eitaa logo
یادداشت خوانی
126 دنبال‌کننده
15 عکس
0 ویدیو
4 فایل
✔️مجالی برای مطالعه 🍃متن کامل یادداشت تحلیلگران را اینجا بخوانید. 🍃 انتشار هر محتوایی، به معنای تأیید نیست‌‌‌. ⛔️ این کانال را به هر خواننده ای پیشنهاد ندهید.
مشاهده در ایتا
دانلود
به پایان آمد این دفتر اما... احمد اولیایی ◾️جبهه موسوم به جبهه انقلاب باخت اما آنچه گذشت مهم نیست. مهم این است که آیا باز قرار است ببازد؟! 🔹اگر بر روی تربیت سیاسی خودش و مردم کار نکند، باز هم خواهد باخت؛ بنظر من هیچ تفاوتیدمیان «رأی گفتمانی و غیرفنی برخی به جلیلی» و «رأی قومیتی برخی به پزشکیان» وجود ندارد. هیچ فرقی میان «کسی که مطالعه را بر کارنامه ترجیح می دهد» با «کسی که هم‌زبان‌بودن را بر صلاحیت ترجیح می‌دهد» نیست. ما انتخابات را به «فقدان انتخاب فنی» باختیم؛ ترک های عزیز را متهم نکنیم، باید خود را متهم کنیم که از یک انتخابات تا انتخابات بعدی، هیچ برنامه و تلاشی برای تربیت سیاسی جبهه انقلاب و مردم نداریم. 🔸اگر بر روی اخلاق سیاسی خود کار نکند، باز هم خواهد باخت؛ بارها در این ایام در گروه‌های مجازی دیدیم که دوستان درون جبهه انقلاب از خجالت هم درآمدند و به هم بیاحترامی کردند. این، شاید در نتیجه انتخابات موثر نباشد اما در اخلاق سیاسی جبهه انقلاب موثر است. 🔹اگر همچنانم رقیب‌هراسی کاریکاتوری کنند، خواهند باخت. ساختن یک غول وحشتناک ضد انقلاب و بی سواد و شاید بی ایمان از رقیبی که در ذیل ساختارهای قانونی انقلاب نامزد شده، جبهه انقلاب را اکنون با رئیس‌جمهوری روبرو کرده که بزودی تنفیذ خود را از دست ولی فقیه دریافت می‌کند. و این ها نمی دانند چگونه مواجهه کنند با نامزد وحشتناکی که اکنون رئیس جمهور ایران عزیز است. 🔸اگر بجای همدلی با دولت منتخب به نقدهای تیز و بی‌معنا، فحش و ناسزا روی بیاورند، بازهم خواهند باخت. این‌بار نه در انتخابات، بلکه در کاهش سرعت پیشرفت ایران سهیم خواهند بود چرا که انرژی را به این سمت برده اند. 🔹اگر برای مشارکت کار نکنند، خواهند باخت. دغدغه، دغدغه مشارکت نبود و الا این دوستان حوزوی و اعضای جبهه انقلاب که برای دور دوم به میان مردم رفتند، در دور اول می رفتند. دغدغه پیروزی یک نامزد بود که آن ها را به میان مردم فرستاد تا از هویت نهادی و توانایی فردی خویش سرمایه‌گذاری کنند. آن هم خوب بود اما اگر در دور اول و برای مشارکت بود، به مراتب بهتر بود. ✅و اما اگر جبهه موسوم به جبهه انقلاب باخت، در عوض نظام اسلامی و خود انقلاب باز هم پیروز شد؛ پیروزی در مشارکت نسبتا خوب، پیروزی در برگزاری یک انتخابات سالم دیگر، پیروزی در حرکت نظام سیاسی و عدم توقف آن، پیروزی در عبور کشور از بحران فقدان ناگهانی رییس جمهور، پیروزی از عدم دخالت بیگانه در امور کشور و پیروزی در استقرار مردم‌سالاری دینی. 🔸و این یعنی «حکایت همچنان باقی ست» و قطار انقلاب به سمت مقصد در حرکت است و خواهد بود به لطف الهی.
⭕️ پزشکیان چگونه رئیس جمهور شد و چه خواهد کرد؟ مهدی جهان تیغی 1️⃣ پزشکیان در یک رقابت انتخاباتی سخت رئیس جمهور ایران شد. سیاست ورزی و کنش عدالتخواهانه با زبانی عوام فهم، جلب اعتماد بخشی قابل توجهی از سبد رای آیت الله رئیسی، پیگیری شفاف‌تر بخشی از مطالبات طبقه متوسط، بهره بری از یک کمپین تبلیغاتی موثر ، استفاده از نقاط ضعف سیاسی جمعی و فردی جبهه مقابل خود و استفاده بیشتر از ظرفیت‌ آرای قومی و مذهبی، بخش‌های مهمی است که سبد رای آقای پزشکیان را شکل داد. 2️⃣ پزشکیان به نوعی اولین دولت جمهوری اسلامی است که با 16 میلیون رای و اختلاف کمتر از 3 میلیون رای در مقابل خود یک سبد رای واحد و منسجم نزدیک به چهارده میلیونی آنهم با ترکیبی از یک ائتلاف منسجم سیاسی با نیروهای موثر همچون، جلیلی، قالیباف، زاکانی و ... می بیند. دولت پزشکیان اولین دولتی است که چنین تجربه ای را در چنین سطحی پیش رو خواهد داشت و قاعدتا و عاقلانه این است که باید به تفاهم سیاسی و اجتماعی با عناصر سیاسی و انبوهی از مردمی که به او رای ندادند، برسد. بدترین اتفاق برای دولت پزشکیان این خواهد بود که در این شرایط شکننده سیاسی و اجتماعی، تابلوی حزبی بالا ببرد و به عنوان دولت سوم روحانی و یا خاتمی کنش سیاسی و حکمرانی کند. اگر این خطای بزرگ را مرتکب بشود، فرصت ایجاد وفاق، همدلی و اتحاد برای کار و تلاش در کشور را از دست خواهد داد و بیشتر از کار، سرگرم حواشی سیاسی و رسانه ای خواهد شد. گرچه همه وظیفه دارند به رئیس جمهور منتخب کمک کنند ولی از طرفی بسیاری از ملاحظات سیاسی و اجتماعی گفته شده نیز به تصمیمات شخص پزشکیان برخواهد گشت. زین پس برای خود رئیس جمهور منتخب ،عاقلانه و به تدبیر نزدیکتر است که با توجه به شرایطی که گفته شد، در قامت یک خدمتگذار ملی و نه جناحی وارد عرصه اداره جامعه ایران بشود و دولت منتخبی که نتوانسته اکثریت قریب به اتفاق جامعه را با خود همراه کند، واقعیت را بپذیرد و دچار خطای تحلیل اکثریت پنداری نشود. 3️⃣ آنچه برای جمهوری اسلامی مهمتر از همه چیز بود، اتفاق افتاد. ایران برای دومین بار بعد از حوادث 1401، بر بزرگترین طراحی رسانه ای، امنیتی، سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سالهای اخیر که تحریم انتخابات را پشتیبانی می کرد، غلبه کرده است و سد بزرگی را شکسته و به سرعت نه تنها عادی شدن فضای سیاسی بلکه خلق حماسه سیاسی را طی کرد.
آقای پزشکیان، پزشک خوب هم بمانید محمد فاضلی جناب آقای مسعود پزشکیان رئیس‌جمهور شدید. منتخب و رئیس‌جمهور ملت شریف، بزرگ و عزیز ایران بودن، افتخار بزرگی است. مبارک‌تان باشد. این جایگاه چنان ارزشمند و خطیر است که می‌توان آن‌را به جان بیمارانی تشبیه کرد که پزشک‌شان بوده‌اید و قلب‌شان را جراحی کرده‌اید. از این‌رو چند نکته: یک. پزشک خوب، صدای و توضیحات بیمار را به تفصیل گوش می‌کند. بیمار را دقیق می‌شنود. شما نیز ابزارهای مختلف حکمرانی برای شنیدن صدای مردم دارید. بهترین ابزارها را برگزینید و از بدترین ابزارها که رنگ و بوی پوپولیسم دارند اجتناب کنید. پزشک خوب، به عنوان شهروند، حتی به آن‌ها که در شهر به او اعتماد نکرده‌اند و قبولش ندارند، احترام می‌گذارد. به ۶۰ درصد معترض که در انتخابات دور اول شرکت نکردند، و آن‌ها که به شما رأی ندادند، صدای همه را بشنوید و رئیس‌جمهور همه باشید. دو. پزشک خوب، با بیمارش به نرمی، با صراحت، کاملاً راستگو و دقیق سخن می‌گوید. شما نیز ابزارهای مختلف برای سخن گفتن با مردم دارید. گزارشی از وضعیت واقعی کشور بدهید، دشواری‌ها را بیان کنید، و امکانات را توضیح دهید؛ با مردم به دقت، با صراحت و با شفافیت سخن بگویید. سه. پزشک خوب، همه گزینه‌های موجود برای درمان را با بیمار مطرح می‌کند، نظر تخصصی را می‌گوید و بر سر شیوه درمان با بیمار به توافق می‌رسد. بیمار حق دارد شیوه درمان را بشناسد و درباره آن تصمیم بگیرد. شما درباره درمان‌ها – بالاخص مهم‌ترین درمان‌ها برای دردناک‌ترین دردهای این میهن زخم‌خورده – با مردم به توافق برسید. چهار. پزشک خوب، بالاخص جراح خوب، یک تیم و کادر درمانی خوب انتخاب می‌کند و بر سر شیوه درمان بیمار با تیمش توافق‌سازی می‌کند. همه می‌دانند قرار است چه کنند و مسیر درمان چیست. تیم خوب انتخاب کنید، درباره چرایی انتخابی اعضای تیم به ملت توضیح بدهید، و مسیر انتخاب تیم را شفاف کنید. مردم باید بتوانند به تیم شما اعتماد کنند. پنج. پزشک خوب، قبل از جراحی یا هر درمانی، به اندازه کافی شواهد درباره بیماری جمع می‌کند و از ابزارهای تشخیصی مناسب – از آزمایش تا رادیوگرافی و ... – استفاده می‌کند. این کار را در ریاست جمهوی هم برای تصمیم‌گیری استفاده کنید. شش. پزشک خوب، فقط به درمان بیمارش فکر می‌کند و طبق سوگندی که یاد کرده، نسبت به جنسیت، دین و مذهب یا هر ویژگی دیگر بیمار بی‌طرف است. بی‌طرفی یک پزشک خوب در قبال بیمارش را در سمت رئیس‌جمهور حفظ کنید. نسبت به همه ایرانیان، اعم از موافقان و مخالفان‌تان به یک چشم نگاه کنید و فقط بر درمان آن بخش از بیماری‌ها که مردم ایران از شما انتظار درمان دارند متمرکز شوید. هفت. پزشک خوب و با اخلاق، بقیه همکارانش را تخریب نمی‌کند. شما نیز به دولت‌های قبلی کار نداشته باشید. گزارش بدهید که کشور را در چه وضعیتی تحویل می‌گیرید، اما دولت‌های قبل از خود را تخریب نکنید. اگر عملکردتان خوب باشد، مردم خودشان قضاوت می‌کنند. خوب بودن هر پزشکی را با میزان درمان کردن بیمار می‌سنجند نه میزان تخریب کردن سایر پزشکان. هشت. پزشک خوب، بیمار را آرامش می‌بخشد و به ثبات روحی و روانی می‌رساند. جامعه امروز ایران از آزار روحی و روانی در عذاب است. جامعه ناخرسند و روان‌رنجور شده است. با بقیه حکمرانان به توافق برسید که باید جامعه ایرانی ثبات روحی و روانی داشته باشد تا بشود در این جامعه کاری کرد. توافق‌سازی با بقیه – از جمله رقبای‌تان در انتخابات – را فراموش نکنید. اگر به توافق نرسید، و بازی‌های برد-برد تعریف نکنید، بی‌ثباتی اجتماعی و سیاسی ادامه خواهد یافت و عمر کاری‌تان به منازعه سپری خواهد شد. نُه. سرمایه هر پزشک خوبی، اعتماد بیماران است. این مردم، رنجیده‌خاطر و آزرده پای صندوق رأی آمدند؛ و نیز آن‌ها که دعوت به رأی کردند آبرو گرو گذاشته‌اند به امید ساختن ایران بهتر. برای اعتماد کردن نیم‌بند این مردم و آبروی آن‌ها که حیثیت و اعتبار خود را مصروف بازسازی اعتماد و سرمایه اجتماعی در این کشور کردند، ارزش و اعتبار قائل شوید. موفقیت‌هایی بسازید که اعتماد مردم را تقویت و آبروی کنشگران را افزون کند. ده. پزشک خوب، رویه و نقشه روشنی برای گام‌های متوالی درمان و حرکت تدریجی در مسیر سلامت دارد. نقشه و رویه حرکت تدریجی را طراحی کنید و با شفافیت و صراحت با مردم به اشتراک بگذارید. جامعه باید بداند به کجا می‌روید تا درباره همراه شدن با شما تصمیم بگیرد.
ما از اوناش نیستیم! تقی دژاکام/ روزنامه جوان فردای دوم خرداد سال ۷۶ و روزی که سیدمحمد خاتمی توانست علی‌اکبر ناطق نوری را شکست دهد و رئیس‌جمهور منتخب مردم شود، روزنامه سلام ارگان اصلی تبلیغاتی تیم آقای خاتمی و جناح موسوم به چپ نوشت کسانی که به خاتمی رأی ندادند باید توبه کنند! فردا و بلکه همان شب ۲۲ خرداد ۸۸ که محمود احمدی‌نژاد با اختلاف حدود ۵/ ۱۱ میلیون نفر بیش از میرحسین موسوی توانست برای بار دوم اعتماد مردم را جلب کند، فرد بازنده و هوادارانش به خیابان‌ها ریختند و هشت ماه تمام کشور را به اغتشاش و آشوب کشاندند و آتش زدند. چهار سال قبل هم وقتی احمدی‌نژاد به عنوان یک چهره جدید توانست با بیش از ۷ میلیون رأی بیشتر، اکبر هاشمی رفسنجانی را شکست دهد، فرد بازنده حتی ادب هشت سال پیش ناطق نوری را هم رعایت نکرد و هرگز حاضر نشد به رئیس‌جمهور منتخب مردم تبریک بگوید. در این‌سو، بازندگان انتخابات به اصلاح‌طلبان همیشه اولین نفری بوده‌اند که با احترام به رأی مردم به رئیس‌جمهور منتخب تبریک گفته‌اند. چه موردی که ذکر شد و چه در سال ۹۲ که حسن روحانی با ۷۱/ ۰ درصد بیش از نصاب آرا (۲۵۰ هزار رأی) رئیس‌جمهور شد و شهید سیدابراهیم رئیسی اولین کسی بود که به وی تبریک گفت و نیز انتخابات حاضر که سعید جلیلی چنین کرد. بله این روز‌ها زیاد شنیدید و خواندید که ما نه کشور را به آشوب کشاندیم و نه سطل زباله یا بانک آتش زدیم، نه جرزنی کردیم و زیر میز بازی زدیم. همه بار‌هایی که باختیم، رئیس‌جمهور منتخب را رئیس‌جمهور خودمان و همه ایران دانستیم و می‌دانیم. نه مانند آن کسان یا روزنامه‌هایی که تا دو سه سال فقط نام شخص را می‌آوردند و حاضر نبودند حتی در خبر‌ها او را «رئیس‌جمهور» بنامند و بدانند. ما هیچ گاه رئیس‌جمهور جدیدمان را به خاطر آنکه مانند احمدی‌نژاد کاپشن می‌پوشد پوپولیست و عوام نمی‌خوانیم، اگر سیدابراهیم رئیسی را به خاطر دو سه تپق و سهو لسان در کل مدت ریاست جمهوری‌اش مسخره و مضحکه کردند، ما اگر مسعود پزشکیان در دو هفته چندبرابر آن مرد تپق و سهو لسان داشته باشد و حتی در روخوانی از متن‌های آماده هم اشتباه کند، استهزا نمی‌کنیم و این‌کار را خلاف ادب و مروت می‌دانیم. ما اگر پزشکیان پس از سه سال از دوره قبل و افزایش جمعیت و با افزایش مشارکت در دور دوم باز هم نتوانسته باشد به اندازه رئیسی شهید رأی و اعتماد مردم را داشته باشد، هیچ‌گاه آرای کسانی را که به او رأی نداده‌اند با تعداد کسانی که در انتخابات شرکت نکردند با هم جمع نخواهیم بست و به او نخواهیم گفت تو رئیس‌جمهور ۱۷ درصد مردم ایرانی! پزشکیان پس از تنفیذ رهبر انقلاب و تحلیف در مجلس شورا حتماً رئیس‌جمهور محترم ۱۰۰ درصد ایرانیان داخل و خارج از کشور است، حتی کسانی که به او رأی نداده‌اند. ما اگر رئیس‌جمهور محترم جدیدمان بیش از این‌ها و بیش از آقایان ائمه جمعه و مثلاً آیت‌الله علم‌الهدی آیه و حدیث و نهج‌البلاغه بخواند، نخواهیم گفت که استفاده ابزاری از دین نکن یا بگذار یک قرآن و نهج‌البلاغه برای ما بماند، همان‌طور که به رئیسی گفتند بگذار یک امام رضا برای ملت ما بماند! ما خوشحال می‌شویم که پزشکیان هرچه بیشتر در بیان و بیشتر از آن در عمل به امیرالمؤمنین علیه‌السلام اقتدا کند. ما البته در عین حال، پیروز نشدنمان را در این انتخابات و در هر عرصه دیگری «شکست» تلقی نخواهیم کرد، که زندگی عرصه حضور و مبارزه و تلاش برای بهتر کردن است؛ «امید» مان را برای اصلاح و تصحیح امور از دست نخواهیم داد و مانند گذشته و ان‌شاء‌الله با همان روحیه و انرژی مراقبت خواهیم کرد که کدام مسئول (نه فقط در قوه مجریه و دولت، بلکه در هر کدام از دو قوه دیگر و سازمان‌ها و نهادها) اشتباه می‌کند که به او تذکر دهیم و کدام مسئول خوب عمل می‌کند تا از او قدردانی و تشکر کنیم. یادتان باشد که اولین منتقدان بسیاری از مسئولان حتی در دولت شهید رئیسی خود نیرو‌های انقلابی بودند و اولین تقدیرکنندگان از برخی کار‌های خوب و موضعگیری‌های ارزشمند دولت روحانی باز هم انقلابی‌هایی، چون سردار شهید حاج قاسم سلیمانی. ادامه ...👇👇
امام خمینی فرمود: «البته نباید ما‌ها گمان کنیم که هرچه می‌گوییم و [عمل]می‌کنیم کسی را حق اشکال نیست؛ اشکال بلکه تخطئه، یک هدیه الهی است برای رشد انسان‌ها.» ما حتماً این هدیه و موهبت را همان‌طور که به مسئولان سابق همفکر خود تقدیم می‌کردیم، آن را برای رشد مسعود پزشکیان و دولت محترمش ارائه خواهیم کرد. حتی اگر اعضای ستاد یا همفکران و نزدیکان و اعضای دولت رئیس‌جمهور جدید، بیش از این پانزده روز به ما برچسب طالبان و دیوانه و خشک‌مغز و چماقدار و لنگ می‌زنید و ۲درصدی و بدتر از این‌ها بزنند! ما حتماً منتظر می‌مانیم و حتی تا حدی که توان داریم و اجازه می‌دهند کمک خواهیم کرد تا رئیس‌جمهور چهاردهم به وعده‌ها، وعید‌ها و آنچه در این دوهفته در رسانه‌ها گفت، عمل کند. البته وعده‌هایی را که در حوزه مسئولیت اجرایی او نیست جدی نخواهیم گرفت، اما در مواردی که جزو مسئولیت‌های رئیس‌جمهور است از او نخواهیم پذیرفت که «نتوانستم» یا «نگذاشتند». این دو از مواردی است که قاعدتاً قبل از پا پیش گذاشتن برای نامزدی انتخابات باید از قاموس همه کاندیدا‌ها حذف شده باشد. ما البته علاوه بر هرگونه کمک و همراهی عملی و علمی و انسانی با رئیس‌جمهور جدیدمان و دولتش، برای همه آن‌ها دعا هم خواهیم کرد تا ان‌شاء‌الله سربلندترین و موفق‌ترین و پرافتخارترین دولت تاریخ جمهوری اسلامی ایران باشد و بماند. ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید هم مگر پیش نهد لطف شما گامی چند پایان
🗒 به سوی تجربه‌‌ای دوست‌داشتنی ۱. اتفاقات دشواری در طول چند سال اخیر برای حقیر رخ داد و هر بار، حجم انبوهی از فشارها و ملامت‌ها و تخریب‌ها روانه‌ی من شد. من در هر دوره، صبر کردم و کوشیدم به کنشگری فکری‌ام در عرصه‌ی عمومی ادامه بدهم و صحنه را خالی نکنم. از حضور در دادگاه گرفته تا ترور شخصیت تا توهین‌های خیابانی و مجازی تا انتشار نشانی خانه‌ام و ... از جمله گرفتاری‌ها و چالش‌های بودند که در برابرم سربرآوردند. روزگار بر من، بسیار سخت و تلخ گذشت و اغلب، حس غربت و تنهایی، در من نفس می‌کشید. زخمه‌های دگراندیشان به کنار، مؤاخذه‌های دوستان اما روحم را خراشید. ۲. من از نویسندگی و تحقیق و تألیف کتاب، به قلمرو رسانه پا گذاشتم و همواره تلاشم این بود که تفکر اصیل اسلامی و انقلابی را به عرصه‌ی عمومی سوق بدهم و متن‌ها و گفتارهای فاخر تولید کنم. من از دریچه‌ی فکر و اندیشه به مسأله‌ها نگریستم و زیر سایه‌ی هیچ جریان‌ سیاسی‌ای ننوشتم و نگفتم. قصد من، ادامه‌ی کاری بود که سیدمرتضی آوینی در مجله‌ی سوره انجام داد. این قله‌ی مرتفع، الگو و سرمشق من بود. هر تفسیری جز این، با نیات و انگیزه‌های من همخوان نیست. ۳. اکنون به دلیل ملاحظه‌ها و محدودیت‌های ناگفتنی اما مهم و قطعی، بار این تکلیف از شانه‌ی من برداشته شده و دیگر، ماندنم در فضای رسانه، به صلاح خودم و انقلاب نیست.‌ من نمی‌توانم در چهارچوب‌های محافظه‌کارانه بنویسم. اگر بنا باشد که میان ننوشتن و محافظه‌کارانه نوشتن، یکی را انتخاب کنم، ترجیح می‌دهم که از عرصه‌ی رسانه خارج بشوم و ننویسم. من در قفس قواعد تنگ‌نظرانه نمی‌گنجم و نفسم به شماره می‌افتد. می‌خواهند خودم نباشم و این جنگ دائمی من با بسیاری بوده که خویشتن مرا برنمی‌تابیدند. می‌خواهند خویشتن مرا از من بگیرند و یک محافظه‌کار بی‌خطر و بی‌خاصیت از من بسازند. قلم من، هر سطرش فریاد می‌زند و اعتراض می‌کند و صراحت می‌ورزد. ترجیح می‌دهم که نباشم، به‌جای اینکه آن‌گونه که دیگران می‌پسندند، باشم. ۴. به انتخاب و اراده‌ی خودم، تمام نوشته‌ها و گفته‌های این کانال را حذف کردم و در انتظارم که خود کانال را نیز حذف کنم. کانال‌های من در ایتا و ویراستی، به دست دیگران مسدود نشده‌اند و مدیران این دو پیام‌رسان، به‌نهایت، مساعدت و همدلی داشته‌اند. این انتخاب، تصمیم شخص خودم نسبت به شرایط جدیدی است که در آن قرار گرفته‌ام. درباره‌ی دیگران نیز باید گفت هیچ اجبار پیدا و تحمیل مستقیمی نسبت به من، در میان نیست. ۵. از دوستان ایتا و ویراستی سپاسگزارم که فریادها و نقدهای گزنده‌ی مرا برتابیدند و مدارا ورزیدند. از مخاطبان عزیز نیز قدردانی می‌کنم که این نوشته‌های برآمده از فکر و درد را خواندند و بارها و بارها، تشویق و تأیید کردند. به حول و قوه‌ی الهی، نویسندگان جوان‌تر و خوش‌قلم‌تر و بی‌حاشیه‌تر، این مسیر را ادامه خواهند داد. پیشاپیش از یکایک شما متشکرم که اجازه می‌دهید فرصت و مجالم را به‌طور کامل، صرف نگارش کتاب نمایم و بر ماندنم در رسانه، اصرار نمی‌ورزید. رضایت قلبی و باطنی‌ام این است که از تنش‌ها و تکانه‌های آزاردهنده و کلافه‌کننده رها بشوم و به خلوت و عزلت تحقیقاتی پناه ببرم و دیگر در رسانه‌‌های مجازی و واقعی و ملی و غیررسمی، ظاهر نشوم. مجال بدهید که بر علاقه‌ و تکلیف بنیادی‌ام تمرکز کنم. تا آنجا که مقدور بود، ایستادم و هزینه دادم و فشار خریدم و دشنام شنیدم. اینک چهارچوب‌ها و قواعد دیگری مطرح شده‌اند که طبع و تمایل من، آنها را برنمی‌تابد. اگر ادامه بدهم، دچار گم‌گشتگی نسبت به خودم می‌شوم. از نیروهای به‌واقع انقلابی و مؤمنی که باعث رنجش‌خاطر آنها شده‌ام و این حس را در آنها برانگیخته‌ام که نگاه و ادبیاتم در رسانه، گزند به انقلاب رسانده و هزینه‌ساز و حاشیه‌تراش بوده است، عذر می‌طلبم. مهدی جمشیدی ۲۱ تیر ۱۴۰۳
✅همه پیشبینی های پرخطا محسن مهدیان / روزنامه همشهری حرف های باقی مانده از انتخابات بسیار است؛ اما یکی از مهمترین های آن پیش بینی هاییست که خطا از آب در آمد. 🔻دقت کردید؟ رفتید مجدد رجوع کنید؟ چندتائی را مرور کنیم. -پیشبینی غالب این بود که مشارکت آنهم بعد از شهادت رئیسی از انتخابات مجلس بیشتر باشد. در دور اول چنین نشد. -پیشبینی غالب این بود که آمدن پزشکیان و حمایت خاتمی و چه و چه باعث رشد مشارکت اصلاح طلبان می شود و باز هم نشد. تکرار 1400 -پیشبینی غالب این بود که در مشارکت حدود 50 درصد جریان غیراصلاح طلب پیروز میدان است و نشد. -پیشبینی غالب این بود که کارآمدی دولت رئیسی منجر به رشد مشارکت می شود اما نشد. -پیشبینی غالب این بود که حضور میلیونی مردم در تشییع جنازه یعنی استمرار دولت رئیسی اما غیر این رقم خورد. -پیشبینی غالب این بود که سبد رای پزشکیان از جریان اصلاحات پر میشود اما از سبد رئیسی گرفت. -پیشبینی غالب این بود که جمع آرای اصولگراهای 1400 به سبد جلیلی ریخته می شود اما حدود 8 میلیون جدا شد. چرا؟ این میزان خطای پیشبینی سابقه نداشته است. اینرا کنار آشفته بازار نظرسنجی ها بگذارید که اغلب گرفتار خطاهای عجیب و غریب در پیشبینی مشارکت و آرا شدند. بازهم چرا؟ 🔻یک جمله ای اش اینست: ما با پدیده نوظهوری در جامعه مواجهیم که باعث میشود مردم با ابزارهای سنتی و قواعد گذشته پیش بینی نشوند و حتی نظرسنجی ها نیز قابل اتکا نباشد. اما همین نیز چرا؟ این پدیده نوظهور چیست؟ 🔻مردم ما و البته همه دنیا در جهان جدیدی زیست می کند که با واقعیت فاصله دارد. فضای مجازی یک دنیای واقعی است اما واقعیت نیست. مردم با تصویری که برای شان ساخته می شود زندگی می کنند. یک تصویر ذهنی که الزاما ارتباطی با واقعیت ندارد و برساخته مجازی است. عمده زندگی مردم در فضای مجازی است؛ پایش روی زمین است اما دل و ذهنش در فضای مجازی. 🔻مهم نیست در واقعیت چه می گذرد، مهم اینست که در مجازی چه چیز ساخته میشود. مهم کارآمدی شهید رئیسی نیست. مهم بازنمایی آنست در تصویرمجازی. مهم خبر نیست، مهم روایت از خبرست. 🔻اما در روایت سازی چه کسی دست برتر دارد؟ کسی که بتواند روایت پرقدرت بسازد. روایت پر قدرت چیست؟ روایتی که بیشتر تکرار شود. چه روایتی بیشتر تکرار می شود؟ روایتی که در شبکه ها و گعده ها و حلقه های متنوع و مختلف بیشتری بچرخد. چه کسی می تواند به این گروه ها دسترسی بیشتری پیدا کند؟ کسی که قدرت حلقه سازی بیشتر داشته باشد و یا نظام زیرساختی حلقه ها را در اختیار داشته باشد. و البته این قدرت می تواند دست ضدانقلاب باشد یا یک جاهل داخلی. 🔻روشن است؟ انشالله عمق دردناک ماجرا حس شده است. یعنی مهم نیست مرزهای شما امن است. مهم نیست جسم ها صیانت می شود. مهم نیست یعنی کافی نیست؛ مهم اینست که ذهن ها در اختیار حقیقت نیست و بدور از واقعیت است. 🔻با این توضیح با قواعد دنیای واقعی نمی شود جامعه را پیش بینی کرد. نظرسنجی نیز خیلی وقت ها به خطا می رود. چون نظرسنجی، نظرخواهی در یک نقطه و لحظه است و معلوم نیست آخرین دریافتی مخاطب از فضای مجازی چیست و چه تصویری برای او ساخته می شود؟ به همین دلیل است که آرا و نرخ مشارکت در 24 ساعته منتهی به صندوق تغییر کرد. 🔻از انتخابات عبور کنیم. رای مردم به چشم ماست. اما مساله را از زاویه حکمرانی تحلیل کنید. آقایان هنوز در حیرت فیلترکردن و فیلترنکردن دو زانو مقابل دنیای پلتفرمی نشسته اند. پایان
شما در این روستا چطور روشنفکر شدید؟! غلامرضا صادقیان / روزنامه جوان محسن رنانی، استاد اقتصاد در دانشگاه اصفهان، در مطلبی با عنوان «روستای نصف‌جهان»، اصفهان را به این دلیل که رأی جلیلی در این شهر بالاتر بوده، با تحقیر، «روستا» نامیده است! نوشته و ادعای او از آن مطالبی است که بدون اطلاع از محتوا و استدلال آن، می‌توان آن را رد کرد و فاقد ارزش دانست. پس روی سخن با ایشان نیست، بلکه با جبهه روشنفکری کشور است که ساکت مانده است، نوعی خفقان که یک بیماری خطرناک است. توجه کنید که خفقان، فحش نیست، فقط یک بیماری است. جبهه روشنفکری نه‌فقط در تمامی اظهار روشنفکری‌ها پشت‌هم هستند، بلکه در حماقت‌ها نیز پشت سر هم هستند! با این حال، ادعای این استاد دانشگاه را با استدلال‌های ضعیف و منحط نوشته‌اش مردود می‌دانیم نه با چیز دیگر. او یادآور شده که مقاله «روستای نصف‌جهان» را در جوانی نوشته و تاکنون جرئت انتشار آن را نداشته، اما «امروز که ترکیب آرای اصفهان در انتخابات چهاردهم را دیدم و با آرای دیگر استان‌ها مقایسه کردم، داغ آن مقاله‌ام تازه شد.» چه استدلالی! فرو‌مایه و بی‌معنی! هم دروغ، هم فاقد ارزش. اول، از چه زمانی نژادپرستی و قومیت‌گرایی و تجزیه‌چی‌بودن، استدلال شد؟! چطور رأی یک ملت را تقسیم به شهر‌ها و قومیت‌ها و روستا‌ها می‌کنید تا نتیجه بگیرید که کدام بد است و کدام خوب؟! دوم، چطور برای شما مسلم شد که رأی به یک نامزد در مقابل رأی نامزد دیگر، یعنی حقارت؟! آن‌هم با استعاره‌گرفتن از نام روستایی‌بودن؟! با این استدلال، کل امریکا که به ترامپ رأی داد و صدای روشنفکری جهان را درآورد، یک روستاست! و هربار که در فرانسه قدرت کاملاً می‌چرخد و راست‌ها رأی می‌آورند و موجب رنجش روشنفکران چپ می‌شوند، فرانسه یک روستا می‌شود! سوم، هرچند مقایسه، غلط و مذموم است، اما رأی اصفهان با کدام استان‌ها مقایسه شده است؟ ۱۵ استان دیگر که ستون تمدن چندهزارساله ایرانی روی دوش این استان‌هاست، مانند فارس و یزد و کرمان و خراسان نیز مانند اصفهان رأی داده‌اند، پس چرا برای اینکه در پیری یاد مقاله جوانی شود، دروغ هم می‌گویند و رجز تجزیه‌چی‌ها را می‌خوانند و ایران را به چند استان با آرای متفاوت تقسیم می‌کنند؟! به اصفهانی‌ها می‌گویند قبیله‌باز! اما خودشان سال‌هاست تا گردن در خمره خودپرستی و قبیله‌پرستی فرو رفته‌اند تا جایی که هرکس مثل آن‌ها فکر نکرد و با آن‌ها در خمره نبود، پس روستایی حقیری است! به اصفهانی‌ها می‌گویند «افق نگاه‌تان کوتاه است» (و درواقع به ۱۵ استان تمدن‌ساز ایران!) درحالی که خودشان نمی‌توانند رأی مردم را در افق ایران ببینند، نه در افق یک استان! این عبارت که در اصفهان «تکان می‌خوری به در و دیوار بر‌می‌خوری و صدای عده‌ای در‌می‌آید» با عرض معذرت فقط می‌تواند تجربه شخصی یک نامتعادل باشد، و نه چیزی بیشتر. استدلال‌های ایشان از انحطاط استدلال‌آوری خبر می‌دهد. گفته‌اند اصفهان شهر دوم کشور است، اما برخلاف پاریس که روزی ۲۵۰ تئاتر در آن اجرا می‌شود، تئاتر ندارد! خیلی زود تفکر غربزده را لو دادند. از تمامی هنر‌ها و شگفتی‌سازی‌های مردمان نصف‌جهان که بگذریم، اصفهان فقط ۲۰۰ صنایع‌دستی از مجموع صنایع‌دستی شناخته‌شده و اصلی جهان را که کمی بیش از این مقدار است در محدوده میدان نقش‌جهان، فرماندهی می‌کند. برخی آثار قلم‌زنی و ساخته دست اصفهانی‌ها قابل‌قیمت‌گذاری به هیچ بهای مادی نیست. آن وقت چشم خود را روی این می‌بندند و از تئاتر و پاریس می‌گویند؟! دوباره با تشکیک در دلایل دفن‌نشدن یک شرق‌شناس در ساحل زاینده‌رود، نشان می‌دهند مانند یک غربزده توهین به اصفهانی‌ها برای تقدیر از غربی‌ها در نظر ایشان آسان است. اگر حالا با این حد از غرب‌گرایی، از خود پاریسی‌ها بپرسند اصفهان را با رأی به نامزد ریاست‌جمهوری می‌شناسید یا با تمدن بسیار قدیمی و مسجد عتیق هزارساله یا با تمدن عصر صفوی و حکمرانی بر نیمی‌از جهان متمدن آن روزگار یا با هنر و معماری‌های تکرارناپذیر آن، آیا از غربی‌ها پاسخ می‌شنوند که نه! اصفهان را با رأیی که برخلاف میل یک استاد دانشگاه داده‌اند، می‌شناسیم و معتقدیم به همین دلیل یک روستا و مردمانش فاقد افق بینش هستند؟! استدلال دیگر را وارونه القا می‌کنند. گفته‌اند اصفهان بزرگ‌ترین شهر صنعتی و گردشگری کشور است، اما روزانه کمتر از ۵۰ پرواز دارد! آیا این پرواز کم موجب شده صنایع اصفهان تعطیل شود یا از گردشگری بیفتد یا به‌رغم کمی پرواز‌ها که دلایل تحریمی دارد، اینکه هنوز گردشگران در اصفهان هستند و صنایع کار می‌کنند، یک نقطه قوت است؟! ادامه👇
استدلال‌های ضعیف و خنده‌آور ایام جوانی که در پیری به آن‌ها می‌بالند به کنار، یک حکایت بدون سند تاریخی نقل کرده‌اند که اصفهانی‌ها ۱۳۰۰ سال پیش در زمان عمربن‌عبدالعزیز از خلیفه فرصت خواسته‌اند تا قبل از ممنوعیت لعن امام اول شیعیان، یک دل سیر او را لعن کنند! این دیگر فقط خالی‌کردن عقده بر سر مردم اصفهان با دست‌کردن در خمره تاریخ است. بیشتر به دعوای لات‌ها جلوی قهوه‌خانه‌ها شبیه است تا استدلال یک استاد اقتصاد. مشکل، اما ایشان نیست که ایشان اگر می‌فهمید، می‌دانست هرکس چه استاد و چه روستایی، در دموکراسی‌ها فقط یک رأی دارد. مشکل جبهه روشنفکری ماست که تاکنون سکوت کرده است. این سکوت به این دلیل است که عمری است با مقالات ایشان در نقد حاکمیت، سر می‌کرده‌اند و حالا این سکوت که ما آن را «خفقان روشنفکری» می‌نامیم، درواقع حکایت از یک بیماری قلبی، مغزی و داخلی روشنفکری ایران دارد. روشنفکری ما سال‌هاست در تأیید و تطهیر دموکراسی‌ها، دموکراسی را «یک روش معین با نتیجه نامعین» می‌نامند. (هرچند این تعریف، خیلی هم تعریفی ندارد!) اکنون به همین دلیل نمی‌توانند به همتای خود بگویند چرا این نتیجه نامعین را در شهر خود نمی‌پذیری! روشنفکران ما عموماً ایران را تخطئه می‌کنند و نمی‌گویند در این روستای عقب‌افتاده آنان چگونه به این جایگاه بزرگ عقل و اندیشه رسیده‌اند! چیزی شبیه همان استعاره شغال در خم رنگرزی که وقتی از خم درآمد، گفت که «این منم طاووس علیین شده»! دوستانش به او گفتند تو هم مثل ما بوده‌ای، اما چرا خودت را حالا برتر از ما می‌بینی؟! «از نشاط از ما کرانه کرده‌ای/ این تکبر از کجا آورده‌ای؟!» و یک شغال دوراندیش به او گفت راستش را بگو آیا حیله کرده‌ای یا واقعاً از کاملان شده‌ای؟! «شید کردی تا به منبر برجهی/ تا ز لاف این خلق را حسرت دهی». به او گفت نکند فریبکاری هستی که می‌خواهی مردمان مثل خودت را حیرت و حسرت بدهی! «بس بکوشیدی ندیدی گرمیی/ پس ز شید آورده‌ای بی‌شرمیی!» شغال دانا به او گفت هرکاری کردی تا بازار خود را گرم کنی، نشد پس خلق را شید (فریب) می‌دهی و با عبارت‌سازی و بی‌حیایی بازار خود را گرم می‌کنی! این گرمی بازار از کسانی است که حالا فرصت رأی مردم را برای پناه‌بردن به بی‌شرمی غنیمت می‌شمرند و این حال روشنفکری بیمار ماست که از درون بیمار و ناخوش است، اما ظاهر خود را با این بازارگرمی‌ها خوش نشان می‌دهد! «گرمی، آن اولیا و انبیاست/ باز بی‌شرمی، پناه هر دغاست/ که التفات خلق سوی خود کشند/ که خوشیم و از درون بس ناخوشند» پایان
👈🏻پاسخی به مقاله رنانی و توهین به مردم جهانشهر اصفهان علی صالحی هنوز منتظر وقوع پیش‌بینی‌اش برای سرنگونی دولت دهم پس از هدفمندی یارانه‌ها یا نتیجه دعوتش از روحانی برای نجات اقتصاد و یا هشدار وقوع تورم ۳ رقمی در دولت شهید رئیسی هستیم که قلم به دست گرفته و علیه مردم سیاهه می‌نویسد ما در "شنیدن صدای شهر" درجستجوی قصه کودکی و نوجوانیمان، محله‌ها و خیابان‌های گذشته را در چشم انداز امروز شهر می‌جوییم، از بی اصالتی و از دست رفتن هویت زادگاهمان شکوه می‌کنیم اما اغلب به روی خود نمی‌آوریم که ما هم با مهاجرت یا ولنگاری، مکان قصه دیگرانی از ما قدیمی‌تر را اشغال کرده‌ایم یا شاید از اول اشتباهی بوده‌ایم و به ما نگفته‌اند. ویژه‌تر در نصف‌جهان ما که هویت تاریخی‌اش در برابر سلطان‌حسین‌ها و ظل‌السلطان‌های دیروز و امروز حفظ شده این تکیه بر اصالت و سنت نقطه قوت است و نه ضعف این سنت فرهنگ‌مبنا و پیش‌برنده شهر است که در کنار توجه به نیازهای زیرساختی به سازگاری با هویت اصفهان عزیز و حفظ کوچه‌باغ‌ها و احیای بازارها، گذرهای پر از خاطره پشت نقش جهان و بازآفرینی گلدسته‌ها، تکیه‌ها و کوشک‌ها همت می‌گمارد و قدم برای حفظ جهانشهر با اصالت اصفهان بر اساس الگوهای دیرینه‌اش برمی‌دارد؛ مسیری که امروز در اروپا هم دوباره مورد رجعت است. همانطور که اریک براون در بازاریابی شهری از قول ون دنبرگ می‌گوید که زمانه بازگشت به اصل و گذشته چندمرکزی شهرها و حفظ فرهنگ دیرینه مردمانش است، بدون خجالت و البته با افتخار. ولو اینکه عمرو عاص‌های گرفتار در تحجر و فاشیسم بخواهند با حیلت قلم، در نبرد سراسر باخته به اسم نقد سنت و قبیله‌گرایی ورق را برگردانند اما این خودِ خود مردم شهرند که به جای شعار، با عقلانیت هم اصالت شهر را حفظ کرده و هم با احیای گذشته تاریخی، ظرفیت به‌روزی تولید کرده‌اند. وفادار به شهر برای پیشرفتش از جان مایه می‌گذارند تا راه را بر گرگ تمامیت‌خواهی در لباس میش، مسدود کنند همه مردم این دیار در حالی محکوم به خشونت و ضدهنجار می‌شوند که مدعیان خود در ترجمه کتاب‌هایشان با اشاره به قدرت گروه‌های مردمی، بر نقش مهمی که سازمان‌های مدنی در پرورش سرمایه اجتماعی ایفا می‌کنند تاکید کرده‌‌اند. اما حالا ترمز بریده و همین سرمایه را به مسلخ منافع می‌برند. البته علی‌رغم عصبانیت پادشاهانی که حالا مردم لخت بودن‌شان را روایت کرده‌اند، اصفهان این روزها هم اصالتش را دارد و هم سازمان‌های مردمی‌اش را و هم مسیر پیشرفت را طی می‌کند برخی نشانه‌ها از این حال بهتر، رکورد تعداد رویدادهای شهری، اجرای هم‌زمان ۵ کنسرت روی یک صحنه، اجرای ۴۰ هزار نفری سالار در همزمانی نوروز و رمضان، حضور تئاتر برگزیده خندستان در فجر از رقابت ۲۰۰ گروه و حتی فراتر، نقاشی کودکان ده‌ها کشور برای پوپک اصفهان، رکورد تماشای ۷۰ هزار نفری "تاپای جان"، فعالیت ۳ هزار مرکز فرهنگی مردمی، برگزاری متوسط ۳ کنسرت در هفته، بودجه معادل نیمی از بودجه عمرانی وزارت میراث برای گردشگری در شهر و برپایی ۱۴۰۰ کارگاه مرمت در استان، تاسیس ۵ موزه جدید و باز شدن قفل ریسباف بعد از سال‌ها، یا جشنواره‌های تفریحی ۱۰۰ هزار نفری خانواده‌ها در همین ۲ یا ۳ سال اخیر است. این را بگذارید در کنار رشد مشارکت تا مرز ۵۰٪ در اصفهان که بین دو نامزد تقسیم شد تا ظرفیت شهر بر اساس احترام به مردم را بیشتر درک کنیم اما چه سود که برخی نیم دانگ پیونگ‌یانگ درون‌شان و طالبانیسم مسلک‌شان را به دیگران حواله داده و چشمان خود را بر واقعیت بسته‌اند تا مباد داغ‌شان از دیدن مردم در میدان تازه‌تر شود اما ریشه این تیغ کشیدن غضب‌آلود پسا و پیش انتخاباتی بر سرمایه مردمی نصف‌جهان چیست؟ باید این سرمایه عظیم را تحقیر و سرکوب کرد یا شرایط را برای نقش‌آفرینی این مردم موافق یا مخالفِ تفکر ما فراهم کنیم؟ انتخابِ برخی، روایت‌های ناقص و سیاه در سرکوب یک میلیون نفر و یا نادیده‌گرفتن ۷۰۰ هزار نفر است بدون شک برای برخی مبنای کار سیاسی در رسانه جذابیت است اما جذابیت در کجاست؟ در استثنائات! و مواردِ استثنائی فراگیر و مردم‌پسند، همیشه است‌. این باعث می‌شود برای جذب مردم بر بخش تلخ تمرکز کنند اما آیا استثنائات جامعه ما فقط پلشتی است؟ این که نخواهیم یا نتوانیم خوبی و پلشتی را در کنار هم ببینیم و مردم که اساس پیشرفت هستند را چون شبیه ما فکر نمی‌کنند و در برابر موج تحمیق و قطبی‌سازی با عقلانیت وآینده‌نگری انتخاب کرده‌اند را با توهین تحجرخواهی تحقیر کنیم نه تنها راه‌گشا نیست بلکه در بلند مدت منافع و موضع ملی نصف‌جهان راهدف می‌گیرد بپذیریم که انتقام ازمردم فقط فاصله شما با شعار "زنده باد مخالف من" را بیشتر می‌کند و گفتمان "دعوا نکنید" و "توسعه" را تهی از مایه عمل نشان می‌دهد این دیار جان و جهان ماست؛ اصفهان و مردم را قربانی قد کوتاه و بلندپروازی‌ نافرجام نکنید‌... پایان
سرطان دموکراسی! محمدکاظم انبارلویی دموکراسی در جهان به تعبیر پاپ ، دچار سرطان است . سخنان پاپ یک رونمایی تلخ از روند دموکراسی‌خواهی در جهان است. ۱- پاپ رهبر مسیحیان جهان در مجمع سالانه کاتولیک‌های جهان بی‌تفاوتی مردم را سرطان دموکراسی نامیده و گفته ؛ «دموکراسی در جهان وضع خوبی ندارد.»(۱) او به چهار نکته کلیدی اشاره‌کرده و نگرانی‌های خود را فهرست کرده است: الف- مردم رأی نمی‌دهند من نگران این اتفاق هستم. ب- بحران دموکراسی، ملت‌ها را گرفتار کرده است. ج- قطبی‌سازی‌ها، دموکراسی‌ها را تهدید می‌کند. د- سیاست‌های پوپولیستی دموکراسی‌ها محروم شده‌اند. بیش از دو قرن است سخن از حکومت مردم و مردم‌سالاری است. فیلسوفان سیاسی غرب دموکراسی را تنها گزینه حکمرانی خوب می‌دانند. عقلانیت سیاسی همین شیوه را می‌پسندد. قرار است در مردم‌سالاری ، حاکم از میان آرایی که به صندوق‌ها ریخته می‌شود انتخاب شود، نه چکاچک شمشیرها ! همه به این نتیجه باید ملتزم باشند. غرب با ظهور انقلاب اسلامی اعلام کرد ؛ نتیجه دموکراسی اگر منافع غرب را تهدید کند یا قدرت غرب و سلطه سرمایه‌داران را محدود کند را نمی‌پذیرد.لذا هیچ‌گاه آمریکا و اشرار اروپا حاضر نشدند انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی را به رسمیت بشناسند. نظام ما ۴۵ سال با تهدید، تحریم، تخریب و ... غرب روبه‌رو است. از زمانی که جرج سوروس یهودی اعلام کرد ؛ می‌شود زیر میز بازی دموکراسی زد و نتیجه را نپذیرفت، حیات و مشروعیت دموکراسی در جهان زیر سؤال رفت. او به انقلاب نارنجی در کشورهایی که از زیر یوغ و سلطه غرب خارج می‌شوند نیاز داشت، اما نمی‌دانست این رویکرد روزی گریبان کشورهایی را خواهد گرفت که خود را مهد دموکراسی می‌دانند . آمریکا از دوران ترامپ وارد این وادی شد. فرانسوی‌ها از این مصیبت در امان نیستند کافی است پس از اعلام نتایج انتخابات پارلمانی اخیر، وضعیت این کشور را ملاحظه کرد. دموکراسی در جهان به تعبیر پاپ ، دچار سرطان است . سخنان پاپ یک رونمایی تلخ از روند دموکراسی‌خواهی در جهان است. درحالی‌که به روایت پاپ، دموکراسی در جهان از سرطان رنج می‌برد ملت ایران در چهاردهمین انتخابات ریاست جمهوری، بلوغ سیاسی خود را در صیانت از مردم‌سالاری دینی نشان دادند و تصویر زیبایی از دموکراسی‌خواهی را ترسیم کردند. راه علاج این سرطان ساخت سیاسی «مردم» پایه است نه «سرمایه» پایه! در هر انتخابات دو قطب با هم نهایتا رقابت می‌کنند.دو قطبی آنتاگونیستی و آشتی‌ناپذیر دشمن دموکراسی است. دوقطبی مسالمت‌آمیز منجر به اقتدار و امنیت ملی و صیانت از منافع ملی می‌شود. غرب با اخلال در دوقطبی مسالمت‌آمیز دنبال منافع خود در کشورهایی است که مردم‌سالاری را برای نوع حکمرانی انتخاب کرده اند. ۲- شهادت آیت‌الله رئیسی، رئیس‌جمهور و امیر عبداللهیان، وزیر خارجه و همراهان یک شوک جدی به روند حکمرانی در ایران بود. در کمتر از ۵۰ روز نظام با تکیه بر آداب مردم‌سالاری دینی یک انتخابات رقابت‌آمیز را در کمال امنیت ، سلامت و آرامش برگزار کرد. به محض اعلام موفقیت رئیس‌جمهور منتخب ، رقبا به او تبریک گفتند و به راحتی، انتقال قدرت صورت گرفت. از دماغ کسی هم خون نیامد. طی دو دور انتخابات ۵۵ میلیون انسان به پای صندوق‌های رأی آمدند و رئیس‌جمهور خود را انتخاب کردند. این نظم، آرامش و نحوه مشارکت مردم ، دولت‌های جهان را به شگفتی واداشت و پیام‌های تبریک را به فرد منتخب سرازیر کرد. از تمام کشورها فقط آمریکا و سه کشور شرور اروپایی که دشمن دموکراسی در جهان شناخته شدند خشنود نشدند و حاضر نشدند به منتخب ملت تبریک بگویند و رأی ملت ما را به رسمیت بشناسند. علت این ناخشنودی آن است که آن‌ها نظام های برخاسته از رای ملت که منافع ملی را نمایندگی می‌کنند، به رسمیت نمی‌شناسند . این چهار کشور با آنکه امضای خود را پای یک پیمان و معاهده برای پایان دادن به تهدیدها و تحریم‌ها گذاشته‌اند، مسیر پیمان‌شکنی را می‌پیمایند به کمترین قول و قرار بین‌المللی و حقوق بین‌الملل پایبند نیستند. اساس کار آن‌ها نقض حقوق بشر و نقض آزادی‌های انسانی است. آنها یک تهدید جدی برای صلح و امنیت و آینده دموکراسی در جهان هستند. رئیس‌جمهور منتخب باید پاسخ این گستاخی و بی‌احترامی را بدهد. او باید ثابت کند دنیا فقط این ۴ کشور شرور نیست. در دنیا بیش از ۲۰۰ کشور وجود دارد که اغلب آن‌ها از جنایات آمریکا و هم‌پیمانان اروپایی او بیزار هستند. پی‌نوشت: ۱- سخنان پاپ در شهر تریسته در شمال شرقی ایتالیا ۱۴۰۳/۴/۱۶ پایان
راه آینده ما به همراه سه هشدار برای آگاهان فرهنگی محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی مسأله پرمناقشه «دولت فرهنگی» یا «فرهنگ دولتی» از ابتدای دهه ۱۳۷۰ به ادبیات سیاستگذاری کشور راه یافت و امروزه نیز با تحولات جدید سیاسی بسیار از آن سخن می‌گویند. روشنفکران غربزده که از ابتدای انقلاب در سودای لیبرالیسم فرهنگی بودند، دوباره با طرح مفاهیم انحرافی سعی می‌کنند در آستانه استقرار دولت جدید، تفسیری غلط از این مسأله پرمناقشه ارائه دهند. از یاد نبریم که روشنفکران غربزده در چند مقطع تاریخی تلاش کردند این تفاسیر خود را بر برخی دولت‌ها تحمیل کنند و متأسفانه در این مسیر به اهدافی نیز دست یافتند که نتیجه آن حاکم شدن فضایی ضدعدالت، ضدآزادی و ضدمردم بود. باید بیدار بود و اجازه نداد که این روند خطرناک دوباره تکرار شود. هشدار اول من این است که جریان‌های آگاه کشورمان نباید در دام لفظ‌پردازی‌های مغالطه‌آمیز از فرهنگ و آزادی بیفتند. امروز بسیاری از مردم می‌دانند که اولین اقدام روشنفکران غربزده جهت معناسازی از «دولت فرهنگی»، همانا بی‌معناسازی آن بود. اتکا به تفسیرهای لیبرالی از امر تصدیگری فرهنگی در کشور ما، هیچ رهاوردی جز این نداشت. در نظام‌های لیبرال، فرهنگ ابزار سیاست است و بر خلاف نظریه «دولت دینی» که فرهنگ را اصل و اساس می‌داند، دولت‌های لیبرال فرهنگ را در ذیل سیاست تعریف می‌کنند. سیاست لیبرال برای نیل به اهدافش نمی‌تواند خود را در حدود و صغور یک فرهنگ اصیل بومی و دینی محدود کند و ناگزیر، همان‌طور که ژان بودریار در کتاب امریکا شرح می‌دهد، باید رأی به مرگ فرهنگ اصیل دهد و همه چیز را در نمایش و فرمایش خلاصه کند. در این روند، اساساً نام بردن از «دولت فرهنگی» حتی نمی‌تواند یک شوخی تلقی شود، بلکه استهزای آشکار شعور مخاطبان است، چون سیاست لیبرال هر کنش دولت را در ذیل منافع الیگارشی سرمایه‌داری حاکم تعریف می‌کند و از این جهت، فرهنگ اصیل برای او از اساس بی‌معناست. هشدار دوم من این است که فرجام این لفظ‌پردازی‌های روشنفکری جز به محدود شدن آزادی‌های مشروع و از دست رفتن امنیت فرهنگی نمی‌انجامد. باید اندیشید که چرا وقتی مسأله «دولت فرهنگی» اساساً در نظریه لیبرالی بی‌معناست و هیچ پشتوانه نظری‌ای ندارد، روشنفکران غربزده بر طبل آن می‌کوبند و در عین حال، حتی از آوردن یک نمونه برای اثبات وجود چنین دولتی در غرب ناتوانند؟ روشن است که در این نزاع، دغدغه‌های فرهنگی و رشد مردم در میان نیست، چون‌ همانگونه که در غرب فرهنگ ابزار سیاست است، در کشور ما نیز متأسفانه برای غربزده‌ها، فرهنگ به سلاحی در میدان جنگ قدرت تبدیل شده است. در چنین وضعی، هیچ کنشگر فرهنگی‌ای نه‌تنها احساس آزادی نخواهد کرد، بلکه احساس امنیت نیز نمی‌تواند بکند، چون اگر در این جنگ قدرت مشارکت نکند و طرف روشنفکران غربزده را نگیرد، به‌سادگی و بدون هیچ دلیلی از صحنه حذف می‌شود. بنابراین، مدعیان «دولت فرهنگی» با قرائت لیبرالی نه‌تنها حافطان آزادی فرهنگی به شمار نمی‌روند، بلکه از تأمین امنیت صنفی، شغلی و حرفه‌ای برای جامعه متکثر ایرانی ناتوان خواهند بود و اردوگاهی ضد آن محسوب می‌شوند.