eitaa logo
یادداشت های فلسفی من
517 دنبال‌کننده
148 عکس
3 ویدیو
91 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
این نکته در سنت اسلامی از حدود قرن۶به بعد دیده می شود که حکماء نسبت به مسائل طبیعی توجه قبلی را ندارند و پرداخت زیاد به این مسائل را خسران و ضرر تلقی می کنند. این نکته را می توان در دیدگاه شیخ اشراق در نسبت با بحث مقولات یا نظر صدرا در مورد تالیفات طبیعی ابن سینا مشاهده کرد. (استثنائاتی وجود دارد ولی به هر حال این نگاه در حال تقویت است) از ثمرات این نگاه پیشرفت قابل توجه در مباحث فلسفی و عقبماندگی در مباحث طبیعی است. مسیری کاملا بعکس تمدن غرب.
تقریر نزاع اصالت وجود.pdf
205.4K
این فهم بنده از کلاس استاد بزرگوار کرمانشاهانی است (ممکن است مطالب رو درست تلقی نکرده باشم). سعی شده در ضمن تقریر، نگاه های مقابل که واقعیت را اعم از وجود می گیرند نیز، نقد شود.
تعلیمات اسلامی زمینه را فراهم کرد. بگذریم از این وضع مسخ فرهنگی که ما داریم که همه چیز ما را بد توجیه می‌کنند؛ در اوایل قرن دوم هجری که آن همه شور و نشاط اسلام برقرار بود و بازار اسلام داغ و پررونق بود، یکمرتبه آن همه علوم خارجیها را از ایرانی و رومی و هندی و یونانی و هرجا که دسترسی داشتند ترجمه کردند و وارد دنیای اسلام نمودند. علت این کار چه بود و چطور دنیای اسلام عکس العمل مخالف نشان نداد؟ علتش همین بود که این تعلیمات وجود داشت. این تعلیمات زمینه را آماده کرده بود که اگر در اقصی‌ بلاد چین هم کتابی را پیدا می‌کردند، مانع نمی‌دیدند که ترجمه‌اش کنند (اطْلُبُوا الْعِلْمَ وَ لَوْ بِالصّینِ)[1]. تعلیم و تربیت در اسلام، ص۱۸۸. شهید مطهری
در کار قدماء: شکاک، معاند و نسبی گرا (عندیه) نقد المحصل. خواجه، ص۴۶.(کاوشی ژرف در معرفت شناسی، استاد حسین زاده، ج۱، ص۲۲۲) برخی فکر می کنن این مباحث رو یه عده روشنفکر در اثر پیشرفت علم به دست اوردند، در حالی که ریشه اکثر مباحث حداقل مال ۲۵۰۰سال قبله.
سهروردی . زندگی، شخصیت و مکتب صدرالمتالهین. ج۱، ص۱۰۳
۱. انسان یک موجود دو ساحتیه؛ دقت کردین برخی اوقات ما از برخی کارها خوشحال میشیم و از انجام برخی کارها احساس شکست می کنیم؟! مثلا وقتی می تونیم راست بگیم و دروغ می گیم یه حال بدی بهمون دست می ده یا برعکس، کمک به دیگری احساس پیروزی بهمون می ده این نشانه ای از دو بعد وجودی ماست که اسم بعد عالی رو می زاریم فطرت، و اسم بعد ضعیف تر رو می زاریم طبیعت ۲.ویژگی طبیعت انسان اینه خودخواهه، دنبال اینه هرچیزی رو برای خودش داشته باشه، حتی در مواجه با عزیزترین افراد به دنبال استفاده و سود بردن از اونا است. خلاصه یک خط کشی پر رنگ داره که من منم و غیر من، دیگریه و تمام تلاشش استخدام دیگری در راستای اهداف شخصی خودشه. همه اینا از ضعف مرتبه وجودی این بُعده، وجود هرچی ضعیف تر باشه، کثرتشم بیش تره ۳. در مقابل فطرت انسان می تونه از مرتبه بالاتری برخودار باشه، برای همین دیگری هاشو کم و کم تر میکنه، از خانواده شروع میشه به قبیله می رسه و تا انسانیت و حتی از همه اینا بالاتر می تونه به کل هستی برسه. بشر می تونه با فانی شدن در خداوند، کل هستی که تجلی پروردگار است رو با خودش یکی ببینه و مانند خودش به اونا عشق بورزه ۴. تمدن های بشری می تونن بر اساس طبیعت یا فطرت شکل بگیرن. در فرض اول هرکسی به دنبال استفاده حداکثری از دیگریه، بیش ترین استفاده و بیش ترین سود شخصی. اما چون می بینه نمی تونه فقط خدمات بگیره، مجبور میشه دست به تعامل بزنه، خدماتی بده و خدماتی بگیره. این تعامل اجباری باعث شکل گیری جامعه میشه ۵. در جامعه طبیعی، افراد فرصت گیر بیارن و مطمئن باشن ضرری به اونا نمی رسه و جامعه ام آسیب خاصی نمی بینه، از تمام ظرفیت ها برای خودشون بهره می برن. کاری هم به زن و بچه و دوست و اشنا ندارن. فقط دنبال قدرت و ثروت بیش تر هستند. نمونه امروزیش رو می بینیم، جامعه یا فردی فرصت گیر بیاره به نفع منافع خودش، جنگ و کودتا راه میندازه ۶. در نقطه مقابل جامعه فطری قرار داره. در این جامعه چون افراد میان خودشون و دیگران؛ دیگری نمی بینند، از کمک کردن و سود رسوندن به اونا لذت می برن، فرصت گیر بیارن خدمات بیشتری به دیگری که در واقع خودشونه ارائه می دن و... اینجاست که ایثار اتفاق می افته، گذشت و دوست داشتن واقعی اتفاق می افته ۷. ما برای رسیدن به جامعه فطری در مقابل جامعه طبیعی باید از من طبیعی خودمون عبور کنیم و به من فطری برسیم. لازمه از قیود طبیعی آزاد بشیم. اما این ازادی نیاز به وسیله هایی داره. ۸.از جمله این وسیله ها آقا امام حسین علیه السلامه. حسین باعث میشه از من شخصیت عبور کنی و مدنیتی رو بسازی که محرم و اربعین چند ملیون آدم رو کنار هم جمع می کنه؛ انسانی هایی که همدیگه رو دوست دارند، بدون هیچ چشم داشت مالی هر روز از مال شخصیشون به هم می بخشند، توان و نیرو شخصیشون رو برای هم خرج میکنن و از این بخشیدن خوشحال هستند. حسین آزادت می کنه و با ازاد کردنت اجازه می ده مدنیتت، جامعه ای که داری، در اوج قرار بگیره. جامعه ای اربعینی قدر رو در جامعه سازی بدونیم
استاد عابدی شاهرودی حکمه الاشراقیه، ج۲، ص۶۱
در میان مسلمین. تعلیم و تربیت در اسلام، شهید مطهری، ص۱۹۶به بعد
۱.از جمله احکام بدیهی عقل اینه که من باید پیشرفت کنم، بنابراین، هرچیزی رو که به پیشرفت من کمک می کند رو باید به دست بیارم و هر مانعی که از این امر جلوگیری می کنه رو از سر راه بر دارم. ۲. جامعه نیز مانند افراد وجود حقیقی یا حداقل حقوقی دارد، بنابراین جامعه نیز برای حفظ و ارتقای خود حکم قبلی را در مورد خود جاری می کند. ۳. انسان دارای قوه علمی است، بنابراین دوست دارد حقیقت را آنگونه که هست متوجه شود. ۴. انسان در مقابل تمسخر، استهزا و توهین واکنش دفاعی دارد، چراکه احساس می کند شخصیت و منیت او مورد هجمه قرار گرفته و در حال نابودی است.جامعه نیز به همین شکل. حکم ارتداد به تناسب موارد بالا است: ۱. شخص می تواند تغییر عقیده بدهد، می تواند در فضای علمی آن را مطرح کند تا دیگرانی که قدرت فهم او را دارند، از مباحثش استفاده کنند و مباحثه و نقد بررسی علمی صورت بگیرد، این اقتضای روح علمی انسان است. ۲. اما اگر بحث را در محیط غیر علمی و غیر تخصصی برد، بحث از حالت علمی خارج شده و حالت روانی به خود می گیرد، طبیعتا جامعه یا اشخاص در اینجا واکنش دفاعی مناسب رو انجام می دن که هویت شخصی یا جمعی آن ها حفظ شود. البته که شخص اگر خود را حق می داند باید هزینه واکنش طبیعی جوامع رو هم بپذیره. چیزی که تمام مصلحان پذیرفتند. هر شخص و جامعه ای در مقابل خط قرمز هاش واکنش نشون می ده، دعوا بر سر خط قرمز ها و تعریف انسان و جامعه انسانی است. پ.ن: طبیعیه هر جامعه ای عقاید و خط قرمز های خودش رو در محیط عمومی و برای تقویت هویت جمعی تبلیغ می کنه.
استاد ، ج۲، حکمه الاشراقیه، ص۷۴ علم حضوری به ماهیت و عدم اضافی به گمانم خلاف وجدان فرمودند، اتفاقا آیت الله مصباح در علم حضوری به من می فرمایند صرفا هستی یافت می شود. (تعلیقه بحث اصالت وجود) صدرا و شیخ اشراقم شبیه به همین سخن را دارند. تقریر صحیح اصالت وجودم با ایشون همراه نیست. پ.ن: این دقت را دارند ماهیت را از مفاهیم ماهوی جدا کنند
ادامه
صدرا در اینجا می فرماید لازم نیست قبل از شناخت هرچیزی، خود آن شی را یافته باشیم. این صرفا در علم شخص به خود است. به دلیل اینکه ۱. لازمه این امر علم به علم در هر علمی است که این خود شی نیست بلکه مثال شی است. ۲. علم به اشیائی که نزد ما حاضر تبوده اند ممکن نمی شود. در حالی که این خلاف وجدان است. (حکمه الاشراق، ج۲، نشر حکمت، ص۲۳) در نقد سخن ایشان می توان گفت: اتفاقا علم به هر شی به نحوی متوقف بر علم حضوری است. در مورد اشیا غایب نیز ما آن ها را با تصورات اندوخته خود، تصور می کنیم. از جمله مخالفان صدرا علاوه بر شیخ اشراق، فخر رازی و علامه طباطبایی است. فخر رازی در نمط۳اشارات، فصل۷ و علامه در مقاله۵اصول فلسفه به این نکته اشاره کرده اند.(شهید مطهری نیز در مقدمه همراهی و تصریح کرده است)