🍃🍂🍃
#داستانک
👈از حکیمی پرسیدند: چرا از کسی که اذیتت میکند انتقام نمیگیری؟
🌸با خنده جواب داد: آیا حکیمانه است سگی را که گازت گرفته گاز بگیری؟
میان پرواز تا پرتاب تفاوت از زمین تا آسمان است، پرواز که کنی، آنجا میرسی که خودت میخواهی.
پرتابت که کنند، آنجا میروی که آنان میخواهند. پس پرواز را بیاموز...!!!
🔻پرندهای که "پرواز" بلد نیست،
به "قفس" میگوید "تقدیر"
🆔 @yaddasht_tarbiyate
🍃🍂🍃
#داستانک
مردی درحالیکه به قصرها و خانههای زیبا مینگریست به دوستش گفت:
«وقتی این همه اموال را تقسیم میکردند ما کجا بودیم.»
دوست او دستش را گرفت و به بیمارستان برد و گفت: « وقتی این بیماریها را تقسیم میکردند ما کجا بودیم ! »
انسان زمانی که پیر میشه تازه میفهمه نعمت واقعی همون سلامتی، خانواده، عشق، شادی، باهم بودن، انرژی جوانی و ...
"همین چیزای ساده بوده که همیشه داشته ولی هرگز بهشون اهمیت نداده و دنبال نداشته ها بوده "🌹
🆔@yaddasht_tarbiyate
🍃🍂🍃
#داستانک
🌸توکل بر خدا
✍تمام پول هایش تمام شده و هنوز در نیمه راه سفرش بود. یکی از دوستانش از او پرسید می خواهی چه کنی؟ گفت تمام امیدم به فلانی است. دوستش گفت پس قسم می خورم که امیدت ناامید می شود. مرد با تعجب پرسید چرا؟ گفت: آخر از امام صادق علیه السلام شنیدم که می گفت:
خداوند متعال می فرماید: رشته آرزوی هر کسی را که به غیر من وصل باشد قطع می کنم. آیا او در گرفتاری هایش به دیگری امید می بندد در حالی که رفع آن به دست من است؟ آیا او در خانه دیگری را می کوبد در حالی که کلید تمام درهای بسته دست من است و خانه ام به روی همه باز است!
📚باب التویض الی الله/حدیث۷،ج ۲
🌺با ما همراه باشید...
🌐کانال جامع یادداشت های تربیتی↙️
https://eitaa.com/joinchat/1630666788Cc5dcc4c2a3
#داستانک
👈 روزی حکیمی به شاگردانش گفت:
می خواهیم یک بازی انجام دهیم.
بچه ها با خوشحالی گفتند چه بازی!؟
گفت: فردا هر کدام یک کیسه می گیرید و در آن به تعداد آدمهایی که دوستشان ندارید و از آنها بدتان می اید پیاز قرار دهید!
🔸روز بعد همه همان کار را کردند . یک و دو و سه و ... پیاز در کیسه آوردند.
حکیم گفت: تا وقتی نگفتم، آن کیسه را هر جا که می روید با خود ببرید.
🔹بچه ها بعد از مدتی از این وضع خسته شدند و به حکیم شکایت بردند: که پیازها گندیده و بوی تعفن آنها را اذیت میکند...
حکیم به آنها گفت: این شبیه وضعیتی است که کینه دیگران را با دل خود همراه کنیم، و این کینه و نفرت قلب ما را فاسد می کند و بیشتر از همه خودمان را اذیت خواهد کرد!
🔺پس دل خود را از کینه و حسد و همه بدیها دور کنیم ...🔺
به ما بپیوندید🌹
📚کانال جامع یادداشت های تربیتی👇
https://eitaa.com/joinchat/1630666788Cc5dcc4c2a3
#داستانک
👈مرد جوانی که می خواست راه معنویت را طی کند، به سراغ استاد رفت.
🔹استاد خردمند گفت:
تا یک سال به هر کسی که به تو حمله کند و دشنام دهد، پولی بده.
تا دوازده ماه هر کسی به جوان حمله می کرد ودشنام می داد، جوان به او پولی می داد.
🔸آخر سال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعد را بیاموزد.
استاد گفت: به شهر برو و برایم غذا بخر.
همین که مرد رفت، استاد خود را به لباس یک گدا در آورد و از راه میانبر کنار دروازه شهر رفت. وقتی مرد جوان رسید، استاد شروع کرد به توهین کردن به او.
.
.
🔹جوان به گدا گفت: عالی است! یک سال مجبور بودم به هر کسی که به من توهین می کرد ،پول بدهم، اما حالا می توانم مجانی فحش بشنوم، بدون آن که پشیزی خرج کنم.
🔺استاد وقتی صحبت جوان را شنید رو نشان داده و گفت:
برای گام بعدی آماده ای ؛چون یاد گرفتی به روی مشکلات بخندی!
به ما بپیوندید🌹
📚کانال جامع یادداشت های تربیتی👇
https://eitaa.com/joinchat/1630666788Cc5dcc4c2a3
#داستانک
🔹مرد جوانی که می خواست راه معنویت را طی کند، به سراغ استاد رفت.
🔸استاد خردمند گفت:
تا یک سال به هر کسی که به تو حمله کند و دشنام دهد، پولی بده.
تا دوازده ماه هر کسی به جوان حمله می کرد ودشنام می داد، جوان به او پولی می داد.
🔹آخر سال باز به سراغ استاد رفت تا گام بعد را بیاموزد.
استاد گفت: به شهر برو و برایم غذا بخر.
همین که مرد رفت، استاد خود را به لباس یک گدا در آورد و از راه میانبر کنار دروازه شهر رفت. وقتی مرد جوان رسید، استاد شروع کرد به توهین کردن به او.
🔸جوان به گدا گفت: عالی است! یک سال مجبور بودم به هر کسی که به من توهین می کرد ،پول بدهم، اما حالا می توانم مجانی فحش بشنوم، بدون آن که پشیزی خرج کنم.
🔹استاد وقتی صحبت جوان را شنید رو نشان داده و گفت:
🔺برای گام بعدی آماده ای ؛چون یاد گرفتی به روی مشکلات بخندی!
به ما بپیوندید🌹
📚کانال جامع یادداشت های تربیتی👇
https://eitaa.com/joinchat/1630666788Cc5dcc4c2a3
#داستانک
🔺این دفتر رو پاک نگه دار ...🔺
🔹پدری، دفتر مشق فرزندش رو که خیلی تمیز و مرتب بود نگاهی کرد و گفت:
فرزندم! چرا توی این دفتر، حرفای زشت ننوشتی؟ چرا کثیفش نکردی؟
چرا خط خطیش نمیکنی؟ پسر با تعجب گفت: باباااا چون معلم هر روز نگاه میکنه و نمره میده.
🔸پدر گفت: آفرین! دفتر زندگیت رو مثل این دفتر، پاک نگه دار،
چون معلمی هست و هر لحظه داره نگاه میکنه و بهت نمره میده!
🌸ألَم یَعلَم بأنَّ اللهَ یَری؟ « آیا انسان نمیداند که خدا او را می بیند؟ »
به ما بپیوندید🌹
📚کانال جامع یادداشت های تربیتی👇
https://eitaa.com/joinchat/1630666788Cc5dcc4c2a3
#داستانک
✅فردي، پسر پنج ساله خود را نزد امام صادق (ع) آورد و گفت: اين بچه مرا كلافه كرده است؛ مدام سؤال ميكند كه خدا را به من نشان بده و من نتوانسته ام جواب او را بدهم.
👈امام (ع) فرمودند: من، به او ياد ميدهم. سپس بدون آن كه كودك متوجه شود، امام (ع) دستور داد مقداري شكر در آب حل كرده و بياورند.
🔸وقتي آن را آوردند، امام رو به كودك كرده وفرمود: بنوش! سپس از او سؤال كرد: چه مزه اي ميدهد؟ كودك گفت: شيرين است. حضرت فرمود: چرا شيرين است؟ او گفت: حتماً قند يا شكر داخل آن است. امام از كودك خواست كه قند يا شكر را در آب نشان دهد. كودك گفت: از مزه اش ميفهمم.
🔅امام (ع) نيز فرمود: آفرين! خدا هم در اين عالم حضور دارد و همان لذّتهايي كه از مشاهدة كوه، دشت، طبيعت و بهره مندي از خوردنيها و ديگر زيباييها ميبري، بيان گر حضور خالق آنها يعني خداست كه با چشم نميتواني اورا ديد.
🔺بنابراين همة اين نعمتها و لذّتها از جانب خداست؛ همان طور كه شيريني آب ليوان، به سبب وجود شكر است.
به ما بپیوندید🌹
📚کانال جامع یادداشت های تربیتی👇
https://eitaa.com/joinchat/1630666788Cc5dcc4c2a3
#داستانک
🔺بی شرمانه زیستن🔺
👈در مجلس ختمی، مرد متین و موقری که در کنارم نشسته بود و قطره اشکی هم در چشم داشت، آهسته به من گفت: آیا آن مرحوم را از نزدیک می شناختید؟
🔹گفتم: خیر قربان! خویشِ دور بنده بوده و به اصرار خانواده آمده ام، تا متقابلا، در روز ختم من، خویشان خویش، به اصرار خانواده بیایند.
حرفم را نشنید، چرا که می خواست حرفش را بزند. پس گفت: بله... خدا رحمتش کند! چه خوب آمد و چه خوب رفت. آزارش به یک مورچه هم نرسید. زخمی هم به هیچکس نزد. حرف تندی هم به هیچکس نگفت. اسباب رنجش خاطر هیچکس را فراهم نیاورد. هیچکس از او هیچ گله و شکایتی نداشت. دوست و دشمن از او راضی بودند و به او احترام می گذاشتند... حقیقتا چه خوب آمد و چه خوب رفت...
🔸گفتم: این، به راستی که بیشرمانه زیستن است و بیشرمانه مردن.
با این صفات خالی از صفت که جنابعالی برای ایشان بر شمردید، نمی آمد و نمی رفت خیلی آسوده تر بود.
آدم باید جاذبه و دافعه داشته باشد!
ما آمده ایم که با حضورمان، جهان را دگرگون کنیم، نیامده ایم تا پس از مرگمان بگویند: از کرم خاکی هم بی آزارتر بود و از گاو مظلومتر، ما باید وجودمان و نفس کشیدنمان، و راه رفتنمان، و نگاه کردنمان، و لبخند زدنمان هم مانند تیغ به چشم و گلوی بدکاران و ستمگران برود...
به ما بپیوندید🌹
📚کانال جامع یادداشت های تربیتی👇
https://eitaa.com/joinchat/1630666788Cc5dcc4c2a3