ببار باران⛈
که قلبم از زمین گرفته...💙
زمین دیگر آن زمین همیشگی نیست...🍃🌾🍃
مدت هاست با ما حرف نمیزند...☔️
دیگر قلب زمین برای ما نمیتپد... 🥀
🎄🐌🎄
@yaddashtmandeghar
🌈لحظاتتان پر از نگاه خدا🌈
تا به حال از رفتار خود عصبانی شده اید؟
به طوری که تمام کارها از دوران بچگی تا به کنون عذابتان بدهد؟
من فکر میکنم این قسمت از زندگی برای همه تکرار شده، باید در اعماق افکار خود فرو روید...
گاهی هیچ چیز رفتار بی فکر شما را توجیه نمیکند حتی خنده ها و شوخی های شما با یک نوجوان...
آنچه امشب خواندید داستان کوتاهی از عصبانیت یک ذهن باهوش است که به دلیل استرس و اضطراب زیاد نمی شود از آن استفاده کرد...
خودتان را ناراحت نکنید این فرد با قدرت تر از آنی هست که با دو رفتار مسخره خودش را ببازد او تا آخرین نفس مقتدرانه خواهد ایستاد هر چند زندگی بر وقف مرادش نباشد...
خواهیم ایستاد تا آخرین نفس
🎄🐌🎄
@yaddashtmandeghar
#درب_هویت
مانند تصویری هستم که هر کس نگاهش میکند با خشم چشمانم را آتش میزند . اما علت این همه نفرت را نمیفهمم! درست است که حق دارند ولی باید از کشور خود دفاع کنند.
مگر تصویر چشمانم خیلی عذاب دهنده است؟ راستش را بخواهید تا قبل از این موضوع فکر میکردم مردم دوستم دارند ولی وقتی شروع کردم تا تصوراتم را نقاشی کنم هر کس با نگاه بغض آلودی تصوارت انتخاباتی ام را پاره میکرد
اما من حق داشتم برای خودم تصمیم بگیرم
اصلاََ برایم مهم نبود اگر من در انتخابات شرکت کنم دوستانم نگاه خشم آلود خود را نثارم کنند
راهم را انتخاب کرده بودم...
دوست داشتم امسال به صورت شگفت انگیزتری رأی بدهم از شما چه پنهان رفتم یک عینک دودی خریدم و آن را روی چشمانم گذاشتم تا چشمان عدالت خواه و میهن دوست من کسی را عذاب ندهد، دوست هایم هنوز با من دوست هستند اما دیگر دوستشان ندارم! چون روی میهن عزیزمان غیرت ندارند البته اگر غیرت داشتند به پای صندوق رای می آمدند و از میهنشان دفاع میکردند...
عینک خودم را برداشتم و شروع کردم به راه رفتن به یک محله رسیدم خیلی زیبا و سرسبز بود
انسان در آنجا بوی آرامش را حس میکرد افراد این محله خیلی مشغول عبادت بودند این را از تسبیح در دستشان فهمیدم یک لحظه فکر کردم در بهشت هستم. رفتم جلو تر عینک را از چشمانم برداشتم با خودم فکر کردم این ها دیگر تصوراتشان مثل خودم هست و دیگر نیازی به این عینک نیست ؛ چند جوان داشتند زیر درخت با هم صحبت میکردند به سمتشان رفتم نقاشی ام را نشانشان دادم و از تصوارتم صحبت کردم برخلاف انتظار من آن ها هم خیلی به نقاشی ام علاقه ای نداشتند اما کم نیاوردم
پرسیدم امسال به چه کسی رأی میدهید فکر میکردم خیلی سریع پاسخ بدهند #رئیسی اما نه ناامید تر از آنی بودند که اصلاً بخواهند رای بدهند...
تعجب تمام وجودم را فرا گرفته بود مگر این ها همان افراد نماز خوان اهل دین نبودند چطور ممکن است این وظیفه شرعی را انجام ندهند یک لحظه تمام درختان محله را دیدم که دور سریعی بر سرم زدند فقط رنگ سبز برگشان مشخص بود... کمی به خودم آمدم تصمیم گرفتم دیگر به راهم ادامه ندهم و همان جا بنشینم و بقیه نقاشی ام را کامل کنم.
باید به آن ها میفهماندم رأی ندادن شما ممکن است چه بلایی سر ایرانمان بیاورد باید توضیح میدادم...
چشمانم آنقدر خشمگین بودند که عینکم تاب نیاورد و شکست دیگر نمیخواستم چشمان غیور خود را پنهان کنم باید این چشمان را نشان مردم داد تا آن ها از این بی تفاوتی بیدار شوند.
🎄🐌🎄
@yaddashtmandeghar
تو مهد آزادی نیستی!
معنی نژاد پرستی رو زمانی فهمیدم که زانوی یه آمریکایی باعث مرگ هزاران کاکاسیاه شد. 👎☠
علم بهتر است یا ثروت؟
سوال همیشه تکراری
بگذارید این سوال را برای همیشه پاسخ بدهیم و تمام شود!
ثروت نوعی ابزار است براي توليد
علم هدف و غایت انسان است
ثروت تابع علم است.
🎄🤨🎄
@yaddashtmandeghar
🚂 همیشه وقتی سوار قطار می شوم فکرهای عجیبی به سراغم می آید.
💣 مثلاً منفجر شدن قطار به وسیله منافق ها
در نتیجه #شهید شدن🇮🇷 تمام افرادی که سوار قطار هستند.
از جمله خود بنده 🙋♀
میدانم هیچوقت انجام نمیشود🚫
اما چه کنم
فکر است دیگر...!
⭕️ فرشته ای که روی شونه سمت راستم نشسته امروز بهم گفت: خواهر!
حداقل یه #صلوات_بفرست
ببینم خودکارم کار میکنه یا نه..😐😂
👤 شادبانو
🎄🐌🎄
@yaddashtmandeghar
هوالمحبوب
# جوال ذهن
سحرگاهان ۱۲ ذی القعده. ۲تیر ۱۴۰۰
ماه آسمان در کنار ماه من چقدر کوچک جلوه می کند!
ماه من! ایها السلطان یا اباالحسن! نور وجودت سرزمین ما را نورانی کرده است.
چقدر اینجا زیباست!
قطعه ای است از بهشت بین زمین و زمینیان.
همه جا چراغانی است.
همه نگاه ها به یک سو است.
دست ها به سینه،
کمرها خمیده،
پیشانی به خاک ساییده،
سجده شکر نعمت چنین سلطانی را به جا می آورند.
همه جا نورانی است.
اشکها سرازیر،
نجواهای عاشقانه بلند،
بوی عود، بوی عطر حرم رضوی، بوی یار،
همه جا چراغانی است.
ریسه های رنگی رقص نور را برپا کرده اند.
خادمی دست بر سینه خوش آمد گوی مهمانان سلطان.
گلباران است اینجا،
سقا خانه اسماعیل طلا تاج گل بر سر انداخته،
پنجره فولاد، گردن بندی گل آذین بر سینه دارد.
دسته دسته گل دور تا دور مضجع شریف حلقه زده اند.
بر سردر هر یک از دروازه های سرزمین نور، با پرچمی سبز زمردین، مصرعی عاشقانه، زبان حال عاشقان است:
خوشا ملکی که سلطانش تو باشی.
خوشا دردی که درمانش تو باشی.
خوشا جانی که جانانش تو باشی.
خوشا راهی که پایانش تو باشی.
همه جا چراغانی است.
دلم به پنجره فولاد گره خورده است.
هر جا که سر میچرخانم جز زیبایی نمی بینم.
اینجا سرزمین نور است.
ندای یار، جدایی یار را طلب میکند.
بر میخیزم.
نگاهم بر گنبد طلایی دوخته شده.
ندای جدایی می آید.
باید رفت.
یا امام رئوف کاش باز هم اذن دیدار دهی.
ایها السطان یا ابالحسن!
چه کسی عدد صفر را اختراع کرد ؟
دانشجویی که در روسیه تحصیل میکند میگوید:
بالاترین امتیاز برای اکثر امتحانات در روسیه ۵ است. اگر دانشجویی به هیچ سؤالی پاسخ ندهد و برگه امتحان خود را خالی برگرداند، بدون اینکه پاسخی به آنها داده باشد، از ۵ نمره ۲ دریافت میکند. در روزهای نخست حضورم در دانشگاه مسکو من از این سیستم اطلاعی نداشتم و تعجب کردم و از دکتر تئودور مدراف پرسیدم: "آیا این منصفانه است که یک دانشجو که به هیچ سؤالی پاسخ نداده، شما از ۵ به او ۲ میدهید؟ چرا به او صفر نمیدهید؟ آیا این شیوهی درستی است
جواب داد: "چگونه میتوانیم به انسان صفر بدهیم؟ چگونه میتوانیم به کسیکه ساعت ۷ صبح از خواب برخاسته تا در همهی سخنرانیها شرکت کند، صفر بدهیم؟ چگونه میتوانیم به او صفر بدهیم درحالیکه او در این هوای سرد برخاسته و با استفاده از وسایل نقلیه عمومی به موقع رسیده و امتحان داده و سعی کرده تا سؤالات را حل کند؟ چطور میتوانیم برای شبهایی که برای تحصیل گذرانده و پول خود را صرف خرید دفتر و قلم کرده و برای مطالعه کامپیوتر خریده، صفر بدهیم؟ چطور میتوانیم وقتی او تمام سبکهای زندگی دیگر را ترک کرد و سبک زندگی دانشجویی را انتخاب کرده تا تحصیلات خود را دنبال کند، به او صفر دهیم؟ در اینجا پسرم، ما فقط به این دلیلکه او جوابها را نداده به دانشجو صفر نمیدهیم. ما حداقل سعی میکنیم به این واقعیت احترام بگذاریم که این یک انسان است، و او دارای مغز و تفکر و شعور است، و او سعی و تلاش کرده، نمرهای که ما به او میدهیم، فقط برای سؤالات موجود در کنکور یا امتحان نیست، بلکه به معنای نشان دادن قدردانی و احترام به این واقعیت است که این انسان، انسانی است که سزاوار کسب نمره است.
راستش گریه کردم و نمیدانستم چگونه پاسخ دهم. من آنجا ارزش خودم را بهعنوان یک انسان دانستم. صفرها در واقع میتوانند انگیزه را برای دانشجویان کاهش دهند و میتوانند به سرعت آنها را نابود کرده و باعث شوند آنها بهطور کلی مطالعه خود را متوقف کنند. هنگامیکه نمرهی صفر در کارنامه داده شود، آنها دیگر انگیزهای برای تحصیل ندارند و ممکن است تصور کنند که، هیچکاری نمیتوانند انجام دهند.