eitaa logo
یادداشت های فلسفی من
518 دنبال‌کننده
148 عکس
3 ویدیو
91 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
وقتی به هویت تاریخ فلسفه و لوازم کاری آن توجه می کنیم متوجه می شویم مطالعه این علم این کمک را به دانش پژوه می کند که 1- مطالعات و تحقیقات او به دلیل آشنایی با فراز و فرود های علم و شناخت اشخاص تاثیر گذار آن ،شکل هدفمندی به خود بگیرد و او با نظام تتبعی که در این سیر علمی به دست آورده از سرگردانی در مطالعات خود رها گردد. 2- ضمن شناخت مکاتب فکری مختلف قدرت نقد و تحلیل آن ها را به دست آوردِ و با خودآگاهی بیش تری مسیر مطلوب علمی خود را انتخاب کند 3- با به دست آوردن نقشه کلان علم و آشنایی با نقاط مختلف آن به این بصیرت و دانش برسد که بتواند برای مدیریت آینده علم توصیه های مثمر ثمری را ارائه دهد. 4- با توجه به این که دانشمندان و مکاتب فکری مختلف بنای دانش خود را برساختمان اندیشمندان و مکاتب گذشته استوار کرده اند، مطالعه ی تاریخ علم این کمک را به دانش پژوه می کند که خواستگاه یک اندیشه را بهتر تشخیص داده و فهم صحیح تری از آن داشته باشد. 5- با روشن شدن محل نزاع ها و گاها اشتباهات مشهور تاریخی از درگیری های بیهوده اجتناب کرده و از تورم بیهوده علم جلوگیری کند. 6- امور ثابت در تاریخ علم این پیام را برای او داشته باشد که در فرآیند علم، در کنار امور متغیر، امور ثابتی هم داریم، پس فراز و فرود های علم باعث نشود که گوهر واقعیت را دستنایافتنی بداند و دچار شکاکیت گردد.
در تاریخ نگاری یک علم شخص باید از تعصب ورزی به دور باشد و خود را از نگاه های خاص پیشینی رها کند و با بی طرفی و تتبعی جامع به نقل آراء اندیشمندان و مکاتب مختلف بپردازد و سپس نظری را به آن ها نسبت دهد، ضوابط اجتهاد تاریخی را دارا باشد به صورتی که بتواند منابع مختلف را از یکدیگر تمییز دهد و ارزش گذاری کند، دارای قدرت در علم بوده و با قدرت علمی خود به فهم و تحلیل اقوال بپردازد
کلامی از مرحوم در گوهر مراد به نقل از دکتر نصر در مورد تفاوت حکمت و
نحوه ی علم به وجود حقيقة الوجود لا تحصل بكنهها فى ذهن من الأذهان، اذ ليس الوجود أمرا كلّيّا، و وجود كلّ موجود هو عينه الخارجىّ، و الخارجىّ لا يمكن أن يكون ذهنيّا. و الذى يتصوّر من الوجود هو مفهوم عامّ ذهنىّ يقال له الوجود الانتسابىّ الذى يكون فى القضايا. و العلم بحقيقة الوجود لا يكون الا حضورا اشراقيّا و شهودا عينيّا، و حينئذ لا يبقى الشكّ فى هويّته، مشاعر، ص24
فالحق أن المتقدم منهما على الآخر هو الوجود لكن لا بمعنى أنه مؤثر في الماهية (13) لكونها غير مجعولة كما مر بل بمعنى أن الوجود هو الأصل في التحقق و الماهية تبع له لا كما يتبع الموجود للموجود بل كما يتبع الظل للشخص و الشبح لذي الشبح من غير تأثير و تأثر فيكون الوجود موجودا في نفسه بالذات و الماهية موجودة بالوجود أي بالعرض فهما متحدان بهذا الاتحاد مشاعر، ص8