eitaa logo
یادداشتهای علمی
638 دنبال‌کننده
47 عکس
6 ویدیو
49 فایل
این کانال به منظور انتشار فیش‌هایی است که در طول مطالعات خود یادداشت نموده ام شاید برای برخی سودمند باشد. @mhey2000 ادمین @halgeyoola @mostafa_khomaini
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام فرق حدترخص با حد شرعی چیست ؟! سلام مسافت شرعی همان هشت فرسخ است با اختلاف فتوا و جزئیاتی که دارد و حد ترخص بیرون شهر است جایی که اذان شهر شنیده نشود و دیوار شهر دیده نشود. اگر کسی قصد سفر شرعی داشته باشد یعنی قصد کند هشت فرسخ برود یا چهار فرسخ برود و چهار فرسخ برگردد اگر قبل از رسیدن به مسافت شرعی و بعد از حد ترخص نماز را شکسته بخواند و می تواند افطار کند ولی اگر قصد رفتن تا حد ترخص داشته باشد مسافر حساب نمی شود. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام علیکم معذرت می خواهم توی حلقه اولی ، نقد شهید صدر به نظریه اعتبار دقیقا این نقد چیه ؟ نفهمیدم چه ارتباطی بین لفظ و معنا ، با ، حمرة الحبر و حرارت الماء وجود دارد ؟؟ سلام علیکم ایشان سوالی را مطرح می کنند که پاسخش را در نظریه اعتبار نمی یابند. سوال این است که چگونه بین لفظ و معنا رابطه دلالت وجود دارد به گونه ای که تصور لفظ موجب تصور معنا می شود؟ ایشان در این سوال معتقدند تصور لفظ سبب تصور معنا است مانند اسباب خارجی مثل اینکه آتش سبب حرارت است با این تفاوت که آتش در خارج سببیت دارد و تصور لفظ در ذهن سببیت دارد. طبیعی است که سببیت ولو سببیت در ذهن باشد نمی تواند ناشی از اعتبار یک شخص باشد و باید یک اتفاق خاصی بیافتد نه صرف یک اعتبار. صد بار هم بگوید این جوهر قرمز که بر کاغذ می کشم را سبب حرارت آب قرار دادم سببیتی حاصل نمی شود. همانطور که با اعتبار در خارج سببیت حاصل نمی شود در ذهن هم سببیت با اعتبار حاصل نمی شود. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام علیکم بیزحمت در بحث علامت تشخیص حقیقت و مجاز، در علامت دوم بحث حمل اولی اون قسمت تغایر اعتباری میشه توضیح بدین؟ باتشکر سلام علیکم در حمل اولی باید بین موضوع و محمول اتحاد مفهومی و طبعا اتحاد مصداقی باشد و از آنجا که در حمل باید تغایر هم بین موضوع و محمول باشد گفته اند تغایر در حمل اولی اعتباری است مثلا در قضیه الانسان حیوان ناطق، حیوان ناطق و انسان یک مفهوم را دارند ولی در حیوان ناطق تفصیلی است که در انسان نیست و همین مقدار در تغایر کفایت می کند. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام وقت بخیر.‌ببخشیدتفاوت مکتب با جریان و مدرسه رومیشه بفرمایید؟ متشکرم.. سلام. وقت شما بخیر در اطلاق مکتب این چند امر لازم است: اول دیدگاه های ویژه و خاص، دوم: تحول در ساختار علم. سوم: ایجاد خط مشی فکری حاکم بر اوساط علمی. چهارم مرکزیت علمی یافتن. برخی از این خصوصیات جهت ثبوتی مکتب هستند و برخی جهت اثباتی آن. مدرسه نیز ظاهرا به معنای مکتب است ولی در برخی استعمالات طرز تفکر خاص و لو به حد مکتب نرسیده باشد مدرسه نامیده شده است مثل اینکه می گویند مدرسه میرزای نائینی و غیره. در تحقق جریان فقط مورد سوم لازم است مثلا مرحوم آیت الله خوئی رحمه الله در رجال صاحب مکتب نبوده اند ولی یک جریان رجالی ایجاد نموده اند یعنی یک خط مشی خاصی را در حوزه علمیه ایجاد نمودند. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
با سلام و عرض خسته نباشید تفاوت شهرت فتوائیه و اجماع منقول لطفا باسلام شهرت فتوائیه مانند اجماع به محصل و و منقول تقسیم می شود. بنابراین فرق شهرت فتوائی محصل با اجماع محصل در این است که شهرت فتوایی معمولا مفید ظن است ولی اجماع مفید قطع است. شهرت فتوای مشهور علما است و اجماع فتوای همه علما. فرق شهرت فتوایی منقول و اجماع منقول این است که گرچه هردو مفید ظن هستند ولی آنچه در شهرت منقول نقل می شود فتوای اکثریت است ولی در اجماع منقول فتوای همه نقل می شود. فرق شهرت فتوائی محصل با اجماع منقول(که ظاهر سوال بود) بعد از اشتراک در افاده ظن می تواند در وجه حجیت آنها باشد. ممکن است عالمی حجیت شهرت فتوائی محصل را بپذیرد ولی حجیت اجماع منقول را نپذیرد و یا بالعکس همانطور که ممکن است وجه و دلیلی که برای حجیت اجماع منقول لقامه می کند با دلیلی که برای حجیت شهرت فتوائی محصل اقامه می کند فرق بکند همانطور که برخی برای حجیت شهرت به روایت مقبوله که فرموده خذ بمااشتهر بین اصحابک تمسک کرده اند. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام مصحح عبادیت فعل یا قصد امتثال امر است یا محبوبیت ذاتیه این رو ممنون میشم به صورت مفصل توضیح بدید. سلام فعل اگر بخواهد به عنوان عبادت تحقق پیدا کند یا باید در انجام آن مکلف قصد امتثال امر مولا را داشته باشد که در این صورت در واقع فاعل کار را انجام می دهد تا ابراز و اظهار بندگی خود را بکند و این فعل را عبادت می کند. یا اینکه فعل را به قصد محبوبیت ذاتی فعل برای مولا انجام دهد یعنی با خود چنین بگوید که من این فعل را محقق می کنم تنها به این جهت که ذاتا محبوب مولا است در این صورت نیز در واقع این شخص با این کارش بندگی خود را اظهار و ابراز نموده است و این سبب می شود که فعل عبادت باشد. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام میشه قطع موضوعی طریقی و قطع موضوعی وضعی رو برام توضیح بدید. سلام قطع به عنوان یک امر واقعی گاهی در موضوع حکم شرعی دخالت دارد این قطع دارای دو حیثیت است. اول حیثیت کاشف واقع بودن دوم حیثیت وصف و صفت نفسانی بودن برای شخص قاطع. حال اگر از ادله چنین فهمیده شد که قطع از حیث اول در موضوع حکم دخالت داده شده به آن قطع موضوعی طریقی گفته می شود و امارات معتبره می توانند جایگزین او شوند. اما اگر قطع از حیث دوم در موضوع حکم شرعی دخالت داده شده به آن قطع موضوعی وصفی گفته می شود و جایگزینی غیر قطع به جای او دلیل خاص می خواهد یعنی دلیل حجیت اماره کفایت نمی کند. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام روز بخیر در حلقه ثالثه شهید صدر در بحث شبهات مربوط به حکم ظاهری لطفا جواب شبهه تضاد ونقض غرض رو بیان کنید ...با تشکر سلام وقت بخیر شبهه تضاد: مکلف شاک از آن جهت که مکلف است و احکام مشترک بین عالم و جاهل می باشند محکوم به حکم واقعی است و از آن جهت که شاک است حکم ظاهری دارد اینجا اگر هردو یکی باشند اجتماع مثلین لازم می آید و اگر متفاوت باشند اجتماع ضدین می شود. جواب: 1- میرزای نائینی قدس سره فرموده اند این اشکال یک پیشفرض غلط دارد که اگر آن را برداریم اشکالی به وجود نمی آید. پیشفرض غلط این است که آقایان حکم ظاهری را ازباب اینکه جعل حجیت برای امارات به معنای جعل حکم مماثل است، یک حکم تکلیفی فرض کرده اند لذا اجتماع ضدین پیش آمده است. در حالیکه جعل حجیت برای طرق و امارت از باب منجز قرار دادن اماره به واسطه تتمیم کاشفیت اماره است یعنی شارع کاشفیت ظنی اماره را به منزله علم قرار می دهد که در نتیجه اماره ظنیه نیز منجز تکلیف باشد. 2- مرحوم آیت الله خوئی قدس سره فرموده اند: بین احکام در مرحله اعتبار بدون لحاظ مبادی احکام و مقام امتثال، تضادی وجود ندارد و اگر تضادی هست یا مربوط به مبادی احکام یعنی مصالح و مفاسد احکام است یا مربوط به مقام امتثال و استحقاق ثواب و عقاب است لذا اگر یک چیز هم حرام باشد و هم واجب این محال است نه به این دلیل که وجوب و حرمت تضاد دارند بلکه به این دلیل است که یک شیئ نمی تواند هم مبغو باشد هم محبوب هم مصلحت داشته باشد هم مفسده؛ هم استحقاق عقاب بر فعلش باشد و هم استحقاق ثواب؛ هم انبعاث عملی داشته باشد و هم انزجار. بعد ایشان فرموده است در حکم ظاهری ما گفته ایم که متعلق حکم ظاهری مصلحت و مفسده ندارد بلکه حکم ظاهری تابع مصلحتی است که در نفس جعل آن می باشد. پس به لحاظ مبادی مشکلی نداریم. اما به لحاظ مقام امتثال و استحقاق ثواب و عقاب: اگر حکم واقعی واصل نشود لزوم امتثال ندارد لذا انبعاث و انزجار ندارد و به تبع آن و به واسطه حکم ظاهری، حکم واقعی استحقاق ثواب و عقاب در آن نیست. 3- شهید صدر قدس سره می فرماید: حکم ظاهری به حرمتِ محتمل الحرمه ناشی از مفسده ی حرام واقعی است (و این حکم ظاهری حاکی از این است که محتمل الحرمه هایی که در واقع مباحند اباحه لااقتضائی دارند لذا حرمت ظاهری با اباحه آنها در تنافی نخواهد بود). (حکم ظاهری به وجوب هم ناشی از مصلحت وجوب واقعی است به همان گونه که در حرمت گفته شد). اما حکم ظاهری به اباحه ناشی از اباحه اقتضائی واقعی است یعنی ملاکی که در جعل اباحه بوده است و مقتضی جعل اباحه واقعیه شده است همو مقتضی جعل اباحه ظاهریه برای همه محتملات شده است و چون ملاک اباحه اقوی بوده است برای همه محتملات جعل حکم ظاهری اباحه شده است ولو در برخی موارد یک محتمل در واقع حرام بوده باشد. به طور کلی مولا ملاکات را برانداز می کند و می سنجد هر کدام اقوا و اهم باشد طبق آن برای محتملات هم حکم ظاهری جعل می نماید. شبهه نقض غرض: بنابر مبنای اشتراک احکام بین عالم و جاهل در فرض جهل ملاکات احکام که غرض مولی از جعل احکام واقعی استیفای آنها بود، کماکان وجود دارند و اگر حکم ظاهری مخالف حکم واقعی باشد لازم می آید اولا شارع راضی به عدم استیفای ملاک باشد و ثانیا شارع مکلف را در مفسده افکنده باشد. جواب: در احکام ظاهری غرض اهمی وجود دارد که به همین سبب جعل شده اند. این مطالب خلاصه فرمایشات شهید صدر بود. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام علیکم به نظر حضرات آیا جمله حالیه مفهوم دارد یا داخل در مفهوم وصف است؟؟ آیا جایی هست که جمله حالیه فی المثل مفهوم داشته باشد؟؟ سلام علیکم جمله حالیه مانند ظرف مکان و ظرف زمان و نعت نحوی، جار و مجرور و تمیز زیر مجموعه مفهوم وصف می باشد. در آیه وَلاَ تُبَاشِرُوهُنَّ وَأَنتُمْ عَاکِفُونَ فِی الْمَسَاجِدِ جمله حالیه آمده است که منطوق آن حرمت مباشرت با زنان در حال اعتکاف در مسجد می باشد به دلیل قرینه دارای مفهوم نیز می باشد یعنی جواز مباشرت در غیر حال اعتکاف. آمدی وصف را اینگونه تعریف نموده است: الخطاب الدالّ على حكم مرتبط باسم عام مقيّد بصفة خاصة. این تعریف شمول نسبت به حال و مانند آن دارد. برای اینکه جمله حالیه را از تحت مفهوم وصف خارج کنیم باید خصوصیت منحصر به فردی برای حال در نظر بگیریم که دلالتش بر مفهوم را تقویت بکند مثل دلالتش بر علیت انحصاری و مانند آن و ظاهرا فهم عرفی اینگونه نیست. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام وقتتون بخیر ببخشید قاعده صحت در کتاب قواعدفقه آیت الله بجنوردی که میفرمایند بعد از احراز عنوان عمل است یعنی چه؟و در عنواین قصدی و غیرقصدیه مثال می آوررند چطور است؟ ممنونم. سلام وقت بخیر عنوان عمل را بداند یعنی بداند این کاری که غیر انجام داد چه بوده است که می خواهد حمل بر صحتش بکند مثلا معامله ای که شده بیع بوده اجاره بوده هبه بوده یا غیر آن. اموری که از غیر صادر می شود و بنا هست که حمل بر صحت آنها بشود از امور قصدیه هستند یعنی نیاز به قصد عنوان دارند و بدون قصد در واقع محقق نمی شوند مثلا بیع بدون قصد بیع محقق نمی شود یا صلات بدون قصد صلات محقق نمی شود حال در فرض احراز عنوان و شک در اتیان تمام اجزاء و شرایط توسط غیر بنای عقلا بر این است که حمل بر صحت شود یعنی بگوییم تمام اجزاء و شرایط را انجام داده است ولی اگر عنوان احراز نشده باشد یعنی شک داریم اساسا قصد بیع کرد یا نه اینجا موضوع صحت مشکوک است یعنی اینکه چه چیزی میخواهد حمل بر صحت شود مشکوک است و در اجرای اصل صحت لازم است موضوع احراز شده باشد. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام وقتتون بخیر ببخشید صحت واقعی یا نزد فاعل و صحت حامل که در کتاب قواعدفقه آیت الله بجنوردی در بخش قاعده صحت بحث میشود یعنی چه؟و اینکه میگونید چه بناعقلا باشد چه اجماع و چه اختلال نظامی که از نادیده گرفتن این اصل حاصل میشود همه صحت واقعی را قبول دارند چون اگر بنا باشد حمل بر صحت به اعتبارصحت عندالفاعل باشد حمل بر صحت اثر و فایده ندارد و لغویت لازم می آید چرا که اعتقاد صحت عندالفاعل با عدم صحت واقعی برای سایر مردم موجب ترتب آثار صحت نمیشود و حال بیشتر مردم آثار صحت را برآن مترتب میکنند یعنی چه؟ لطفا با مثال توضیح و کدام صحت را قبول دارند؟ممنونم سپاس. سلام وقت بخیر 1- اگر فرضاً شخصی نماز قضای پدرش بر عهده ی اوست و او نماز را به صورت استیجاری به زید می دهد گاهی ممکن است شک کند در اینکه زید نمازها را خوانده یا نه؟ این شک مورد بحث نیست ولی گاهی شک می کند نمازهایی که زید خوانده صحیح بوده یانه؟ اینجا حمل بر صحت می شود. صحت واقعی یعنی این نماز مطابق با واقع و مامور به حقیقی است. صحت عندالفاعل یعنی نمازها به حساب زید که نماز را خوانده صحیح است یعنی او مطابق با آنچه از احکام نماز می دانسته نماز را خوانده خواه مطابق با واقع هم بوده یا نه. صحت عندالحامل یعنی همین فردی که نماز پدرش را داده به زید بخواند و می خواهد نمازهای خوانده شده را حمل بر صحت نماید. 2- در مثال فوق اگر فاعل تنها حق حمل بر صحت داشته باشد برای حامل ثمره ای نخواهد داشت لذا فقط با صحت واقعی است که این اصل صحت از لغو بودن خارج می شود. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
عالم اعتبار سهل المؤونه است یعنی چی بی زحمت توضیح کامل میدین تصور شایع بین اصولیان این است که عالم اعتبار خفیف المؤونه است و این عبارت در مواردی بکار برده می شود که می خواهند بفرمایند قوانین حاکم بر عالم تکوین در عالم اعتبار حکومت ندارد لذا موانعی که در تحقق یک امر تکوینی هست در بسیاری از موارد در تحقق امر اعتباری نیست مثلا در بحث اجتماع امر و نهی برخی فرموده اند نمی توان با توجیه تضاد بین احکام قائل به امتناع شد زیرا احکام امور اعتباری اند و امور اعتباری تضاد ندارند و تضاد مربوط به موجودات تکوینی است. از آن جهت که مباحث اعتباری منضبط مورد بررسی قرار نگرفته بود در مسائل اصولی گاهی بین اصولیان اظهار نظرهایی دیده می شد که شاید برخی افراط و برخی تفریط در این جهت بوده باشند یعنی گاهی ممکن است با تیغ خفیف المؤونه بودن امور اعتباری نظرهای غیرقابل قبولی دیده شود و گاهی کم توجهی به تفاوت وعاء اعتبار و وعاء تکوین با قواعد حاکم بر تکوین نتیجه هایی در وعاء اعتبار گرفته شده است. برای اطلاع بیشتر در این خصوص به کتاب فلسفه علم اصول ج5 آیت الله صادق لاریجانی و اصول فلسفه و روش رئالیسم مقاله ششم مراجعه کنید. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام علیکم فرق بین جعل و حکم چیست؟ سلام علیکم معمولا در علم اصول از جعل معنای مصدری و از حکم معنای اسم مصدری اراده می شود لذا حکم متعلق جعل و همان مجعول است و جعل، انشاء حکم و ایجاد حکم در وعاء اعتبار است. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام علیکم فرق نص با ظاهر درییان حکم شرعی چیست. مثلا قم الیل الا قلیلا. یا فاغسلو وجوهکم نص است یا ظاهر؟ سلام علیکم مشهور اصولیان گفته اند:متن قطعی الدلاله را نص می گویند و متن ظنی الدلاله را ظاهر گویند. این دو آیه که سوال فرمودید از جهت دلالت بر وجوب ظاهر حساب می شوند. در مقابل برخی از علمای اصول نص و ظاهر را قطعی الدلاله دانسته اند و فرموده اند ظواهر در دلالت بر مراد استعمالی قطعی هستند و احتمالاتی که موجب ظنی دانستن ظواهر شده است اولا در نص هم وجود دارد و ثانیا مربوط به مراد جدی است و دلالت بر مراد جدی بر عهده لفظ نیست تا به خاطر آن لفظ ظنی الدلاله حساب شود و ثالثا عندالعقلاء این احتمالات مغفول بوده و نادیده گرفته می شود که گویا احتمال خلاف نیست.(رجوع شود به الموجز ص158 و رسائل اصولیة آیت الله سبحانی ص 160 و منتقی الاصول ج4 ص209 به بعد) یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام استاد گرامی دلیل تواتر حدیث (حدود را با شبهات ساقط کنید)در کتاب صاحب ریاض(کتاب ریاض سید علی) که میفرماید این حدیث متواتر است چیست؟ سلام بر شما طلبه عزیز مراد از تواتر تواتر معنوی است که مویداتی دارد. از جمله روایاتی که مضمون موافق با این روایت دارند گرچه در موارد خاص باشند. همچنین اجماع. همچنین اینکه همه فقها در موارد مختلف موافق مقتضای روایت فتوا داده اند و در هیچ موردی خلاف مقتضای آن فتوا نداده اند. همچنین قبل از ایشان مرحوم ابن ادریس حلی تعبیر خبر مجمع علیه دارند. به منابع ذیل مراجعه کنید: السرائر ابن ادریس حلی ج3 ص446، مهذب الاحکام ج27، 229، قاعدة الدرء استاد شیخ محمدحسن ربانی ص59 یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام الله علیکم خدمت اساتیدعزیز فرق حکومت و ورود راتوضیح بدین؟ سلام علیکم 1- دلیل وارد هیچگاه دلیل مورود را توسعه نمی دهد ولی دلیل حاکم گاهی موجب توسعه دلیل محکوم می شود. مثلا: دلیل محکوم: علما را اکرام کن. دلیل حاکم: فرد با تقوا عالم است. 2- از بین رفتن موضوع دلیل مورود بعد از تعبد به دلیل وارد واقعی است مثلا: دلیل مورود: عقاب بدون بیان بر حکم شرعی قبیح است. دلیل وارد: خبر واحد حجت و بیان بر حکم شرعی است. بعد از تعبد به دلیل وارد موضوع دلیل مورود که عدم بیان است از بین می رود. اما در حکومت حتی بعد از تعبد به دلیل حاکم، موضوع دلیل محکوم از بین نمی رود و فقط ما متعبد می شویم که موضوع از بین رفته است. مثلا: دلیل محکوم: علما را اکرام کن. دلیل حاکم: فاسق عالم نیست. 3- در حکومت معروف باید دلیل حاکم ناظر بر دلیل محکوم باشد و مفسر آن باشد به گونه ای که اگر دلیل محکوم نباشد بیان دلیل محکوم لغو و بی معنا است. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام علیکم مراحل استناد واستدلال به ادله لفظی رو بیان میکنید ممنون سلام علیکم سخن معروف در این باب این است که برای استناد به ادله لفظی باید اولا اصل صدور الفاظ از شارع احراز شود. ثانیا جهت صدور و اینکه این الفاظ به غرض ابلاغ و تعلیم حکم بیان شده است احراز شود. ثالثا دلالت الفاظ بر مراد احراز شود. و در مرحله دلالت یابی ابتدا از احراز موضوع له الفاظ شروع می شود و بعد قرائن عامه مثل حکم عقل به وجوب در مثل صیغه امر و مثل مقدمات حکمت در بحث اطلاق و بعد قرائن خاصه مثل مخصص و مقید های لفظی. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
سلام خدمت بزرگواران و عرض تسلیت یه سوال دارم ...آیه 45 سوره یس ..لعلکم ترحمون از کجا بفهمیم که تُرحَمون ثلاثی مجرد بوده و یا باب افعال؟ این نمونه کلمات رو زیاد داریم البته سلام نائب فاعل رو مبتدا قرار بدید و اسم مفعول باب رو خبر قرار بدید و یک بار دیگر اسم مفعول ثلاثی مجرد رو خبر قرار بدید ببینید کدوم معنی میده و کدوم مطابق با معنای جمله است. مثلا یُضرَبُ زید. زيد مضروب معنی میده ولی زيد مُضرَب معنی نمیده. یادداشتهای علمی من: @yaddashtha_elmi
فحص از مخصص اعم از مخصص متصل و منفصل است. در فحص از مخصص منفصل به دنبال حجیت عام هستیم در فحص از مخصص متصل به دنبال اثبات ظهور عام در عمومیت هستیم. احتمال وجود مخصص متصل همیشه منافات با وثاقت و ضبط راوی ندارد اتفاقا با اثبات وثاقت و ضبط راوی احتمال وجود مخصص متصل از این جهت منتفی است بلکه احتمال وجود مخصص متصل می‌تواند به خاطر عواملی همچون تقطیع روایت، حذف بخشی از روایت توسط بیگانگان، اعتماد راوی به قرائن حالیه در عدم ذکر مخصص متصل، عدم ذکر مخصص متصل توسط راوی از روی تقیه و ... باشد. فحص از مخصص اعم از مخصص متصل و منفصل است. در فحص از مخصص منفصل به دنبال حجیت عام هستیم در فحص از مخصص متصل به دنبال اثبات ظهور عام در عمومیت هستیم. احتمال وجود مخصص متصل همیشه منافات با وثاقت و ضبط راوی ندارد اتفاقا با اثبات وثاقت و ضبط راوی احتمال وجود مخصص متصل از این جهت منتفی است بلکه احتمال وجود مخصص متصل می‌تواند به خاطر عواملی همچون تقطیع روایت، حذف بخشی از روایت توسط بیگانگان، اعتماد راوی به قرائن حالیه در عدم ذکر مخصص متصل، عدم ذکر مخصص متصل توسط راوی از روی تقیه و ... باشد. کانال یادداشتهای علمی: https://eitaa.com/yaddashtha_elmi
سلام ممنوع بودن اجماع ظهور در منع صغروی دارد یعنی اجماع تحقق ندارد و اجماعی صورت نگرفته است لکن باید توجه داشت که اجماع زمانی حجیت دارد که کاشف از رای معصوم علیه السلام باشد و در این کاشف بودن گاهی قول مخالف مانع می شود و گاهی مانع نمی شود و بستگی به مبنای شخص دارد مثلا طبق مبنای قاعده لطف قول مخالف هم عصر مُضِرّ به اجماع است و غیر هم عصر اشکال ندارد یا مثلا مرحوم آیت‌الله خوئی قدس سره فرموده اند من برخی از بزرگان را دیدم که می‌فرمودند اگر سه فقیه(شیخ انصاری، میرزای شیرازی بزرگ، میرزا محمدتقی شیرازی قدس الله اسرارهم) اجماع کنند من حجت میدانم طبق این مبنا اگر یک نفر از این سه عالم مخالف باشند اشگالدارد ولی غیرآن اشکال ندارد. سلام ممنوع بودن اجماع ظهور در منع صغروی دارد یعنی اجماع تحقق ندارد و اجماعی صورت نگرفته است لکن باید توجه داشت که اجماع زمانی حجیت دارد که کاشف از رای معصوم علیه السلام باشد و در این کاشف بودن گاهی قول مخالف مانع می شود و گاهی مانع نمی شود و بستگی به مبنای شخص دارد مثلا طبق مبنای قاعده لطف قول مخالف هم عصر مُضِرّ به اجماع است و غیر هم عصر اشکال ندارد یا مثلا مرحوم آیت‌الله خوئی قدس سره فرموده اند من برخی از بزرگان را دیدم که می‌فرمودند اگر سه فقیه(شیخ انصاری، میرزای شیرازی بزرگ، میرزا محمدتقی شیرازی قدس الله اسرارهم) اجماع کنند من حجت میدانم طبق این مبنا اگر یک نفر از این سه عالم مخالف باشند اشکال دارد ولی غیر آن اشکال ندارد. کانال یادداشتهای علمی: https://eitaa.com/yaddashtha_elmi
سلام اصل در انفاق تملیک هست یا اباحه تصرف؟ اگر ممکنه دلیل هم بفرمایید. سلام این بحث مفصلی است اولا اینکه انفاقِ واجب است یا مستحب ثانیا انفاق زوج بر زوجه استیا غیر آن لذا چهار مساله می شود: انفاق واجب زوج بر زوجه، انفاق مستحب زوج بر زوجه، انفاق واجب غیر زوج، انفاق مستحب غیر زوج. در بحث انفاق زوج بر زوجه اکثر قائل به تملیک شده اند و برخی قائل به اباحه تصرف شده اند و برخی قائل به تفصیل بین اموری که زود مستهلک می‌شود مثل طعام و اموری که زود مستهلک نمی‌شود شده اند در اول تملیک و در دوم اباحه تصرف را قبول کرده اند. دلیل تملیک: در ضمن عبارتی که مربوط به نفقه زوج به زوجه است فرموده: فَإِنْ شَاءَ أَكَلَهُ وَ إِنْ شَاءَ وَهَبَهُ وَ إِنْ شَاءَ تَصَدَّقَ بِهِ. یعنی کسی که به او نفقه طعام داده دوست دارد طعام را خودش می‌خورد دوست دارد به کسی می بخشد و دوست دارد صدقه می دهد. مرحوم صاحب جواهر قدس سره از این تعبیر برداشت تملیک کرده اند. دلیل عدم تملیک: آنچه طبق روایات واجب است در اختیار قرار دادن طعام و غیر آن است نه تملیک آنها و روایاتی که می گوید به زوجه فلان موارد را اعطا کنید هیچ ظهوری در تملیک ندارد و اصل عدم لزوم تملیک است. رجوع شود به جواهر الکلام کتاب النکاح النظر الخامس فی النفقات بحث لواحق مساله. ج۳۱ ص ۳۴۱. توجه داشته باشید که مسائل زیادی در این بحث وجود دارد از جمله اینکه آیا انفاق کننده خصوصا در نفقه واجب باید قصد تملیک کند یا نه قصد اباحه تصرف کافی است؟ اگر تملیک لازم باشد و انفاق کننده قصد اباحه کند آیا مسقط واجب است یا نه؟ و ... . کانال یادداشتهای علمی: https://eitaa.com/yaddashtha_elmi
رسائل: چگونه بین این مطالب 👇را میتوان جمع کرد؟ جناب شیخ از طرفی (در باب تصحیح حجیت ظنون، در صورت انفتاح باب علم) تبعیت از اماره را دارای مصلحتی دانسته اند که میتواند در صورت مخالفت با واقع، تدارک مافات بکند و از طرفی دیگر (در باب تجری)، مخالفت با اماره‌یِ مخالفِ با واقع را، مصداق تجری دانسته‌اند نه مصداق معصیت؟ مگر ایشان احکام را تابع مصالح و مفاسد نمیدانند؟ چگونه تبعیت از اماره را واجب نفسی نمیدانند (و یا تخلف از آنرا معصیت نمیدانند) درحالی که آنرا (در صورت مخالفت با واقع) دارای مصلحتی دانسته‌اند که میتواند مصالح ملزمه‌یِ فوت شده را تدارک کند؟ یعنی چگونه چیزی را (یعنی تبعیت از اماره ای که مخالف بانفس‌الامر است) دارای مصلحت ملزمه میدانند ولی آنرا واجب نفسی نمیدانند در حالی که از طرفی احکام را تابع مصالح و مفاسد میدانند و از طرفی مُقِر به این هستند که تبعیت از اماره، دارای مصلحت ملزمه است)؟ چیزی که این مسئله را جالب تر میکند، این است که ایشان در اوایل بحث "امکان تعبد به ظن" (در ضمن صحبت از قاعده اولی در عمل به ظنون) میگویند: «عمل غیرتعبدی (که مستلزم تشریع نیست) به ظنی که دلیل بر اعتبارش نداریم، اگر مخالف با اماره معتبر باشد، حرام است» ایشان اولا، حرمت را مقید نکرده اند به صورتی که اماره ی معتبره (که با آن مخالفت میشود)، موافق با واقع باشد و درنتیجه ثانیا، حرمت را به "عمل به ظن‌غیرمعتبر" استناد داده اند نه به "مخالفت با واقع". (درحالی که [همانطور که اول سوال ذکر شد]، در جایی دیگر از رسائل، مخالفت با اماره معتبره را صِرفا تجری دانسته اند ولذا حرمت را مشروط به مخالفت با واقع دانسته‌اند ) (ج1 ص27؛ قوله: «و بالجملة فالعمل بالظن إذا لم يصادف الاحتياط، إذا وقع على غير وجه التعبد به فهو محرم إذا استلزم طرح ما يقابله من الأصول و الأدلة المعلوم وجوب العمل بها هذا». انتهی بالاختصار الیسیر). جمع بین این مطالب (بدون اینکه بخواهیم حمل بر خطا یا تسامح بکنیم) چیست؟
سلام تا قبل درس خارج چه مقدار تسلط به فقه نیاز است و تا چه حد باید کار بشود؟ سلام همانطور که می دانیم در فرایند استنباط فقهی علوم مختلفی تاثیرگذار هستند که تسلط بر آنها برای استنباط موجه و صحیح لازم است و باید قبل از ورود به درس خارج در صدد رفع نواقص علمی در این علوم برآمد اما این یک جهت بحث است. جهت دیگر که سوال شما متوجه همین جهت است عبارت است از میزان تسلط لازم بر فقه بما هو فقه برای ورود به درس خارج؛ به نظر می رسد امور ذیل حداقل های لازم می باشد: 1- آشنایی اجمالی با قواعد فقهی پرکاربرد یا با اهمیت در سرتاسر فقه که در طول تحصیل در سطح مقدمات فراگرفته شده است قواعدی که در لابه لای مباحث فقهی در کتاب شرح لمعه و دروس تمهیدیه مورد استفاده قرار گرفته شده است برای به دست آمدن این مقدار آشنایی مرور درسهای گذشته و مطالعه کتاب های قواعد فقهی مختصر همچون مئة قواعد فقهیة از آیت الله مصطفوی خوب است. 2- تسلط بر قواعد فقهیه ای که در کتاب مکاسب فرا گرفته شده است (فراگیری مفاد قاعده،اقوال،ادله اقوال،تطبیقات) 3- آشنایی با روش استنباطی فقهای مشهور همچون صاحب جواهر، شیخ انصاری وفقهای معاصر قدس سرهم (روش به کار گیری ادله و استفاده از منابع و ...) 4- آشنایی با اصطلاحات فقهی رایج و فروق فقهیه 5- آشنایی با تاریخ فقها و سیر تحولی فقه در طول تاریخ و آشنایی با انواع تالیفات فقهی همچون فقه الخلاف، آیات الاحکام، قواعد فقهیه، فقه استدلالی و ... و شناخت مهمترین کتابها در زمینه های فوق به منظور مراجعه در تحقیقات درس خارج. 6- با توجه به اینکه فضای فقه مقارن در سطح، فضای حاکم نبوده و کم رنگ است آشنایی اجمالی با فقه مقارن نیز کمک شایانی به اتقان تحقیقات فقهی می کند. این چیزی بود که به فکر قاصر بنده می رسید. التماس دعا کانال یادداشتهای علمی: https://eitaa.com/joinchat/1368129623C80f9ebde8c
سلام علیکم و رحمه الله آیا یک سیر منظم و متقن از منابع اولیه اصولی که دربست در خدمت فقه باشد یا به بیان دیگر با رویکرد فقهی تنظیم شده باشد (یعنی : با توجه به این که اصول فقه یک علم آلی است و می بایست همواره در مسائلش کاربردی بودن و امکان به کار بستن آن در فقه مورد توجه واقع شود، تنظیم شده باشد )وجود دارد ؟ اگر امکان دارد ارسال فرمایید. سلام علیکم و رحمة الله و برکاته به نظر مقصودتان سیر آموزشی نیست. عموم کتب اصولی قدما جنبه آلیت در آنها پر رنگ است در این بین برخی کتابها به مثالهای فقهی توجه بیشتری کرده اند. ولی باید توجه داشت ذکر مثال فقهی تنها ظهور کاربردی بودن علم اصول نیست بلکه ساختار کتاب نیز در جهت دادن به ذهن خواننده برای کاربست فقهی و تبیین شیوه استنباط با علم اصول اهمیت دارد. کتابهایی همچون حلقات شهید صدر و الوسیط فی قواعد فهم النصوص الشرعیه عبدالهادی الفضلی از معاصرین و کتاب طریق استنباط الاحکام از محقق کرکی از قبیل کتابهایی هستند که ساختارشان جهت فقهی و استنباط عملی به ذهن می دهد. از کتابهای اصولی قدما کتاب الذریعه سید مرتضی که به تصریح خودشان بنا را بر استنباط فروع از اصول قرار داده اند و حتی فرموده اند شرح فروع کمک به تصور اصول می کند(الذریعه ج1ص158) و کتاب العدة شیخ طوسی، غنیة النزوع ابن زهرة این سه کتاب علاوه بر کاربرد فقهی به دنبال از ریشه زدن مبانی فقهی اهل سنت هم بوده اند و پس از ایشان القواعد و الفوائد شهید اول و تمهید القواعد شهید ثانی نیز از این خصوصیت بهره مند هستند. این مطالب مربوط به تاریخ اصول است و تفصیل را باید از آنجا به دست آورد می توانید به کتاب درآمدی به تاریخ علم اصول از آقای مهدی علی پور و دانشنامه اصولیان شیعه از آقای محمدرضا ضمیری مراجعه کنید. کانال یادداشتهای علمی: https://eitaa.com/joinchat/1368129623C80f9ebde8c