eitaa logo
یادداشت‌های‌خط‌خورده
63 دنبال‌کننده
78 عکس
3 ویدیو
0 فایل
عشق اقیانوس آرامی که می‌گفتی نبود.. قایقم را در مسیر آب‌شار انداختی.. ⁦✒️⁩این‌جا من از خیلی چیزها خواهم نوشت.. بیش‌تر از کتاب، داستان، رمان، فرهنگ و فکر! ⁦ @s_sajad
مشاهده در ایتا
دانلود
اما کلمه به کلمه این کتاب با ایمان بر این که ادبیات، به‌خصوص داستان‌نویسی‌نو، یک هنر تام و ناب است، نوشته شده است. با این باور که: هنر روایت قصه، در محاصره زوزه درندگان شب‌شکار، بر گرد آتش شبانه، با وصال نخستین کلمات زیر سقف دود زده غار، و در چشم های جادویی حیوانات دیوار‌نگاره ها، قوام گرفته، و تا زمانی که آخرین انسان، بل در سکوت مرگ شهری ویران، کنار آتشی که بر افروخته، در خرابه‌ای، خاطره‌ای را به خاطر خود مرور کند، و یا حتی یادی را به‌ یاد آورد، بقا خواهد داشت.. 📚ارواح شهرزاد 📎شهریار مندنی‌پور @yaddashthaykhatkhorde 🪴
🤕 از آسمان می‌نویسم..
. با موتر سراچه‌ی عبدالرزاق راه می‌افتم به سمت میدان هوایی. میدان هوایی بیست کیلومتری جنوب هرات است. عبدالرزاق به من حالی می‌کند که مسیر هرات تا میدان هوایی چندان امن نیست. به عبدالرزاق که امورات خرید و ایاب و ذهابِ هم‌سفرِ اول را به او سپرده‌ام می‌گویم: بسیار بعید می‌دانم که بتوانم جوان‌مردی تو را جبران کنم روزی... او تعارف می‌کند.بعد جواب می‌دهد: هر جای عالم که مردکی به مردکی جوان‌مردی کند، جبرانِ جوان‌مردی دیگری است... جوان‌مرد به مزد کار نمی‌کند... 🪴 @yaddashthaykhatkhorde
راجع به ثبت‌نام یک دوره داستان نویسی..
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
. این ویس را برای یکی از مخاطبینم گرفتم، که پیام داده بود، اگر قرار به معرفی کلاس باشد نظرم چیست! . 🪴
. 📷 تصاویر محفل امشب... اکران مستند غیر رسمی؛ روایتی از اُنس رهبر انقلاب با کتاب و اهالی فرهنگ @skybook
. اگر کسی وارد عالم دین نشود دیندار باشد ولی عالم دینی نداشته باشد و به جنبه‌های وحدت خودش و وحدت عالم نظر نداشته باشد این آدم عالمش عالم دینی نیست، و در زندگی چیزی به دست نمی‌آورد و راهی به سوی عالم بقا برایش گشوده نمی‌شود. ممکن است گناه نکند ولی وارد محفل وحدت نمی‌شود و در حالت بقا قرار نمی‌گیرد و استقرار شخصیت پیدا نمی‌کند. شاید ملاحظه فرموده‌اید مسلمانانی را که در انجام عبادات بسیار تلاش می‌کنند نماز می‌خوانند و به جلسات دعا هم می‌روند و ولی با این همه احساس یک بقای برتر یعنی بقای بر بقا و استحکام بر استحکام ندارند. علتش آن است که وارد عالم دینی نشده‌اند. حرف ما در این بحث این است که چرا بعضی‌ها به بلا و آفت بی عالمی دچار می‌شوند. مولوی می‌گوید: گرنه موش دزد در انبان ماست گندم اعمال ۴۰ ساله کجاست؟! این یک سوال اساسی است که چرا در انبان چهل سال عبادت بعضی از ما چیزی که حکایت از اتصال ما به عالم غیب بکند نیست؟! اگر چنین احساسی داشتیم باید بدانیم این همان بی عالمی است نه بی‌دینی. طوری با خودمان و عبادات‌مان برخورد کرده‌ایم که احساس وجودی برتر در خود نداریم حس می‌کنیم هنوز هم مثل همان روز اول عبادت می‌کنیم. انسان اگر پس از سال‌ها زندگی دینی هنوز در بی عالمی به سر می‌برد نشان از آن است که ضرر کرده و سرمایه‌ای که باید به دست می‌آورد را به دست نیاورده است. یکی از علت‌های بی عالمی ما در ذات فرهنگ مدرنیته نهفته است که در سیصد ساله اخیر، ما و بسیاری از جوامع دنیا را گرفتار خود کرده است. مدرنیته با توجه بیش از حد به کثرت و غفلت از عالم قدس راه ارتباط با عالم بقا را از منظر انسان‌ها زدوده است. زیرا هر چقدر انسان، به جنبه واحد عالم نظر کند در جنبه واحد خود محقق می‌شود و به اصل خود که جنبه وحدانی و ملکوتی او است دست می‌یابد و به عبارت دیگر به جنبه وجودی خود که عین عالم داری است وارد می‌شود و برعکس هرچه انسان گرفتار کثرت شود به جنبه تغییر و ناپایداری عالم گرفتار می‌شود. @yaddashthaykhatkhorde 🪴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیم‌دانگ‌پیونگ‌یانگ 🪴
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیم‌دانگ‌پیونگ‌یانگ 🪴
. . دارم به قشنگ‌ترین اتفاق ۴۰۲ فکر می‌کنم.. به این که چه چیزی است، قشنگ‌ترین اتفاق؟! به این که خدای من کجای این اتفاق است؟! به خودم، به هم‌سرم، به خانواده‌ام، به رفیقم، به حفظم، به شغلم، به تجربه‌های امسالم، به شکست‌های امسال، به گسستن بند اعتماد‌هایِ به غیر خدا، به ننوشتن‌هایم، به نخواندم‌هایم، به نوشته‌هایم، به خوانده‌هایم، به مسجد، به مدرسه، به اخلاق، ایمان، شور، احترام، به ادبِ، به هرچه می‌شود دقیقه‌ای یا لحظه‌ای خود را سپرد.. . . باز به خودم.. قشنگ‌ترین اتفاق سال؟؟؟ 🪴 @yaddashthaykhatkhorde
. . گفت: ای دیوانه لیلایت منم در رگ پنهان و پیدایت منم سال ها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی . . @yaddashthaykhatkhorde امشب، ما هم سال‌ها با جور لیلا ساخته‌ایم.. امشب، قرار است لیلا را پیدا کنیم.. 🖤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مبلای دلمون رو امشب قراره بکشیم جلو.. همین‌قدر ساده.. همین‌قدر خالص.. همین‌قدر باصفا.. @yaddashthaykhatkhorde 🪴
مشخصه که موضوع مقاله من کدومه یا توضیح بدم؟! 😐😕
. قصه‌ایست به‌خدا زندگی ما در حوزه! . . مسئول پژوهش مدرسه‌ما یک روحانی بزرگوارِ درجه‌یک است. از آن‌هایی که امیرخانی توی رَهِشْ می‌گفت آدم دلش می‌خواهد ازشان قند تبرکی بگیرد. این مثلن افتتاحیه! آهان راستی استاد پدرخانم‌مان هم بوده‌اند حضرت‌شان.. . . قبلِ عیدی رفتم نشستم توی دفتر واحد پژوهش مدرسه تا با استاد چانه بزنم، که مقاله‌ی شل بدهم. قرار بوده انگار که قبل از عید موضوع پژوهش ارسال شود به مرکز، به فرموده.. . گفتم من از سال ۹۷ مشغول ادبیاتم. توضیح دادم که چند سالی است دور و برم را خوب شلوغ کرده ام. می‌خوانم، می‌نویسم، دور می‌ریزم باز از نو می‌خوانم و..؛ بساط همین است فعلن!! توضیح‌تر دادم که میخواهم مقاله پایه پنج را چرت و پرت بنویسم و با حداقل نمره فقط قبول شوم و خلاصه الفرار که کلی کار حرفه‌ای دارم مثلن تا انجام بدهم و این‌ها همه خس و خاشاک راه‌اند و زگیل و..الخ. پیاز داغش را هم زیاد کردم، بل‌که بماسد. استاد هم خیره خیره انگار که کلن متوجه عرض بنده نشده باشند توضیحات فرمودند که به هر حال این هم جزء دروس شماست و نمره اش مهم است و چرا حالا که وقت می‌گذارید درست و حسابی نه و.. برگشتنا توی ماشین فکری شدم که چه‌ گِلی سر بگیرم؟؟ از بد حادثه، یادم افتاد سر مقاله پایه سه، متنْ پژوهیِ معلونِ نالوطی، خودم را مدیون حضرت نادرابراهیمی کردم. خدا ببخشد مرا که کتاب لوازم را برداشتم و نشستم به چرت و پرت نوشتن که اگر فصل عاطفه و احساس را با طبیعت‌گرایی جابه‌جا کرده بود بهتر بود و خلاصه کلی جفنگیات که از دست مقاله نوشتن خلاص شوم.. (تا‌ این‌جا را می‌شود گفت درگاه اول؛ نقطه ورود به پرده دوم؛) یک‌بار دیگر رفتم توی دفتر پژوهش نشستم جلو استاد و گفتم موضوع مقاله را انتخاب کردم: بررسی و تطبیق مبانی ادبیات روایی در قرآن [دقیقش یادم نیست] استاد نگاهی مشتری‌وار انداختند و فرمودند که: _یعنی منظورتان این است که بررسی و تطبیقِ.. چی بود؟ ادبیات روایی؟! .. یعنی روایات و احادیث را با قرآن تطبیق کنید؟! فهمیدم اوت زده‌ام بد رقم. _استاد منظورم از ادبیات روایی، اساسن هر چیزی است که در آن قصه‌ای نهفته است. روایتی وجود دارد. جنس‌ش از جنسِ روایت است.. آرام آرام داشتم می‌گفتم: ″مثلن(گربه من کک دارد) روایت نیست اما (کک، گربه من را نیش زده) روایت است و اچ‌.پورتر‌.ابوت توی بنیاد روایت را اتفاق می‌داند و... ″ که فاکتر گرفتم و حرفی نزدم. عاقبت با مشورت استاد و برای این که بعدا مصحح مرکز نگوید احادیث چه ربطی دارند به اچ.پورتر.ابوت و کک و گربه به آیات قرآن، موضوع را تغییر دادیم به: تطبیق مبانی نگارشی ادبیات داستانی در آیات قرآن البته چون فیس و افاده ادبیات روایی بَه‌ز ادبیات داستانی است و البته شمولیت و عمومیت‌ش هم بیش‌تر است بعدا در لیست نوشتم: تطبیق مبانی نگارشی ادبیات داستانی و روایی در آیات قرآن این شروع کش‌مکش‌های پرده دوم.. حالا بعد عید شده است. منتظرم ببینم روایت نوشتن مقاله ما هپی‌اند تمام می‌شود یا نه؟! خدا به خیر کند. من با چند نفر باید از دنیایی حرف بزنم که من تویش زندگی می‌کنم و آن‌ها نمی‌فهمندش؟! به چند نفر باید بگویم توی دنیای من ادبیات روایی یعنی جستار و زندگی‌نامه و فیلم‌نامه و داستان و خاطره و..؟! خود این هم کش‌مکش درونی شخصیت است! قصه‌ایست به‌خدا زندگی ما در حوزه! @yaddashthaykhatkhorde 🌺❤️