eitaa logo
یادداشتهای علمی
645 دنبال‌کننده
49 عکس
9 ویدیو
59 فایل
این کانال به منظور انتشار فیش‌هایی است که در طول مطالعات خود یادداشت نموده ام شاید برای برخی سودمند باشد. @mhey2000 ادمین @halgeyoola @mostafa_khomaini
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام علیکم معذرت می خواهم توی حلقه اولی ، نقد شهید صدر به نظریه اعتبار دقیقا این نقد چیه ؟ نفهمیدم چه ارتباطی بین لفظ و معنا ، با ، حمرة الحبر و حرارت الماء وجود دارد ؟؟ سلام علیکم ایشان سوالی را مطرح می کنند که پاسخش را در نظریه اعتبار نمی یابند. سوال این است که چگونه بین لفظ و معنا رابطه دلالت وجود دارد به گونه ای که تصور لفظ موجب تصور معنا می شود؟ ایشان در این سوال معتقدند تصور لفظ سبب تصور معنا است مانند اسباب خارجی مثل اینکه آتش سبب حرارت است با این تفاوت که آتش در خارج سببیت دارد و تصور لفظ در ذهن سببیت دارد. طبیعی است که سببیت ولو سببیت در ذهن باشد نمی تواند ناشی از اعتبار یک شخص باشد و باید یک اتفاق خاصی بیافتد نه صرف یک اعتبار. صد بار هم بگوید این جوهر قرمز که بر کاغذ می کشم را سبب حرارت آب قرار دادم سببیتی حاصل نمی شود. همانطور که با اعتبار در خارج سببیت حاصل نمی شود در ذهن هم سببیت با اعتبار حاصل نمی شود. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام علیکم بیزحمت در بحث علامت تشخیص حقیقت و مجاز، در علامت دوم بحث حمل اولی اون قسمت تغایر اعتباری میشه توضیح بدین؟ باتشکر سلام علیکم در حمل اولی باید بین موضوع و محمول اتحاد مفهومی و طبعا اتحاد مصداقی باشد و از آنجا که در حمل باید تغایر هم بین موضوع و محمول باشد گفته اند تغایر در حمل اولی اعتباری است مثلا در قضیه الانسان حیوان ناطق، حیوان ناطق و انسان یک مفهوم را دارند ولی در حیوان ناطق تفصیلی است که در انسان نیست و همین مقدار در تغایر کفایت می کند. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام وقت بخیر.‌ببخشیدتفاوت مکتب با جریان و مدرسه رومیشه بفرمایید؟ متشکرم.. سلام. وقت شما بخیر در اطلاق مکتب این چند امر لازم است: اول دیدگاه های ویژه و خاص، دوم: تحول در ساختار علم. سوم: ایجاد خط مشی فکری حاکم بر اوساط علمی. چهارم مرکزیت علمی یافتن. برخی از این خصوصیات جهت ثبوتی مکتب هستند و برخی جهت اثباتی آن. مدرسه نیز ظاهرا به معنای مکتب است ولی در برخی استعمالات طرز تفکر خاص و لو به حد مکتب نرسیده باشد مدرسه نامیده شده است مثل اینکه می گویند مدرسه میرزای نائینی و غیره. در تحقق جریان فقط مورد سوم لازم است مثلا مرحوم آیت الله خوئی رحمه الله در رجال صاحب مکتب نبوده اند ولی یک جریان رجالی ایجاد نموده اند یعنی یک خط مشی خاصی را در حوزه علمیه ایجاد نمودند. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
با سلام و عرض خسته نباشید تفاوت شهرت فتوائیه و اجماع منقول لطفا باسلام شهرت فتوائیه مانند اجماع به محصل و و منقول تقسیم می شود. بنابراین فرق شهرت فتوائی محصل با اجماع محصل در این است که شهرت فتوایی معمولا مفید ظن است ولی اجماع مفید قطع است. شهرت فتوای مشهور علما است و اجماع فتوای همه علما. فرق شهرت فتوایی منقول و اجماع منقول این است که گرچه هردو مفید ظن هستند ولی آنچه در شهرت منقول نقل می شود فتوای اکثریت است ولی در اجماع منقول فتوای همه نقل می شود. فرق شهرت فتوائی محصل با اجماع منقول(که ظاهر سوال بود) بعد از اشتراک در افاده ظن می تواند در وجه حجیت آنها باشد. ممکن است عالمی حجیت شهرت فتوائی محصل را بپذیرد ولی حجیت اجماع منقول را نپذیرد و یا بالعکس همانطور که ممکن است وجه و دلیلی که برای حجیت اجماع منقول لقامه می کند با دلیلی که برای حجیت شهرت فتوائی محصل اقامه می کند فرق بکند همانطور که برخی برای حجیت شهرت به روایت مقبوله که فرموده خذ بمااشتهر بین اصحابک تمسک کرده اند. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام مصحح عبادیت فعل یا قصد امتثال امر است یا محبوبیت ذاتیه این رو ممنون میشم به صورت مفصل توضیح بدید. سلام فعل اگر بخواهد به عنوان عبادت تحقق پیدا کند یا باید در انجام آن مکلف قصد امتثال امر مولا را داشته باشد که در این صورت در واقع فاعل کار را انجام می دهد تا ابراز و اظهار بندگی خود را بکند و این فعل را عبادت می کند. یا اینکه فعل را به قصد محبوبیت ذاتی فعل برای مولا انجام دهد یعنی با خود چنین بگوید که من این فعل را محقق می کنم تنها به این جهت که ذاتا محبوب مولا است در این صورت نیز در واقع این شخص با این کارش بندگی خود را اظهار و ابراز نموده است و این سبب می شود که فعل عبادت باشد. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام میشه قطع موضوعی طریقی و قطع موضوعی وضعی رو برام توضیح بدید. سلام قطع به عنوان یک امر واقعی گاهی در موضوع حکم شرعی دخالت دارد این قطع دارای دو حیثیت است. اول حیثیت کاشف واقع بودن دوم حیثیت وصف و صفت نفسانی بودن برای شخص قاطع. حال اگر از ادله چنین فهمیده شد که قطع از حیث اول در موضوع حکم دخالت داده شده به آن قطع موضوعی طریقی گفته می شود و امارات معتبره می توانند جایگزین او شوند. اما اگر قطع از حیث دوم در موضوع حکم شرعی دخالت داده شده به آن قطع موضوعی وصفی گفته می شود و جایگزینی غیر قطع به جای او دلیل خاص می خواهد یعنی دلیل حجیت اماره کفایت نمی کند. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام روز بخیر در حلقه ثالثه شهید صدر در بحث شبهات مربوط به حکم ظاهری لطفا جواب شبهه تضاد ونقض غرض رو بیان کنید ...با تشکر سلام وقت بخیر شبهه تضاد: مکلف شاک از آن جهت که مکلف است و احکام مشترک بین عالم و جاهل می باشند محکوم به حکم واقعی است و از آن جهت که شاک است حکم ظاهری دارد اینجا اگر هردو یکی باشند اجتماع مثلین لازم می آید و اگر متفاوت باشند اجتماع ضدین می شود. جواب: 1- میرزای نائینی قدس سره فرموده اند این اشکال یک پیشفرض غلط دارد که اگر آن را برداریم اشکالی به وجود نمی آید. پیشفرض غلط این است که آقایان حکم ظاهری را ازباب اینکه جعل حجیت برای امارات به معنای جعل حکم مماثل است، یک حکم تکلیفی فرض کرده اند لذا اجتماع ضدین پیش آمده است. در حالیکه جعل حجیت برای طرق و امارت از باب منجز قرار دادن اماره به واسطه تتمیم کاشفیت اماره است یعنی شارع کاشفیت ظنی اماره را به منزله علم قرار می دهد که در نتیجه اماره ظنیه نیز منجز تکلیف باشد. 2- مرحوم آیت الله خوئی قدس سره فرموده اند: بین احکام در مرحله اعتبار بدون لحاظ مبادی احکام و مقام امتثال، تضادی وجود ندارد و اگر تضادی هست یا مربوط به مبادی احکام یعنی مصالح و مفاسد احکام است یا مربوط به مقام امتثال و استحقاق ثواب و عقاب است لذا اگر یک چیز هم حرام باشد و هم واجب این محال است نه به این دلیل که وجوب و حرمت تضاد دارند بلکه به این دلیل است که یک شیئ نمی تواند هم مبغو باشد هم محبوب هم مصلحت داشته باشد هم مفسده؛ هم استحقاق عقاب بر فعلش باشد و هم استحقاق ثواب؛ هم انبعاث عملی داشته باشد و هم انزجار. بعد ایشان فرموده است در حکم ظاهری ما گفته ایم که متعلق حکم ظاهری مصلحت و مفسده ندارد بلکه حکم ظاهری تابع مصلحتی است که در نفس جعل آن می باشد. پس به لحاظ مبادی مشکلی نداریم. اما به لحاظ مقام امتثال و استحقاق ثواب و عقاب: اگر حکم واقعی واصل نشود لزوم امتثال ندارد لذا انبعاث و انزجار ندارد و به تبع آن و به واسطه حکم ظاهری، حکم واقعی استحقاق ثواب و عقاب در آن نیست. 3- شهید صدر قدس سره می فرماید: حکم ظاهری به حرمتِ محتمل الحرمه ناشی از مفسده ی حرام واقعی است (و این حکم ظاهری حاکی از این است که محتمل الحرمه هایی که در واقع مباحند اباحه لااقتضائی دارند لذا حرمت ظاهری با اباحه آنها در تنافی نخواهد بود). (حکم ظاهری به وجوب هم ناشی از مصلحت وجوب واقعی است به همان گونه که در حرمت گفته شد). اما حکم ظاهری به اباحه ناشی از اباحه اقتضائی واقعی است یعنی ملاکی که در جعل اباحه بوده است و مقتضی جعل اباحه واقعیه شده است همو مقتضی جعل اباحه ظاهریه برای همه محتملات شده است و چون ملاک اباحه اقوی بوده است برای همه محتملات جعل حکم ظاهری اباحه شده است ولو در برخی موارد یک محتمل در واقع حرام بوده باشد. به طور کلی مولا ملاکات را برانداز می کند و می سنجد هر کدام اقوا و اهم باشد طبق آن برای محتملات هم حکم ظاهری جعل می نماید. شبهه نقض غرض: بنابر مبنای اشتراک احکام بین عالم و جاهل در فرض جهل ملاکات احکام که غرض مولی از جعل احکام واقعی استیفای آنها بود، کماکان وجود دارند و اگر حکم ظاهری مخالف حکم واقعی باشد لازم می آید اولا شارع راضی به عدم استیفای ملاک باشد و ثانیا شارع مکلف را در مفسده افکنده باشد. جواب: در احکام ظاهری غرض اهمی وجود دارد که به همین سبب جعل شده اند. این مطالب خلاصه فرمایشات شهید صدر بود. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام علیکم به نظر حضرات آیا جمله حالیه مفهوم دارد یا داخل در مفهوم وصف است؟؟ آیا جایی هست که جمله حالیه فی المثل مفهوم داشته باشد؟؟ سلام علیکم جمله حالیه مانند ظرف مکان و ظرف زمان و نعت نحوی، جار و مجرور و تمیز زیر مجموعه مفهوم وصف می باشد. در آیه وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ جمله حالیه آمده است که منطوق آن حرمت مباشرت با زنان در حال اعتکاف در مسجد می باشد به دلیل قرینه دارای مفهوم نیز می باشد یعنی جواز مباشرت در غیر حال اعتکاف. آمدی وصف را اینگونه تعریف نموده است: الخطاب الدالّ على حكم مرتبط باسم عام مقيّد بصفة خاصة. این تعریف شمول نسبت به حال و مانند آن دارد. برای اینکه جمله حالیه را از تحت مفهوم وصف خارج کنیم باید خصوصیت منحصر به فردی برای حال در نظر بگیریم که دلالتش بر مفهوم را تقویت بکند مثل دلالتش بر علیت انحصاری و مانند آن و ظاهرا فهم عرفی اینگونه نیست. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام وقتتون بخیر ببخشید قاعده صحت در کتاب قواعدفقه آیت الله بجنوردی که میفرمایند بعد از احراز عنوان عمل است یعنی چه؟و در عنواین قصدی و غیرقصدیه مثال می آوررند چطور است؟ ممنونم. سلام وقت بخیر عنوان عمل را بداند یعنی بداند این کاری که غیر انجام داد چه بوده است که می خواهد حمل بر صحتش بکند مثلا معامله ای که شده بیع بوده اجاره بوده هبه بوده یا غیر آن. اموری که از غیر صادر می شود و بنا هست که حمل بر صحت آنها بشود از امور قصدیه هستند یعنی نیاز به قصد عنوان دارند و بدون قصد در واقع محقق نمی شوند مثلا بیع بدون قصد بیع محقق نمی شود یا صلات بدون قصد صلات محقق نمی شود حال در فرض احراز عنوان و شک در اتیان تمام اجزاء و شرایط توسط غیر بنای عقلا بر این است که حمل بر صحت شود یعنی بگوییم تمام اجزاء و شرایط را انجام داده است ولی اگر عنوان احراز نشده باشد یعنی شک داریم اساسا قصد بیع کرد یا نه اینجا موضوع صحت مشکوک است یعنی اینکه چه چیزی میخواهد حمل بر صحت شود مشکوک است و در اجرای اصل صحت لازم است موضوع احراز شده باشد. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام وقتتون بخیر ببخشید صحت واقعی یا نزد فاعل و صحت حامل که در کتاب قواعدفقه آیت الله بجنوردی در بخش قاعده صحت بحث میشود یعنی چه؟و اینکه میگونید چه بناعقلا باشد چه اجماع و چه اختلال نظامی که از نادیده گرفتن این اصل حاصل میشود همه صحت واقعی را قبول دارند چون اگر بنا باشد حمل بر صحت به اعتبارصحت عندالفاعل باشد حمل بر صحت اثر و فایده ندارد و لغویت لازم می آید چرا که اعتقاد صحت عندالفاعل با عدم صحت واقعی برای سایر مردم موجب ترتب آثار صحت نمیشود و حال بیشتر مردم آثار صحت را برآن مترتب میکنند یعنی چه؟ لطفا با مثال توضیح و کدام صحت را قبول دارند؟ممنونم سپاس. سلام وقت بخیر 1- اگر فرضاً شخصی نماز قضای پدرش بر عهده ی اوست و او نماز را به صورت استیجاری به زید می دهد گاهی ممکن است شک کند در اینکه زید نمازها را خوانده یا نه؟ این شک مورد بحث نیست ولی گاهی شک می کند نمازهایی که زید خوانده صحیح بوده یانه؟ اینجا حمل بر صحت می شود. صحت واقعی یعنی این نماز مطابق با واقع و مامور به حقیقی است. صحت عندالفاعل یعنی نمازها به حساب زید که نماز را خوانده صحیح است یعنی او مطابق با آنچه از احکام نماز می دانسته نماز را خوانده خواه مطابق با واقع هم بوده یا نه. صحت عندالحامل یعنی همین فردی که نماز پدرش را داده به زید بخواند و می خواهد نمازهای خوانده شده را حمل بر صحت نماید. 2- در مثال فوق اگر فاعل تنها حق حمل بر صحت داشته باشد برای حامل ثمره ای نخواهد داشت لذا فقط با صحت واقعی است که این اصل صحت از لغو بودن خارج می شود. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
عالم اعتبار سهل المؤونه است یعنی چی بی زحمت توضیح کامل میدین تصور شایع بین اصولیان این است که عالم اعتبار خفیف المؤونه است و این عبارت در مواردی بکار برده می شود که می خواهند بفرمایند قوانین حاکم بر عالم تکوین در عالم اعتبار حکومت ندارد لذا موانعی که در تحقق یک امر تکوینی هست در بسیاری از موارد در تحقق امر اعتباری نیست مثلا در بحث اجتماع امر و نهی برخی فرموده اند نمی توان با توجیه تضاد بین احکام قائل به امتناع شد زیرا احکام امور اعتباری اند و امور اعتباری تضاد ندارند و تضاد مربوط به موجودات تکوینی است. از آن جهت که مباحث اعتباری منضبط مورد بررسی قرار نگرفته بود در مسائل اصولی گاهی بین اصولیان اظهار نظرهایی دیده می شد که شاید برخی افراط و برخی تفریط در این جهت بوده باشند یعنی گاهی ممکن است با تیغ خفیف المؤونه بودن امور اعتباری نظرهای غیرقابل قبولی دیده شود و گاهی کم توجهی به تفاوت وعاء اعتبار و وعاء تکوین با قواعد حاکم بر تکوین نتیجه هایی در وعاء اعتبار گرفته شده است. برای اطلاع بیشتر در این خصوص به کتاب فلسفه علم اصول ج5 آیت الله صادق لاریجانی و اصول فلسفه و روش رئالیسم مقاله ششم مراجعه کنید. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام علیکم فرق بین جعل و حکم چیست؟ سلام علیکم معمولا در علم اصول از جعل معنای مصدری و از حکم معنای اسم مصدری اراده می شود لذا حکم متعلق جعل و همان مجعول است و جعل، انشاء حکم و ایجاد حکم در وعاء اعتبار است. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi