى شد و به سمت بغداد مى رفت . در بین راه چشمش به گنبد من افتاد، از همان راه دور براى من تواضع و احترام كرد. از این جهت او بر ما حقى دارد و تو باید او را عفو كنى و من ضامن مى شوم كه این كار تو را در قیامت تلافى كنم . زن از خواب بیدار شد و سجده شكر را به جاى آورد و بعد به شهر خود مراجعت كرد. در بین راه گمركچى زن را دید و از او پرسید: آیا شكایت مرا به بى بى كردى ؟ زن گفت : آرى اما بى بى به خاطر تواضع و احترامى كه به ایشان كردى ، تو را عفو كرد. سپس ماجرا را دقیق بازگو كرد. مرد گفت : من از قوم قبیله عثمانى هستم و اكنون شیعه شدم . سپس ‍ ذكر شهادتین را به زبان جاى كرد 📚📚 ۲۰۰ داستان از فضایل مصایب و کرامات حضرت زینب (س) ✍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 دختر دارها دستتون درد نکنه! 💠 پیغمبر اسلام(ص) مظلوم تر از تو هم هست⁉️ 💠 کبری (س) مظلوم تر از تو هم هست⁉️ ♦️❁➖❁♦️❁➖❁♦️❁➖❁♦️ 🔵 یادداشت های طلبه 🔰 👇👇👇👇👇 🆔 @yaddashathaye_talabeh
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
روضه حضرت سلام الله علیها (ره) ═══✼🍃🔳🍃✼══ ✍ یادداشت های کوتاه 🔰 👇👇👇👇👇 🆔 @yaddashathaye_talabeh
🏴 حضرت سلام‌الله‌علیها امشب شب آخر جلسۀ ما است و گویا همۀ شما هم مثل من با امید آمده‏اید؛ من خیلی با امید آمده‏ام... ▪️امشب می‏خواهم یک مسئلۀ مقایسه‏ای را مطرح کنم. در تاریخ این‏طور دیده‏ام که امام‏حسین علیه‌السلام روز ترویه که می‏خواست از مکّه خارج شود، هنگام سحر نماز صبح را که خواندند، آماده حرکت شدند. جمعیت زیادی هم برای بدرقۀ حضرت آمده بود. در یکی از تواریخ این‏طور نوشته است: که وقتی این‏ها می‏خواستند حرکت کنند، حضرت‏زینب سلام‌الله‌علیها از داخل خانه آمد. موقعی که می‏خواست وارد دهلیز خانه شود، حضرت‏ابوالفضل علیه‌السلام با صدای بلند داد کشید:«غُضُّوا أبْصَارَکُم»؛ چشمانتان را ببندید، سرهایتان را پایین بیندازید؛ دختر امیر عرب، بضعۀ زهرای مرضیه سلام‌الله‌علیها دارد می‏آید. همه برگشتند و روی خود را سمت دیوار کردند و سرها را پایین انداختند. به این صحنه خوب دقّت کنید. ▪️ بی‏بی زینب سلام‌الله‌علیها آمد. وقتی نزدیک کجاوه رسید، قاسم‏بن‏الحسن علیه‌السلام که نوجوانی دوازده، سیزده ساله بود، یک کرسی آورد و کنار کجاوه گذاشت. حضرت‏ابوالفضل علیه‌السلام پای خود را روی این کرسی گذاشت و خم کرد. حضرت علی‏اکبر علیه‌السلام پردۀ کجاوه را کنار زد.حضرت‏زینب سلام‌الله‌علیها اوّل پایش را روی کرسی گذاشت و پای دیگر را روی زانوی حضرت‏ابوالفضل علیه‌السلام گذاشت. زیر بغل‏هایش را هم امام‏حسین علیه‌السلام گرفت و با این جلال و شکوه وارد کجاوه شد و پرده انداخته شد. ▪️امّا یک ماه و دو روز بیشتر نگذشت. امروز ببینید که در کربلا چه خبر است. مرکب‏های بی‏جهاز و آن وضع خاندان امام‏حسین علیه‌السلام؛ سیّد‏بن‏طاووس می‏نویسد: این بی‏بی‏ها پوششی نداشتند؛ لذا گلیم‏های پاره را برداشته و روی سرهایشان انداخته بودند. امروز را با آن روز مقایسه کنید! ببینید که چه کردند این جنایت‏کاران. حالا این بی‏بی‏ها می‏خواهند سوار مرکب‏ها شوند؛ امّا دیگر مردی نیست که به آن‏ها کمک کند. ▪️ فقط حضرت زین‏العابدینِ علیه‌السلام بیمار است که او را هم حضرت‏زینب؟سها؟ باید کمک کند تا بر مرکب سوار شود. حضرت‏زینب سلام‌الله‌علیها یکایک این بچّه‏ها و بی‏بی‏ها را سوار بر مرکب کرد و حالا خودش مانده است که چه کند؛ قاسم کجایی؟! عبّاس کجایی؟! علی‏اکبرم کجایی؟! حسین جانم کجایی؟! من نمی‏دانم که حضرت‏زینب سلام‌الله‌علیها بالاخره با چه وضعی سوار بر مرکب شد.... ▪️ وقتی می‏خواستند از کربلا حرکت کنند، به درخواست کاروان، این‏ها را آوردند و از سمت قتلگاه عبور دادند. اعتقاد من این است که سخت‏ترین موقعیت برای حضرت زین‏العابدین علیه‌السلام اینجا بود. ناگهان چشمش به بدن‏های قطعه‏قطعه شدۀ روی خاک افتاد. چشمش به جسد پدر افتاد. ▪️ خود حضرت زین‏العابدین علیه‌السلام در روایتی نقل می‏کند: وقتی چشمم به این صحنه افتاد، روح داشت از پیکرم خارج می‏شد. اینجا بود که حضرت‏زینب سلام‌الله‌علیها احساس خطر کرد؛ جلو آمد و گفت:«مَا لِی أَرَاكَ تَجُودُ بِنَفْسِكَ یَا بَقِیَّةَ جَدِّی وَ أَبِی وَ إِخْوَتی»؛ چرا با جانت بازی می‏کنی؟! حضرت زین‏العابدین علیه‌السلام گفت: عمّه! مگر این صحنه را نمی‏بینی؟! این بی‏حیاها اجساد کثیف خودشان را دفن کرده‏اند، امّا این اجساد مطهّر این‏طور در بیابان افتاده است... ▪️این مصیبت، مصیبت دختر بود. حالا برویم سراغ مادر که اجر عزاداری‏هایمان را هم از آن مادر می‏خواهیم. می‏نویسند: حضرت‏زهرا سلام‌الله‌علیها وقتی پس از رحلت پدر برای خواندنِ خطبه از منزل به‏سمت مسجد حرکت کرد، تمام زن‏های مهاجر و انصار آمدند و حلقه‏وار اطراف حضرت‏ را گرفتند که یک‏وقت مرد نامحرم اندام بی‏بی‏ را نبیند. ▪️ پوششی بر تن داشت که وقتی راه می‏رفت، روی زمین کشیده می‏شد. با این کیفیت رفت و وارد مسجد شد و آن خطبه را خواند. امّا همین زهرا که چشم نامحرم بر اندامش نیفتاد، وقتی آمدند امام‏علی علیه‌السلام را از خانه ببرند، دست نامحرم آمد و سیلی به صورتش زد... یا زهرا...! 🏴 ═══✼🍃🔳🍃✼══ ✍ یادداشت های کوتاه 🔰 👇👇👇👇👇 🆔 @yaddashathaye_talabeh