eitaa logo
یادداشت خوانی
120 دنبال‌کننده
13 عکس
0 ویدیو
4 فایل
✔️مجالی برای مطالعه 🍃متن کامل یادداشت تحلیلگران را اینجا بخوانید. 🍃 انتشار هر محتوایی، به معنای تأیید نیست‌‌‌. ⛔️ این کانال را به هر خواننده ای پیشنهاد ندهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
حکمرانی بشری محمدکاظم انبارلویی طی یادداشتی در روزنامه رسالت نوشت: ۱- فیلسوفان سیاسی قدیم غرب معتقد بودند؛ «چه کسی باید حکومت کند» مهم است. آن‌ها برای حاکم، فضایلی را فهرست می‌کردند و معتقد بودند با وجوداین فضائل در حکمران، طی یک فرآیند انسانی، مردم به مدینه فاضله خواهند رسید. البته درصحنه عمل هرگز این نظریه محقق نشد و چنین حکومتی در غرب پا نگرفت. فیلسوفان سیاسی جدید غرب که سازه‌های مدرنیسم را صورت‌بندی کرده‌اند معتقدند؛ «چگونه باید حکومت کرد» مهم است. آن‌ها در تعیین این چگونگی، برای نحوه تولید قدرت و ثروت و توزیع آن، نظریه‌سازی و سازه پردازی کرده‌اند. فرجام این سازه سیاسی، در غرب کنونی قابل‌رؤیت است و فیلسوفان سیاسی غرب از آخرین مراحل افول آن خبر می‌دهند. امام خمینی (ره) به‌عنوان یک نظریه‌پرداز سیاسی، با اتکاء به معارف و مبانی اندیشه اسلامی و حکمت شیعی، جمع هر دو صورت را طریق مطلوب معرفی کردند، «چه کسی باید حکومت کند» و؛ «چگونه باید حکومت کند» هردو، مبنای تفکر در باب طراحی و تحقق حکومت الهی است. فیلسوفان سیاسی قدیم و جدید غرب هیچ‌کدام، داعیه تأسیس حکومتی مطابق با تئوری‌های خود را نداشتند و صرفا اندیشه‌ورزانی در عالم نظر بودند. اما به‌جرئت می‌توان گفت، امام (ره) اولین فیلسوف سیاسی در جهان اسلام و اساسا در جهان فلسفه سیاسی است که موفق شد علاوه بر تئوری پردازی، در مقام تأسیس بنشیند و نظریه‌ خود را در جهان خارج از ذهن عملیاتی کند. ۲- جایگاه «فقه» در نظریه‌پردازی سیاسی امام (ره) یک مرتبت رفیع دارد به‌گونه‌ای که فرمودند : «فقه، تئوری واقعی و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است.» امام (ره) در چرخه و فرآیند حکمرانی به جایگاه فقه چه در سیاست‌گذاری‌ها و تدوین راهبردها، چه تنظیم‌گری‌ها و چه تسهیلگری‌ها عنایت خاص داشتند. از نظرگاه ایشان هیچ بن‌بستی در اداره نظام متکی به «فقه»، وجود ندارد. آن‌ها که در حکمرانی، ما را نیازمند علوم سکولار می‌دانند انقلاب و نظام را به بیراهه می‌برند. امام در بسیاری از پیام‌ها و سخنرانی‌های خود به‌ویژه در وصیت‌نامه حکیمانه شأن، خطر عبور از فقه و احکام الهی و متوسل شدن به الگوهای حکمرانی‌ با منشأ فلسفی غرب، را مورد تأکید قرار داده‌اند. ۳- مقام معظم رهبری در پیام خود به افتتاحیه ششمین دوره مجلس خبرگان فرمودند : «در نظام اسلامی، حکمرانی، بشری و هدف‌ها الهی است» . برخی، این «بشری» را به‌گونه‌ای ترجمه کرده‌اند که گویی ما در اداره جامعه باید متکی به علوم سکولار تولیدشده در دستگاه تفکر غرب باشیم. این، ترجمه درستی از بیان رهبری نیست. «بشری» که در حکومت الهی متصدی حکمرانی است باید بر اساس علم در حوزه‌های گونه‌گون عمل کند. اما ابتدا باید علم تعریف شود و تفاوت آن با شبه‌علم تبیین گردد. به تعبیر آیت‌الله جوادی آملی، علوم اسلامی و غیر اسلامی نداریم. علم یا واقعا علم است و چون علم است اسلامی است یا جهل است که نمی‌توان به آن علم اطلاق کرد. یک فیلسوف سیاسی غرب در قرن۱۹ فلسفه‌ای تحت عنوان مارکسیسم ارائه کرد که مدعی علمی بودن آن بود، فاشیسم و لیبرالیسم رقیب‌های این اندیشه نیز هر دو ادعای «علمی» بودن داشتند. در پایان قرن بیستم و پس از مصیبت‌های بسیاری که این مدعیان علم بر سر بشریت آوردند، فیلسوفان بزرگ سیاسی غرب اعلان کردند که هر سه مکتب در بیابان جهل، بشریت را سرگردان کرده‌ و لذا نمی‌توان دستاورد آن‌ها را به‌عنوان یک حکمرانی بشری مبتنی بر علم تلقی کرد. حکمرانی بشری برای رسیدن به اهداف الهی، نیازمند علم است، «شبه‌علم» نمی‌تواند ما را در تحکیم و ترفیع این بنای تمدن ساز و تحقق اهداف الهی کمک کند. ۴- مردم‌سالاری دینی که امام (ره) پایه‌های اولیه آن را با رفراندوم جمهوری اسلامی و رفراندوم قانون اساسی استحکام بخشیده و با انتخاب مدیران کشور با رأی مردم آن را محقق نمودند، یک پدیده جدید در حکمرانی بشری و یک نو اندیشی حکیمانه در تداوم راه انبیاء و اولیای الهی است. امام (ره) با شجاعت و جسارت این الگوی الهی را در اواخر قرن بیستم مطرح کردند و مردم ایران شجاعانه از آن استقبال و حمایت کردند. مردم‌سالاری دینی یعنی حضور علم و عالمان و خردمندان متعهد و صاحبان اندیشه، تجربه و مهارت در لایه‌های مختلف حکمرانی با رأی مردم و انتخاب مردم برای حرکت جامعه به سمت اهداف الهی و تحقق قسط و عدالت اسلامی. مردم‌سالاری دینی یعنی توأم شدن حاکمان صالح با الگوی حکمرانی صالح. انتخابات در ۴۵ سال گذشته فراز و فرودهایی را طی کرده است و حضور رجال سیاسی و مذهبی مختلفی در لایه‌های حکمرانی با رأی مردم به صحنه آمده‌اند که اکنون کارنامه عملشان در حافظه ملت ما ثبت است. هر چه پیش‌تر رفته‌ایم تجربه مردم بیشتر و اندوخته‌ها افزون‌شده و باید روشنی‌بخش قدم‌های بعدی باشد.
داستان دلار و جاده‌های ترکیه زهرا عباسی دیشب که مناظره اول رو نگاه کردم از پاسخ های دو کاندید جا خوردم ،گویا افراد نابالغ و نپخته ای به اون ها مشاوره دادن که بجای طرح برنامه هاشون مدام شعار میدادن و این خوب نبود .... دریک قسمت از مناظره آقای پزشکیان حرف از FATF و ...زدن و دکتر زاکانی پاسخ قابل قبولی به ایشون دادن و در پاسخ به ایشون از ترکیه و تورم افتضاحش با وجود اینکه هم راستا با حرف های آقای پزشکیان عمل کرده بود نام بردن.... اما در ادامه ایشون یه پاسخ بسیار نپخته به آقای دکتر زاکانی دادن!!!و فرمودن برید جاده های ترکیه رو ببینید ،جاده های ایران رو هم ببینید 🫠حقیقتا جا خوردم از جواب !چون این جواب بسیار نارس بود و از فردی که سال ها نماینده مجلس بوده بسیاررر بعید بود.... اگر اجازه بدید اینجا رو بنده به آقای پزشکیان پاسخ بدم : اگر خاطرتون باشه بنده با همسرم یک سفر از شرق ترکیه به غرب ترین نقطه اون با اتومبیل شخصی مون داشتیم! بله آقای پزشکیان راست میگن جاده ها عالی بود اما عجیب بود ایشون چرا با مردم صادق نیستن ،آقای پزشکیان قطعا میدونن چرا جاده ها در ترکیه عالیه ... دوستان عزیزم در ترکیه وقتی وارد پمپ بنزين هاشون میشید مانیتورهای بزرگی دارن که دائم قیمت دلار رو میزنه و بنزين رو با اون قیمت نشون میده! بله بنزين در ترکیه مثل بیشتر کشورهای دنیا هم قیمت دلار هست در واقع ما با لیتری ۵۰ هزار تومان این مسافرت زمینی رو رفتیم و حالا حساب کن مثلا ۲۰ لیتر میزدیم یک میلیون! فقط هزینه بنزين مون در یک بار زدن همین حدود ها میشد در جاده های ترکیه پشه پر نمیزنه ،کاش آقای پزشکیان این هارو هم میگفتن....چرا انقدر تردد در جاده های ترکیه کمه؟بخاطر قیمت بنزینشون، بشدت مسافرت با اتوموبیلشون کمه،والا اگر جاده های ایران هم تردد کم باشه جاده ترگل ورگل میمونه😉 بنده خدا ،مردم که شاید با شنیدن حرف آقای پزشکیان با خودشون گفتن راست میگه ها جاده های اونا بهتر از ماست!!! در ایران تردد ماشین بشدت بالاست حالا سوال من از آقای پزشکیان اینه شما که اشراف دارید به جاده های ترکیه قطعا به بنزینش هم اشراف دارید !متاسفانه با مردم صادق نبودن و نصفه حرف زدن ،بله اگر در ایران هم بنزین با دلار جلو بره همین میشه تردد کم میشه و جاده ها و آسفالت ها خوشگل میمونن...سوالم اینه آقای پزشکیان متاسفانه در مناظره اول جز شعار و بازی با احساس مردم برنامه خاصی از شما دیده نشد ،خداوکیلی در برنامه هاتون قصد پیش بردن ایران مثل ترکیه حداقل در زمینه بنزین و تردد رو که ندارید؟!!! زهراعباسی ممنون میشم برای رفع ابهام منتشر کنید پایان
. توهینی بود که اجازه آن را به غرب نداده باشید؟! محمد ایمانی 🔹محمد جواد ظریف، دیشب در جمع فعالان ستاد پزشکیان گفته است: "چه کسی جرأت می کرد در زمان خاتمی به یک ایرانی توهین کند؟ رقیب پزشکیان عامل تحریم هاست". ♦️در زمان خاتمی بود که در اوچ تسلیم طلبی مدعیان اصلاحات، دولت آمریکا (بوش) ضمن حمله به دو همسایه شرقی و غربی، ایران را محور شرارت خواند و تهدید به حمله اتمی کرد! 🔹خاتمی بود که پس از حمایت "فوگ راسموسن" (نخست وزیر دانمارک و دبیرکل سابق ناتو) از اهانت به ساحت پیامبر اعظم (ص)، با وی دیدار کرد و با وی در حالی که دستش شکسته بود، دست داد. ♦️در دولت خاتمی بود که تروئیکای اروپایی در مذاکره با حسن روحانی، توافق کلاهبردارانه سعدآباد را به بهانه تعلیق شش ماهه و داوطلبانه برنامه هسته ای، به ایران تحمیل کردند و سپس به توافق بروکسل و پاریس توسعه دادند و پس از دو سال و نیم وقت کشی گفتند: "بهترین تضمین عینی که ایران می تواند بدهد، دائمی کردن تعلیق داوطلبانه و موقت است". البته هیچ توهینی هم در کار نبود! 🔹در همین دوره (مقارن با انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۴) بود که ظریف به بهانه مذاکرات هسته ای، با لحنی التماسی به محمد البرادعی دبیرکل آژانس گفت: ♦️«در آستانه انتخابات ایران، اعتبار اروپایی‌ها و مذاکره‌کنندگان ایرانی از دست رفته. این، تنها مشکل اعتماد به آنها نبود؛ مشکل اعتماد به جبهه ما هم بود. اعتماد به نوع اعتبار ما در خانه.» 🔹همچنین باید توهین و تحقیر چند لایه برجام را به خاطر آقای ظریف آورد: دو برابر شدن تحریم ها، اعمال تحریم های ویزا و آیسا و سیسادا در دولت اوباما پس از برجام، بنزین ندادن به هواپیمای وی در آلمان؛ ♦️و توهین مستقیم دولت اوباما به روحانی و ظریف، با ویزا ندادن به حمید ابوطالبی (معاون دفتر روحانی) برای نمایندگی ایران در سازمان ملل، آن هم در دوره ماه عسل برجام!
🔆 رأی پاک؛ رأی ناپاک 🔸 به بهانه دور دوم انتخابات ریاست جمهوری ✍️ محسن الویری وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَكَاتٍ مِنَ السَّمَاءِ وَالْأَرْضِ ... (اعراف، ۹۶) اگر مردمان آبادی‌های ایمان می‌آوردند و پروا داشتند، برکاتی از آسمان و زمین بر آن‌ها می‌گشودیم ... برکت به مفهوم بازدهی بیش از حد متعارف و یا کارکردی فراتر از حد انتظار یکی از مهمترین آموزه‌های دینی است که در دنیای پیشامدرن با زندگی مردم در هم آمیخته بود و اکنون به نظر می‌رسد یکی از بیگانه‌ترین مفاهیم حتی در بین دین‌داران است. در منابع دینی ما، رفتارهایی مانند ایمان همراه با عمل صالح (آیه ۹۶ سوره مبارکه اعراف)، و یا عدالت‌ورزی (بالعدل تتضاعف البرکات) مایه برکت و در برابر آن رفتارهایی مانند گناه و خیانت و تکذیب پیامبران موجب کاهش و یا از بین رفتن برکت است. چیستی و عوامل ایجاد کننده و تضعیف کننده برکت به راستی شایسته بازخوانی از ابعاد مختلف است. برکت دادن خدا و برکت یافتن کارها و سرمایه‌ها امری ماورائی است و عقل جزءنگر حساب‌گر بشری از درک چرایی و فرایند آن ناتوان است؛ این که چرا و چگونه ایمان و پرواپیشگی موجب فرو ریختن برکت از آسمان می‌شود بر ما پوشیده است ولی تجربه همگی ما نشان می‌دهد که این سخن سخنی گزاف نیست و به یقین شواهدی برای آن در تجربه زیسته خود سراغ داریم. دور از ذهن نیست که گفته شود چه بسا یکی از عوامل به نتیجه نرسیدن طرح‌های ترویج ارزش‌های اخلاقی در دهه‌های گذشته، با وجود خوب بودن برنامه‌ها، آمیختگی اقدامات اجرایی آن با انواع رفتارهایی است که به هر دلیل مورد تأیید شرع نبوده و در نتیجه اجرای این طرح‌ها برکت‌زدا بوده است. رأی دادن در انتخابات، یک ابزار برای تحقق یک هدف مقدس یعنی مشارکت در سرنوشت و برگزیدن یک خدمتگزار برای مردم در چارچوب نظام اسلامی است. اگر این ابزار با حرام آمیخته شود برکت آن در معرض تهدید قرار می‌گیرد و اگر پاکیزه و منزه باشد برکت خواهد یافت. آمیختگی با حرام در اموری مختلف مصداق می‌یابد، مانند استفاده از امکانات دولتی و عمومی برای تبلیغ نامزد موردنظر خود، توزیع ناعادلانه امکانات عمومی برای تبلیغات نامزدها، سوق دادن رأی مردم به یک نامزد با تطمیع و فریب، کوشش برای تخریب شخصیت رقیب با تهمت و دروغ، و پرداختن به امور شخصی غیرمرتبط با صلاحیت فرد. از بین رفتن برکت هم می‌تواند مصادیق مختلفی داشته باشد؛ همچون: متقاعد نشدن مخاطب، بروز عوامل بیرونی بر باددهنده کوشش انتخاباتی، شکننده بودن همراهی مخاطب، و حتی ناموفق شدن و یا ناکام ماندن فرد منتخب. سزاوار است خود و طرفداران نامزدها را در معرض این پرسش قرار دهیم که در مقام تبلیغ مردم و کشاندن آن‌ها به پای صندوق رأی و به ویژه برای متمایل ساختن آن‌ها به یک نامزد و یا دلسردکردن آن‌ها نسبت به یک نامزد دیگر، کنش انتخابی ما تا چه اندازه برکت‌زا و یا برکت‌زداست؟ طلبه یا غیرطلبه‌ای که پای در فعالیت انتخاباتی گذاشته است و مشتاق است به نتیجه مطلوب برسد صرف نظر از مسؤول بودن نسبت به سخن و رفتار خدا در پیشگاه خداوند متعال، سزاست مدام این پرسش را از خود داشته باشد که آیا به راستی خود را دور از انواع گناهان زبانی و آلودگی‌های مالی نگاه داشته است یا نه؟ آیا کنش تبلیغی انتخاباتی او برکت‌زا و یا برکت‌زداست؟ و اگر در تحلیلی صادقانه دریافت که رفتار او آمیخته با حرام است، انتظار نداشته باشد که به نتیجه مطلوب برسد. این گونه افراد حتی اگر در کوتاه مدت، به آن چه می‌خواهند دست یابند، دست تقدیر الهی در زمانی دیگر جزای کژاندیشی و کژرفتاری آن‌ها را خواهد داد و چه تجربیات عبرت‌آموزی در این باره وجود دارد! یکی دیگر از شاخصه‌های ارزیابی دو نامزد و تصمیم‌گیری برای برتر نهادن یکی از آن‌ها بر دیگری، همین است که ببینیم رفتار انتخاباتی آن‌ها تا چه اندازه برکت‌زا و یا برکت‌زداست و رأی پاک و حلال و پاکیزه نزد کدام یک از آن‌ها بیشتر است؟ ۱۲ تیر ۱۴۰۳
اندکی صریح عبدالله جلالی اکنون که دور مرحله دور دوم انتخابات هستیم و در مرحله حساس انتخاب اصلح از بین دو نامزد چهاردهمین دروه انتخابات بسر می‌بریم از باب آیه شریفه «ليهلك‏ من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينة»؛ هركس كه مى‏‌خواهد با روشنى و آگاهى به هلاك يا حيات و زندگى راه بيابد. قصد دارم به‌عنوان یک شهروند مطالبی را جهت تنویر افکار عمومی برای عموم مردم شریف ایران و نخبگان عزیز کشورم معروض دارم. برای هر انتخابی نیازمند موازین هستیم تا بتوانیم دقیق‌تر و بهتر از عهده این مسئولیت اجتماعی برآییم. زیرا بدون موازين تحلیل و فهم داستان نينوا، حرکت و مقاومت امام حسین (ع) که در آستانه ورود به محرم حسینی هستیم، مشكل مى‏‌شود و به‌همین جهت لازم است دو جریان سیاسی و دوسبک مدیریتی سازش و مقاومت دوباره بازخوانی گردد و ما ناچار به بیان مقدمه کوتاه در این زمینه هستیم . نقش تحریم‌ها به‌عنوان ابزار بازدارنده در دستیابی به اهداف تنبیهی از گذشته‌های دور مورد استفاده قدرت‌های بزرگ بوده‌است. کاربرد این ابزار تا پیش از پایان جنگ جهانی اول، مکملی برای اقدامات نظامی بود، اما پس از آن به‌عنوان ابزاری غیرنظامی در میثاق جامعه ملل گنجانده شد. با پیروزی انقلاب به رهبری امام خمینی(ره)، جمهوری اسلامی از بدو شکل‌گیری مورد تحریم آمریکا و متحدانش قرار گرفت. هدف از این تحریم‌ها، مقابله با ظرفیت‌های سیاسی دین اسلام به‌عنوان یک الگوی ضد نظام سلطه بود، که با نفی هر‌گونه ظلم و ستم از سوی حاکمیت‌های سیاسی جهان، مطرح گردید. برهمین اساس، امام خمینى(ره ) تـمـام تـلاش خـود را بـراى نـوسـازى در روابط بین‌الملل، مـنـطـبـق بـر اصـول و ارزش‌هـاى اسـلامـى بـه‌کـار بـردنـد و در هـر فـرصـتـى بـه مـسـئولان ضرورت انطباق تصمیمات در عرصه سیاست خارجى با موازین و معیارهاى شرعى را گوشزد مى‌نمودند. ایشان براساس قاعده نفی سبیل به‌عنوان یکی از قواعد مهم فقهی در استنباط آموزه‌های سیاسی اسلام، در دو جنبه سلبی و ایجابی تأکید کردند. و همین آموزه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در بند ششم اصل دوم با نفی هرگونه سلطه‌گری و سلطه‌پذیری و همچنین در بند پنجم اصل سوم با طرد کامل استعمار و جلوگیری از نفوذ اجانب، به‌عنوان ابعاد داخلی و خارجی سیاست‌های جمهوری اسلامی ایران تبلور یافت. از سوی دیگر دیدگاه‌های جهانی انقلاب اسلامی مبنی بر رهبری امت اسلام و دفاع از مستضعفان در برابر مستکبران و به‌طور کلی مقابله با نظام سلطه جهانی، ایران را در تقابل با ابرقدرت‌های جهانی، همچون آمریکا و شوروی قرار داد. به‌ویژه این موضوع روابط ایران و آمریکا را دچار چالش اساسی کرد که این امر حتی به قطع روابط دو کشور منجر گردید. از این‌رو، این شیوه از حکومت برای دشمنان انقلاب غیر‌قابل تحمل بود. دولت آمریکا از همان ابتدا در به انحراف کشاندن انقلاب، سفارت خود در تهران را به جاسوس‌خانه تبدیل کرده‌بود. دانشجویان پیرو خط امام با آگاهی از ترفندهای آمریکا، سفارتش را به‌عنوان کانون جاسوسی، تسخیر و کارکنان آن را به گروگان گرفتند. در پی این حادثه، جیمی کار‌تر رییس‌جمهور وقت آمریکا در20 فروردین 1359 طی دستوری قطع روابط سیاسی و بازرگانی با جمهوری اسلامی ایران را اعلام کرد. امام خمینی در پی این تصمیم کارتر، درپیامی به ملت ایران فرمودند: ملت شریف ایران، خبر قطع رابطه بین آمریکا و ایران را دریافت کردم. اگر کار‌تر در عمر خود یک کار کرده باشد که بتوان گفت به خیر و صلاح مظلوم است همین قطع رابطه است. در چنین شرایطی اربابان غربی شاه در طول چهاردهه رویارویی با انقلاب اسلامی، لایه‌های مختلفی از خصومت را از خود بروز داده‌اند. گاهی دشمنی آنها با حاکمیت اسلامی جلوه می‌کرد. زمانی خصومت در حمایت از دشمنان نظام اسلامی مثل رژیم بعثی عراق و منافقین ظهور و بروز می‌یافت. برخی ایام ایران را حامی تروریسم و ناقض حقوق بشر می‌خواندند و در حال حاضر هم که فرزندان این مرز و بوم به توانمندی‌های علمی، هسته‌ای، دفاعی، نظامی و اقتصادی دست یافته‌اند، حقد و کینه خود را در دستیابی ایران به فناوری‌های روز آشکار می‌کنند. در چنین شرایطی دولت مردان آمریکا، جنگ اقتصادی را جایگزین جنگ سخت نظامی کرده‌اند تا شرایط تحریمی را برای جمهوری اسلامی ایران دشوار سازند. اما این که چرا آمریکا مایل به حمله نظامی علیه ایران نیست؟ سایت«نشنال اینترست» به این سوال پاسخ می‌دهد: این سایت؛ در مطلبی با اشاره به قدرت نظامی ایران نوشته است، که به استثنای کره شمالی، هیچ کشوری در دوران پس از جنگ سرد نتوانسته بیشتر از ایران، آمریکا را به چالش بکشد. دانیل کوتسی مدیر اطلاعات ملی آمریکا با سخنرانی در کمیته ویژه سنای کنگره آمریکا، اعلام نمود ایران دارای بزرگترین زرادخانه موشک‌های بالستیکی در خاورمیانه است و می‌تواند به اهدافی تا فاصله دوهزار کیلومتر از مرزهای خود ضربه بزند.
قدرت بازدارنگی ایران باعث شد که هیأت حاکمه آمریکا از خطرات جنگ آگاه باشند به‌ویژه این که پایگاه‌های نظامی آنها در تیررس موشک‌های ایران است و ده‌ها هزار سرباز آمریکایی، از سمت کشورهای عربی، ایران را احاطه کرده‌اند؛ ایران توانایی‌های نظامی زیادی در دریا دارد. موشک‌های دریایی و سطح به سطح، و زمین به‌هوای پیشرفته که می‌تواند تلفات سنگینی را به طرف آمریکایی تحمیل کند. ایرانیان کافی است که یک کشتی جنگی آمریکا را در دریا غرق کنند تا مردم در داخل آمریکا در مخالفت با جنگ بی‌‌فایده مخالفت و قیام کنند. این مسائل قدرت بازدارندگی ایران را نشان می‌دهد. از این رو دولت‌مردان آمریکا آرایش جنگی خود را تغییر دادند و به سمت تحریم روی آوردند. «ریچارد نفیو» هدف از اعمال تحریم‌ها را ایجاد «دردی» می‌داند که در نهایت منجر به تغییر رفتار کشور هدف تحریم خواهد شد. اما کشور تحت تحریم نیز این امکان را دارد که از ابزارهای مختلفی در مقابل تحریم استفاده کند. وضعیتی که نفیو از آن با عنوان «استقامت طرف تحریمی» یاد کرده‌‌است. به‌عقیده نفیو ایجاد درد از سوی تحریم‌کننده می‌تواند باعث شود تا کشور تحت تحریم از طریق ابزارهای مختلف در برابر تحریم مقاومت کند. بنابراین یک تحریم در صورتی کارا خواهد بود که بتواند مقاومت کشور تحت تحریم را بشکند. پس سیاست‌گذاران باید برای دستیابی به اهداف ترسیم شده در سیاست تحریم رفتار استقامتی کشور هدف را رصد و سیاست‌های خود را مبتنی بر این رفتار طراحی کنند. دولت آمریکا ابزار تحریم را به‌عنوان اهرمی برای همراه کردن تهران با خواسته‌‌های خود در نظر گرفته‌است. «جان بولتون» مشاور امنیت ملی آمریکا در گفت‌وگوی خود با فاکس‌نیوز تصریح کرد که آمریکا درصدد تغییر رژیم ایران نیست. او گفت: می‌خواهیم آن قدر فشار بر دولت ایران وارد کنیم تا این کشور رفتارش را تغییر دهد. برهمین راستا، حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در بیانات‌شان فرمودند: «یک روزی به‌صراحت می‌گفتند جمهوری اسلامی از بین برود؛ بعداً دیدند نمی‌توانند و به ضررشان تمام می‌شود، آمدند این را تعدیل کردند و گفتند تغییر رفتار جمهوری اسلامی. بنده همان‌وقت به مسئولان گفتم توجه داشته باشید، «تغییر رفتار» با «تغییر نظام» هیچ فرقی ندارد. تغییر رفتار یعنی راه اسلام و انقلاب و خط امام را می‌رفتیم، حالا زاویه بگیریم و کم‌کم در طرف مقابل قرار بگیریم». طبق اعتراف مایوسانه سناتور «اسکات مدن» مشاور ارشد فرماندهی عملیات ویژه آمریکا و افسر سابق سیا، در بهمن 1395 در کنگره آمریکا مدعی شد: جمهوری اسلامی ایران با وجود همه مشکلات در حال سقوط نیست، تحریم‌ها ابزار قدرتمندی برای فشار به ایران است اما کافی نیست، باید از ابزار اطلاعاتی و رسانه‌ای استفاده کنیم. وی علیرغم این همه نقشه‌های شوم می‌توان گفت انقلاب اسلامی به بازیگری مستقل و قدرتی مهم (چه به‌صورت بالفعل و چه به‌صورت بالقوه) در عرصه‌های گوناگون جغرافیایی، فرهنگی و اقتصادی و…تبدیل شده‌است. ویژگی‌های این بازیگر جدید در نظام بین‌الملل با سایر بازیگران تفاوت اساسی دارد. معیارهای جدید قدرت در این انقلاب ازجمله ایمان، جهاد، شهادت بر قدرت مادی غلبه کرده‌است به‌طوری‌که غرب توانایی مواجهه با این معیارها و اندازه‌گیری آنها را ندارد هر چند هنوز اول راه است و برای رسیدن به آرمان بزرگش یعنی ایجاد تمدن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی(ارواحنافداه) باید استقامت و تلاش توامان داشته باشد.
این تاریخچه نشان می‌دهد علیرغم پیگیری سیاست و گفتمان گفت‌و‌گو و مذاکره و نگاه سازشکاری با جریان سلطه، نتوانست دستاورد قابل توجهی را برای ‌کشور به ارمغان بیاورد . اما سبک مدیریتی مقاومت تاکنون علیرغم تحریم‌های ظالمانه آمریکا و کشورهای هم پیمان ایران توانسته عمق استراتژیک خود را افزایش دهد، و با تشکیل محور مقاومت، اسرائیل را در حدود ۱۷۰۰ کیلومتری مرز‌های خود درگیر کند و از نزدیک شدن آن به خاک خود جلوگیری نماید. ایران در سال 1396 در یک هم‌آورد چندین ساله، توانست با کنشگری فعال سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی و جبهه مقاومت در آشوب خاورمیانه، کمر جریان تروریستی تکفیری داعش را بشکند و علیرغم تلاش ائتلاف غربی‌‌عربی‌‌عبری ، سیاست‌های منطقه‌ای خود را اعمال نماید. به‌تعبیر رهبر فرزانه انقلاب «نوسانات ارزی و مشکلات معیشتی وجود دارد اما در مجموع تصویر واقعی کشور، به‌کوری چشم دشمنان، عکس تصویری است که بیگانگان سلطه طلب از ایران عزیز ترسیم می‌کنند». جایگاه ایران به شواهد مراکز معتبر جهانی در رتبه بیستم اقتصاد جهان قرار دارد. برابر شاخص‌های قابل سنجش در سند چشم‌انداز بیست ساله و اسناد بالا دستی جمهوری اسلامی ایران در بسیاری از مولفه‌های علمی و دفاعی جزء 10 کشور اول جهان است و همه موفقیت‌ها و دستاوردهای ملت ایران در طول چهل سال از عمر انقلاب اسلامی توانسته است اقتدار و نفوذ منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران به ارمغان آورد و بنا به فرمایش رهبر معظم انقلاب «سیاست‌مداران بزرگ و مغزهای سیاسی سنجیده دنیا، ملت ایران را به دلیل چهل سال ایستادگی در مقابل فشارها و در عین حال پیشرفت و تبدیل شدن به یک قدرت تاثیرگذار تحسین می‌کنند». البته ایمان واقعی به‌خداوند مهمترین منطق مقاومت است چراکه وعده پیروزی الهی بشرط مقاومت می باشد. از طرف دیگر امکان بهره‌گیری از همه توان علمی و عملی بوجود آمده است و مقاومت عامل پراکنده شدن مشرکان و دیگر احزاب متّحد گردیده است در حالی که تسلیم عامل تضعیف نظام اسلامی و سبب عقب‌نشینی و موجب تغییر نظام الهی می گردد. امروز روز انتخاب مهم ایرانیان است . عبرت از گذشته دولت یازدهم و دوازدهم و توجه به همه تلاش‌های بی‌نظیر دولت سیزدهم هر انسان عاقلی را وا میدارد که انتخاب گزینه‌ای که بتواند ادامه دهنده حرکت پرشتاب مسیر رئیسی شهید و جهادگر باشد اولویت و اهمیت دارد و بر‌اساس دستورات قرآن کریم و نهج البلغه و سیره معصومین علیهم السلام خصوصا سیدالشهدا علیه‌السلام می‌باشد. امیدواریم جوانان همیشه بیدار از این آزمون الهی سربلند بیرون آیند و کار را به اتمام رسانده و تأثیرگذار در شکل‌گیری تمدن نوین اسلامی باشند. البته نتیجه انتخابات هر چه باشد، پیروزی نهایی از آن رهبری معظم و نظام اسلامی و مردم است و شنبه پس از انتخابات شنبه برادری و اخوت برای ساختن ایرانی عزیز و شکست‌ناپذیراست. پی‌نوشت: 1-انفال، 42 2- عباس ملکی فرآیند تصمیم گیری در سیاست خارجی ایران فصلنامه راهبرد، شماره 2 7 (بهار 1382)، ص100 3- صحیفه امام خمینی ج12 ص: 233-234 4- https://bit.ly/2Qqodzl 5- ریچارد نفیو، نویسنده کتاب هنر تحریم¬ها و عضو تیم مذاکره کننده آمریکایی در نشست گروه 1+5 و ایران در اتریش است که از ژانویه سال 2013 به عنوان معاون ارشد هماهنگ کننده سیاست‌های تحریم آمریکا در وزارت خارجه این کشور مشغول به کار بوده است. https://bit.ly/2VkKDCV 6-https://bit.ly/2J6tPym 7- https://bit.ly/2VztfdX 8- بیانات رهبری27/12/1396 9-بیانات رهبری در تاریخ 25/07/1397 10- https://bit.ly/2Vrhkyt
پاسخ یک دختر کرمانی به پزشکیان طاهره سادات حسینی من کرمانی ام، کسی که از نزدیک سردار را دیدم و با لمس اعتقاداتش کم کم سردار سلیمانی بر مسند قلبم نشست و شد سردار دلم و بارها آرزو کردم کاش جان ناقابلم فدای سردار دلم شود... تمام افتخارم در این دنیای بی ارزش، این است که مسلمانم، در ایران قد کشیده ام و همشهری کسی هستم که چون رستم دستان پهلوان بود اما رستم افسانه بود و حاج قاسم افسانه ها آفرید. دیشب همچون گذشته به تماشای مناظره نشستم، خوب میدانستم که پزشکیان نه برنامه ای برای اجرا دارد و نه حرفی برای گفتن و مانند دلقکی پیر، با خزعبلات و دروغ هایی که ردیف می کند باعث انبساط خاطر مردم می شود، اما با شروع مناظره متوجه شدم ایشان از قالب یک دلقک به شکل مترسکی درامده که با کلیدی بنفش کوک میشود. او از دروغ پردازی شروع کرد، مسؤلیت فلاکتی که سالهای قبل او و همفکرانش باعث ان شده بودند را به گردن که نمی گرفت هیچ، تازه بابت آن اعمال بی تدبیرانه و خونی که از ملت در شیشه کرده بودند طلبکار کاندیدای رقیب میشد و به این هم بسنده نکرد و از دروغ پراکنی رسید به توهین... توهین به سرداری که جانش را به خاطر من و ما، به خاطر مظلومان عالم کف دستش گرفت و عاقبت سر به دار داد و تن به ذلت نداد و بدن قطعه قطعه اش شاهد این ادعا بود. حال روی سخنم با پزشک قلبی ست که قلبمان را جریحه دار کرده، بدان که: تو و امثال تو و آنان که دوره ات کرده اند موی دماغ آسایش این ملتید... تویی که برای فریب مردم به آیات قران و کلام مولایم علی چنگ انداخته ای و چه مظلوم است امیرالمومنین که دروغگو و شیادی چون تو با توسل به کلام مولا، دروغ ها و حیله هایش را می پوشاند و این لحن گفتارت ما را یاد سخن رهبر کبیر انقلاب می اندازد، انجا که فرمود: به بنی صدر شک کردم چرا که زیاد آیه قران و نهج البلاغه می خواند... جناب پزشکیان! موی دماغ تو و شیخ بنفشتان هستید که این مملکت را با یک برجام ننگین دو دستی تقدیم امریکا کردید و در قبالش هیچ نگرفتید و دیشب هم اذعان کردید با آمریکا برادرید...ای مردک نافهم! ما را با برادری با آمریکا چکار؟! شاید اگر پیش میرفتید دست نتانیاهو هم به عنوان برادر خوانده میفشردید و همانطور که به سردار اهانت کردید پا روی خون شهیدان مظلوم غزه هم می گذاردید. موی دماغ شمایید که به گفته خودتان قبل اینکه قانون حجاب منعقد شود حجاب را اجباری کردید و اینک برای جذب یک رای، خودتان، خودتان را انکار می کنید و دم از آزادی زنان میزنید، مگر زنان این مملکت آزاد نیستند که چون تویی بخواهی آزادشان کنی؟!! سردار دلم نه موی دماغ، بلکه قهرمانی شجاع بود که شنیدن نامش لرزه به اندام دشمن می انداخت و اگر نبود فداکاری های سردار، اینک تو نه تنها نمی توانستی دم از آزادی زنان بزنی بلکه می بایست در بازارهای برده فروشی به دنبال ناموست می گشتی، ناموسی که داعش به حراج گذاشته بود. خلاصه کلام: دیشب خجالت کشیدم که تلویزیون ملی تریبونش را در اختیار مردی کوته فکر و حقیر و غربگدا و دروغگو گذاشته بود و از آن بیشتر ناراحت شدم چگونه مردم نام آور ایران، همانان که در جهان حماسه ها آفریدند، به چون تویی رای دادند، امیدوارم دستت از این مملکت کوتاه شود که تو و امثال تو باعث حقارت ایرانیان هستید. پایان
🔻 خروش ناگهانی جلیلی 🖊مهدی جمشیدی ۱. سعید جلیلی، از همان آغاز با حمله آغاز کرد؛ صریح و بی‌تعارف. پزشکیان، انتظار تقابل در لحظه‌ی نخست را نداشت. گیج شد و کوشید با قطع سخنان، ابهام ایجاد کند اما نتوانست. چقدر دلرباست این چهره‌‌ی تقابلی و مواجهه‌ای از جلیلی. ضربه‌‌ی اول را جلیلی نواخت. جلیلی، اجداد سیاسی پزشکیان را به رخش کشید و از هاشمی و خاتمی و روحانی سخن گفت. شارلاتانیسم پزشکیان در حال خنثی‌شدن است. او انتظار نداشت که جلیلی، این‌چنین در برابرش ظاهر شود. ۲. پزشکیان، ناچار است وارد گفتار پوپولیستی شود تا امکان تهاجم بیابد. لحن پزشکیان، اهانت‌آمیز است؛ او خطاب به جلیلی، تعبیر «این» را به کار می‌برد. لات‌مآب و قلدرصفت است و نان حرافی‌اش را می‌خورد. پزشکیان، اندکی منطق ندارد و ادب نیز. دهان‌دریده و لمپن است. روش او، جدلی و طرح اشکال برای پریشان‌کردن طرف مقابل است. او چنانچه رئیس‌جمهور شود، با صدای مخالف چه خواهد کرد؟! ۳. نظم ذهنی پزشکیان به هم ریخت و برای تنفس، شروع به متن‌خوانی کرد تا قدری آرامش یابد. نشان داد که تاب مقاومت در برابر تهاجم استدلالی را ندارد و دچار خلاء گفتار می‌شود. اکنون، جای متن‌خوانی نبود. عجله کرد، چون سخن مقابل نداشت. متن او، شعاری و خطابی و پوشالی بود و از جنس راهکار و برنامه نبود. بیچاره حسن روحانی که پزشکیان با صراحت، از اینکه دولت سوم روحانی خوانده شود، اعلام برائت کرد. ۴. پزشکیان به‌نهایت، مستأصل و سردرگم شده است. حملات مکرر و متعدد جلیلی، او را فلج و فشل کرده است. تاکنون چنین مواجهه‌ای از جلیلی دیده نشده؛ یکپارچه تهاجم و تقابل و چالش. چنین توقعی از جلیلی می‌رفت. پزشکیان به کدام‌یک از اشکالات جلیلی پاسخ بدهد؟! یک مواجهه‌ای تمام‌عیار شکل گرفته است. پزشکیان، طرح دوم را ندارد و نمی‌داند چه کند. اکنون سرگردان و معطل است و می‌خواهد زمان را بسوزاند تا بیشتر ضربه نخورد. او باید پیش‌بینی می‌کرد که جلیلی، چنین تنگنایی را برای او به وجود خواهد آورد. ۵. پزشکیان، هرجا که در می‌ماند، از کارشناسان سخن می‌گوید تا ضعف خود را در زمینه‌ی نشناختن مسأله، بپوشاند، اما جلیلی او را رها نمی‌کند؛ ضربه از پی ضربه. جلیلی، علیه اشرافیت سیاسی و حلقه‌ی بسته‌ی قدرت، شوریده و در کنار مردم نشسته است. جلیلی به تمام جزئیات، تسلط دارد؛ پوشه‌ای که روی میز گذاشته، مطالب متعدد تفکیک‌شده دارد. تسلط و‌ شجاعت، با هم جمع شده‌اند و این ترکیب، جلیلی را غالب کرده است. ۶. جلیلی، پیشتاز نقادی شده و امکان چالش‌گری را از پزشکیان گرفته. حامیان سیاسی و قدرتمند پزشکیان، برای او در این مناظره، هزینه‌‌ساز و چشم اسفندیار شده‌اند. جلیلی به منتقد تبدیل شده و پزشکیان به متهم. جلیلی، خودش را در برابر جریان پنهان قدرت قرار داده و یک دیگری بزرگ، تعریف کرده است. ۷. جلیلی، به نیروی تناقض‌یاب تبدیل شده و فقدان انسجام پزشکیان را آشکار می‌کند. دستاویزهای متعددی در اختیار جلیلی است و از همه‌ی برگه‌ها نیز استفاده می‌کند. پزشکیان در جغرافیای بحث، گم شده و نمی‌داند باید از کدام نقطه حمله کند. جلیلی نشان داد که استعداد تهاجمش، بسیار زیاد است و می‌تواند حریف خود را دچار سرگشتگی کند. بدون‌شک، برنده‌ی مناظره‌‌ی امشب، جلیلی است.
به پایان آمد این دفتر اما... احمد اولیایی ◾️جبهه موسوم به جبهه انقلاب باخت اما آنچه گذشت مهم نیست. مهم این است که آیا باز قرار است ببازد؟! 🔹اگر بر روی تربیت سیاسی خودش و مردم کار نکند، باز هم خواهد باخت؛ بنظر من هیچ تفاوتیدمیان «رأی گفتمانی و غیرفنی برخی به جلیلی» و «رأی قومیتی برخی به پزشکیان» وجود ندارد. هیچ فرقی میان «کسی که مطالعه را بر کارنامه ترجیح می دهد» با «کسی که هم‌زبان‌بودن را بر صلاحیت ترجیح می‌دهد» نیست. ما انتخابات را به «فقدان انتخاب فنی» باختیم؛ ترک های عزیز را متهم نکنیم، باید خود را متهم کنیم که از یک انتخابات تا انتخابات بعدی، هیچ برنامه و تلاشی برای تربیت سیاسی جبهه انقلاب و مردم نداریم. 🔸اگر بر روی اخلاق سیاسی خود کار نکند، باز هم خواهد باخت؛ بارها در این ایام در گروه‌های مجازی دیدیم که دوستان درون جبهه انقلاب از خجالت هم درآمدند و به هم بیاحترامی کردند. این، شاید در نتیجه انتخابات موثر نباشد اما در اخلاق سیاسی جبهه انقلاب موثر است. 🔹اگر همچنانم رقیب‌هراسی کاریکاتوری کنند، خواهند باخت. ساختن یک غول وحشتناک ضد انقلاب و بی سواد و شاید بی ایمان از رقیبی که در ذیل ساختارهای قانونی انقلاب نامزد شده، جبهه انقلاب را اکنون با رئیس‌جمهوری روبرو کرده که بزودی تنفیذ خود را از دست ولی فقیه دریافت می‌کند. و این ها نمی دانند چگونه مواجهه کنند با نامزد وحشتناکی که اکنون رئیس جمهور ایران عزیز است. 🔸اگر بجای همدلی با دولت منتخب به نقدهای تیز و بی‌معنا، فحش و ناسزا روی بیاورند، بازهم خواهند باخت. این‌بار نه در انتخابات، بلکه در کاهش سرعت پیشرفت ایران سهیم خواهند بود چرا که انرژی را به این سمت برده اند. 🔹اگر برای مشارکت کار نکنند، خواهند باخت. دغدغه، دغدغه مشارکت نبود و الا این دوستان حوزوی و اعضای جبهه انقلاب که برای دور دوم به میان مردم رفتند، در دور اول می رفتند. دغدغه پیروزی یک نامزد بود که آن ها را به میان مردم فرستاد تا از هویت نهادی و توانایی فردی خویش سرمایه‌گذاری کنند. آن هم خوب بود اما اگر در دور اول و برای مشارکت بود، به مراتب بهتر بود. ✅و اما اگر جبهه موسوم به جبهه انقلاب باخت، در عوض نظام اسلامی و خود انقلاب باز هم پیروز شد؛ پیروزی در مشارکت نسبتا خوب، پیروزی در برگزاری یک انتخابات سالم دیگر، پیروزی در حرکت نظام سیاسی و عدم توقف آن، پیروزی در عبور کشور از بحران فقدان ناگهانی رییس جمهور، پیروزی از عدم دخالت بیگانه در امور کشور و پیروزی در استقرار مردم‌سالاری دینی. 🔸و این یعنی «حکایت همچنان باقی ست» و قطار انقلاب به سمت مقصد در حرکت است و خواهد بود به لطف الهی.
⭕️ پزشکیان چگونه رئیس جمهور شد و چه خواهد کرد؟ مهدی جهان تیغی 1️⃣ پزشکیان در یک رقابت انتخاباتی سخت رئیس جمهور ایران شد. سیاست ورزی و کنش عدالتخواهانه با زبانی عوام فهم، جلب اعتماد بخشی قابل توجهی از سبد رای آیت الله رئیسی، پیگیری شفاف‌تر بخشی از مطالبات طبقه متوسط، بهره بری از یک کمپین تبلیغاتی موثر ، استفاده از نقاط ضعف سیاسی جمعی و فردی جبهه مقابل خود و استفاده بیشتر از ظرفیت‌ آرای قومی و مذهبی، بخش‌های مهمی است که سبد رای آقای پزشکیان را شکل داد. 2️⃣ پزشکیان به نوعی اولین دولت جمهوری اسلامی است که با 16 میلیون رای و اختلاف کمتر از 3 میلیون رای در مقابل خود یک سبد رای واحد و منسجم نزدیک به چهارده میلیونی آنهم با ترکیبی از یک ائتلاف منسجم سیاسی با نیروهای موثر همچون، جلیلی، قالیباف، زاکانی و ... می بیند. دولت پزشکیان اولین دولتی است که چنین تجربه ای را در چنین سطحی پیش رو خواهد داشت و قاعدتا و عاقلانه این است که باید به تفاهم سیاسی و اجتماعی با عناصر سیاسی و انبوهی از مردمی که به او رای ندادند، برسد. بدترین اتفاق برای دولت پزشکیان این خواهد بود که در این شرایط شکننده سیاسی و اجتماعی، تابلوی حزبی بالا ببرد و به عنوان دولت سوم روحانی و یا خاتمی کنش سیاسی و حکمرانی کند. اگر این خطای بزرگ را مرتکب بشود، فرصت ایجاد وفاق، همدلی و اتحاد برای کار و تلاش در کشور را از دست خواهد داد و بیشتر از کار، سرگرم حواشی سیاسی و رسانه ای خواهد شد. گرچه همه وظیفه دارند به رئیس جمهور منتخب کمک کنند ولی از طرفی بسیاری از ملاحظات سیاسی و اجتماعی گفته شده نیز به تصمیمات شخص پزشکیان برخواهد گشت. زین پس برای خود رئیس جمهور منتخب ،عاقلانه و به تدبیر نزدیکتر است که با توجه به شرایطی که گفته شد، در قامت یک خدمتگذار ملی و نه جناحی وارد عرصه اداره جامعه ایران بشود و دولت منتخبی که نتوانسته اکثریت قریب به اتفاق جامعه را با خود همراه کند، واقعیت را بپذیرد و دچار خطای تحلیل اکثریت پنداری نشود. 3️⃣ آنچه برای جمهوری اسلامی مهمتر از همه چیز بود، اتفاق افتاد. ایران برای دومین بار بعد از حوادث 1401، بر بزرگترین طراحی رسانه ای، امنیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سالهای اخیر که تحریم انتخابات را پشتیبانی می کرد، غلبه کرده است و سد بزرگی را شکسته و به سرعت نه تنها عادی شدن فضای سیاسی بلکه خلق حماسه سیاسی را طی کرد.
آقای پزشکیان، پزشک خوب هم بمانید محمد فاضلی جناب آقای مسعود پزشکیان رئیس‌جمهور شدید. منتخب و رئیس‌جمهور ملت شریف، بزرگ و عزیز ایران بودن، افتخار بزرگی است. مبارک‌تان باشد. این جایگاه چنان ارزشمند و خطیر است که می‌توان آن‌را به جان بیمارانی تشبیه کرد که پزشک‌شان بوده‌اید و قلب‌شان را جراحی کرده‌اید. از این‌رو چند نکته: یک. پزشک خوب، صدای و توضیحات بیمار را به تفصیل گوش می‌کند. بیمار را دقیق می‌شنود. شما نیز ابزارهای مختلف حکمرانی برای شنیدن صدای مردم دارید. بهترین ابزارها را برگزینید و از بدترین ابزارها که رنگ و بوی پوپولیسم دارند اجتناب کنید. پزشک خوب، به عنوان شهروند، حتی به آن‌ها که در شهر به او اعتماد نکرده‌اند و قبولش ندارند، احترام می‌گذارد. به ۶۰ درصد معترض که در انتخابات دور اول شرکت نکردند، و آن‌ها که به شما رأی ندادند، صدای همه را بشنوید و رئیس‌جمهور همه باشید. دو. پزشک خوب، با بیمارش به نرمی، با صراحت، کاملاً راستگو و دقیق سخن می‌گوید. شما نیز ابزارهای مختلف برای سخن گفتن با مردم دارید. گزارشی از وضعیت واقعی کشور بدهید، دشواری‌ها را بیان کنید، و امکانات را توضیح دهید؛ با مردم به دقت، با صراحت و با شفافیت سخن بگویید. سه. پزشک خوب، همه گزینه‌های موجود برای درمان را با بیمار مطرح می‌کند، نظر تخصصی را می‌گوید و بر سر شیوه درمان با بیمار به توافق می‌رسد. بیمار حق دارد شیوه درمان را بشناسد و درباره آن تصمیم بگیرد. شما درباره درمان‌ها – بالاخص مهم‌ترین درمان‌ها برای دردناک‌ترین دردهای این میهن زخم‌خورده – با مردم به توافق برسید. چهار. پزشک خوب، بالاخص جراح خوب، یک تیم و کادر درمانی خوب انتخاب می‌کند و بر سر شیوه درمان بیمار با تیمش توافق‌سازی می‌کند. همه می‌دانند قرار است چه کنند و مسیر درمان چیست. تیم خوب انتخاب کنید، درباره چرایی انتخابی اعضای تیم به ملت توضیح بدهید، و مسیر انتخاب تیم را شفاف کنید. مردم باید بتوانند به تیم شما اعتماد کنند. پنج. پزشک خوب، قبل از جراحی یا هر درمانی، به اندازه کافی شواهد درباره بیماری جمع می‌کند و از ابزارهای تشخیصی مناسب – از آزمایش تا رادیوگرافی و ... – استفاده می‌کند. این کار را در ریاست جمهوی هم برای تصمیم‌گیری استفاده کنید. شش. پزشک خوب، فقط به درمان بیمارش فکر می‌کند و طبق سوگندی که یاد کرده، نسبت به جنسیت، دین و مذهب یا هر ویژگی دیگر بیمار بی‌طرف است. بی‌طرفی یک پزشک خوب در قبال بیمارش را در سمت رئیس‌جمهور حفظ کنید. نسبت به همه ایرانیان، اعم از موافقان و مخالفان‌تان به یک چشم نگاه کنید و فقط بر درمان آن بخش از بیماری‌ها که مردم ایران از شما انتظار درمان دارند متمرکز شوید. هفت. پزشک خوب و با اخلاق، بقیه همکارانش را تخریب نمی‌کند. شما نیز به دولت‌های قبلی کار نداشته باشید. گزارش بدهید که کشور را در چه وضعیتی تحویل می‌گیرید، اما دولت‌های قبل از خود را تخریب نکنید. اگر عملکردتان خوب باشد، مردم خودشان قضاوت می‌کنند. خوب بودن هر پزشکی را با میزان درمان کردن بیمار می‌سنجند نه میزان تخریب کردن سایر پزشکان. هشت. پزشک خوب، بیمار را آرامش می‌بخشد و به ثبات روحی و روانی می‌رساند. جامعه امروز ایران از آزار روحی و روانی در عذاب است. جامعه ناخرسند و روان‌رنجور شده است. با بقیه حکمرانان به توافق برسید که باید جامعه ایرانی ثبات روحی و روانی داشته باشد تا بشود در این جامعه کاری کرد. توافق‌سازی با بقیه – از جمله رقبای‌تان در انتخابات – را فراموش نکنید. اگر به توافق نرسید، و بازی‌های برد-برد تعریف نکنید، بی‌ثباتی اجتماعی و سیاسی ادامه خواهد یافت و عمر کاری‌تان به منازعه سپری خواهد شد. نُه. سرمایه هر پزشک خوبی، اعتماد بیماران است. این مردم، رنجیده‌خاطر و آزرده پای صندوق رأی آمدند؛ و نیز آن‌ها که دعوت به رأی کردند آبرو گرو گذاشته‌اند به امید ساختن ایران بهتر. برای اعتماد کردن نیم‌بند این مردم و آبروی آن‌ها که حیثیت و اعتبار خود را مصروف بازسازی اعتماد و سرمایه اجتماعی در این کشور کردند، ارزش و اعتبار قائل شوید. موفقیت‌هایی بسازید که اعتماد مردم را تقویت و آبروی کنشگران را افزون کند. ده. پزشک خوب، رویه و نقشه روشنی برای گام‌های متوالی درمان و حرکت تدریجی در مسیر سلامت دارد. نقشه و رویه حرکت تدریجی را طراحی کنید و با شفافیت و صراحت با مردم به اشتراک بگذارید. جامعه باید بداند به کجا می‌روید تا درباره همراه شدن با شما تصمیم بگیرد.
ما از اوناش نیستیم! تقی دژاکام/ روزنامه جوان فردای دوم خرداد سال ۷۶ و روزی که سیدمحمد خاتمی توانست علی‌اکبر ناطق نوری را شکست دهد و رئیس‌جمهور منتخب مردم شود، روزنامه سلام ارگان اصلی تبلیغاتی تیم آقای خاتمی و جناح موسوم به چپ نوشت کسانی که به خاتمی رأی ندادند باید توبه کنند! فردا و بلکه همان شب ۲۲ خرداد ۸۸ که محمود احمدی‌نژاد با اختلاف حدود ۵/ ۱۱ میلیون نفر بیش از میرحسین موسوی توانست برای بار دوم اعتماد مردم را جلب کند، فرد بازنده و هوادارانش به خیابان‌ها ریختند و هشت ماه تمام کشور را به اغتشاش و آشوب کشاندند و آتش زدند. چهار سال قبل هم وقتی احمدی‌نژاد به عنوان یک چهره جدید توانست با بیش از ۷ میلیون رأی بیشتر، اکبر هاشمی رفسنجانی را شکست دهد، فرد بازنده حتی ادب هشت سال پیش ناطق نوری را هم رعایت نکرد و هرگز حاضر نشد به رئیس‌جمهور منتخب مردم تبریک بگوید. در این‌سو، بازندگان انتخابات به اصلاح‌طلبان همیشه اولین نفری بوده‌اند که با احترام به رأی مردم به رئیس‌جمهور منتخب تبریک گفته‌اند. چه موردی که ذکر شد و چه در سال ۹۲ که حسن روحانی با ۷۱/ ۰ درصد بیش از نصاب آرا (۲۵۰ هزار رأی) رئیس‌جمهور شد و شهید سیدابراهیم رئیسی اولین کسی بود که به وی تبریک گفت و نیز انتخابات حاضر که سعید جلیلی چنین کرد. بله این روز‌ها زیاد شنیدید و خواندید که ما نه کشور را به آشوب کشاندیم و نه سطل زباله یا بانک آتش زدیم، نه جرزنی کردیم و زیر میز بازی زدیم. همه بار‌هایی که باختیم، رئیس‌جمهور منتخب را رئیس‌جمهور خودمان و همه ایران دانستیم و می‌دانیم. نه مانند آن کسان یا روزنامه‌هایی که تا دو سه سال فقط نام شخص را می‌آوردند و حاضر نبودند حتی در خبر‌ها او را «رئیس‌جمهور» بنامند و بدانند. ما هیچ گاه رئیس‌جمهور جدیدمان را به خاطر آنکه مانند احمدی‌نژاد کاپشن می‌پوشد پوپولیست و عوام نمی‌خوانیم، اگر سیدابراهیم رئیسی را به خاطر دو سه تپق و سهو لسان در کل مدت ریاست جمهوری‌اش مسخره و مضحکه کردند، ما اگر مسعود پزشکیان در دو هفته چندبرابر آن مرد تپق و سهو لسان داشته باشد و حتی در روخوانی از متن‌های آماده هم اشتباه کند، استهزا نمی‌کنیم و این‌کار را خلاف ادب و مروت می‌دانیم. ما اگر پزشکیان پس از سه سال از دوره قبل و افزایش جمعیت و با افزایش مشارکت در دور دوم باز هم نتوانسته باشد به اندازه رئیسی شهید رأی و اعتماد مردم را داشته باشد، هیچ‌گاه آرای کسانی را که به او رأی نداده‌اند با تعداد کسانی که در انتخابات شرکت نکردند با هم جمع نخواهیم بست و به او نخواهیم گفت تو رئیس‌جمهور ۱۷ درصد مردم ایرانی! پزشکیان پس از تنفیذ رهبر انقلاب و تحلیف در مجلس شورا حتماً رئیس‌جمهور محترم ۱۰۰ درصد ایرانیان داخل و خارج از کشور است، حتی کسانی که به او رأی نداده‌اند. ما اگر رئیس‌جمهور محترم جدیدمان بیش از این‌ها و بیش از آقایان ائمه جمعه و مثلاً آیت‌الله علم‌الهدی آیه و حدیث و نهج‌البلاغه بخواند، نخواهیم گفت که استفاده ابزاری از دین نکن یا بگذار یک قرآن و نهج‌البلاغه برای ما بماند، همان‌طور که به رئیسی گفتند بگذار یک امام رضا برای ملت ما بماند! ما خوشحال می‌شویم که پزشکیان هرچه بیشتر در بیان و بیشتر از آن در عمل به امیرالمؤمنین علیه‌السلام اقتدا کند. ما البته در عین حال، پیروز نشدنمان را در این انتخابات و در هر عرصه دیگری «شکست» تلقی نخواهیم کرد، که زندگی عرصه حضور و مبارزه و تلاش برای بهتر کردن است؛ «امید» مان را برای اصلاح و تصحیح امور از دست نخواهیم داد و مانند گذشته و ان‌شاء‌الله با همان روحیه و انرژی مراقبت خواهیم کرد که کدام مسئول (نه فقط در قوه مجریه و دولت، بلکه در هر کدام از دو قوه دیگر و سازمان‌ها و نهادها) اشتباه می‌کند که به او تذکر دهیم و کدام مسئول خوب عمل می‌کند تا از او قدردانی و تشکر کنیم. یادتان باشد که اولین منتقدان بسیاری از مسئولان حتی در دولت شهید رئیسی خود نیرو‌های انقلابی بودند و اولین تقدیرکنندگان از برخی کار‌های خوب و موضعگیری‌های ارزشمند دولت روحانی باز هم انقلابی‌هایی، چون سردار شهید حاج قاسم سلیمانی. ادامه ...👇👇
امام خمینی فرمود: «البته نباید ما‌ها گمان کنیم که هرچه می‌گوییم و [عمل]می‌کنیم کسی را حق اشکال نیست؛ اشکال بلکه تخطئه، یک هدیه الهی است برای رشد انسان‌ها.» ما حتماً این هدیه و موهبت را همان‌طور که به مسئولان سابق همفکر خود تقدیم می‌کردیم، آن را برای رشد مسعود پزشکیان و دولت محترمش ارائه خواهیم کرد. حتی اگر اعضای ستاد یا همفکران و نزدیکان و اعضای دولت رئیس‌جمهور جدید، بیش از این پانزده روز به ما برچسب طالبان و دیوانه و خشک‌مغز و چماقدار و لنگ می‌زنید و ۲درصدی و بدتر از این‌ها بزنند! ما حتماً منتظر می‌مانیم و حتی تا حدی که توان داریم و اجازه می‌دهند کمک خواهیم کرد تا رئیس‌جمهور چهاردهم به وعده‌ها، وعید‌ها و آنچه در این دوهفته در رسانه‌ها گفت، عمل کند. البته وعده‌هایی را که در حوزه مسئولیت اجرایی او نیست جدی نخواهیم گرفت، اما در مواردی که جزو مسئولیت‌های رئیس‌جمهور است از او نخواهیم پذیرفت که «نتوانستم» یا «نگذاشتند». این دو از مواردی است که قاعدتاً قبل از پا پیش گذاشتن برای نامزدی انتخابات باید از قاموس همه کاندیدا‌ها حذف شده باشد. ما البته علاوه بر هرگونه کمک و همراهی عملی و علمی و انسانی با رئیس‌جمهور جدیدمان و دولتش، برای همه آن‌ها دعا هم خواهیم کرد تا ان‌شاء‌الله سربلندترین و موفق‌ترین و پرافتخارترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی ایران باشد و بماند. ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند پایان
🗒 به سوی تجربه‌‌ای دوست‌داشتنی ۱. اتفاقات دشواری در طول چند سال اخیر برای حقیر رخ داد و هر بار، حجم انبوهی از فشارها و ملامت‌ها و تخریب‌ها روانه‌ی من شد. من در هر دوره، صبر کردم و کوشیدم به کنشگری فکری‌ام در عرصه‌ی عمومی ادامه بدهم و صحنه را خالی نکنم. از حضور در دادگاه گرفته تا ترور شخصیت تا توهین‌های خیابانی و مجازی تا انتشار نشانی خانه‌ام و ... از جمله گرفتاری‌ها و چالش‌های بودند که در برابرم سربرآوردند. روزگار بر من، بسیار سخت و تلخ گذشت و اغلب، حس غربت و تنهایی، در من نفس می‌کشید. زخمه‌های دگراندیشان به کنار، مؤاخذه‌های دوستان اما روحم را خراشید. ۲. من از نویسندگی و تحقیق و تألیف کتاب، به قلمرو رسانه پا گذاشتم و همواره تلاشم این بود که تفکر اصیل اسلامی و انقلابی را به عرصه‌ی عمومی سوق بدهم و متن‌ها و گفتارهای فاخر تولید کنم. من از دریچه‌ی فکر و اندیشه به مسأله‌ها نگریستم و زیر سایه‌ی هیچ جریان‌ سیاسی‌ای ننوشتم و نگفتم. قصد من، ادامه‌ی کاری بود که سیدمرتضی آوینی در مجله‌ی سوره انجام داد. این قله‌ی مرتفع، الگو و سرمشق من بود. هر تفسیری جز این، با نیات و انگیزه‌های من همخوان نیست. ۳. اکنون به دلیل ملاحظه‌ها و محدودیت‌های ناگفتنی اما مهم و قطعی، بار این تکلیف از شانه‌ی من برداشته شده و دیگر، ماندنم در فضای رسانه، به صلاح خودم و انقلاب نیست.‌ من نمی‌توانم در چهارچوب‌های محافظه‌کارانه بنویسم. اگر بنا باشد که میان ننوشتن و محافظه‌کارانه نوشتن، یکی را انتخاب کنم، ترجیح می‌دهم که از عرصه‌ی رسانه خارج بشوم و ننویسم. من در قفس قواعد تنگ‌نظرانه نمی‌گنجم و نفسم به شماره می‌افتد. می‌خواهند خودم نباشم و این جنگ دائمی من با بسیاری بوده که خویشتن مرا برنمی‌تابیدند. می‌خواهند خویشتن مرا از من بگیرند و یک محافظه‌کار بی‌خطر و بی‌خاصیت از من بسازند. قلم من، هر سطرش فریاد می‌زند و اعتراض می‌کند و صراحت می‌ورزد. ترجیح می‌دهم که نباشم، به‌جای اینکه آن‌گونه که دیگران می‌پسندند، باشم. ۴. به انتخاب و اراده‌ی خودم، تمام نوشته‌ها و گفته‌های این کانال را حذف کردم و در انتظارم که خود کانال را نیز حذف کنم. کانال‌های من در ایتا و ویراستی، به دست دیگران مسدود نشده‌اند و مدیران این دو پیام‌رسان، به‌نهایت، مساعدت و همدلی داشته‌اند. این انتخاب، تصمیم شخص خودم نسبت به شرایط جدیدی است که در آن قرار گرفته‌ام. درباره‌ی دیگران نیز باید گفت هیچ اجبار پیدا و تحمیل مستقیمی نسبت به من، در میان نیست. ۵. از دوستان ایتا و ویراستی سپاسگزارم که فریادها و نقدهای گزنده‌ی مرا برتابیدند و مدارا ورزیدند. از مخاطبان عزیز نیز قدردانی می‌کنم که این نوشته‌های برآمده از فکر و درد را خواندند و بارها و بارها، تشویق و تأیید کردند. به حول و قوه‌ی الهی، نویسندگان جوان‌تر و خوش‌قلم‌تر و بی‌حاشیه‌تر، این مسیر را ادامه خواهند داد. پیشاپیش از یکایک شما متشکرم که اجازه می‌دهید فرصت و مجالم را به‌طور کامل، صرف نگارش کتاب نمایم و بر ماندنم در رسانه، اصرار نمی‌ورزید. رضایت قلبی و باطنی‌ام این است که از تنش‌ها و تکانه‌های آزاردهنده و کلافه‌کننده رها بشوم و به خلوت و عزلت تحقیقاتی پناه ببرم و دیگر در رسانه‌‌های مجازی و واقعی و ملی و غیررسمی، ظاهر نشوم. مجال بدهید که بر علاقه‌ و تکلیف بنیادی‌ام تمرکز کنم. تا آنجا که مقدور بود، ایستادم و هزینه دادم و فشار خریدم و دشنام شنیدم. اینک چهارچوب‌ها و قواعد دیگری مطرح شده‌اند که طبع و تمایل من، آنها را برنمی‌تابد. اگر ادامه بدهم، دچار گم‌گشتگی نسبت به خودم می‌شوم. از نیروهای به‌واقع انقلابی و مؤمنی که باعث رنجش‌خاطر آنها شده‌ام و این حس را در آنها برانگیخته‌ام که نگاه و ادبیاتم در رسانه، گزند به انقلاب رسانده و هزینه‌ساز و حاشیه‌تراش بوده است، عذر می‌طلبم. مهدی جمشیدی ۲۱ تیر ۱۴۰۳
✅همه پیشبینی های پرخطا محسن مهدیان / روزنامه همشهری حرف های باقی مانده از انتخابات بسیار است؛ اما یکی از مهمترین های آن پیش بینی هاییست که خطا از آب در آمد. 🔻دقت کردید؟ رفتید مجدد رجوع کنید؟ چندتائی را مرور کنیم. -پیشبینی غالب این بود که مشارکت آنهم بعد از شهادت رئیسی از انتخابات مجلس بیشتر باشد. در دور اول چنین نشد. -پیشبینی غالب این بود که آمدن پزشکیان و حمایت خاتمی و چه و چه باعث رشد مشارکت اصلاح طلبان می شود و باز هم نشد. تکرار 1400 -پیشبینی غالب این بود که در مشارکت حدود 50 درصد جریان غیراصلاح طلب پیروز میدان است و نشد. -پیشبینی غالب این بود که کارآمدی دولت رئیسی منجر به رشد مشارکت می شود اما نشد. -پیشبینی غالب این بود که حضور میلیونی مردم در تشییع جنازه یعنی استمرار دولت رئیسی اما غیر این رقم خورد. -پیشبینی غالب این بود که سبد رای پزشکیان از جریان اصلاحات پر میشود اما از سبد رئیسی گرفت. -پیشبینی غالب این بود که جمع آرای اصولگراهای 1400 به سبد جلیلی ریخته می شود اما حدود 8 میلیون جدا شد. چرا؟ این میزان خطای پیشبینی سابقه نداشته است. اینرا کنار آشفته بازار نظرسنجی ها بگذارید که اغلب گرفتار خطاهای عجیب و غریب در پیشبینی مشارکت و آرا شدند. بازهم چرا؟ 🔻یک جمله ای اش اینست: ما با پدیده نوظهوری در جامعه مواجهیم که باعث میشود مردم با ابزارهای سنتی و قواعد گذشته پیش بینی نشوند و حتی نظرسنجی ها نیز قابل اتکا نباشد. اما همین نیز چرا؟ این پدیده نوظهور چیست؟ 🔻مردم ما و البته همه دنیا در جهان جدیدی زیست می کند که با واقعیت فاصله دارد. فضای مجازی یک دنیای واقعی است اما واقعیت نیست. مردم با تصویری که برای شان ساخته می شود زندگی می کنند. یک تصویر ذهنی که الزاما ارتباطی با واقعیت ندارد و برساخته مجازی است. عمده زندگی مردم در فضای مجازی است؛ پایش روی زمین است اما دل و ذهنش در فضای مجازی. 🔻مهم نیست در واقعیت چه می گذرد، مهم اینست که در مجازی چه چیز ساخته میشود. مهم کارآمدی شهید رئیسی نیست. مهم بازنمایی آنست در تصویرمجازی. مهم خبر نیست، مهم روایت از خبرست. 🔻اما در روایت سازی چه کسی دست برتر دارد؟ کسی که بتواند روایت پرقدرت بسازد. روایت پر قدرت چیست؟ روایتی که بیشتر تکرار شود. چه روایتی بیشتر تکرار می شود؟ روایتی که در شبکه ها و گعده ها و حلقه های متنوع و مختلف بیشتری بچرخد. چه کسی می تواند به این گروه ها دسترسی بیشتری پیدا کند؟ کسی که قدرت حلقه سازی بیشتر داشته باشد و یا نظام زیرساختی حلقه ها را در اختیار داشته باشد. و البته این قدرت می تواند دست ضدانقلاب باشد یا یک جاهل داخلی. 🔻روشن است؟ انشالله عمق دردناک ماجرا حس شده است. یعنی مهم نیست مرزهای شما امن است. مهم نیست جسم ها صیانت می شود. مهم نیست یعنی کافی نیست؛ مهم اینست که ذهن ها در اختیار حقیقت نیست و بدور از واقعیت است. 🔻با این توضیح با قواعد دنیای واقعی نمی شود جامعه را پیش بینی کرد. نظرسنجی نیز خیلی وقت ها به خطا می رود. چون نظرسنجی، نظرخواهی در یک نقطه و لحظه است و معلوم نیست آخرین دریافتی مخاطب از فضای مجازی چیست و چه تصویری برای او ساخته می شود؟ به همین دلیل است که آرا و نرخ مشارکت در 24 ساعته منتهی به صندوق تغییر کرد. 🔻از انتخابات عبور کنیم. رای مردم به چشم ماست. اما مساله را از زاویه حکمرانی تحلیل کنید. آقایان هنوز در حیرت فیلترکردن و فیلترنکردن دو زانو مقابل دنیای پلتفرمی نشسته اند. پایان
شما در این روستا چطور روشنفکر شدید؟! غلامرضا صادقیان / روزنامه جوان محسن رنانی، استاد اقتصاد در دانشگاه اصفهان، در مطلبی با عنوان «روستای نصف‌جهان»، اصفهان را به این دلیل که رأی جلیلی در این شهر بالاتر بوده، با تحقیر، «روستا» نامیده است! نوشته و ادعای او از آن مطالبی است که بدون اطلاع از محتوا و استدلال آن، می‌توان آن را رد کرد و فاقد ارزش دانست. پس روی سخن با ایشان نیست، بلکه با جبهه روشنفکری کشور است که ساکت مانده است، نوعی خفقان که یک بیماری خطرناک است. توجه کنید که خفقان، فحش نیست، فقط یک بیماری است. جبهه روشنفکری نه‌فقط در تمامی اظهار روشنفکری‌ها پشت‌هم هستند، بلکه در حماقت‌ها نیز پشت سر هم هستند! با این حال، ادعای این استاد دانشگاه را با استدلال‌های ضعیف و منحط نوشته‌اش مردود می‌دانیم نه با چیز دیگر. او یادآور شده که مقاله «روستای نصف‌جهان» را در جوانی نوشته و تاکنون جرئت انتشار آن را نداشته، اما «امروز که ترکیب آرای اصفهان در انتخابات چهاردهم را دیدم و با آرای دیگر استان‌ها مقایسه کردم، داغ آن مقاله‌ام تازه شد.» چه استدلالی! فرو‌مایه و بی‌معنی! هم دروغ، هم فاقد ارزش. اول، از چه زمانی نژادپرستی و قومیت‌گرایی و تجزیه‌چی‌بودن، استدلال شد؟! چطور رأی یک ملت را تقسیم به شهر‌ها و قومیت‌ها و روستا‌ها می‌کنید تا نتیجه بگیرید که کدام بد است و کدام خوب؟! دوم، چطور برای شما مسلم شد که رأی به یک نامزد در مقابل رأی نامزد دیگر، یعنی حقارت؟! آن‌هم با استعاره‌گرفتن از نام روستایی‌بودن؟! با این استدلال، کل امریکا که به ترامپ رأی داد و صدای روشنفکری جهان را درآورد، یک روستاست! و هربار که در فرانسه قدرت کاملاً می‌چرخد و راست‌ها رأی می‌آورند و موجب رنجش روشنفکران چپ می‌شوند، فرانسه یک روستا می‌شود! سوم، هرچند مقایسه، غلط و مذموم است، اما رأی اصفهان با کدام استان‌ها مقایسه شده است؟ ۱۵ استان دیگر که ستون تمدن چندهزارساله ایرانی روی دوش این استان‌هاست، مانند فارس و یزد و کرمان و خراسان نیز مانند اصفهان رأی داده‌اند، پس چرا برای اینکه در پیری یاد مقاله جوانی شود، دروغ هم می‌گویند و رجز تجزیه‌چی‌ها را می‌خوانند و ایران را به چند استان با آرای متفاوت تقسیم می‌کنند؟! به اصفهانی‌ها می‌گویند قبیله‌باز! اما خودشان سال‌هاست تا گردن در خمره خودپرستی و قبیله‌پرستی فرو رفته‌اند تا جایی که هرکس مثل آن‌ها فکر نکرد و با آن‌ها در خمره نبود، پس روستایی حقیری است! به اصفهانی‌ها می‌گویند «افق نگاه‌تان کوتاه است» (و درواقع به ۱۵ استان تمدن‌ساز ایران!) درحالی که خودشان نمی‌توانند رأی مردم را در افق ایران ببینند، نه در افق یک استان! این عبارت که در اصفهان «تکان می‌خوری به در و دیوار بر‌می‌خوری و صدای عده‌ای در‌می‌آید» با عرض معذرت فقط می‌تواند تجربه شخصی یک نامتعادل باشد، و نه چیزی بیشتر. استدلال‌های ایشان از انحطاط استدلال‌آوری خبر می‌دهد. گفته‌اند اصفهان شهر دوم کشور است، اما برخلاف پاریس که روزی ۲۵۰ تئاتر در آن اجرا می‌شود، تئاتر ندارد! خیلی زود تفکر غربزده را لو دادند. از تمامی هنر‌ها و شگفتی‌سازی‌های مردمان نصف‌جهان که بگذریم، اصفهان فقط ۲۰۰ صنایع‌دستی از مجموع صنایع‌دستی شناخته‌شده و اصلی جهان را که کمی بیش از این مقدار است در محدوده میدان نقش‌جهان، فرماندهی می‌کند. برخی آثار قلم‌زنی و ساخته دست اصفهانی‌ها قابل‌قیمت‌گذاری به هیچ بهای مادی نیست. آن وقت چشم خود را روی این می‌بندند و از تئاتر و پاریس می‌گویند؟! دوباره با تشکیک در دلایل دفن‌نشدن یک شرق‌شناس در ساحل زاینده‌رود، نشان می‌دهند مانند یک غربزده توهین به اصفهانی‌ها برای تقدیر از غربی‌ها در نظر ایشان آسان است. اگر حالا با این حد از غرب‌گرایی، از خود پاریسی‌ها بپرسند اصفهان را با رأی به نامزد ریاست‌جمهوری می‌شناسید یا با تمدن بسیار قدیمی و مسجد عتیق هزارساله یا با تمدن عصر صفوی و حکمرانی بر نیمی‌از جهان متمدن آن روزگار یا با هنر و معماری‌های تکرارناپذیر آن، آیا از غربی‌ها پاسخ می‌شنوند که نه! اصفهان را با رأیی که برخلاف میل یک استاد دانشگاه داده‌اند، می‌شناسیم و معتقدیم به همین دلیل یک روستا و مردمانش فاقد افق بینش هستند؟! استدلال دیگر را وارونه القا می‌کنند. گفته‌اند اصفهان بزرگ‌ترین شهر صنعتی و گردشگری کشور است، اما روزانه کمتر از ۵۰ پرواز دارد! آیا این پرواز کم موجب شده صنایع اصفهان تعطیل شود یا از گردشگری بیفتد یا به‌رغم کمی پرواز‌ها که دلایل تحریمی دارد، اینکه هنوز گردشگران در اصفهان هستند و صنایع کار می‌کنند، یک نقطه قوت است؟! ادامه👇
استدلال‌های ضعیف و خنده‌آور ایام جوانی که در پیری به آن‌ها می‌بالند به کنار، یک حکایت بدون سند تاریخی نقل کرده‌اند که اصفهانی‌ها ۱۳۰۰ سال پیش در زمان عمربن‌عبدالعزیز از خلیفه فرصت خواسته‌اند تا قبل از ممنوعیت لعن امام اول شیعیان، یک دل سیر او را لعن کنند! این دیگر فقط خالی‌کردن عقده بر سر مردم اصفهان با دست‌کردن در خمره تاریخ است. بیشتر به دعوای لات‌ها جلوی قهوه‌خانه‌ها شبیه است تا استدلال یک استاد اقتصاد. مشکل، اما ایشان نیست که ایشان اگر می‌فهمید، می‌دانست هرکس چه استاد و چه روستایی، در دموکراسی‌ها فقط یک رأی دارد. مشکل جبهه روشنفکری ماست که تاکنون سکوت کرده است. این سکوت به این دلیل است که عمری است با مقالات ایشان در نقد حاکمیت، سر می‌کرده‌اند و حالا این سکوت که ما آن را «خفقان روشنفکری» می‌نامیم، درواقع حکایت از یک بیماری قلبی، مغزی و داخلی روشنفکری ایران دارد. روشنفکری ما سال‌هاست در تأیید و تطهیر دموکراسی‌ها، دموکراسی را «یک روش معین با نتیجه نامعین» می‌نامند. (هرچند این تعریف، خیلی هم تعریفی ندارد!) اکنون به همین دلیل نمی‌توانند به همتای خود بگویند چرا این نتیجه نامعین را در شهر خود نمی‌پذیری! روشنفکران ما عموماً ایران را تخطئه می‌کنند و نمی‌گویند در این روستای عقب‌افتاده آنان چگونه به این جایگاه بزرگ عقل و اندیشه رسیده‌اند! چیزی شبیه همان استعاره شغال در خم رنگرزی که وقتی از خم درآمد، گفت که «این منم طاووس علیین شده»! دوستانش به او گفتند تو هم مثل ما بوده‌ای، اما چرا خودت را حالا برتر از ما می‌بینی؟! «از نشاط از ما کرانه کرده‌ای/ این تکبر از کجا آورده‌ای؟!» و یک شغال دوراندیش به او گفت راستش را بگو آیا حیله کرده‌ای یا واقعاً از کاملان شده‌ای؟! «شید کردی تا به منبر برجهی/ تا ز لاف این خلق را حسرت دهی». به او گفت نکند فریبکاری هستی که می‌خواهی مردمان مثل خودت را حیرت و حسرت بدهی! «بس بکوشیدی ندیدی گرمیی/ پس ز شید آورده‌ای بی‌شرمیی!» شغال دانا به او گفت هرکاری کردی تا بازار خود را گرم کنی، نشد پس خلق را شید (فریب) می‌دهی و با عبارت‌سازی و بی‌حیایی بازار خود را گرم می‌کنی! این گرمی بازار از کسانی است که حالا فرصت رأی مردم را برای پناه‌بردن به بی‌شرمی غنیمت می‌شمرند و این حال روشنفکری بیمار ماست که از درون بیمار و ناخوش است، اما ظاهر خود را با این بازارگرمی‌ها خوش نشان می‌دهد! «گرمی، آن اولیا و انبیاست/ باز بی‌شرمی، پناه هر دغاست/ که التفات خلق سوی خود کشند/ که خوشیم و از درون بس ناخوشند» پایان
👈🏻پاسخی به مقاله رنانی و توهین به مردم جهانشهر اصفهان علی صالحی هنوز منتظر وقوع پیش‌بینی‌اش برای سرنگونی دولت دهم پس از هدفمندی یارانه‌ها یا نتیجه دعوتش از روحانی برای نجات اقتصاد و یا هشدار وقوع تورم ۳ رقمی در دولت شهید رئیسی هستیم که قلم به دست گرفته و علیه مردم سیاهه می‌نویسد ما در "شنیدن صدای شهر" درجستجوی قصه کودکی و نوجوانیمان، محله‌ها و خیابان‌های گذشته را در چشم انداز امروز شهر می‌جوییم، از بی اصالتی و از دست رفتن هویت زادگاهمان شکوه می‌کنیم اما اغلب به روی خود نمی‌آوریم که ما هم با مهاجرت یا ولنگاری، مکان قصه دیگرانی از ما قدیمی‌تر را اشغال کرده‌ایم یا شاید از اول اشتباهی بوده‌ایم و به ما نگفته‌اند. ویژه‌تر در نصف‌جهان ما که هویت تاریخی‌اش در برابر سلطان‌حسین‌ها و ظل‌السلطان‌های دیروز و امروز حفظ شده این تکیه بر اصالت و سنت نقطه قوت است و نه ضعف این سنت فرهنگ‌مبنا و پیش‌برنده شهر است که در کنار توجه به نیازهای زیرساختی به سازگاری با هویت اصفهان عزیز و حفظ کوچه‌باغ‌ها و احیای بازارها، گذرهای پر از خاطره پشت نقش جهان و بازآفرینی گلدسته‌ها، تکیه‌ها و کوشک‌ها همت می‌گمارد و قدم برای حفظ جهانشهر با اصالت اصفهان بر اساس الگوهای دیرینه‌اش برمی‌دارد؛ مسیری که امروز در اروپا هم دوباره مورد رجعت است. همانطور که اریک براون در بازاریابی شهری از قول ون دنبرگ می‌گوید که زمانه بازگشت به اصل و گذشته چندمرکزی شهرها و حفظ فرهنگ دیرینه مردمانش است، بدون خجالت و البته با افتخار. ولو اینکه عمرو عاص‌های گرفتار در تحجر و فاشیسم بخواهند با حیلت قلم، در نبرد سراسر باخته به اسم نقد سنت و قبیله‌گرایی ورق را برگردانند اما این خودِ خود مردم شهرند که به جای شعار، با عقلانیت هم اصالت شهر را حفظ کرده و هم با احیای گذشته تاریخی، ظرفیت به‌روزی تولید کرده‌اند. وفادار به شهر برای پیشرفتش از جان مایه می‌گذارند تا راه را بر گرگ تمامیت‌خواهی در لباس میش، مسدود کنند همه مردم این دیار در حالی محکوم به خشونت و ضدهنجار می‌شوند که مدعیان خود در ترجمه کتاب‌هایشان با اشاره به قدرت گروه‌های مردمی، بر نقش مهمی که سازمان‌های مدنی در پرورش سرمایه اجتماعی ایفا می‌کنند تاکید کرده‌‌اند. اما حالا ترمز بریده و همین سرمایه را به مسلخ منافع می‌برند. البته علی‌رغم عصبانیت پادشاهانی که حالا مردم لخت بودن‌شان را روایت کرده‌اند، اصفهان این روزها هم اصالتش را دارد و هم سازمان‌های مردمی‌اش را و هم مسیر پیشرفت را طی می‌کند برخی نشانه‌ها از این حال بهتر، رکورد تعداد رویدادهای شهری، اجرای هم‌زمان ۵ کنسرت روی یک صحنه، اجرای ۴۰ هزار نفری سالار در همزمانی نوروز و رمضان، حضور تئاتر برگزیده خندستان در فجر از رقابت ۲۰۰ گروه و حتی فراتر، نقاشی کودکان ده‌ها کشور برای پوپک اصفهان، رکورد تماشای ۷۰ هزار نفری "تاپای جان"، فعالیت ۳ هزار مرکز فرهنگی مردمی، برگزاری متوسط ۳ کنسرت در هفته، بودجه معادل نیمی از بودجه عمرانی وزارت میراث برای گردشگری در شهر و برپایی ۱۴۰۰ کارگاه مرمت در استان، تاسیس ۵ موزه جدید و باز شدن قفل ریسباف بعد از سال‌ها، یا جشنواره‌های تفریحی ۱۰۰ هزار نفری خانواده‌ها در همین ۲ یا ۳ سال اخیر است. این را بگذارید در کنار رشد مشارکت تا مرز ۵۰٪ در اصفهان که بین دو نامزد تقسیم شد تا ظرفیت شهر بر اساس احترام به مردم را بیشتر درک کنیم اما چه سود که برخی نیم دانگ پیونگ‌یانگ درون‌شان و طالبانیسم مسلک‌شان را به دیگران حواله داده و چشمان خود را بر واقعیت بسته‌اند تا مباد داغ‌شان از دیدن مردم در میدان تازه‌تر شود اما ریشه این تیغ کشیدن غضب‌آلود پسا و پیش انتخاباتی بر سرمایه مردمی نصف‌جهان چیست؟ باید این سرمایه عظیم را تحقیر و سرکوب کرد یا شرایط را برای نقش‌آفرینی این مردم موافق یا مخالفِ تفکر ما فراهم کنیم؟ انتخابِ برخی، روایت‌های ناقص و سیاه در سرکوب یک میلیون نفر و یا نادیده‌گرفتن ۷۰۰ هزار نفر است بدون شک برای برخی مبنای کار سیاسی در رسانه جذابیت است اما جذابیت در کجاست؟ در استثنائات! و مواردِ استثنائی فراگیر و مردم‌پسند، همیشه است‌. این باعث می‌شود برای جذب مردم بر بخش تلخ تمرکز کنند اما آیا استثنائات جامعه ما فقط پلشتی است؟ این که نخواهیم یا نتوانیم خوبی و پلشتی را در کنار هم ببینیم و مردم که اساس پیشرفت هستند را چون شبیه ما فکر نمی‌کنند و در برابر موج تحمیق و قطبی‌سازی با عقلانیت وآینده‌نگری انتخاب کرده‌اند را با توهین تحجرخواهی تحقیر کنیم نه تنها راه‌گشا نیست بلکه در بلند مدت منافع و موضع ملی نصف‌جهان راهدف می‌گیرد بپذیریم که انتقام ازمردم فقط فاصله شما با شعار "زنده باد مخالف من" را بیشتر می‌کند و گفتمان "دعوا نکنید" و "توسعه" را تهی از مایه عمل نشان می‌دهد این دیار جان و جهان ماست؛ اصفهان و مردم را قربانی قد کوتاه و بلندپروازی‌ نافرجام نکنید‌... پایان
سرطان دموکراسی! محمدکاظم انبارلویی دموکراسی در جهان به تعبیر پاپ ، دچار سرطان است . سخنان پاپ یک رونمایی تلخ از روند دموکراسی‌خواهی در جهان است. ۱- پاپ رهبر مسیحیان جهان در مجمع سالانه کاتولیک‌های جهان بی‌تفاوتی مردم را سرطان دموکراسی نامیده و گفته ؛ «دموکراسی در جهان وضع خوبی ندارد.»(۱) او به چهار نکته کلیدی اشاره‌کرده و نگرانی‌های خود را فهرست کرده است: الف- مردم رأی نمی‌دهند من نگران این اتفاق هستم. ب- بحران دموکراسی، ملت‌ها را گرفتار کرده است. ج- قطبی‌سازی‌ها، دموکراسی‌ها را تهدید می‌کند. د- سیاست‌های پوپولیستی دموکراسی‌ها محروم شده‌اند. بیش از دو قرن است سخن از حکومت مردم و مردم‌سالاری است. فیلسوفان سیاسی غرب دموکراسی را تنها گزینه حکمرانی خوب می‌دانند. عقلانیت سیاسی همین شیوه را می‌پسندد. قرار است در مردم‌سالاری ، حاکم از میان آرایی که به صندوق‌ها ریخته می‌شود انتخاب شود، نه چکاچک شمشیرها ! همه به این نتیجه باید ملتزم باشند. غرب با ظهور انقلاب اسلامی اعلام کرد ؛ نتیجه دموکراسی اگر منافع غرب را تهدید کند یا قدرت غرب و سلطه سرمایه‌داران را محدود کند را نمی‌پذیرد.لذا هیچ‌گاه آمریکا و اشرار اروپا حاضر نشدند انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسند. نظام ما ۴۵ سال با تهدید، تحریم، تخریب و ... غرب روبه‌رو است. از زمانی که جرج سوروس یهودی اعلام کرد ؛ می‌شود زیر میز بازی دموکراسی زد و نتیجه را نپذیرفت، حیات و مشروعیت دموکراسی در جهان زیر سؤال رفت. او به انقلاب نارنجی در کشورهایی که از زیر یوغ و سلطه غرب خارج می‌شوند نیاز داشت، اما نمی‌دانست این رویکرد روزی گریبان کشورهایی را خواهد گرفت که خود را مهد دموکراسی می‌دانند . آمریکا از دوران ترامپ وارد این وادی شد. فرانسوی‌ها از این مصیبت در امان نیستند کافی است پس از اعلام نتایج انتخابات پارلمانی اخیر، وضعیت این کشور را ملاحظه کرد. دموکراسی در جهان به تعبیر پاپ ، دچار سرطان است . سخنان پاپ یک رونمایی تلخ از روند دموکراسی‌خواهی در جهان است. درحالی‌که به روایت پاپ، دموکراسی در جهان از سرطان رنج می‌برد ملت ایران در چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری، بلوغ سیاسی خود را در صیانت از مردم‌سالاری دینی نشان دادند و تصویر زیبایی از دموکراسی‌خواهی را ترسیم کردند. راه علاج این سرطان ساخت سیاسی «مردم» پایه است نه «سرمایه» پایه! در هر انتخابات دو قطب با هم نهایتا رقابت می‌کنند.دو قطبی آنتاگونیستی و آشتی‌ناپذیر دشمن دموکراسی است. دوقطبی مسالمت‌آمیز منجر به اقتدار و امنیت ملی و صیانت از منافع ملی می‌شود. غرب با اخلال در دوقطبی مسالمت‌آمیز دنبال منافع خود در کشورهایی است که مردم‌سالاری را برای نوع حکمرانی انتخاب کرده اند. ۲- شهادت آیت‌الله رئیسی، رئیس‌جمهور و امیر عبداللهیان، وزیر خارجه و همراهان یک شوک جدی به روند حکمرانی در ایران بود. در کمتر از ۵۰ روز نظام با تکیه بر آداب مردم‌سالاری دینی یک انتخابات رقابت‌آمیز را در کمال امنیت ، سلامت و آرامش برگزار کرد. به محض اعلام موفقیت رئیس‌جمهور منتخب ، رقبا به او تبریک گفتند و به راحتی، انتقال قدرت صورت گرفت. از دماغ کسی هم خون نیامد. طی دو دور انتخابات ۵۵ میلیون انسان به پای صندوق‌های رأی آمدند و رئیس‌جمهور خود را انتخاب کردند. این نظم، آرامش و نحوه مشارکت مردم ، دولت‌های جهان را به شگفتی واداشت و پیام‌های تبریک را به فرد منتخب سرازیر کرد. از تمام کشورها فقط آمریکا و سه کشور شرور اروپایی که دشمن دموکراسی در جهان شناخته شدند خشنود نشدند و حاضر نشدند به منتخب ملت تبریک بگویند و رأی ملت ما را به رسمیت بشناسند. علت این ناخشنودی آن است که آن‌ها نظام های برخاسته از رای ملت که منافع ملی را نمایندگی می‌کنند، به رسمیت نمی‌شناسند . این چهار کشور با آنکه امضای خود را پای یک پیمان و معاهده برای پایان دادن به تهدیدها و تحریم‌ها گذاشته‌اند، مسیر پیمان‌شکنی را می‌پیمایند به کمترین قول و قرار بین‌المللی و حقوق بین‌الملل پایبند نیستند. اساس کار آن‌ها نقض حقوق بشر و نقض آزادی‌های انسانی است. آنها یک تهدید جدی برای صلح و امنیت و آینده دموکراسی در جهان هستند. رئیس‌جمهور منتخب باید پاسخ این گستاخی و بی‌احترامی را بدهد. او باید ثابت کند دنیا فقط این ۴ کشور شرور نیست. در دنیا بیش از ۲۰۰ کشور وجود دارد که اغلب آن‌ها از جنایات آمریکا و هم‌پیمانان اروپایی او بیزار هستند. پی‌نوشت: ۱- سخنان پاپ در شهر تریسته در شمال شرقی ایتالیا ۱۴۰۳/۴/۱۶ پایان
راه آینده ما به همراه سه هشدار برای آگاهان فرهنگی محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مسأله پرمناقشه «دولت فرهنگی» یا «فرهنگ دولتی» از ابتدای دهه ۱۳۷۰ به ادبیات سیاستگذاری کشور راه یافت و امروزه نیز با تحولات جدید سیاسی بسیار از آن سخن می‌گویند. روشنفکران غربزده که از ابتدای انقلاب در سودای لیبرالیسم فرهنگی بودند، دوباره با طرح مفاهیم انحرافی سعی می‌کنند در آستانه استقرار دولت جدید، تفسیری غلط از این مسأله پرمناقشه ارائه دهند. از یاد نبریم که روشنفکران غربزده در چند مقطع تاریخی تلاش کردند این تفاسیر خود را بر برخی دولت‌ها تحمیل کنند و متأسفانه در این مسیر به اهدافی نیز دست یافتند که نتیجه آن حاکم شدن فضایی ضدعدالت، ضدآزادی و ضدمردم بود. باید بیدار بود و اجازه نداد که این روند خطرناک دوباره تکرار شود. هشدار اول من این است که جریان‌های آگاه کشورمان نباید در دام لفظ‌پردازی‌های مغالطه‌آمیز از فرهنگ و آزادی بیفتند. امروز بسیاری از مردم می‌دانند که اولین اقدام روشنفکران غربزده جهت معناسازی از «دولت فرهنگی»، همانا بی‌معناسازی آن بود. اتکا به تفسیرهای لیبرالی از امر تصدیگری فرهنگی در کشور ما، هیچ رهاوردی جز این نداشت. در نظام‌های لیبرال، فرهنگ ابزار سیاست است و بر خلاف نظریه «دولت دینی» که فرهنگ را اصل و اساس می‌داند، دولت‌های لیبرال فرهنگ را در ذیل سیاست تعریف می‌کنند. سیاست لیبرال برای نیل به اهدافش نمی‌تواند خود را در حدود و صغور یک فرهنگ اصیل بومی و دینی محدود کند و ناگزیر، همان‌طور که ژان بودریار در کتاب امریکا شرح می‌دهد، باید رأی به مرگ فرهنگ اصیل دهد و همه چیز را در نمایش و فرمایش خلاصه کند. در این روند، اساساً نام بردن از «دولت فرهنگی» حتی نمی‌تواند یک شوخی تلقی شود، بلکه استهزای آشکار شعور مخاطبان است، چون سیاست لیبرال هر کنش دولت را در ذیل منافع الیگارشی سرمایه‌داری حاکم تعریف می‌کند و از این جهت، فرهنگ اصیل برای او از اساس بی‌معناست. هشدار دوم من این است که فرجام این لفظ‌پردازی‌های روشنفکری جز به محدود شدن آزادی‌های مشروع و از دست رفتن امنیت فرهنگی نمی‌انجامد. باید اندیشید که چرا وقتی مسأله «دولت فرهنگی» اساساً در نظریه لیبرالی بی‌معناست و هیچ پشتوانه نظری‌ای ندارد، روشنفکران غربزده بر طبل آن می‌کوبند و در عین حال، حتی از آوردن یک نمونه برای اثبات وجود چنین دولتی در غرب ناتوانند؟ روشن است که در این نزاع، دغدغه‌های فرهنگی و رشد مردم در میان نیست، چون‌ همانگونه که در غرب فرهنگ ابزار سیاست است، در کشور ما نیز متأسفانه برای غربزده‌ها، فرهنگ به سلاحی در میدان جنگ قدرت تبدیل شده است. در چنین وضعی، هیچ کنشگر فرهنگی‌ای نه‌تنها احساس آزادی نخواهد کرد، بلکه احساس امنیت نیز نمی‌تواند بکند، چون اگر در این جنگ قدرت مشارکت نکند و طرف روشنفکران غربزده را نگیرد، به‌سادگی و بدون هیچ دلیلی از صحنه حذف می‌شود. بنابراین، مدعیان «دولت فرهنگی» با قرائت لیبرالی نه‌تنها حافطان آزادی فرهنگی به شمار نمی‌روند، بلکه از تأمین امنیت صنفی، شغلی و حرفه‌ای برای جامعه متکثر ایرانی ناتوان خواهند بود و اردوگاهی ضد آن محسوب می‌شوند.
هشدار سوم من این است که حاکم شدن چنین دیدگاه انحرافی‌ای بسیاری از زیرساخت‌های حمایتی را که در جهت تأمین و تحقق عدالت فرهنگی ایجاد شده، نابود خواهد کرد. تبعیت فرهنگ از سیاست لیبرالی، هیچ عدالتی را به ارمغان نخواهد آورد. این راه، خصوصاً در دولت‌های اصلاحات و اعتدال پیموده شد و نتیجه آن اتلاف بودجه‌های حمایتی و تخصیص آن به امور فرعی بود، در حالی که دولت شهید آیت‌الله رئیسی این روند را کاملاً متحول کرد. سیاست فرهنگی لیبرال از آنجا که ضدآزادی و ضدعدالت است، برای نیاز‌های متنوع مردم و کنش‌های فرهنگی جامعه، هیچ ارزشی قائل نیست، بلکه تمام همت خود را مصروف راضی نگه‌داشتن خواص، روشنفکران و ویژه‌خوارانی می‌کند که اکثراً کمترین نسبت را با مردم، اسلام و انقلاب دارند. این شیوه آزموده‌شده، هر تنفس‌گاه‌ اجتماعی‌ای را می‌بندد و آنچه را که می‌گشاید حتی به کار حامیانش نیز نمی‌آید. چه باید کرد و راه آینده ما از کدام مسیر می‌گذرد؟ «جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی» همه هویت و سرمایه خود را مدیون فعالیت‌هایی است که در خارج از ساختار دولت‌ها سامان داده است. البته این جبهه در فرصت سه‌ساله خدمت در دولت مردمی توانست آرمان‌های فرهنگی ملت را از جایگاه قوه مجریه نیز پیگیری و محقق کند. به همین اعتبار، اکنون که فرصت خدمت زودتر از موعد مقرر قانونی به پایان رسیده است، این جبهه باید به عنوان یک نیروی بزرگ فرهنگی اجازه حاکمیت دوباره قرائت لیبرالی در عرصه فرهنگی را ندهد. در عین حال، جبهه فرهنگی انقلاب باید با گسترش حضور خود در همه عرصه‌های عمومی از جمله در مدارس، دانشگاه‌ها و مساجد، هزینه اعمال سیاست‌های لیبرال را برای مردم تبیین کند. ما در این مسیر نیازمند توسعه نظریه فرهنگی در دولت دینی هستیم و تا این نظریه بر مبنای اسلام توسعه پیدا نکند، همواره امکان حاکمیت نظریه‌های مخرب و ویرانگر وجود دارد. این راه آینده ماست: صیانت از فرهنگ اصیل ایرانی و اسلامی در عرصه عمومی به منظور جلوگیری از عقبگردی که می‌تواند علیه آزادی و عدالت و در نهایت علیه مردم تمام شود. دوره مردم‌فریبی به نام فرهنگ و آزادی پایان یافته و جریان انقلاب نیز آزموده‌تر از آن است که اجازه دهد حتی تصور یک کودتای فرهنگی علیه ایران اسلامی در ذهن غربزده‌ها نقش ببندد. این جبهه قوی‌تر از گذشته نقش فرهنگی خود را ایفا می‌کند و آنچه را به مردم وعده داده بود، در سنگری دیگر و از مسیری تازه دنبال خواهد کرد؛ ان‌شاءالله. پایان
❤️عاشقانه های جاهلی در سیاست محسن مهدیان / همشهری این متن سیاسی است. اصلا انتخاباتی است. حالا که انتخابات گذشت باید حرف های جدی تر زد. شاید هم سوادرسانه ایست. اما ابتدا یک مقدمه کوتاه؛ ما خیلی وقت ها با جهل مان زندگی می کنیم. چه بسا از آگاهی و علم فرار کنیم و به دامان جهل پناه ببریم. این چه زمانی است؟ زمانیکه دانستن هزینه دارد. حالا هر هزینه ای. حداقل هزینه، انرژی صرف کردن است. حداکثرش هم فهمیدن چیزی که داشته های قبلی ما رو نفی کند. صبح ها چشم در چشم گربه سیاه شوید تا شب بد می بینید. صدای دسته کلاغ ها یعنی خبر بد. عدد سیزده یعنی بدشانسی. همین سه تا کافیست. حالا فرض کنید یکی بخواهد با استدلال توضیح دهد که این گزاره های ذهن شما باورهای خرافی است. اهمیت می دهید؟ اصلا گوش می دهید؟ اگر هم گوش دهید یعنی از فردا با صدای قارقار دسته کلاغ ها دیگر استرس نمی گیرید؟ این مثال های ساده و دم دستی چیست که می زنیم؟ پس اجازه دهید یک مثال عمیق تر والبته بامزه بزنم. به دوستی گفتم مطابق پژوهش های پزشکی قلیان باعث میشود عمر کم شود. فورا گفت خوشی هم باعث میشود عمر زیاد شود. این به آن در و پک بعدی را به قلیان زد. اینجا که پای مرگ و زندگی در میان بود. مساله ای مهمتر از حیات؟ چرا به ساحت علم پزشکی بی اعتنا بود؟ چون پذیرفتن نتایج علمی برایش هزینه داشت. هزینه عبور از لذت و بالاتر از آن تغییر عادت. سالها پیش دوستی می خواست ماشین بخرد. آگهی 206 را در همشهری خرید و زنگ زد. قیمت بالاتر از عرف بود. اما الحق زیبا بود. فروشنده خودرو را اسپرت کرده بود. یکی پیشنهاد کرد قبل از خرید به کارشناس هم نشان دهد. ابتدا نپذیرفت اما در نهایت با اصرار قبول کرد. کارشناس آمد و گفت این خودرو تصادفی است. چپ کرده است. نصف قیمت می ارزد. اما نپذیرفت و خرید. چرا؟ چشمش را گرفته بود. فهمید. دانست. اما عبور کرد. چرا؟ حس خوش خودروی اسپرت. ما در زندگی همینیم. در تصمیمات مهم نیز. بخشی از آمار طلاق از همین جنبه است. خیلی وقت ها چشم و ابرو و جیب یک نفر دلمان را می برد و تلاش می کنیم و اصرار داریم درباره شخصیت و هویتش ندانیم. بدانیم هم عبور می کنیم. گوئی چشم و ابرو بر سبک زندگی و فرهنگش می چربد، بی آنکه بفهمیم از دانستن فرار می کنیم. حالا این کلاغ و گربه و قلیان و 206 و چشم و ابرو چه ربطی به سیاست و انتخابات داشت؟ آنجا هم خیلی ها همینیم. ما در رسانه و در سیاست و پای صندوق رای به سمت چیزی می رویم که ما را تائید کند. به سمت دانسته های قبلی مان. از اینرو هر آنچه ولو به اسم علم و آگاهی مارا نفی کند علیه ماست. ضدهویت ماست. با او دشمنی می کنیم ولو پیک حقیقت باشد. ما دو نوع جهل داریم. یا نمی دانیم. یا تصمیم می گیریم ندانیم. تلاش می کنیم توجه نکنیم. غرض این متن دومی است. بی میلی به ندانستن بدتر از ندانستن است. اینجاست که از علم به جهل پناه می بریم. ترجیح می دهیم با جهل مان عاشقانه های سیاسی داشته باشیم تا با حقایق جدید با هویت قبلی مان کلنجار رویم. اینجاست که یکی برای مان فرشته می شود و دیگری عین اهریمن. هر چه از شیطانی اهریمن بگویند باور می کنیم ولو خناس ها و مکاران و کاسبان ببافند و هرچه از ملاحت و لطافت پرنیان سیاسی مان کم کند مقابلش بی تابی می کنیم و کینه اش را به دل می گیریم. اینجاست که در سیاست به سمت کسانی می رویم که درباره آنها کمتر بدانیم. هر میزان کمتر بدانیم بیشتر می توانیم خیال ببافیم و قصه بسازیم و به او عشق بورزیم. ما بیشتر دوست داریم تا ندانیم تا جاهای خالی ذهن را خودمان پر کنیم. هندوانه های دربسته سیاست، خوش ترین خوراک این جماعت است. خدا هم نکند در حلقه کسانی قرار گیریم که مثل ما فکر می کنند. اینجاست که فرقه مان کامل می شود. اینجاست که خوشی عشق ورزی و دشمنی با رقیب مضاعف می شود. اینجاست که توجه به حقیقت سراسر هزینه است. هزینه جدا شدن از فرقه و منکوب شدن و تحقیر شدن و اقلیت شدن و رهاشدن از هویت گذشته مان. اینجاست که تا پای مرگ حاضریم جاهل بمانیم اما لایک رفیقانه های قبیله مان را از کف ندهیم. خودمان را مرور کنیم. اینطور نیست؟ اگر اینطور نیست هوشیاریم. اگر در مباحثه های مجازی مقابل انتقاد دیگران، بجز عصبانیت و کلافگی حس خوش فهمیدن و رشد آگاهی داشتیم یعنی آمدیم تا با چشم باز انتخاب کنیم. چنین کاربری گوهرست. باید در اینباره بیشتر نوشت. برای مطالعه بیشتر چهار کتاب "توهم آگاهی" و "تفکر بی درنگ و بادرنگ" و "اشتیاق به جهل" و "تفکر جانبی" را پیشنهاد می کنم. پایان
💢آهنگ کلام رضا بابایی به همان دلیل که شعر باید وزن و موسیقی داشته باشد، نثر باید نرم و روان باشد. دست‌انداز و ناهمواری کلام، رشتۀ کلام را در ذهن خواننده پاره می‌کند و او را به زحمت می‌اندازد. کلام هر قدر نرم‌تر، هموارتر و آهنگین‌تر باشد، خواندن آن لذت‌بخش‌تر است. آهنگ کلام در نثر، هیچ قانون و قاعده‌ای ندارد؛ جز داوری گوش و پسند ذوق. به‌مثل «از ماهی تا ماه» ناهموار است و گویی زبان در وقت خواندن آن سکندری می‌خورد؛ اما عکس آن« یعنی «از ماه تا ماهی» هموار و آهنگین است. چرا؟ پاسخ این سوال در موازین دستوری وجود ندارد. فقط حس خواننده و گوش اوست که «از ماه تا ماهی» را بیشتر می‌پسندد و اگر پیام و مفاد کلام هم به نویسنده اجازه بدهد، باید آن را بر «ماهی تا ماه» ترجیح دهد. همچنین است این سخن سعدی که می‌گوید: «آشپز که دوتا شد، آش یا شور می‌شود یا بی نمک.» اگر سعدی می‌گفت: «آشپز که دو تا شد، آش یا بی‌نمک می‌شود یا شور.»همان را گفته، بدون آهنگ و همواری کلام. آنچه اولی (یا شور می‌شود یا بی‌نمک) دارد و دومی (یا بی‌نمک می‌شود یا شور) ندارد، آهنگ است و خواننده بدون این‌که دلیلش را بداند، از جملۀ اولی لذت و تأثیر بیشتری می‌پذیرد. مردم نیز دوست و عادت دارند کلمات را به گونه‌ای ردیف کنند که از دل آنها آهنگی به گوششان برسد و همین موسیقی نامرئی رشته پیوند آن کلمات را با یکدیگر بیشتر می‌کند و از بَر کردن آنها را آسان‌تر. مثلاً «آب برق گاز تلفن» به دلیل آهنگی که دارد، بهتر و آسان‌تر در خاطر می‌ماند تا «گاز تلفن برق آب». برتری و بهتری «دل جگر قلوه»بر «جگر قلوه دل» از همین روست. نمونه‌های دیگر: - دانش و آگاهی‌ای که در این راه لازم است، فقط نزد کارشناسان و متخصصان است. با جابحایی «دانش» و «آگاهی» وزن و آهنگ کلام بسیار بهتر می‌شود: «آگاهی و دانشی که در این راه لازم است، فقط نزد کارشناسان و متخصصان است.» -همچنین «گرفتاری و بلایی» بهتر از «بلا و گرفتاری‌ای» است. -در دعوا، حلوا پخش نمی‌کنند. در این جمله «دعوا» و «حلوا» چنان موسیقی و آهنگی تولید کرده‌اند که شنونده را مسحور می‌کند و حتی به او اجازه نمی‌دهد که بیندیشد آیا واقعا چنین است. و... برگرفته از کتاب «بهتر بنویسیم» ۱۴۰۳/۰۵/۰۳