#صدق_و_کذب_تصوری
الحد يخالف المقدمة(قضیه) التي يكلف المتعلم تسليمها و ليست بينة بنفسها، بل يخالف كل مقدمة. و إن كان الحد قد يقال على هيئة مقدمة: مثلا كما لقائل أن يقول إن الوحدة هي ما لا ينقسم بالكم . و وجه المخالفة أن الغرض ليس أن يصدق على الوحدة محمول ما، بل أن يتصور معنى اسم الوحدة أو معنى ذات الوحدة، لا أنها هل هي كذا أو ليست كذا. ثم لا سبيل إلى تلقين ذلك إلا بقول يقال على هيئة المقدمة و لا يكون في ذلك منازعة البتة: لأن لكل حد أن يوضع له كل اسم . إنما تقع المنازعة في الحدود - إن وقعت - لا في معنى التصديق بل في خطإ إن وقع في التصور. و أما المقدمة فإنما تورد ليقرر بها التصديق لا التصور
برهان شفاص۱۱۰و ۱۱۱
در اینجا جناب بوعلی تذکر می دهند که همانطور که ما در بحث تصدیقات خطا داریم در بحث حدود هم خطا داریم، در واقع تصورات وقتی در مقام تعریف قرار می گیرند و تعریف حالت حدی به خود می گیرد( نه حالت شرح الاسمی که نزاع ندارد) امکان خطا در آن مطرح می شود، پس این تصور غلط که تصورات مطلقا صدق و کذب ندارند را باید اصلاح کرد و میان تصور بماهوهو و تصور بماهو فی مقام التعریف تفکیک کرد.
جناب بوعلی در نوشته های مختلف تذکر می دهند که در مقام قضیه و تصدیق ما نسبت را تطبیق می دهیم و قضاوت می کنیم، در حالی که در مقام تعریف این شکل از تطبیق نیست و بحث نسبت نمی باشد، به عبارتی در یکی بحث مطلب ما است و در یکی بحث مطلب هل.
پ.ن: ایشان می فرمایند که ما برای تلقین تعریف چاره ای نداریم جز اینکه به تعریف شکل قضیه بدهیم، ولی این باعث خلط مطلب برای شما نشود چرا که هدف در این مورد نسبت نیست
#منطق
#تعریف